ی بار بچه بودم داشتم نماز می خوندم دوست بابام اومد خونه گفت به به چه دختر با ایمانی حالا من نماز چهار رکعتی رو ی ساعت کش دادم هی وایساده بودم ی دفعه مامانم هلم داد گفت اه بسه دیگا برو اونور
ضایعم کرد نامرد😂😂😂😂😂😂😂
#سوتی_زنانه 🤣
🤭 @Khanmaneh خانمانه
ی سوتی با مزه براتون بگم. تو خونه رنگ کار داریم کل زندگیمون بهم ریخته .زیر وسایل گوشیم جا مونده بود .با گوشی همسر جان ی زنگ روگوشیم زدم ببینم کجاست .همسر جان هم رفت بیرون وسیله بخره گوشیشا نبرد .از زیر وسایل که گوشیا کشیدم بیرون دیدم شماره همسری افتاده .ی دفه گفتم وای داره زنگ میزنه خوبه گوشیما پیدا کردم .حتما یکاری داره. که یادم افتاد خودم روگوشیش زنگ زدم .😁🤭😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤣 @Khanmaneh خانمانه
یه بار یکی از همسایه هاکه اسمش فیروزه خانم هست خروس خریده بود واین خروسه بد جور سر وصدا میکردبابام با عصبانیت گفت این خروسه مال کیه منم بلند داد زدم فیروز خوروسه خانمه😂😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
@Khanmaneh خانمانه
سلام.
این سوتی رو که براتون تعریف میکنم رو فقط تصور کنین تا بتونین حال منو درک کنین🙃
سوار مینی بوس شدم جا نبود بشینم. منم همون ابتدای مینی بوس کنار اولین صندلی تک ایستاده بودم . چشمتون روز بد نبینه ماشین تو یه پیچ ترمز کرد تعادلم رو از دست دادم نشستم تو بغل اقایی که صندلی اول نشسته بود. منم چادری و محجبه هستم. حالا هر چی میخوام بلند بشم ماشین داره دور میزنه و گریز از مرکزه نمیتونم بلند بشم....🙈🙈🙈🙈
هیچی دیگه همین که دست و پاهامو جمع جور کردم ایستادم مرده از جاش بلند شد و گفت خواهر بفرما بشین و صندلیش رو داد به من. مسیرم طولانی بود و من کل مسیررو فقط از پنجره بیرون رو نگاه کردم از خجالت سرم رو بر نگرداندم.
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤣
من پارسال رفتم داروخانه قرص چرک خشک کن بخرم پولش شد 3500تومن بعد من دوتا 2هزار تومنی دادم به خانوم فروشنده بعد در صندوقش باز بود منم دیدم یه 500 تومنی روی صندوقه یهو گفتم 500 تومن منم بدید گفت مگه قرار بود ندم گفتم نه آخه فکر کردم میخوایید چسب زخم بدید
من😂😂😂🙈🙈🙈😝😝😝
فروشنده🤦♀🤦♀🤦♀🤦♀
فک کنم تا الان دیگه اون آدم سابق نشده باشه😂😂😂😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh
جونم براتون بگه یه روز خالم می خواسته بره مهمونی که شال خیلی خوشمل مامانم و قرض میگره تو مهمونی همه هم بهش میگن چه شال خوشگلی از کجا خریدی از این حرف ها اونم میگه مرسی قابل نداره از فلان جا…. موقعی که در حال غذا خوردن بوده شال مامی محترم ما ماستی میشه به طور ضایع دختر خالم که ۷_۸ سالش بود یه جیغ فرا بنفش می کشه همه ساکت میشن اونم با داد به خاله عزیز تر از جانم می گه مامان شال خاله رو ماستی کردیییییییی مگه نگفت مواظب شالش باشی هدیه هس …دیگه فردا شبش مامانم دختر خالمو از حبس خانگی نجات داد… 😂😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh خانمانه
سلام این ماجرا مال چند ماه پیش هستش رفته بودیم بازار و رفیقم گف میخام براتون یادگاری بخرم ما هم قبول کردیم وارد مغازه شدیم رفیقم از ۳تا خودکار خوشش اومد و برامون ی خودکار گرفت با اعتماد به نفس کامل بجای اینکه بپرسه قیمت چقدره رف جلو حساب کنه مرده گف قابل نداره۳۰۰تومن میشه بعد رفیقم ماتش زده بود و گف خب من برم ی دور بزنم بر میگردم اومدیم بیرون تا میشد خندیدیم و از اون موقع هر وقت میریم بیرون میخاد چیزی بخره میگم اول قیمت کن😂🤦♀
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤣 @Khanmaneh خانمانه
