😊 معاون رئیس جمهور هم بشی برای خاله ات هنوز، خواهرزاده ای!
❤️ خاله اسحاق جهانگیری در روستای چال الیاس هرمزگان اینطور به استقبال خواهرزاده اش رفته. صمیمی، بی تکلف، واقعی.
از آن بغل هایی که بوی «بهم پُست بده» نمی دهد. طعم «معاون رئیس جمهور» نمی دهد. «جناب آقای دکتر» نیست، فقط #اسحاق است. بی شیله پیله و از عمق جان.
↙️ مفهومی قدیمی هست به نام #خون. هم خونی. نه با دستور و بخشنامه شروع می شود و نه با فرمان؛ تمام. توی رگ هایت شناور است. من باورش دارم. مثل این آغوش.
📸 عکس: حمید فروتن. ایسنا
#تصویر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
🔳⭕️استعدادی بزرگ که سرطان شکوفایش کرد.
⭕️▪️آنتونی برجس ٤۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمیگذاشت.
👤آنتونی قبل از آن هرگز نویسندهی حرفهای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستاننویسی حس میکرد و میدانست که استعداد بالقوهای در وی وجود دارد.
بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حقالامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر میشود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی میدانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی پنج داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
بهرهوری او در این یک سال برابر با بهرهوری نصف عمر فورستر(رماننویس معروف انگلیسی) و دوبرابر سلینجر(نویسندهی معاصر آمریکایی) بود.
اما آنتونی برجس نمرد! وى ٧٦ سال عمر کرد و طی این سالها ۷۰ کتاب نوشت...!
مشهورترین کتاب وی پرتقالکوکی است.بدون سرطان شاید وی هیچگاه نمینوشت، هیچگاه به چنین پیشرفتی نمیرسید. بسیاری از ما نیز استعدادهایی پنهان داریم، مانند آنچه که در برجس بود و گاه منتظریم که یک وضع اضطراری بیرونی آن را بیدارکند.
اما بهتر است منتظر آن وضعیت اضطراری نشویم، و هماکنون از خودمان بپرسیم که اگر من در وضعیت آنتونی برجس بودم، چه میکردم⁉️
چگونه زندگی روزمرهی خود را تغییر میدادم...❓
#داستان_زندگی
خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد؟
چرا اینگونه، کافرگونه، بی رحمانه می خندی؟!
#فاضل_نظری
#شعر_زندگی
@Ketab_Zendegi
این کارتون رو شهرداری بابل به عنوان یک کار فرهنگی اکران کرده و خواسته بگه که با طلاق گرفتن پدر و مادر، بچه ها قربانی میشن!
اما اگه دقت کنید برای بچه در این وضعیت اتفاقی نمیوفته، فاجعه وقتیه که پدر و مادر آشتی کنن و به سمت هم برگردن، اونوقت بچه بیچاره از وسط در محور طولی، قشنگ نصف میشه!
#تصویر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞شما نیاز به یک لنگر برای حضور در لحظه دارید
دکتر تله از لنگر ذهنی برای حضور در لحظه میگوید 👌
🎥 #فیلم_زندگی
@Ketab_Zendegi
⭐️ ۴ نکته از یک سرقت!
1⃣ در دزدی از یک بانک ، دزد فریاد زد:
هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است.
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند «شیوه تفکر»
2⃣ وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت: بیاپولها را بشماریم.
دزد پیرگفت: وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند.
به این می گویند «تجربه»
3⃣ بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت : صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم.
به این می گویند «با موج شنا کردن»
4⃣ وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردند و بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند «دانش بیشتر از طلا میارزد»
#یک_لحظه_تامل
@Ketab_Zendegi
▪️۷ مرداد ۹۷
قیمت دلار وارد کانال ده هزار تومنی شد.
واکنش مردم: خدایا خودت به دادمون برس.
▪️ ۲۱ آذر ۹۷
قیمت دلار وارد کانال ده هزار تومنی شد.
واکنش مردم: خدایا شکرت واقعا دمت گرم.
