اینجا برای از تو نوشتن هواٰ کم است!
بوی خون و گوشت سوخته در مغزم میپیچد و حالم را بهم میزند!
اینجا تاریخ تکرار میشود!
دختری که چند روز پیش به دنیا آمده بود به جای اینکه در گهواره گرم و نرمش خواب باشد و مادر آرام سرش را به صورتش نزدیک کند و گرمای نفسِ طفلِ تازه دنیا آمده صورتش را گرم کند و دلش قنج برود؛ پدر کوچه به کوچه به دنبال تکه های بدنش میگردد!
پسر بچه ۷ ساله در گوش برادر ۴ ساله اش تلقین میخواند بلکه براٰیش بهشت جای بهتری برای زندگی باشد!
اینجا بیمارستان را میزنند و آب را قطع میکنند!
اینجا کربلاٰست...!
نفس که میکشم بوی خون توی ذوق می زند!
«ظَهَرَ الفَساٰدُ فی البَرِّ و البَحر» را داریم به چشم میبینیم فدای نخی از عباٰی عربی ات شوم؛ کی میشود به ندای «الا یااهل العالمت» چشممان روشن شود؟!
روسیاه و بیچاره ام اما میدانم که؛
تو میآیی
شهیداٰن نیز میآیند
و آوینی روایت میکند فتحِ نهایی را..
#غزه
@kateb_javan🇵🇸🥀