خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود
من هم یک شلوار خریدم که وقتی
از منطقه آمد باهم بپوشد!
لباسها را که دید گفت: تو این شرایطِ جنگی
وابستهام میکنید به دنیا!
گفتم آخر یک وقتهایی نباید
به دنیایِ ما هم سر بزنی؟! بالاخره پوشید!
وقتی آمد دوباره همان لباسهای کهنه تنش بود!
چیزی نپرسیدم خودش گفت:
یکی از بچههای سپاه عقدش بود لباس درست و حسابی نداشت!
#شهیدمهدیزینالدین
🌱 | @Khatamsoleimany
عملیات خیبر انقدر سخت
و سنگین بود ڪه بعد از گشت
هفت شب در جزیره مجنون
وقتے به شهید ڪلهر گفتم: ڪه
این هفت شب چگونه گذشت؟
پاسخ داد
نگو هفت شب،بگو هفت هزار سال
وضعیت وحشتناڪی بود تعداد
انگشت شمارے باقے مانده بودند
به اضافهـ یڪ تیربار و دو اسلحه..
به آقا مهدے گفتم چه بایدڪرد؟
با خونسردے گفت:
صد متر تا انجام تڪلیف باقے مانده
ما تڪلیف خود را انجام مےدهیم
ادامه راه با آنان ڪه باقے مانده اند..
#شهیدمهدیزینالدین
🌱 | @Khatamsoleimany