#طنز_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
مجله کتاب زندگی
✅ داستان جوانمردها @Ketab_Zendegi
✅ داستان جوانمردها
✍مصطفی داننده
♻️رضا امیرخانی نویسنده برای رمان جدیدش (رهش) یازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد به مبلغ ۱۰۰ میلیون تومانی را کسب کرد. او این مبلغ را به مؤسسه پژوهشی «دانایار» اهدا کرده است. هدف این موسسه توانمندسازی آموزگاران اهل سنت سیستان و بلوچستان در مقطع ابتدایی است.
♻️پیرمردی در تبریز قبل از وزن کردن چای، پاکت خالی چای را وزن میکند و میگوید: « من به شما چای کیلوئی می فروشم نه پاکت پس به ازای وزن پاکت باید چای بدهم!»
♻️این دو خبر، همچون نوری بود که آدمی در غاری تاریک آن را میبیند. جامعه امروز ایران نیازمند این نورهاست. چه بخواهیم و چه نخواهیم جامعه ایران به سمتی رفته که پول برای مردم همه چیز شده است. باورش سخت است اما اسکناسهای سبز و قرمز گاهی برای برخی از پدر و مادر هم عزیزتر است و این یعنی مرگ انسانیت.
♻️چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز خیلیها به دنبال سود خود هستند. برخی هر کاری میکنند قبل از آن چرتکه انداختهاند و تمام جوانب مالی آن را سنجیدهاند. وقتی میگویم هر کاری شامل روابط خانوادگی هم میشود.
♻️اینکه عشقها در پول و ماشین خلاصه میشود، نشان از حال بد جامعه ایران دارد.
♻️حالا رفتار این دو که یکی جوان است و دست به قلم و کتابهایش حسابی طرفدار دارد و حتی مردم برای خریدن کتابش صف میایستند و دیگری که پیری است موی سفید و چایی به دست مردم میدهد و آبروی برای خود جمع کرده است، آدم را به آینده امیدوار میکند.
♻️انسان با خود فکر میکند هنوز در این جامعه هستند آدمهایی که تنها و تنها به فکر پول نیستند. همه چیز را در سود نمیبینند. آنها به فکر جامعه خود و رزق حلال هستند.
♻️هر وقت تلخی میبینیم از آن مینویسیم. کلا خبرهای تلخ طرفداران بیشتری دارد اما حالا روا نیست از این دو حرکت بزرگ به راحتی بگذریم.
♻️گذشتن از 100 میلیون تومان در این دوران کار آسانی نیست. کمتر کسی حاضر است از این پول بگذرد. حتی برای برخی گذشتن از بخشی از آن سخت است چه برسد به همه آن. رضا امیرخانی از این پول گذشت و آن را هزینه آموزش کرد. آیا واقعا نباید از این روح بزرگ نوشت؟
♻️بسیاری حتی از سود پاکت، جعبه و پلاستیکهایی که همراه با میوه، شیرینی و چای میفروشند نمیگذرند اما پیرمرد تبریزی، حاضر نیست کم فروشی کند حتی به اندازه وزن یک پاکت.
♻️این روزها دیدن این افراد حال آدم را خوب میکند. درست مثل همان کارگر خوزستانی که به داخل فاضلاب فرو رفت تا گرفتگی آن را حل کند.
♻️در کنار نوشتن از تمام زشتیهای جامعه و نشان دادن حقیقت به مردم باید از این جوانمردها هم نوشت چون آنها هم بخشی از این جامعه هستند. بخش مهمی که میتوانند امید را در ما زنده نگه دارند. باید داستان این دو را دهان به دهان نقل کنیم تا همه بدانند هنوز کسانی هستند که میتوانند در کتاب مدارس از آنها به عنوان قهرمان یاد شود.
#یک_دقیقه_مطالعه
@Ketab_Zendegi
یك روز طلبهای نزد مدرس آمد و در نامهای نوشته بود: اجازه بفرمایید در وزارت معارف به عنوان معلم استخدام شوم. مدرس روی یك قطعه كاغذ نوشت:
آقای وزیر معارف! حامل نامه، یكی از دزدان و قصد همكاری با شما را دارد. گردنهای به وی واگذار كنید.
