eitaa logo
کتابخانه عموی شهیدم حسین
53 دنبال‌کننده
110 عکس
5 ویدیو
0 فایل
📖هیچ چیز جای #کــتـــاب را نمے گیرد... 📱فراموش نکنیم هیچکس بافضاے مجازے باسواد نمیشود،پس کتاب بخوانیم آنهم #کـتـاب_خوب اینجا پاتوقی برای دیدن و خواندن کتاب خوب👌 👇 برای ارتباط نگرفتن با ادمین: 📱 @shamseh313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 سی و هفت سال ✔️ نمی‌دانم چرا حسی مرا به ‌دنبال سرنوشت حاج‌احمد و دوستانش می‌کشید. غیرت دینی و ایرانی، یا عشق و ایمان به فرماندهی که اصلاً او را ندیده بودم؟ نمی‌دانم. هرچه بود، باعث شد تا هر از چند گاه، کار و زندگی را وابگذارم، مبلغی قرض کنم و بروم لبنان تا ردپایی از حاج‌احمد بیابم! 🔺 100 صفحه ، جالب و خواندنی
📚 رقصی چنین میانه میدانم آرزوست ✔️ رقصی چنین میانه میدانم آرزوست آسمان شاهد باش که در زیر سقف تو یک تنه با انبوهی کثیر از تانک ها و زره پوشها و سربازان کفر روبرو شدم. لحظه ای تردید به دل راه ندادم. می توان چمران بود و با خاک داغ و تفتیده جبهه ها رفاقتی دیرینه داشت... 🔺 ۷۲ صفحه ، بسیار دلنشین
📚 دیدم که جانم میرود ✔️ اصلا ما دوتا واسه چی باهم رفیق شدیم؟ - خب معلومه. چون به‌هم علاقه داشتیم. چون اخلاق‌مون به‌هم می‌خورد. چون... - نه دیگه، نشد. راستش رو بگو. - من نمی‌دونم. من مغزم خشک شده. خودت بگو. - خب معلومه، ما باهم رفیق شدیم تا به هم‌دیگه کمک کنیم که بریم بالا. مگه دوستی ما دوتا هدفی جز این داشت که دست هم رو بگیریم و بریم تا اون‌جایی که اعتقاد داریم رضایت خداست؟؟؟ 🔺 ۲۶۰ صفحه ، خیلی خیلی خیلی خواندنی و لطیف
📚 دوروز مانده به پایان جهان ✔️ دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی. نزد خدا رفت تا روزهای بیشری از خدا بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته و انسان پیچید، خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد خدا سکوتش را شکست... 🔺۷۰ صفحه ، زیبا و دلکش
📚 الفبای اقتصاد مقاومتی ✔️ به قول معروف آدم ولخرج، قرض پس انداز می کند. اشتباه بزرگی است اگر فکر کنم که قناعت هم خانواده تنبلی است. قناعت،تلاش و پشتکار خانواده موفقیت هستند. من می خواهم با این خانواده دوست باشم و با آن ها رفت و آمد خانوادگی داشته باشم... 🔺 ۷۱ صفحه، طناز
📚 معیشت پرهیزکارانه ✔️ کلید اصلی باز کردن قفل های گوناگون ,اهمیت دادن به است. البته در کنار آن, این امر بدیهی را هم باید مد نظر داشته باشیدکه علم و عالم همان قدر که می توانند مفید باشند, می توانند مضر هم باشند.« چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا». اگر کسی که علم در وجود او هست, تقوا و پرهیزکاری و امانت و صداقت در او نباشد می تواند علیه کشور و مصالح کشور, علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراین در کنار علم, فرهنگ و و و هم لازم است; در این هیچ شبهه نکنید. اگر علم باشد و تقوا نباشد,صد رحمت به آنجایی که علم نیست! علم بی تقوا, چیز بسیار خطرناکی است... 🔺 ۱۵۰ صفحه ، کاربردی
📚 مرگ تاجرانه ✔️ «بنده قبل از انقلاب در مسجدی در مشهد نماز میخواندم و برای مردم صحبت میکردم؛ جوان‌ها هم جمع میشدند. آن وقت شهادت مثل دوران بعد از انقلاب، این‌طور ارزان نبود؛ اما شهدایی داشتیم. به آنها میگفتم: جوان‌ها! برادرها! شهادت، و مرگ آدم‌های زرنگ است. این هدیه را خدا به چه کسی میدهد؟ خدا این هدیه را ارزان نمیدهد؛ به کسانی میدهد که در راه او مجاهدت کنند.» 🔺 ۲۶۹ صفحه ، کاربردی
