eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
140 ویدیو
6 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون خادمین گمنام شهدا
📷 #چهارشنبه‌های_شهدایی ⏰ چهارشنبه ۲۱ مهر ماه ۱۴۰۰ 🔷 دیدار با خانواده #شهید_ناجا_حمید_لزگی 😷 با رع
هشت سال از زمانی که خبر شهادتش را برای خانواده‌اش آوردند، می‌گذرد.🕖 ☘سرباز شهید «حمید لزگی»، یکی از جوانان دلیر شهرمان که هنگام خدمت سربازی در منطقه مرزبانی سیستان و بلوچستان بهدهمراه ۱۳ هم خدمتی اش در حمله اشرار به شهادت رسید.🌹 حالا چند سالی است که نام او روی کوچه‌ای در محله پدری‌اش به یادگار مانده است 🏙 می‌دانم پشت نام هر شهیدی در کوچه و پس‌کوچه‌های شهر، آرزوها، خاطره‌ها و فراق‌ها و دلتنگی‌های بسیار مانده است.😢😢 ✅به سراغ مادر شهید حمید لزگی می‌روم، او در ابتدای گفت‌وگو می‌گوید: چهار فرزند به نام‌های سعید، حمید، ریحانه و فاطمه ثمره زندگی من است. حمید فرزند دوم من بود. **یک کوچه، یک شهید🥀🥀 🌸«زهرا کهین داوودی» متولد ۱۳۵۳ است، او می‌گوید: هنگام شهادت پسرم محل سکونتمان آخر بولوار وکیل‌آباد ۸۷ عمرانی ۲ بود که آن کوچه به نام شهید حمید لزگی نام‌گذاری شده است.🌸 این مادر صبور از رفتن پسرش به خدمت سربازی این گونه تعریف می‌کند: حمید خودش دوست داشت به خدمت برود.🏃‍♂👮‍♂ دو ماه آموزشی را در محمد رسول الله بیرجند بود و پس از تقسیم‌بندی به سیستان و بلوچستان اعزام و در گردان مرزی سیرکان منتقل شد.🌿 حمید ۱۹ مرداد ۹۱ اعزام و مهرماه تقسیم‌بندی صورت گرفت و در روز جمعه در درگیری به دست اشرار به شهادت رسید 🌹و سوم آبان ۹۲ مراسم تشییع او برگزار شد. 🌱 پسرم در گلزار شهدای بهشت رضا مشهد به خاک سپرده شد.🕌 شهید حمید لزگی، ۱۳ دی ماه ۷۲ در مشهد متولد شده و هنگام شهادت ۲۰ ساله بوده است.⏳ مادر شهید به گذشته‌های دور برمی‌گردد، از تولد حمید در بیمارستان جوادالائمه(ع) مشهد می‌گوید🏩🏩 ز اینکه پسرش تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رسانده و سپس به علت علاقه زیاد به کسب هنر، در یک کارگاه منبت‌کاری مشغول به کار بوده است.⚒⚒ از مکبری مسجد 🕌🕌تا شهادت🌷🌷 او بیان می‌دارد: حمید با برادر بزرگش یک سال و ۹ ماه تفاوت سنی داشت، حمید از بچگی بسیار فهمیده و بی‌نهایت مهربان و خانواده‌دوست بود.❤️❤️ از لحاظ اخلاقی بسیار مقید بود و همیشه لبخند روی لبانش بود. 😊😊 او از هشت سالگی مکبر مسجد بود.🕌 ما آن زمان در تربت‌جام ساکن بودیم و حمید مکبر مسجد فاطمه الزهرا(س) آنجا شده بود. مادر شهید تأکید می‌کند: حمید هر چه بزرگ‌تر می‌شد در انجام فرائض دینی بسیار مقیدتر می‌شد، در مراسم ملی- مذهبی🏴🏴 شرکتی فعال داشت و هیچ گاه در مواجهه با مشکلات، گله و شکایتی نمی‌کرد. او حالا با بغضی فروخورده می‌گوید:😔😔 هنگام شهادتش مراسمی که در مسجد گرفته بودیم، ۱۰ سالی در آن محل ساکن بودیم. همه همسایه‌های محل را نمی‌شناختم، اما همه می‌گفتند پسر شما خوب بود.🍀🍀 حاجیه خانمی پیش من آمد و گفت:🤶🤶 من هر بار که از خرید برمی‌گشتم 👩‍🦯👩‍🦯 حمید مرا از دور که می‌دید دوان دوان به سراغم می‌آمد و گفت: مادر! اجازه بده وسایل و خریدهایتان را برای شما بیاورم. 🙏🙏 پسرم بسیار مهربان بود و از کمک کردن به هیچ کسی دریغ نمی‌کرد. اکنون به صفات مشترک شهدا می‌اندیشم که همه آن‌ها انسان‌های منتخب در نزد خداوند هستند. 🆔 @KhGShohada_ir