🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرههجدهم
((موکبداری عاشقانه در عمارت ماری خانم ))
ماری پیر والکمن، اسلامشناس و محقق فرانسوی و پژوهشگر مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی است.
او در پاریس از دنیا رفت اما پیکرش را بر اساس وصیتش در مسیر پیادهروی اربعین در نجف به کربلا دفن کردند و حالا عمارت ساده و بیریای او در عراق به موکب بقیهالله شهربابک اختصاص دارد تا عاشقانههایشان را برای خدمت به زائران پیاده آقا اباعبدالله الحسین(ع) به نمایش بگذارند.
ماری پیر والکمن ۱۸ ساله بود که به دین اسلام گروید و پس از تأمل در باب اسلام به مذهب شیعه روی آورد.
ماری بعد از سفر به سوریه با ناظم ابوالذهب آشنا شد و با او ازدواج کرد و نام زهرا ابوالذهب را بر خود نهاد.
او سفرهای متعددی به عراق و شهرهای نجف و کربلا داشت و در نهایت هم وصیت کرد پیکرش را پس از فوت در مسیر پیادهروی اربعین دفن کنند.
وقتی ماری در روز اول نوامبر سال ۲۰۱۷ در منطقه پانزدهم پاریس فوت کرد، پیکرش را به عراق منتقل کردند و در مسیر پیادهروی زائران آقا سیدالشهدا(ع) به خاک سپردند.
عمارتی که ماری در آن دفن شده، در عمود 172 و در مسیر نجف به کربلا قرار دارد، این مکان در پیادهروی اربعین امسال به موکب بقیه الله شهرستان شهربابک اختصاص داده شده است و بسیاری از بچههای ایرانی و عراقی به این موکب رفتوآمد دارند و از برنامههای فرهنگی و سرگرمی استفاده میکنند.
✳️روایتگر:
#مهساحقانیت
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهنوزدهم
((به کربلا نمیآیم))
اولینبار او را در حال آشپزی در محوطه مدرسه یرموک در شهر کربلا دیدم، سر از پا نمیشناخت جنبوجوش عجیبی داشت، تقریبا در همهجای موکب صاحبالزمان سیرجان در کربلا حضور داشت.
همواره لبخند میزد و البته در آشپزخانه امام خمینی سیرجان هم زبانزد خاص و عام بود.
آقا رحیم کریمی مهربان را میگویم، هم او که از شش سال پیش، جلوتر از همه در پی جمعآوری تیم آشپزی و تجهیزات و اقلام موردنیاز موکب برای عزیمت به عراق بود.
او دو فرزند دختر و پسر داشت و عاشقانه دوستشان داشت.
آقا رحیمِ آشپز به گفته دوستش مهدی صادقی، تا نام امام حسین(ع) را میشنید اشکش جاری میشد و هر جا که آشپزی به نام و برای امام حسین(ع) داشت حتی یک ریال هم درخواست نمیکرد و خود را نوکر امام حسین میدانست.
گرچه آقا رحیم در سالهای پایانی عمرش دیسک کمر داشت اما در موکب هیچ کاری را بر زمین نمیگذاشت و دردهایش را فراموش میکرد.
عبدالله احمدی، دیگر دوست آقا رحیم میگوید: سال گذشته درحالیکه در موکب کربلا آشپزی میکردیم آقا رحیم به من رو کرد و گفت بچهها من سال آینده به کربلا نمیآیم و دیگر نیستم! ما از این حرفش تعجب کردیم اما او نیامدنش را پیشبینی کرده بود.
احمدی در ادامه به روایت تلخ روز تصادف آقا رحیم اشاره میکند و با بغض میگوید: من بهاتفاق حاجمحمد احمدی بهمحض اطلاع از حادثه به محل سانحه در جاده سیرجان به بافت رفتیم و در کمال تأسف آنجا با جسم بیجان دوست قدیمیمان روبهرو شدیم و اینگونه بود که او به کربلا نیامد.