📚 معیشت مؤمنانه ✔️ دو چیز را با هم نباید مخلوط کرد. یکی، تولید ثروت است... یکی، نحوه ی تولید و نحوه ی استفاده است. بخش اول قضیه، چیز مطلوبی است؛ چون هر ثروتی که در جامعه تولید می شود، به معنای ثروتمند شدن مجموع جامعه است. بخش دوم که بخش حساس است، این است که چگونگی تولید مورد توجه قرار بگیرد؛ از راه های غیر قانونی، با استفاده ی از تقلبات و تخلفات نباشد؛ مصرف او، مصرف نامطلوبی از نظر شرع نباشد؛ بتواند مثل خونی در رگ های جامعه جریان پیدا کند؛ صرف در فساد نباشد... از این ثروتت استفاده ی خوب بکن، که بهترین استفاده این است که آخرتت را با این آباد کنی. نصیب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام این است.* 🔺 ۱۵۶ صفحه ، کاربردی
📚 مواعظ جلد (۴) ✔️ دین داری یک روز، دو روز نیست، امروز و فردا و همیشه باید در امتثال فرامین پروردگار استقامت کنی، هرروز باید با نفست بجنگی آقاجان... 🔺۲۸۰ صفحه ، کاربردی
📚 بدان، أیَّدَکَ الله ✔️ طلبه را باید از اول به درس خواندن وادار کرد به اینکه فکر کند. معروف بود می‌گفتند «بدان، ایدک الله» ـ چرا گفت بدان و نگفت بخوان؟ ـ منظور این است که اولاً حس سوال‎پردازی را در طلبه زنده کند، بعد هم به او تفهیم کند که خواندن مراد نیست، دانستن مراد است. این بایستی برای برنامه‌ریزان ما واقعا به صورت یک دستورالعمل جامع باشد.» 🔺 ۱۵۴ صفحه ، کاربردی بالاخص برای طلاب
📚 سیره ی آفتاب ✔️ احترام مرا نگه می‌داشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار کنم. همیشه به من می‌گفتند: جارو نکن. اگر می‌خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، می‌آمدند و می‌گفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. روی هم رفته باید بگویم که حضرت امام، جارو کردن و ظرف شستن و حتی شستن روسری بچه خودمان را هم وظیفه من نمی‌دانستند و اگر به جهت نیاز، گاهی به این کارها دست می‌زدم، ناراحت می‌شدند و آن را به حساب نوعی اجحاف نسبت به من می‌گذاشتند. حتی وقتی وارد اتاق می‌شدم، به من نمی‌گفتند: درب را پشت سرتان ببندید، صبر می‌کردند تا بنشینم و بعد خودشان بلند می‌شدند و در را می‌بستند... 🔺 ۱۵۰ صفحه ، کاربردی بالاخص برای دانشجویان
📚 گنج نور ✔️ ای ابالحسن! سخنان مرابشنو، زیرا از این پس صدای فاطمه را هرگز نخواهی شنید.🥺 ای ابالحسن! تو را وصیت می کنم که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت کنی... 🔺 ۳۰۴ صفحه، کاربردی
📚 صحیفه فاطمیه ✔️ نقل است که حضرت در اواخر عمرشان این چنین دعا می کردند. 💔 ای خدای من و ای سرور من از تو میخواهم به احترام همه بندگان برگزیده ات و به حق گریه فرزندانم در جدایی از من که شیعیان گنهکار من و شیعیان گنهکار فرزندان مرا مورد مغفرت و آمرزش خویش قرار دهی ! 🔺 ۳۱۹ صفحه ، کاربردی
📚 کشتی پهلو گرفته ✔️ چه سفیه بودند این خلایق، چه نادان بودند این مردم! چه می خواستند که در محضر شما نمی یافتند؟! چه می جستند که در شما پیدا نمی کردند؟! دنیا می خواستند شما بودید، آخرت می خواستند شما بودید، سعادت می خواستند شما بودید. علم می خواستند شما بودید، معرفت می خواستند شما بودید، بهشت می خواستند شما بودید، حتی اگر مال و منال و شهرت و قدرت می خواستند، باز مخزن و گنجینه اش در دست شما بود. 🔺 ۱۶۰ صفحه ، لطیف
📚 آفتاب در حجاب ✔️ صدای ضجه دوست و دشمن، زمین و آسمان را برمی‌دارد. زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و صبوری و تسلی تو را دیده‌اند، با نوحه‌گری جانسوزت بهانه‌ای می‌یابد تا سیر گریه کنند و عقده‌های دلشان را بگشایند. از اینکه می‌بینی دشمن قتاله‌ی سنگدل هم گریه می‌کند، اصلا تعجب نمی‌کنی، چرا که به وضوح، ضجه‌ی زمین را می‌شنوی، اشک اشیا را مشاهده‌ می‌کنی، گریه‌ی آسمان را می‌بینی، نوحه سنگ و خاک و باد و کویر را احساس می‌کنی و حتی می‌بینی که اسب‌های دشمن آن چنان گریه می‌کنند که سم‌هاشان از اشک چشم‌هاشان‌ تر می‌شود. ولوله‌ای به پا کرده‌ای در عالم، زینب! 🔺 ۱۸۰ صفحه ، لطیف
📚 زندگانی حضرت زینب سلام الله علیه ✔️ ر مورد محل دفن حضرت زینب سه دیدگاه وجود دارد: شام: مشهور این است که قبر حضرت زینب(س) در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س)، این منطقه «شهرک السیدة زینب» نام گرفته است... 🔺 ۴۲۶ صفحه ، کاربردی
