[ #سپیدانھ🌅 ]
•|﷽|•
خوشا صبحی ڪه
خیرَش را تو باشۍ
ࢪدیـــفِ نــابِ
شعࢪش را تو باشۍ
خوشــا روزی ڪه
تا وقـتِ غـࢪوبـش
دعــاےِ خــوب و
ذڪࢪش را تو باشی
#شہیدمحمودࢪضابیضائۍ
[و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀]
دو روز بعد از مراسم عࢪوسیمون
ڪہ هنوز گاز خونہمون وصل نشدھ بود
صبح بلند شدم دیدم آقا مصطفے خونہ نیست!🙁
زنگ زدم بهشون گفتند بچہها رو بردم اردو!!!😶
گفتم آخہ مرد مومن!
گاز خونہمون هنوز وصل نشده اونوقت
بچہها رو بردے اردو؟!😢
گفتن آخہ اگہ الان نمےبردم دیگہ
میخورد به ماھ رمضون و نمیشد اردو ببریم...😕❤️
زندگے شون وقف بسیج بود💗🦋
#همسر_شهید_مصطفے_صدرزادھ🥺❤️🖇
[یا بࢪگرد...
یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
•°یابن الحسن!
مَن
سالهاست ازباقے بھ سَمتِ تو
فرار ميڪُنَم💓…
مَگَر ڪدام پَناهگاھ
از آغـوشِ پدرانهی تُ
اَمن تَر است؟!🙃
|🚌|⇜ #پناھِبۍپناها!
🌸⃟اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج⃟🦋
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #رئوفانہ🦋 ]
❤️ #یا_امام_رضا_ع ❤️
در نزدِ ضعیف،یا معینالضعفاسٺـ✨🌹
در نزدِ غریب، یاغریبالغرباسٺـ
اینجا همه حاجٺ از رضا مےگیرند✨🌹
این صحن وسراےطوس،حج فقراسٺ✨🕋
#یاسلطان🍃✨
.
[نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_پانزدهم خورشيد از وسط آسمان گذشته و رو به غرب سرازير شده اما
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_شانزدهم
. مرد به راننده ميگويد:
ـ بي انصاف، اگه صدمتر اون طرف تر بخوان اينا رو از خودت بخرن، سه برابر
اين قيمت ميدي؟ 😠
راننده از روي فرش ها كمر راست ميكند و ميگويد:
ـ چرا نميدم! 😌
ـ بگم كجاي آدم دروغگو؟
ـ مرد حسابي من دارم اينا رو به قيمت خون خـودم مـي خـرم . جنگـه بـرادر؛
جنگ! از كجا معلوم همين كه دارم اينا رو مي برم بفروشم، يـه گولـة تـوپ
نياد و سرمايه مو به باد نده؟ بفروش و برو، جونتو نجات بده؛ فرش چيه؟😞
ـ پس اگه اين جوره، تو چرا جونتو به خطر انداختي؟🤨
ناصر به كوچة مسجد مي پيچد. چند وانـت بـار كنـار مـسجد ايـستاده انـد و
بارشان را خالي مي كنند. پنبه آورده اند و دارو و نان و كمپوت و فلاسـك آب و
يخ. 😍
وضعيت مسجد، براي ناصر تازگي دارد . هيچوقت مسجد را بـه ايـن شـكل
نديده است . يك گوشه اش دارو ريخته اند و يك گوشه اش نان؛ يـك گوشـه اش
كوكتل گذاشته اند و گوشه ديگرش چند زن و دختر دوروبر زخمي ها مي پلكنـد
و به آنها مي رسند.☺️
«بيمارستان مصدق » پر از زخمي شده است و گفته اند ديگـر
هيچكس را آنجا نبرند . چند پرستار و يك دكتر به مسجد فرستاده اند تا زخمي ها
را همين جا معالجه كنند . توي سردخانه بيمارسـتان پـر از شـهداي گمنـام شـده
است. از ديروز مجبور شده اند بقيه شهداي گمنام را داخل يخچـال هـاي بـزرگ
بستني فروشي بگذارند تا كس و كارشان پيدا شوند و تحويلشان بگيرند. 😔
ناصر مي خواهد به طرف كوكتل ها برود تا كوله پشتي اش را پر كنـد و بـراي
شبيخون ببرد، كه ناگهان در ميان چند زن و دختري كه تفنگي را باز كرده انـد و
به آن ور ميروند، خواهرش، شهناز را ميبيند: 😳
ـ شهناز؟!