✳️روایتگر:
#حسینشهابی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفرنامهاربعین
#خاطرهبیستم
((وای فای هم داریم))
یک روز در حال حرکت ساعت دو بعد از ظهر مقداری از مسجد سهله دور شده بودیم و به پلی تاریخی رسیدیم که منسوب به حضرت زینب است و آنجا را بسته اند و مردم برای زیارت آنجا می روند.
در این محل مرد جوانی بنام حسین به ما نزدیک شد و از ما دعوت کرد که به منزلشان برویم که گفتیم ساعت ۲ بعد از ظهر است و می خواهیم به مسیر ادامه بدهیم.
اصرار زیادی کرد که حمام آماده است و وای فای هم داریم و. .. یکی از دوستان گفت خوب است که دعوت او را قبول کنیم و مقداری صبر کردیم تا بقیه گروه اضافه شوند. در این فاصله برادر او نزدیک شد و گفت: حسین مهمان پیدا کردی؟!
گفت: بله، بیست نفر هستند، برادر او در حالی که به سمت خانه می دوید فریاد می زد بیست نفر بیست نفر، وقتی به منزل رسیده بود همه اهل منزل را برای استقبال از ما همراه خودش آورد و متوجه شدیم که آنها برای ورود مهمان لحظه شماری می کنند و خوشحال بودند که بیست نفر مهمان پیدا کرده اند.
خانواده ای بودند که چند پسر داشتند و ایرانی ها را خیلی دوست داشتند.
یکی از پسران این خانواده هم فوتبالیست بود و در خوزستان فوتبال بازی می کرد و خانواده ورزشی بودند و ازما خیلی پذیرایی کردند.
حیات این خانه باغچه داشت و با پرده ای قسمت های زنانه و مردانه ایجاد کرده بودند و مشخص بود موقع بنایی منزل طوری نقشه کشیده اند که برای پذیرایی اربعین امکانات فراهم باشد.
بعد از مدتی تکه ای موکت وسط حیاط انداختند و گفتند کسانی که می خواهند با خانمهایشان صحبت کنند اینجا بنشینند و خلاصه قسمت وی آی پی ایجاد کردند.
بعد از ظهر هم خانواده ای از خوزستان آمدند که چند سال بود آنجا می آمدند و با هم ارتباط پیدا کرده بودند.
ظهر همان روز هم بنده خدایی از ما برای نهار دعوت کرد که قبول کردیم و بعد از نهار با ما مشغول صحبت شد و پسرش را که کور و لال و گنگ بود را به ما نشان داد و گفت: پسر من هیچ فعالیتی ندارد اما وقتی زائرین اربعین می رسند جان تازه ای می گیرد و شور و حال و هوای خاصی می گیرد که برای ما عجیب بود و با اشاره دست با ما ارتباط برقرار می کرد و دست روی سینه می گذاشت و به ما خوش آمد می گفت.
🔹روایتگر:
#محمدمصطفیحسینی
🌱حبالحسین(ع)یجمعناالیحبالمهدی(ع)🌱
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیـــــن
#خاطرهبیستویکم
((اینجا موکب مختار ثقفی است))
موکب مختار ثقفی این روزها حال دیگری دارد.
این مردمان عربزبان هر کدام بهگونهای با عشق مولایشان سر میکنند و کارکنان اینجا که همه پزشک یا پرستار هستند درس دلدادگی و پرستاری را از بانویشان زینب کبری(س) آموختهاند.
اینجا انواع خدمات سرپایی درمانگاهی ارائه میشود.
به سراغ مدیر موکب میروم که مردی است حدود ۷۰ ساله و عربزبان به کمک یکی پرستاران درمانگاه که فارسی میداند با او گفتگو میکنم.
نامش ابوالحسن علی حسین اهل شهر دیوانیه است. 17 سال پیش این مرکز خدماتی را با هزینه شخصی راهاندازی کرده که خدمات گوناگونی را به زائران ارائه میدهد و دو پزشک بهصورت شیفتی و در تمام طول شبانهروز در اینجا خدمت میکنند.
تمام مراجعان، اول توسط پزشک ویزیت میشوند و سپس روند درمانشان آغاز میشود.
او میگوید: انواع خدمات کلینیکی نظیر تزریقات و ارائه انواع داروها در اینجا انجام میشود.
