eitaa logo
ڪُلُـﻧآ فَـנآڪ ﯾآ زِﯾﻧَب‹ـس
318 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
💕°•﷽•°💕 سݪام ࢪفیق جانا:)🌿 ‹شرو؏ـمون:²⁹'⁷'¹⁴⁰¹💕🗞 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּ انشاءاللّٰه:)💔 لف ﻧده‍ بمونے قشنگ ٺࢪھ!:) +ڪپے حلالت مؤمن❕
مشاهده در ایتا
دانلود
💢علی(ع) است... امروز این جمله که علی(ع) است و باید کند برای ما غیرقابل فهم می باشد. آن علی(ع) با آن و چگونه میشود که شود؟ ✅اما با کمال تعجب باور کنید که عده ای را بدلیل پذیرش داوری ابوموسی اشعری، کافر میدانستند و میگفتند باید کنی تامجددا از تو کنیم!!! کدام عده؟ همانهایی که خودشان ابوموسی نادان را به تحمیل کردند. ✅علی هم که باشی، با مردم اگر مبارزه نکنی، تو را کافر می خوانند. 🔵اَصبغ بن نُباته می‌گوید: وقتی امیر مؤمنان(ع) نزد آمد و اندرزشان داده و از جنگ پرهیزشان داد، به آنان گفت: «چه در کارم می‌بینید؟! آیا من نخستین فردی نبودم که به خدا و پیامبرش ایمان آورد؟». گفتند: چنین هستى؛ امّا تو در دین خدا، ابو موسى اشعرى را کردی! علی(ع) گفت: «به خدا سوگند، من آفریده‌اى را داور نساختم؛ بلکه تنها قرآن را داورى دادم. و اگر چنین نبود که در کار خود مغلوب گشته بودم و با اندیشه‌ام می‌شد، هر آینه راضى نمی‌شدم که نبرد میان من و ستیزندگان با خدا، آرام گیرد تا کلمه خدا را به کُرسى نشانم و دین او را یارى سازم، هر چند کافران و نپسندند». شیخ صدوق، التوحید، ص 225
🏳خطبه خوانی امام حسن در هفت سالگی.❣ ❇️ (ع) در دوران هفت سالگى، به مسجد مى رفت، و پاى منبر (ص) مى نشست، و آنچه در مورد وحى، از آن حضرت مى شنید، به منزل، باز مى گشت و براى مادرش (ع) نقل مى کرد (به این ترتیب که همچون، یک خطیب، روى متکائى مى نشست، و سخنرانى مى نمود، و در ضمن سخنرانى آنچه از (ص ) فرا گرفته بود، بیان مى کرد). ⁉️(ع ) هرگاه وارد منزل مى شد و با فاطمه زهرا(ع )، سخن مى گفت، در مى یافت که فاطمه (ع) آنچه از آیات قرآن، نازل شده، اطلاع دارد، از او پرسید: با اینکه شما در منزل هستید، چگونه به آنچه که پیامبر (ص) در مسجد بیان کرده، آگاه هستى؟!. 😘(ع )، جریان را به عرض رساند، که این آگاهى، از ناحیه فرزندت (ع) به من انتقال مى یابد. روزى (ع ) در خانه مخفى شد، حسن (ع) که در مسجد، وحى الهى را شنیده بود، وارد منزل شد و طبق معمول بر متکا نشست، تا به سخنرانى بپردازد، ولى لکنت زبان پیدا کرد، حضرت زهرا (ع) تعجب نمود!، حسن (ع) به مادر عرض کرد: تعجب مکن، چرا که شخص بزرگى، سخن مرا را مى شنود، و استماع او مرا، از بیان مطلب، باز داشته است. در این هنگام على (ع) از مخفی گاه خارج شد و فرزندش، حسن (ع) را بوسید. 📚تتمه المنتهى، ص 57. » ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