طلبه، نامه را گرفت و رفت. پس از چند لحظه خجالت زده بازگشت و گفت: آقا! چه بدی از من دیدهاید؟ اگر كسی به شما چیزی گفته، دروغ گفته است. مدرس جواب داد: اگر بگویم كه تو شخص فاضل و متدینی هستی، تو را راه نمیدهند. برو و نامه را ببر.
او مجدداً نامه را برد و فردای آن روز خدمت مدرس رسید و گفت: آقا! استخدام شدم و مدیریت یك مدرسه را هم به من دادهاند.
#داستان_زندگی
@Ketab_Zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_فنجان_تفکر☕️
چند گارسون با مدرک دکترا دانشگاه شریف نیازمندیم!
با دیدن این کلیپ به عمق فاجعه بیکاری در ایران پی خواهید برد! حتما حتما ببینید و منتشر کنید..
🎥 #فیلم_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
مجله کتاب زندگی
گروهی از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ۴ تا ٨ ساله پرسیدند که: «عشق یعنى چه؟» پاسخ هایى که
گروهی از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ۴ تا ٨ ساله پرسیدند که: «عشق یعنى چه؟»
پاسخ هایى که دریافت شد عمیق تر و جامع تر از حدّ تصوّر بود.
📌 عشق هنگامى است که به یک نفر بگوئید از پیراهنش خوشتان می آید و بعد از آن او هر روز آن پیراهن را بپوشد.
(نوئل، ٧ ساله)
📌 عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزه اش خوب است.
(دنى، ٧ ساله)
📌 هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت دیگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى پایش را لاک بزند. پدربزرگم همیشه این کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. این یعنى عشق.
(ربکا، ٨ ساله)
📌 عشق هنگامى است که یک دختر به صورتش عطر می زند و یک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بیرون می روند و همدیگر را بو می کنند.
(کارل، ۵ ساله)
📌 عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می روید و بیشتر سیب زمینى سرخ کرده هایتان را به یک نفر می دهید بدون آن که او را وادار کنید تا او هم مال خودش را به شما بدهد.
(کریس، ۶ ساله)
📌 اگر می خواهید یاد بگیرید که چه جورى عشق بورزید باید از دوستى که ازش بدتان می آید شروع کنید.
(نیکا، ۶ ساله)
📌 عشق شبیه یک پیرزن کوچولو و یک پیرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همدیگر را دوست دارند.
(تامى، 8 ساله)
📌 عشق هنگامى است که مامان بهترین تکه مرغ را به بابا میدهد.
(الین، ۵ ساله)
📌 هنگامى که شما عاشق یک نفر باشید، مژه هایتان بالا و پائین میرود و ستاره هاى کوچک از بین آنها خارج می شود.
(کارن، ٧ ساله)
📌 شما نباید به یکنفر بگویید که عاشقش هستید مگر وقتى که واقعاً منظورتان همین باشد. اما اگر واقعاً منظورتان این است باید آن را زیاد بگویید. مردم معمولاً فراموش میکنند.
(جسیکا، 9 ساله)
#یک_جرعه_عشق
@Ketab_Zendegi
✅ ما ایرانی ها وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم
عجب نقاشیه نکبت…
چه دست فرمونی داره توله سگ…
چقدر خوب میخونه بد مصب…
چه گیتاری میزنه ناکس…
استاده کامپیوتره لامصب…
موی کوتاه به طرف میاد: چه عوضی شدی…
عجب گلی زد بی وجدان…
بی شرف خیلی کارش درسته…
دوستت دارم وحشتناک…!
✅ اما وقتی میخوایم فحش بدیم:
برو شازده…
چی میگی مهندس…
آخه آدم حسابی…
دکتر برو دکتر…
چطوری آی کیو؟
به به! استاد معظم!
کجایی با مرام؟
باز گلواژه صادر فرمودی؟
#طنز_زندگی
@Ketab_Zendegi
این تخممرغ، خوردن دارد؟
-
زبان حال مُرغها:
ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت
@Ketab_Zendegi