داروهای عمومی نظیر قرص، شربت و پماد در صورت نیاز زائران، به طور رایگان در اختیار آنها قرار میگیرد.
تمام خدمات قابلارائه در این مرکز کاملا رایگان است و در هیچ دفتری ثبت نمیشود.
ابوالحسن میافزاید:
خدمت به زائران امام حسین(ع) هر روز و هر ساعتش خاطره است، ولی چند روز پیش یک جوان آمد که یک پا داشت.
تمام مسیر را با همان یک پا و عصا آمده و همان یک پایش هم پر از تاول بود. وقتی پایش را شستشو میدادند و تاولها را باز میکردند خودش میخندید و ما گریه میکردیم.
🔹روایتگر:
#فریبامهدیپور
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیـــــن
#خاطرهبیستودوم
(( بزرگترین هدیه خداوند))
ساعت حدود ۲۳ و ۳۰ دقیقه مرداد 1403 است، با این که ساعتها از تاریک شدن هوا گذشته گرمای هوا هنوز زیاد است و سیلیاش گونههایم را میآزارد.
مسیر پیادهروی در خیابانهای منتهی به #بینالحرمین، مملو از عاشقانی است که هر کدام با نیتی و حاجتی پای در این مسیر گذاردهاند.
یکی به عشق عباس(ع) به زائران آب تعارف میکند، دیگری با همموکبیهایش نذر دارند غذا و خوراک بین زائران توزیع کنند، آن دیگری به زائران شربت تعارف میکند، موکبی چای عراقی و قهوه نذری دارد و پسر جوانی شیشه عطری در دست گرفته و به لباس زائران در حال عبور عطر اسپری میکند.
عدهای هم چندین روز قبل از اربعین به کربلا میآیند و زبالههای زیر پای زائران حسین(ع) را جمع میکنند و گویی با این کار به دیگران فخر میفروشند.
عباس فرهنگ، اهل #همدان است و حالا بهعنوان راننده خودروی جمعآوری زباله در کربلا خدمت میکند.
او که در شهر خود پست و مقامی قابل دارد، به شوق حسین(ع) به کربلا آمده تا در لباس پاکبان به زائرانش خدمت کند.
از سال 1392 با بیش از ۱۰۰ نفر و با ۱۲ خودروی حمل زباله در ایام پیادهروی اربعین بهمنظور پاکسازی خیابانها، جمعآوری زبالهها و خدمت به زوار امام حسین(ع) به کربلا عزیمت میکند.
فرهنگ میگوید: ما حدود ۲۵ روز در کربلا میمانیم و به زوار خدمت میکنیم. آرزوی ما خدمت هرساله به زائران مرقد امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است. اگر خدا توان و فرصت بدهد هرسال در موعد اربعین برای خدمترسانی به زوار به کربلا میآییم.
اسماعیل شهیدی، مأمور جمعآوری زباله در شهر کربلاست که همدان را بهقصد خدمت به زوار امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) ترک کرده و میگوید: حدود چهار سال است که به همراه تیم پاکسازی و حمل زباله به کربلا میآیم.
حاجات زیادی را از #امامحسین و #ابالفضلالعباس(ع) گرفتهام و همیشه به عشق حسین(ع) به کربلا میآیم.
سعید وزیری نیز که در حال جمعآوری زباله در طول مسیر است و صدای نفسنفس زدنش حکایت از تلاش بیوقفه او دارد میگوید: هر سال داوطلبانه به #کربلا میآیم و به زائران امام حسین(ع) خدمت میکنم.
عشق به امام حسین و ائمه اطهار(ع) بزرگترین هدیه خداوند در دل ماست.
🔹روایتگر:
#نجمهحسنی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
💚#لبیـــکیامهــدی✨✨#لبیـــکیاحسیــن❤️
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیــــــن
#خاطرهبیستوسوم
(مامورعراقی با اشاره به دست چپ مسیر را به ما نشان میداد)
ما عربی بلد نبودیم و ماموران عراقی هم فارسی بلد نبودند.پس با ایما و اشاره صحبت می کردیم، به عنوان مثال دوستم آدرس یک زیارتگاه را از یک عراقی پرسید، او هم دست چپ دوستم را نشان داد، که مثلا بگوید دست چپ باید برید.