📚 قطره از دریا نشانی می دهد ✔️ " زندگی فاطمه ی زهرا (س) از همه ی ابعاد، زندگی ای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائما در جبهه و میدان های جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط زندگی، فاطمه زهرا (س)، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی پیش می برد: فرزندانی تربیت می کند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری می کند مثل علی و رضایت پدری را جلب می کند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز می شود، دختر پیغمبر ذره ای از لذت های دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمی دهد." 👌 حضرت آقا 🔺 ۲۸۴ صفحه ، دلنشین و راه گشا
📚 پیام آوران کربلا ✔️ چه خوش سروده، خوشدل تهرانی تخت على خطبه چو خواندی از درد هر که شنیدی از علی یاد کرد خطبه زینب اگر در سفر شام نبود از فداکاری شاه شهدا نام نبود نه همین نام نبود از شه خونین کفنان اثر از مکتب ارزنده اسلام نبود 🔺 ۶۴ صفحه ، کاربردی
📚 امام مهدی و آینده زندگی ✔️ در عهد عتیق (تورات) ۱) ... قوم‌ها را به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد. دریا و پریِ آن غرّش نمایند. صحرا و هرچه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود، به حضور خداوند. زیرا که می‌آید. زیرا که برای داوری جهان میآید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد و قوم‌ها را به امانت خود... 🔺 ۵۶ صفحه ، کاربردی
🏴 چادرش‌را‌بتکان‌روزی‌ما‌را‌برسان وسط‌روضه آنجا که مادر زمین خورد وقتی آقا چادر خاکی مادر را تکاند تازه فهمیدم روزی رسان فاطمی چادرتکان حضرت زهرا امام حسن مجتباست از این به بعد شعر رو این طور میخونم: چادرش‌را‌بتکان‌روزی‌ما‌را‌برسان https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 🏴 🌹🏴 🏴🌹🏴
📚 نورالدین پسر ایران ✔️ داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد ... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد ... هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم ... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک ... به‌تدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌کردند، داد می‌زدند ... من تلاش می‌کردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمی‌شد ... احساس می‌کردم مثل یک توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم... 🔺۷۰۰ صفحه، جذاب
📚 عاشقانه ای برای خدا ✔️ آنان که شب را باور نکرده بودند غمگین و افسرده به کنجی خلوت در گوشه ای افسوس لحظه های شادمانی پیروزی را در قطرات سرشتشان جاری بر گونه های سرخ رنجیده شان بر تقدس انفجار برگزیده بودند و گروهی دیگر یأس را ایمان آوردند و در انتظار موعودی که ما هم وجودش را باور داریم درجا زدند، غافل از آن که موعود اسم در انتظار اذن خدای مردم است... 🔺۱۱۲ صفحه، جالب
📚 شاهرخ حُر انقلاب اسلامی ✔️ می‌خواستم وارد صحن اسماعیل طلایی شوم. یک‌دفعه دیدم کنار درب ورودی، شاهرخ روی زمین نشسته. رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه‌هایش مرتب تکان می‌خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می‌زد. مرتب می‌گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می‌خوام توبه کنم. خدایا منو ببخش!!! 🔺 ۱۵۲ صفحه، زیبا و دلچسب
📚 پسرک فلافل فروش ✔️ من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست می‌ده. چشم گنهکار لایق شهادت نمی‌شه. سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی می‌خواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟! بی‌دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت‌های ما به گناه و دروغ و ... ختم می‌شود. 🔺 ۱۶۰ صفحه ،عالی و تأثیر گذار