eitaa logo
کمیته‌خادم‌الشهداء‌ سپاه و بسیج استان‌همــدان
693 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
23 فایل
#تنها مرجع رسمی کمیته خادم الشهداء استان همدان 💻سایت خادمین کوله بار https://khademin.rahnoor.ir/ ارتباط با : برادر سیدمحمد حسینی مسئول خادمین استان همدان👇 @S_M_Hoseini98
مشاهده در ایتا
دانلود
() با موضوع بخشهای شرکت در جشنواره: ، ، ، ، ، ، ، از کلیه علاقمندان دعوت بعمل می آید جهت شرکت در جشنواره آثار خود را با ذکر کامل مشخصات تا تاریخ 30 اردیبهشت 99 به دبیرخانه جشنواره ارسال نمایند. ارسال در یکی از پیام رسانهای: (ایتا، سروش، بله، روبیکا، تلگرام، گپ و آی گپ) به ID: @Mahdi_B_Far جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 08134452188 و 08134228284 تماس حاصل فرمائید.
┄┅◈🍃🌹🍃◈┅┄ چند خانم رفتند جلو تا سؤالاتشون رو بپرسن. در تمام‌ مدت سرش بالا نیومد. نگاهش هم به زمین بود. خانوما که رفتن، رفتم جلو گفتم: تو چرا انقدر سرت پایینه؟ نگاهم نمی‌ندازی به طرف که داره حرف می‌زنه باهات، اینا فکر می‌کنن تو خشک‌ و متعصبی و اثر حرفات کم می‌شه. گفت: من به نامحرم نگاه نمی‌کنم تا خدا به من نگاه کنه! 🍃 شهید عبدالحمید دیالمه
•🌸• همرزم‌شہید : من‌یڪ‌ریش‌تراش‌داشتم. ڪہ‌سروصورت‌رزمنده‌ها رو‌اصلاح‌میڪردم🧔 این‌ماشینِ‌ریش‌تراش‌بعضی وقتهاموقع‌اصلاح‌گازمیگرفت ودادرزمنده‌هادرمیومد شهیدبابڪ‌ڪلے‌میخندید:) 🕊 ••✾🌸
🎞 برادر‌شهیــد : بابک‌فارق‌التحصیل‌حقوق‌بود👨🏻🎓 تورشته‌ای‌که‌فارق‌التحصیل‌شده‌بود به‌بچه‌هامشاوره‌میداد، تاجایی‌که‌مشکل‌داشتندبابک‌پیگیری‌میکرد ومشکلشون‌رو‌حل‌میکرد. حتی‌یک‌موردی‌براش‌پیش‌اومده‌بود ، یکی‌ازدوستاش‌در "فومن" بایک‌مشکلی‌ روبه‌روشده‌بود، به‌من‌زنگ‌زد📞 باهم‌دیگه‌رفتیم‌مشکلش‌روحل‌کردیم. هلال‌احمر‌میرفت‌با‌دوستاش‌وکمک‌میکردند وفعالیت‌میکردند🚑 "دوستان‌بابک‌هم،مثل‌بابک‌بودند " اونها‌هم‌همینجوری‌درجاهای‌مختلف مثل‌هلال‌احمرومؤسسات‌غیردولتی که‌کارخیرخواهانه‌میکنند، بااونهاهمکاری‌میکردندومیکنند. .💙.
دوست شهید: "دوست شهید به یکی دیگر از خاطرات خود با بابک رابه روز کشیش دردرمانگاه جمعیت هلال احمر اشاره کرد... که آنروز شیفت نبود و افزود:در آنروز من به جشنی دعوت شده بودم که می بایست حتما می رفتم بنابراین با چند نفر از دوستان تماس گرفتم📞 که بتوانم روزم را با کسی تغییر بدهم ولی متاسفانه کسی قبول نمی کرد☹️ که در نهایت با بابک تماس تصویری گرفتم وبابک قبول کرد که جای من شیفت بماند و من در جوابش به صورت شوخی گفتم :که داداش حتما در شادی هایت جبران میکنم که بابک لبخندی زد و گفت: ”من خودم کلاس اصلی هستم نیازی به جبران نیست“🥰 •° 🧡¦⇢
23.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 - خاطره‌ی‌کربلا‌ از زبان دوست ‌شهید 5روز مانده تا اولین سالگرد شهادت شهید آرمان علی وردی😍🌿
🔸شرط شفاعت از زبان شهید سید احمد پلارک | یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد سیّد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." 📚منبع: مجموعه خاطرات۱۳ «کتاب پلارک» صفحه ۲۶ 🇮🇷 ۲۲ فروردین؛ سالروز شهادت گرامی‌باد | @khadem_koolehbar | 👇 💠@Khademin_Shohada_B_HMD
🌺 یک خاطره 🔸بخاطر کمک به رفیقش؛ ماشینش رو فروخت... | حسن درآمد خوبی داشت. بهش می‌گفتم: تو چرا پس‌انداز نمی‌کنی؟ می‌گفت: جایی که لازمه پس‌انداز می‌کنم... چندتا دختر یتیم رو به سرپرستی گرفته بود. چند ماه قبل از شهادتش هم یه روز آمد خونه و گفت: سند ماشینو می‌خوام. گفتم: می‌خوای چیکار؟ گفت: لازم دارم... ماشین رو برد و فروخت. گفتم: چرا فروختیش؟ گفت: لازم بود... من هم که معمولا خیلی سؤال نمی‌کردم، دیگه چیزی نگفتم... ▫️بعد از شهادتش یکی از دوستاش آمد و گفت: " همسر من باردار بود و هزینه‌ی بیمارستان هم زیاد. خیلی به این در و اون در زدم که بتوانم وامی تهیه کنم، اما نشد. از دوستانم کمک خواستم، اما باز هم کار به جایی نبردم. یه روز به نیتِ دردُ دل به حسن گفتم: نزدیک زایمان همسرمه و به مشکل مالی برخوردم. حسن سوئیچ ماشینش رو بهم داد و گفت: همین الان ماشین رو بفروش و هزینه کن. گفتم: من دارم باهات دردُ دل می‌کنم و اصلا توقعی ندارم. و سوئیچ رو برگردوندم... اما حسن خودش رفت و ماشینش رو فروخت و پولش رو آورد بهم داد..." بنده خدا می‌گفت: من می‌خوام پولی که شهید بهم داده بود رو به ما برگردونم... منم گفتم: شهید خودش این پول رو به شما هدیه داده، پس منم این پول رو پس نمی‌گیرم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید مدافع‌حرم حسن قاسمی‌دانا 📚منبع: کتاب " زندگی به سبک شهدا " به‌روایت مادر شهید ‌____________________ @khakriz1_ir 👇 💠@Khademin_Shohada_B_HMD