خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_بیست_هفتم نه ننه ، من همون روز اولم بهت گفتم : بگو جون مي خو
[ #عشق_نامہ💌 ]
#نخل_های_بی_سر
#قسمت_بیست_هشتم
درد بچه ها، زبان ناصر را باز ميكند و ترس هميشگي اش را تكرار ميكند😥:
ـ من هنوز مي ترسم؛ مي ترسم بخواد به خون شهدامون خيانت بشه . آخه بگـو
نامسلمون، ديگه تـوپ و تـانكو بـراي كـي گذاشـتي؟ چـه وقتـي از حـالا
واجب تر سراغ داري؟ 😞
ناصر، چنان قنداق تفنگش را بر زمين مي كوبد كه انگار آن جـا سـينة دشـمن
است. آرام و قرار از كفش رفته است . ناگهان از جا كنـده مـي شـود، چنـد پـاي
محكم بر زمين ميكوبد و ميگويد:
ـ ميترسم، من ميترسم بچه ها! باز هم ميگم: من ميترسم!😭
رضا ميگويد:
ـ بشين ناصر! هوا مهتابيه، ميبيننت.
ناصر مي نشيند؛ اما نمي تواند يك جا بماند . دست هـايش دوبـاره بـه لـرزش
افتاده است . صدايش خروش دارد و بچه ها در نور مهتاب رگ هـاي گـردنش را
كه بيرون زده ميبينند. 😢
رضا گوشش را به ناصر داده است و چشم هـايش را از بـالا ي خـاكريز ، بـه
دشمن. 👂👀صداي ناصر كه مي افتد، آرام ميگويد:
امروز كه جهان آرا با تهران تماس گرفته و سـلاح سـنگين خواسـته، دوبـاره
فقط برامون نفر فرستادن. 😔
ناصر بغض آلود ميگويد:
ـ رضا يعني ممكنه به خون احمد شوش خيانت كنن؟ يعني ممكنه به اقبال پور
و خياط زاده و كاظمي و اون همه شهداي شهر، خيانت كنن؟ 😭
رضا، سرش را از سمت دشمن برميگرداند. چهره كوچك و سـوخته اش را
مقابل چهرة گوشتي و درشت ناصر مي آورد و ميگويد:🙄
ـ ناصر، ما حقيم ! اينو يقين داريم ! پس چرا بترسيم؟ راستش منم مي دونـم كـه
داره در حق ما كوتاهي مي شه، اما چه كـار كنـيم؟ بگـذاريم و بـرويم تهـران
براي اعتراض؟ من اينو نمي خواستم بگم، اما جهـان آرا ايـن دفعـه بـا دفتـر
رييس جمهورم تماس گرفته، اما ... اما خوب ديگه جوابش همينه كه گفـتم؛
فقط نفر فرستادن.😞
صداي گرية ناصر بلند مي شود. پرِ چپيه اش را بـر گونـه هـايش مـي كـشد و
ميخواهد بلند گريه كند؛ اما واهمه دارد.😭 رضا ادامه ميدهد:
ـ ناصر ما اسلحه نداريم . اينو همه مون مي دونيم؛ اما يـه چيـز داريـم كـه اونـا
ندارن. از اون گذشته، فرمانده مونم اين بابـا نيـست، امامـه . اينـو تـو خـوب
ميدوني... امام ميگه بجنگين، ما هم وظيفه داريم بگيم «چشم»؛ خلاص! 😌
صالح و فرهاد، نوبت ديده باني را به رضـا داده انـد و بـه تفنـگ هايـشان ور
ميروند. صالح، در حالي كه تفنگش را آماده ميكند، ميگويد:
ـ رضا، جريان تقسيم بندي گروهها و انتقال شهدا رو هم به ناصر بگو.🤔
رضا، چشمش را دوباره به خاكريز ميدوزد و ميگويد:
ـ راستي ناصر، جهان آرا بچه هاي سپاه را به سه گروه تقسيم كرده : گروه «علي
هاشميان»، گروه «محمد نوراني» و گروه ما . ضمناً همين الان يـه وانـت، بـا
چندتا شهيد مي آد اين جا. 😔
[در دنیاے مدࢪن📱
به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #نگاࢪ_خانہ😍 ]
یا امام رضا 💛
به کوی تو هر جا که پا میزارم
همان جا دل خویش جا می گزارم
مبادا برانی که با صد امید💙
[و دݪ بہ آستان پر مہرت بستم♥]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
🍃 عبدالحمید دیالمه نمونه یک انسان #مومن است که آرمان هایش همه از روی تقوا و علم و #صبر است🙂
🍃دین را با #علم شناخت و انحرافات دین و انسان هایی که خواسته یا ناخواسته #منافق راه حق شدند را به دیگران معرفی کرد.
