eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
415 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
📣📣 تاریخ شروع 3/27 #فـــــــــــــــــراخـــــــــــــوان چله_مجرب زیارت عاشورا ودعای فرج 🔑کلید حل
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 -زیارت_عاشورا 💐عذاب را از این قبرستان بردارید💐 🌹علامه نوری نوشته: مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند. بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟ گفت: آری! چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم. مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانی داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودی داری؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه ای بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: می خواند.
✍🏻 چرا می‌گیم تنهاست؟ 🔹بدون تعارف میگم و به هر کی قراره بربخوره بخوره! نمیخوام معنی صحبت رهبر در مورد تصمیم سران قوا رو بازگو کنم. ان‌شاءالله در پست بعدی. اما خواستم این رو بگم که خیلی از ماها در حد جیبمونه و بس. ولایت تا وقتی در ذهن ما حجیت و شرعیت داره، که حرف ما رو بزنه و از ما دفاع کنه!!! هرجا به هر دلیلی حرفش با جیب ما یکی نباشه، در ذهن ما از شرعیت و حجیت میفته!!! 🔸باید عرض کنیم که این، اگر نفاق نباشه نیست! این خود خود ماییم. یعنی تا امروز هم ولایتمدار نبودیم. خودمون بودیم. فقط چون حرف رهبری تا امروز، با حرف ما یکی بود اون رو می‌پذیرفتیم. اما به محض اینکه حرف رهبری، از خواست و میل ما خارج شد رفتیم کنار. یعنی تا امروز به میل خودمون زندگی می‌کردیم. منتها از قضا، تا امروز منویات رهبری با امیال ما هم‌سو بود و ما به اشتباه فکر می‌کردیم که ولایتمداریم. اما در این مورد بعلت همسو نبودن امیالِ ما با ولایت، باهاش زاویه گرفتیم و ازش دلخور شدیم. یعنی تا امروز رهبری خودش بود، ما بیچاره‌ها هم خودمون. حالا دو تا کوتاه: 🔸- عرض کرد در خراسان ما کلی یار وفادار دارید، چرا قیام نمیکنید؟ + به تنور روشن اشاره کرد و فرمود پاشو برو توی تنور. - ترسید و گفت آقا جان! من یار شمام چرا برم تو تنور؟ + همون لحظه صحابه حضرت وارد شد. حضرت پس از سلام خطاب به صحابه فرمود برو توی تنور. صحابه بدون مکث رفت و توی تنور نشست و بعد از مدتی سالم اومد بیرون. +حضرت فرمود چندتا مثل این توی ‌دیارتون دارید؟ - گفت نداریم آقا. نداریم. 🔹 شخصی خطاب به رهبری شعری خوند و گفت آقا جان! ما همه سینه چاک شماییم و اگه شما بکشید ما همه میایم وسط میدون. رهبری فرمود "من خیلی وقته شمشیر کشیدم و وسط میدونم. از چپ و راست دارم میزنم" ⚫️ بیچاره و بدبخت مایی که ادعای سربازی داریم و نشستیم گوشه‌ی عرصه، اما رهبرمون داره وسط میدون می‌جنگه. حالا چه برسه به اینکه جلوی رهبر هم بایستیم، چون جیبمون رو نساخته. این، ولایتمداری نیست. ١٣٩٨.٠٨.٢٧ @KhanevadehMontazeran
هدایت شده از کانال معصومانه کودک شیعه کودکانه کوچولوها بچه ها نوجوان نوجوانان
✨داستان قشنگ زنبور کوچولو🐝 و میلاد امام مهدی علیه السلام❣:👇 لطفا کانال معصومانه کودک شیعه را به دوستانتان معرفی کنید 🏴 👇👇👇🕊 https://eitaa.com/KoodakeShieh 🦋
📝داستان طوطی و حضرت سلیمان: ✍️مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند. 🔸روزی حضرت_سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. 🔹طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد. 🔸حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.» نتیجه: ✍️مراقب زبان مان باشیم که باعث زندانی شدن روح مان خواهد شد.