ولی دوستم متوجه منظورش نشد و این طرف آن طرف دستش را نگاه کرد، که منظورت چیه؟! مامور عراقی هم قاهقاه میخندید!
معمولا در پیادهروی اربعین، با آبپاش به صورت و بدن زائران آب میپاشند،
تا از گرمازدگی در امان باشند، ولی یک نفر که شلنک دستش بود. قشنگ سرتاپایمان را شست و مجبور شدیم.
دو ساعت زیر آفتاب بشینیم، تا خشک شویم، چون لباسهایمان خیس و سنگین شده بود و نمیتوانستیم قدم برداریم!
«خانم فلاسک خانم فلاسک»
در مسیر یک موکب وجود داشت.
کارش صرفا اعلام نام و مشخصات افراد گمشده یا پیدا شده بود.
تا خانوادهها سراغشان بروند، ولی من اشتباه کردم، کسی که دنبال محلی برای استراحت بود و فلاسک برای امانت میخواست، به این موکب فرستادم.
نگو این فرد میگوید فلاسک میخواهم ولی مامور عراقی منظورش را متوجه نمیشود و یک لحظه شنیدم که پشت میکروفون داد می زند «خانم فلاسک، خانم فلاسک» 😁😁
که خودم را به سرعت به آنها رساندم و سعی کردم با عربی دست و پاشکستهی موضوع را فیصله دهم!
🔹روایتگر:
مرضیهرحمتی
رحمتاللهمحدثی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن #طنز
✨#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن✨
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــــرنامهاربعیـــــــن
#خاطرهبیستوچهارم
((وقتی به زور عربی حرف میزنی، ولی فارسی جواب میدهند))
در یکی از موکبها جانماز کوچکم را باز کرده بودم و میخواستم، نماز بخوانم
متوجه شدم جای یک خانم سبزه رو و درشتهیکل نشستهام، که فقط یک کلمه عربی بلد بودم و آن را خرج کردم، با «العفو العفو» گفتن. معذرتخواهی کردم،
ولی آن خانم گفت «خواهش می کنم، راحت باشید»
؛ یعنی شگفتزده شدم، فکر کنید آنجا چقدر ایرانی هست!
((پول خرج کردن و آدرس پیدا کردن یکی از سختیهای سفر به خارج از ایران))
پول خرج کردن و آدرس پیدا کردن یکی از سختیهای سفر به خارج از ایران است، اما با روحیه مهماننوازی عراقیها همه این مسائل قابلحل است.
عمویم علاقه زیادی به اضافه کردن «ا ل» به اول کلمات دارد،
رو به مامور عراقی گفت « متی الشارع الحولی؟» ولی میزبان برای اینکه سوال ما را بیجواب نگذارد، رفت و دست دوستش را که فارس بلد بود گرفت و آورد تا بفهمد ما کجا میخواهیم برویم.
🔹روایتگر:
#قیصری
#فدایی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to
labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیـــــــن
#خاطرهبیستوپنجم
((آرام گرفتن پسر گمشده در آغوش پدر
خاطرهای شیرین و بهیادماندنی))
اربعین امسال برای نخستین بار به پیادهروی اربعین رفتم،
درلابهلای همه اتفاقهای خوب با یک پسر بچهروبهرو شدیم که به شدت گریه میکرد،
با عربی دست و پاشکستهای متوجه شدیم، گم شده است، بعد از اینکه جیبهای لباسش را گشتیم، شماره تلفنی را پیدا کردیم، ولی باز هم زبان برای ما مسئلهساز شد.
به هر سختی با کمک سایر زائران توانستیم به او بفهمانیم که بچه پیش ماست و میتواند بیاید، تحویل بگیرد،
که بعد از ۵ ساعت سر و کلهاش پیدا شد و با لهجه غلیظ عربی از ما قدردانی کرد و ما هم به زبان خودمان به او جواب میدادیم
، که آنجا فهمیدم واقعا همدلی از همزبانی بهتر است.