🍃همان #نماینده ای که وقتی برای مقابله با کارهای #رییس_جمهور زمان به مجلس پاگذاشت، در مقابل تبریک ها فقط گفت، مسئولیت تبریک ندارد.
🍃دین را با علم، دلیل و #منطق به دیگران آموخت، تا جایی پیش رفت که بین روحانیت و دانشگاه آشتی برپا کرد. به قول خودش بزرگترین جرمش این بود که حرف هایش را زودتر از #زمان می زد.
🍃وقتی او را تهدید به #مرگ میکردند همچون #امام_حسین، وقت گرفت برای آخرین سخنرانیاش و از آن ها خواست تا در جلسه بنشینند و به حرف هایش گوش دهند. او تابع #ولایت_فقیه بود و روی گرداندن از آن را اشتباه می دانست❣
🍃این روزها به دیالمههایی نیاز دارد تا دین را به #جوانان ظاهرا با سواد بیاموزد و کج رفته ها را بشناسد و نگذارد انقلابی که با خون شهیدان جان گرفته با پا کج گذاشتن عده ای با شعار #آزادی، بی حرمت شود، بیاید #شبیه دیالمه باشیم...❤️
🍃دیالمهها را بشناسید و گوش دهید چه #ندایی سر میدهند، سخنرانی دیالمه در آخرین حضورش در #مجلس برایتان شنیدنی خواهد بود...
#التماس_تفکر
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🕊به مناسبت سالروز #تولد #شهید_عبدالحمید_دیالمه
📅تاریخ تولد : ۴ اردیبهشت ۱۳۳۳
📅تاریخ شهادت : ۷ تیر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : قم
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #ولایت_فقیه #مجلس #تقوا #آزادی
SAVE_20200626_190436.jpg
1.88M
#بازنشر
فایل با کیفیت طرح به مناسبت سالروز تولد شهید عبدالحمید دیالمه🌺💫
[ #عجݪ_فࢪجہ🌱 ]
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
مولاے من
جاده ها خود را آماده ميكنند براےقدمهاےاستوار تو
و فرشے از زيارت
«السـلام عليـك يااباصـالح»
را برخود مےگسترند.
تو كه بيايے
سنگها غزل ميخوانند و نگاهشان معنا ميگيرد.
تو كه بيايے
بر آسمان تاريك دلها میتابے و به
آنها فانوسهايے از ستاره هديه ميدهے
تو كه بيايے
طوفان با دريا آشتےميكند و نور در رگهاے
زمين جارى ميشود.
آرے
تو كه بيايے روشنے را به شبهاے تاريك هديه ميكنے و دلهاے شكسته را با مهربانے و لبخند پيوند ميزنے
و پشت پنجره ، نشستن و زيبا ديدن را براے چشمها معنا ميكنے.
تو كه بيايے كوير معنا ندارد
همه جا سبز است ، چون متن بهار
تو كه بيايے . . .😔
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
[شݕ تار سحࢪ می گردد🌌
یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨]
Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #شهیدانہ❣]
🕊 ﷽ 🕊
♡| #شهید_محسن_حججی |♡
خـدایا!
بگیـرازمـن...
آنچہ کہ #شهادت را مےگیرد ...ヅ
این روزها عجیـب دلم؛
بہ سـیم خاردارهای دنیا گیر کرده اسـټ...💔
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید🍃]
Eitaa.com/Khadem_Majazi