eitaa logo
اِسکول‌فان | school fun
2.1هزار دنبال‌کننده
276 عکس
245 ویدیو
0 فایل
اینجا‌قراره‌کلی‌خاطرات سمی‌ ازدوران‌مدرسه‌ازهم‌بشنویم😂💣🗿 خاطراتتون‌به‌اشتراک‌بزارید👀🦥 https://daigo.ir/secret/9726414532 کپی‌ازمحتوای‌ساخت‌کانال‌بدون‌ذکرمنبع‌‌ممنوعه‌❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره من رو نزاشتی _بچه‌ها‌خواهش‌میکنم‌به‌جا‌ی‌گفتن‌این‌ جمله‌خاطره‌منو‌نزاشتید‌پیام‌خاطره‌تون‌ دوباره‌بفرستیدکه‌اگر‌مانعی‌نبود‌میزاریم🌱 چون‌از‌بین‌اینهمه‌پیام‌از‌کجا‌بدونم‌کدومشه😂🗿
سلام من ابتدایی که بودم یه روز برف اومده بود بعد همه جا یخ زده بود با بچه ها داشتیم بازی میکردیم ناظم مدرسمون اومد دعواکرد که روی یخ ها نریم خودش رفت روی یخ ها بچه ها رو بفرسته اونطرف پاشنه کفشش گیرکرد افتاد همه زدیم زیر خنده خودش هم داشت میخندید و میگفت نخندین 😂چندقیقه بعد رفتم برم سیرویس دم در خودم خوردم روی زمین بچه ها هرچی بلندم میکردن دوباره میافتادم اخرشم اومدم بیرون دیگه دیگه هم مسخرش نکردم 😂 _سلام‌‌نتیجه‌اخلاقی‌داشت😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلم‌های‌ریاضی‌درهرصورت‌خودشون‌ میرسونن‌به‌کلاس🦥🗿😂
من‌هر‌سال‌تومسابقات‌قرانی‌شرکت‌میکردم بعد‌‌یه‌مدتی‌بود‌ترتیل‌نمیخوندم و‌رفتم‌جلوی‌معاون‌پرورشی‌خوندم افتضاح‌یعنی‌خودم‌راضی‌نبودم🗿😂 بعد‌رفتم‌باهاش‌صحبت‌کنم‌درباره‌یه‌مسئله‌ایی گفت‌که‌چقدر‌فلانی‌‌کم‌کار‌شدی و‌اصلا‌خوب‌نخوندی‌توقع‌نداشتم‌‌باخنده‌ میگفت‌که‌ناراحتی‌پیش‌نیاد😂 گفتم‌بله‌من‌چندوقتیه‌تمرین‌نداشتم🦦 ‌هیچی‌دیگه‌کلا‌رابطه‌ام‌با‌دفتر‌خوب‌بود‌🙄🤓از‌مدیر‌گرفته‌تا‌معاون‌پرورشی
مدیر‌راهنمایی‌مون تا‌یک‌داد‌میزدهمه‌فرار‌میکردند‌توکلاس‌ها شون‌😂😂 من‌خب‌نمی‌ترسم‌چون‌بچه‌مثبت‌بودم‌کار‌به‌کسی‌نداشتم‌و‌مدیر‌هم‌به‌من‌چیزی‌نمی‌گفت من‌یادمه‌داد‌که‌یه‌بار‌همه‌بچها‌ی‌مدرسه‌ زنگ‌خورده‌بود‌ولی‌توسالن‌میچرخیدن‌مدیر‌ آمد‌با‌یک‌داد‌بلندی‌گفت‌برای‌چی‌توکلاس‌هاتون‌نیستید همه‌‌پا‌به‌فرار‌رو‌به‌کلاس‌گذاشتند🤣🤣 من‌خوب‌درکل‌ارام‌ارام‌میرفتم‌سمت‌کلاس🥱 بااینکه‌مدیر‌داشت‌منومیدید‌🗿 و‌من‌عین‌خیالم‌نبود🤓
با سلام من دبستان بودم و کلاس ششم معلمم همسایه مون بود و بچه هاش میومدن خونمون منم بعضی اوقات درس یاد نمیگرفتم میگفتم خانوم دیشب بچه هاتون خونه بودن شرمنده باهاشون بازی کردم نتونستم بخونم اونم جرعت نداشت صفر بده بیست میداد😎🤣 تا اینکه موقع امتحانات منو رفیقم تقلب میکردیم معلم هم سرش توی گوشی بود و ما هم از فرصت استفاده میکردیم معلم مون اومد خونمون و بچه هاش بهم گفتن بیا عکسامون رو بهت نشون بدیم بچه هاش دوتا دخترن یکی پنج ساله یکی دوساله و گوشی مامانش رو آورد داد بهم رفتن پیش مامانش منم داشتم عکسارو نگاه میکردم که ی فیلم دیدم قشنگ منو رفیقم داشتیم تقلب میکردیم از اون روز به بعد من الان دبیرستانم نمیتونم سرمو بالا بگیرم جلو همسایه مون 🤗🤣 ولی نمیدونم اینکه میدونست‌ چرا بیست‌میداد🙄😂😂 _سلام‌وای‌خیلی‌خوب‌بود🤣🤣🤣 نمیدانم‌شاید‌پارتی‌کار‌خودشو‌کرده😂
حواستونه داریم هزارتایی میشیم ؟:))))) _بله😁🌱 انشاءالله‌به‌زودی‌میشیم😃