🔹روایتگر:
#فوادزندهدل
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to
labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیــــــــن
#خاطرهبیستوششم
((از پیاده روی در راه مولا #بخشاول))
ساعت ۵ بعد از ظهر بود، همراه خواهرم و همسرش از خانواده خداحافظی کردیم سوار ماشین و شدیم به سمت مرز مهران حرکت کردیم.
امیدوار بودیم که انتهای راهمان به زیارت مولایمان ختم شود.
خدایا باورم نمیشد که میتوانم در پیاده روی اربعین برای اولین بار شرکت کنم و این سعادت شامل حالم شده خدای مهربانم از تو سپاسگزارم.
نیمه شب به مهران رسیدیم. پاسپورت زدیم و از مرز رد شدیم وارد کشور عراق شدیم.
سجده شکر بجا آوردم و خودم را به بهشت نزدیک دیدم.
ماشین گرفتیم، رفتیم کاظمین و صبح به آنجا رسیدیم مسیر بسیار شلوغ بود ما به سمت حرم آقا #موسیبنجعفر(ع) و آقا #امامجواد(ع) به راه افتادیم. تمام قدمهای مان با عشق برداشته میشد.
به حرم رسیدیم و وسایلمان را به امانتداری سپردیم و وارد حرم شدیم.
به پابوس این دو بزرگوار رفتیم چند ساعت در حرم ماندیم مردمانی از کشورهای مختلف آمده بودند.
مشغول زیارت و عبادت بودند از حرم بیرون آمدیم و در مسجدی به استراحت پرداختیم شب در #کاظمین ماندیم.
مردمان مهمان نواز عراق در هر گوشه و کنار از زائران پذیرایی میکردند هم چای عراقی وساندویج خوردیم و لذت بردیم. تا
از کودکان آنها با هدایایی که برده بودیم تشکر کردیم و شادی را در چشمان آنها دیدیم.
بعد به سمت #نجف به راه افتادیم تا اجازه زیارت شهید مظلوم را بگیریم.
در مسیر مرتباً مردم مهمان نواز عراق جلوی ما را میگرفتند و از ما میخواستند مهمان آنها باشیم.
عزیزان از شما ممنونیم.
🔹روایتگر:
زهراقربانی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️
Labbaik ya hossein should change to
labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
✨#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن✨
💠#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان
💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشق|
#سفـــرنامهاربعیــــــــن
#خاطرهبیستوهفتم
(( از پیاده روی در راه مولا #بخشدوم))
در جایی از مسیر پیاده شدیم به علت شلوغی پیاده به سمت حرم امیرالمؤمنین(ع) به راه افتادیم.
خدایا چه شلوغی و چه عظمتی را میدیدم به سمت حرم رفتیم به جای عزیزانمان که جا مانده بودند به آقا سلام میدادیم وارد حرم حضرت علی(ع) شدیم.
بسیار شلوغ بود، بعد از مدتی گذشتن از صف شلوغ و بازرسی به کنار ضریح مولا رسیدیم چه زیارت با صفایی داشت.
دور حرم چرخیدیم، دل سیر اشک ریختیم، ساعتها در حرم ماندیم و با مولایمان درد دل کردیم. بعد از ظهر از حرم مولا بیرون آمدیم.
به سمت کوفه حرکت کردیم وقتی به شهر __که یادآورغم مولاست_ رسیدیم باران گرفت به آدرس منزلی که داشتیم رفتیم ون مهمان آن بزرگواران شدیم.
بسیار خسته بودیم.
دوش گرفتیم، لباسهایمان را شستیم و استراحت کردیم.
صبح صبحانه خوردیم، آماده شدیم که برای زیارت به #مسجدکوفه و #مسجدسهله برویم زیارت کردیم و اعمال دو مسجد را بجا آوردیم.
در شهر گشتیم و دوباره به منزل برگشتیم.
شب در آنجا ماندیم و صبح بعد از صرف صبحانه و دیدار با خانواده ابوزید صاحب منزل که سه پسر زیبا و یک دختر مهربان داشت به همراه مادر و همسر ایشان . و هدایایی که تهیه کرده بودیم به آنها تقدیم کردیم و از آنها دعوت کردیم که به شهر قم بیایند.
