[ #سپیدانھ🌅 ]
اے #شہدا
صبح ڪه نھ
تمام عمرمان بہ خیࢪ مے شود
اگࢪ سایہ اے
از #خلوصتان بر اعمالماݩ
افتد🙃
[و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
یادم هست سرسفره عقدکه نشسته بودیم💞بهم گفت :
الان فقط منوتو ،
توی این آینه مشخص هستیم
ازتومےخوام که کمک کنے من به سعادت وشهادت برسم💚
منم همونجاقول دادم که
تواین مسیرکمکش کنـم...💔
#همسࢪشہید
#شہید_محـسن_حججے
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼 ]
دلم، بهانه پدر را گرفته است.
به من گفتند باید حرف دلم را در جمع
همرزمان پدر و دیگر بسیجیان بگویم.
از کجا بگویم؟
از شهیدان که معراج مردان مومن اند
یا از شهید که زنده تاریخ است؟
به راستی هنوز برایم واژه شهادت هجی نشده است
چرا که برایم سخت است که باور کنم
که کسانی جان خود را به خطر انداختند
و به دره های آتش قدم نهادند و آماده شدند
در جوی خون بغلتند، آن هم در چه روزهایی؛
روزهای زیبا نوجوانی و جوانی.♥️✨
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #کبوترانہ🕊 ]
#یا_علی_ابن_موسی_الرضا✋
کار از کبـوتر شدن 🕊
گذشته است!⚡️
کاش برف بودم❄️
روی گنبدت...😍✌️
[کبوتࢪم هوایے شدم
ببین عجـݕ گدایے شدمـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
پرسیدند:
فرق کریم با جواد در چیست؟
فرمودند:
از شخص کریم همینکه درخواست کنید
به شما عنایت میکند ولی «جواد» خود
به دنبال سائل میگردد تا به او عطا کند...
#ميلاد_امام_جواد ♥️
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دلانہ🍃 ]
صاحبالزمان
گمانمآقا..
قبلآمدنتبرموآرزوبهدلبمانمـ
یارنیستیماما..
میشودبهبهایخوبکردنحالدلمانبیایے..؟🚶🏿♂️
[این دݪ واماندھ هم گاهے اوقات بد میگیرد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عشق_نامہ💌 ]
#دل_آرام_من | #قسمت_دوازدهم
نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.😭
میگفت:«چرا گریه میکنی؟»
چرایی اشکهایم مشخص بود..😔
لباسهایش را که جمع کرد.
گفتم:«امین،این لباس جدیدها را هم با خودت ببر آنجا.»انگار آنقدر شرایط آنجا بد بود که گفت:«نه این لباسها حیف است.بگذار وقتی برگشتم اینجا میپوشم.» خیلی از لباسهایش را حتی یکبار هم نپوشید..😢
لباسهایش را جمع کردم و همینطور اشک میریختم😭خیلی سرد با او خداحافظی کردم باید آخرین تلاشهایم را میکردم
گفتم:«به من،به پدر و مادرت رحم کن.😔
تو همه زندگی منی ببین با چه ذوق و شوقی برایت لباس خریدهام»
گفت:«میروم و برمیگردم.قول میدهم» فقط یک روز کنارم بود!روز حرکت از صبح برای ساماندهی کارهایش به اداره رفت.حدود 7-6 عصر پرواز داشت. 16 شهریور بود. یک روز من به اتمام رسیده بود..
️کلی وعده وعید داده بود تا آرامم کند..
قول داد وقتی برگشت چند روز به مشهد برویم،اربعین هم کربلا..
️ نمیدانم چرا اینبار دائماً منتظر خبر بودم.
با اینکه به من قول داده بود جای خطرناکی نیست،اما مدام سایت T NEWS که مخصوص اخبار مدافعین حرم است را بررسی میکردم..
چند شب خانه مادرشوهرم مانده بودم.اصلا آرام و قرار نداشتم.از سفر دوم 18-17 روز میگذشت و تماسهای امین به 5-4 روز یکبار کاهش پیدا کرده بود.
دلم آشوب بود..😭
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
🔹یاد، افتخارات، عزت شهدا را
همه باید نصبالعین خودشان قرار
بدهند؛ نگذارید فراموش بشود.
🗓تاریخ: ۱۳۸۶/۰۲/۰۲
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅 ]
تا صبحم عاشقانہ شود
با نگاھ تـو...
خورشید ࢪا به چشم تــو
پيوست مےکنم...
[و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانہ🥀 ]
بنده دو روز قبل از شهادت باهاشون صحبت کردم
و از اونجایی که ایشون همیشه دل منو قرص میکردن که برمیگردن😊
من اصلا احتمال شهادت رو نمیدادم😞
البته میدونستم یه روز شهید میشن
ولے فکر نمیکردم به این زودی باشه!!
یکے از اقوام ۴شنبه شبــ با پدرم تماس گرفتن
و خبر شهادت رو دادن💔
دیگه برادرمم متوجه شد و به مادرم گفت
ولے به من چیزی نگفتن من صبح بلند شدم یه کم متوجه جو سنگین خونه شدم
ولے اصلا به فکرم نمیرفت🙄
حالم یه مقدار بد بود تا خود سرڪار صلوات میفرستادم و و برای همسرم حدیث کسا میخوندم😢📿
نزدیک ساعت ۹ بود پدرشوهرم تماس گرفت با من
و گفت میگن روح الله زخمی شده
دیگه من سریع گوشے رو قطع کردم
با پدرم تماس گرفتم پدرم گفتن مجروح شده
داریم هی بهش میگیم بیا عقب
ولے قبول نمیکنه🙁
پدرم گفتن شما مرخصے بگیر من الان میام دنبالت
من بازم باورم نمیشد
دیگه برادرم اومد دنبالم
بازم تا خونه بهم نگفت
دیگه توی پارگینگ خونه که رفتم همه فامیل اونجا بودن مادرم بغلم کرد و گفت روح الله ت شهید شد💔😭
و خیلے سخت بود اون لحظه....
#همسࢪشہید
#شہید_ࢪوح_الله_قربانے
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼 ]
ای پیش پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر بابای زخمی
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هرچه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
امشب عروسی می کنم جای توخالی
پای قباله جای امضای تو خالی🕊♡
#فرزندشہید
[بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ
حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢]
Eitaa.com/Khadem_Majazi