تازه عرو کرده بودم اصلا آشپزیو خانه داری و... هیچی بلدنبودم🤣🤣
چون من خیلی زودازدواج کردم🙃
یه روزشوهرم اومدخونه یه مرغ خریده بوددادبهم وگفت شب دوستم باخانمش میخوان بیان خونمون مرغو آماده کن ببینم چیکارمیکنیا چشمشونو درآر😎😎😎💕💕💕
منم گفتم چشم😻
رفتم یه لباس عروسکی که داشتمو آوردمو تن مرغ کردم،سر عروسکمم درآوردم گذاشتم بجای سر مرغه😭😂😂😂
کلیم تمیزش کردم
خلاصه مهمونااومدنو منم مرغو آوردم براشون😱😱😱😱الانم که یادم میوفته میخوام برم خودمو آتیش بزنم😐🤣🤣
دیگه قیافشونوخودتون تصورکنین دیگه😂
شوهرم😶😳😡😭
دوستش😳🤣
خانمش😳😂
من🤷♀
خوب آخه کلا13سالم بود🤣🤣🤣
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤭
من سوتیم چیز خاصی نیست
ی روز جوگیر شدم حواسم نبود جلوی عمم گفتم ارواح عمم یه نگاه کرد گفتم نه منظورم این بود خواستم بگم ارواح خالم 😂😂دیدم خالم پشت سرمه تا ی ماه نتونستم سرمو بلند کنم😂😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤭
با همسرم رفته بودیم مهمونی خونه ی یکی از دوستاش که خیلی رو درواسی دارم باهاشون
رفته بودیم تبریک خونه نویی و تولد بچشون که ۱ماهه بود از اونجایی که من وقتی خجالت میکشم یا رودرواسی دارم اصن زبونمو رفتارام دست خودم نیس🤦♀️ بعد خوردن شام و اینا خانم دوست همسرم رفت داخل اتاق که ب بچه شیر بده منم گفتم بهترین موقعس که برم پولی که قرار بود ب عنوان کادو بدم رو بدم خلاصه رفتم داخل و بعد تقریبا ۱۰دقعه ایی که داشتم تمرین میکردم با هزار خجالتی و ... پاکت نامه رو برداشتم گفتم قابل نداره بعدم خانومش گفت که این چیع؟ و این کارا لازم نبود منم هول شدم گفتم امانتیع🤦♀️
ینی به شوهرم گفتم کلی بهم خندید و وقتی بحث بچه میشه میگه اره بیاریم امانتی مونو بگیریم🤣🤣
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤣 @razmovafajh
بعد محضر منو شوهرم رفتیم گردش و بعدش منو برد کافی شاپ , من شدید خجالت میکشیدم اونم معذب بود , یهووو کیک پرید گلوووم کبود شده بودم انقذ سرفه کردم نشسته بود منو مات نکاه میکرد و یهو گفت اجازه میدین بزنم پشتتون ؟!!!!؟!
دلم میخاست کلشو بکنم 😂
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤭 @Khanmaneh
این که چیزی نیست!
من یه خاطره شبیه این دارم، هنوز وقتی یادم میاد، می خوام آب بشم برم توی زمین😅
یکی از اقوام دور همسرم که وضع مالی نسبتا خوبی داره ، پنج شب روضه بزرگ(زنونه و مردونه) داشتن.
از اونجا که من با خانم صاحب مجلس، رابطه صمیمی دارم،
هر روز از قبل غروب می رفتم کمک شون، تا آخر شب که روضه تموم می شد،
توی آشپزخونه کمک می کردم و همونجا سخنرانی و روضه رو گوش می کردم .
به همین خاطر، از اتفاق هایی که توی مجلس می افتاد بی خبر بودم.
نگو این آقا یه سری کتابچه زیارت عاشورا تهیه کرده بود که خیلی خوشکل و شیک توی پاکت مقوایی کاهی (اندازه پاکت پول) بودن. از اونها به مهمونهایی که می اومدن هدیه می دادن.
شب آخر که حسابی کمک کردم و سعی کردم همه چیز رو با دوستم و مادرش سر و سامون بدیم،
آخر شب خسته و بچه به بغل، اومدم از خونه شون بیام بیرون، که آقای صاحب مجلس دم در حسابی ازم تشکر کرد و پاکت زیارت عاشورا رو گرفت سمتم، گفت بفرمایید.
حالا از من انکار که نه دستتون درد نکنه، لازم نیست😅
و از اون اصرار که بفرمایید خواهش می کنم. 😅
خلاصه بعد از حدود پنج دقیقه تشکر و نمی خوام، لازم نیست، اون بنده خدا فهمید که من چی فکر کردم 🤦♀
گفت : نه پول نیست، زیارت عاشوراست.
دیگه من فقط گرفتم و فرار کردم😬
خب چه کار کنم معمولا توی خونه شون خدمتکار داشتن و این پاکت هم شبیه پاکت پول بود دیگه😝
#سوتی_زنانه 😁🖐
🤣➡️ @razmovafajh 🌸
💠🇮🇷🌍 راز موفقیت 👆