از آنها خدا حافظی کردیم. ع
تصمیم گرفتیم از مسیر کوفه که به
#طریقالعلماء معروف است به سمت کربلا برویم.
این مسیر در گذشته شیعیان در خفا دور از چشم ستمگران زمانه که شبانه برای زیارت به سمت کربلا میرفتند و در روزها در منزل روستائیان پنهان میشدند.
این مسیر بسیار زیبا و نخلهای بلند سر سبز داشت و رودخانهای بسیار زیبا کهه همان علقمه است.
خدایا چقدر آب و فراوانی، ولی به مولایمان ستمگران آب ندادند و عزیزان فاطمه(س) با لب تشنه شهید کردند. در این مسیر توسط مردم مهربان بسیار پذیرایی شدیم در منزلشان استراحت کردیم و با زبانهایی که هیچ کداممان مفهوم آن را نمیفهمیدم صحبت کردیم و از یکدیگر انرژی مثبت گرفتیم.
🔹#روایتگر:
زهراقربانی
#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)❤️ه
Labbaik ya hossein should change to
labbaik ya mahdi
#امـــــامزمـــــــــــان
#خاطراتمشّایه
#اربعیــــن
✨#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن✨
💠#کمیتهخادمالشهداءاستانهمدان
💠@Khademin_Shohada_b_HMD
حال و هوا و شور امشب بیروت و موکبها
واقعا شبیه #اربعین هست ......
چقدر زیبا گفت #شهیدسیدحسننصرالله:
نحن لا نهزم عندما ننتصر ننتصر وعندما نستشهد ننتصر
ما شکست نمیخوریم
اگر پیروز شویم، پیروزیم
و اگر #شهید شویم هم پیروزیم
💠#کمیتهخادمالشهداءاستانهمدان
💠@Khademin_Shohada_b_HMD
🌹🌹بــِسْــمِ رَبــــِـّ عَــلــي🌹🌹
#باخاطراتسفرعشـــق |
#سفـــرنامهاربعیـــــــــــن
#خاطرهبیستوهشتم
(( از پیاده روی در راه مولا #بخشسوم))
دستههای عزاداری و گروههای مختلف در حرکت بودند.
عدهای مداحی میکردند، عدهای سینه میزدند و شعر میخواندند.ما نیز بیاختیار هر جا دلمان میشکست می ایستادیم برای مظلومیت حسین(ع) و فرزندانش سینه زنی و عزاداری میکردیم.
گاهی کناردستهی هندیها، گاهی آذربایجانیها و پاکستانیها و گاهی ایرانیها. همهی ما به یک موضوع فکر میکردیم و همه غم حسین را میخوردیم.
چند روز پیاده روی شب را در منزل یکی از مهمان نوازان رفتیم و با اصرار و خواهش آنها مهمان آنها شدیم و از دل جان از ما پذیرایی میکردند.
از نان تازه که همان موقع از تنورهایش پخته بود و شیر تازه حیواناتشان که خودشان دوشیده بودند و از گوشت آنها پذیرایی میشدیم.
این همه عظمت و زیبایی کجا میتوانستید ببینید؟
از دیگران شنیده بودم ولی اولین بار بود که میدیدم و خدا را شکر میکردم.
حسین تو چیستی که جهانيان را اینگونه گرد هم جمع کردهای؟
عمود به عمود میگذشتیم و به کربلا نزدیکتر میشدیم.
نزدیک غروب بود که به ورودی کربلا رسیدیم.
با دعوت مردمان مهمان نواز وارد خانهای شدیم.
نماز خواندیم و شام خوردیم و استراحت کردیم.
شب اربعین به کربلا رسیدیم ........
🔹#روایتگر:
زهراقربانی
❤️#حبالحسین(ع)یجمعناالی#حبالمهدی(ع)💚
#خاطراتمشّایه
#امـــــامزمــــان
#اربعیــــن
✨#لبیـــــکیامهــدی #لبیـــکیاحسیــن✨
#مرجعرسمیکمیتهخادمالشهداءاستانهمدان
💠@Khademin_Shohada_b_HMD