روز عقدم توی محضر خواهر شوهرم و زندایی شوهرم قند میسابیدن بالای سرم ، عاقد بار اول که گفت وکیلم من گفتم ب یهو خواهر شوهرم زد بهم گفت عروس رفته گل بچینه ، دوباره بار دوم گفتم بل یهو گفتن عروس خانم رفته گلاب بیاره ، عاقد مرده بود از خنده ، بار آخر گفتم ب که زندایی شوهرم گفت عروس خانم زیر لفظی میخواد من یهو گفتم نه نمیخوام با اجازه بزرگترا بله🤦♀
نخندین پنج ساااال انتظار کشیدم خو
😂😂
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤭 ً@Khanmaneh خانمانه