سر شهناز از روي تفنگ قطعه قطعه شده بلند مي شود و دنبال صدا مي گردد.
ناصر به طرفش مي رود. شهناز هم بلند مي شود و بـه طـرف او مـي آيـد . ناصـريپرسد:
ـ مگه تو با ننه اينا نرفتي؟ 🧐
ـ منظورت اينه كه فرار ميكردم؟🤨
ناصر از سؤالش شرمنده ميشود. قدري ساكت ميماند و بعد ميپرسد:
ـ از حسين چه خبر؟ نديديش؟
ـ چرا! ديروز با چندتا از بچه ها، يك گروه تشكيل دادن و رفتن خط.😞
ناصر به چشم هاي خستة شهناز - كه انگـار خيلـي وقـت اسـت روي هـم
نيفتاده اند - زل ميزند و ميگويد:
ـ بابا اينا كجان؟
شهناز مقنعة مشكياش را جلوتر ميكشد و جواب ميدهد:
ـ چند روز پيش رفتن خونه دايي؛ اما اونجا هم تـوي تيـررس دشـمنه . 😔
حتمـاًميرن اهواز. شايدم تا حالا رفته باشن. از خط چه خبر؟
ـ هيچي. بچه ها شب ها مي روننشون عقب؛ اما روز دوباره ميآن جلـو .😞
امـشبم شبيخون داريم.
ـ پس حتماً اومدي كوكتل ببري.
ـ آره.
ـ شما رو به خدا هر كاري مي تونين بكنين . ديـروز و امـروز، نزديـك صـدتا
شهيد آوردن؛ صدتا نخل؛ يكيشون هم بيسر.
اشك مي جوشد و گرداگرد حدقة چشم هاي خـستة شـهناز را پـر مـي كنـد . 🥺
لب هايش به لرزه مي افتند؛ اما بغضش را در گلو خفه مي كند و سـرش را پـايين
مياندازد.😞
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #فرماندھ✌️🏻 ]
❇️ #امام_خامنهاے(حفظهالله):
🔹«آرمان و سبک زندگی #شهدا
باید برای جوانان و نسلهای رو
به آینده ترسیم و تصویر شود.»
🗓1395/07/05
[حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے
ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍]
🌸| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ]
ذکر حسین آخر مجلس که می شود
دقت کنی دهان به دهان می شود علی
ذکر تمام گریه کنان می شود حسین
ذکر تمام سینه زنان می شود علی
با کوله بار نان و رطب ها هنوز هم
هر شب برای ما نگران می شود علی
[السـلام علیک یا امیرالمؤمنیـنعلیهالسـلام ✋]
[دلم بھ آن مستحبی خوش است
کہ جوابش واجݕ استـ😇]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید محمدجعفر حسینی •• ــــــــــــــــــــــ
••🍃🕊••
#خادمانه | #چفیه
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
•• شهید عبدالله باقری نیارکی ••
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃
#شهید مدافع حرم
[🌷]ارسال صلوات ها
[🌷] @Deltang_Karbala99
جمع صلـوات گذشتہ:
• ۶۰۰ •
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
@Khadem_Majazi
••🍃🕊••
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
بین اذکـــــار حسین عشق منے را عشق است
اینکه غـیـر از تو نگویم سخنے را عشق است
ذکرت امد بـــه میان باز عسل خیز شدم💛
با حسیـن جان تو شیرین دهنے را عشــق است💚
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi