eitaa logo
اِسکول‌فان | school fun
2.2هزار دنبال‌کننده
260 عکس
226 ویدیو
0 فایل
اینجا‌قراره‌کلی‌خاطرات سمی‌ ازدوران‌مدرسه‌ازهم‌بشنویم😂💣🗿 خاطراتتون‌به‌اشتراک‌بزارید👀🦥 https://daigo.ir/secret/9726414532 کپی‌ازمحتوای‌ساخت‌کانال‌بدون‌ذکرمنبع‌‌ممنوعه‌❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌های کلاسمون اکثرا همیشه گوشی میاوردن مدرسه و اصن خیلی عادی حتی جلوی دبیرها هم با گوشی کارهاشون رو انجام میدادن 🦦😂 بعد البته دبیرها هم اکثرا چیزی نمیگفتن چون خب به خاطر طراحی و کارهایی که باید انجام بدیم به گوشی نیاز داریم ولی بچه‌ها حتی برای بقیه کلاس ها هم گوشی داشتن و تحویل نمیدادن🗿😂 ( من هیچوقت گوشی نمیبردم مدرسه ولی یه دو.سه روزی بود گوشی میبردم چون به خاطر همون درس و... نیاز داشتم ولی منم گوشی رو بعدش به دفتر تحویل نمیدادم) 💜
اِسکول‌فان | school fun
بچه‌های کلاسمون اکثرا همیشه گوشی میاوردن مدرسه و اصن خیلی عادی حتی جلوی دبیرها هم با گوشی کارهاشون ر
حالا گذشت و گذشت چندروز پیش دو-سه تا از بچه‌ها زنگ تفریح اومدن در کلاس رو سریع باز کردن گفتن:واااای بچه‌هاااا دارن کیف‌هارو میگردننننن 😨 حالا ما همون لحظه داشتیم توی گوشی هامون میگشتیم🤦🏻‍♀️😂😂 سرییییع پا شدیم مثل قوم مغول اصن نمیتونید تصور کنید چجوریی دور کلاس میچرخیدیم استرس داشتیم🥶🤣 همه دنبال یه جایی بودن گوشی هاشون رو قایم کنن😂😂😂 اصن یه وضعی بوداااا😱😱😱 خواستیم پشت کامپیوتر های کلاس قایم کنیم بچه‌ها گفتن نذارید کامپیوتر هارو هم میگردن خواستیم بین دوتا صندلی پلاستیکی بذاریم(یعنی یکی از این صندلی پلاستیکی هارو بذاریم زمین بعد گوشی هارو بذاریم روش یه صندلی دیگه بذاریم بالاش بعد بذاریم زیر میز کامپیوتر) 💜 _🦦وضعی‌بوده‌کلاس
اِسکول‌فان | school fun
که بچه ها گفتن نهههه همه رو میگردنننن🤕 حالا ما تا مرز سکتهههه رفته بودیم بعد تند تند اینور اونور میر
حالا دیروز هم یه اتفاقی افتاد دلم نمیاد نگم😂😂😂 دیروز مدیر و معاون همینطوری رفتن دوتا از کلاس‌ها کیف هاشون و... رو گشتن و یه گونی گوشی جمع کردن😑😂 و گرفتن ازشون... بچه‌ها گریه میکردن حتی وقتی خانواده هاشون اومدن هم بهشون ندادن ماهم ترسیده بودیم خیلی ولی کلاس مارو نگشتن خداروشکر ولی یه وضعی بود خیلی بد بود از دیروز دیگه همه تصمیم گرفتن دیگه با خودشون گوشی نیارن و قرار شد برای کلاس یه سبد بخریم گوشی‌ها رو بذاریم توی اون اگه نیاز داشتیم بگیریم... البته اینا همه با مشورت مدیر بود عاره دیگه خلاصه که گوشی نیارید با خودتون نمی‌ارزه واقعا اگر هم میارید تحویل بدید🤧😂 من خودم دلیل اینکه تحویل نمیدادم این بود که یادم میرفت موقع برگشت گوشی رو بردارم و جا میذاشتم همیشه😑🤣🤣🤣 💜
ما یه دبیر داریم که یه خواهر دوقلو داره😃😁 بعد اینا خیلیییییییییییی شبیهننننن اصلا نمیشه تشخیصشون دادددد یعنی انگار یکی رو کپی کردی دوتا شده🦦😂😂 حتییی صداشونننن اصن کپی هم اینا هروقت میان باهم میان خب😂 بعد یه بار یکی از بچه‌ها از دبیر خودمون پرسید تا حالا با خواهرتون جاتون رو عوض کردید؟👀 اونم گفت آره😅 بعد ما از اون روز هروقت دبیر وارد این کلاس میشه همش به همدیگه میگیم** این خواهرشه**🤣🤣🤣 بعد فکر کنید اینا حتی یه رشته خوندن و یه درس حتی هردوشون توی یه مدرسه و یه درس رو تدریس میکنن خیلی باحاله😃😂😂 💜 _چه‌جالب😂
https://eitaa.com/Khateratsami/7480 ماهم یه دبیر زبان داشتیم بیچاره نمیتونست جدی حرف بزنه😭😂 هروقت از بچه‌ها عصبانی میشد با اخم یه جمله میگفت بعدش سریع میزد زیر خنده🤣 خیلی دبیر خوبی بود ولی بچه‌ها ازش حساب نمیبردن💔😂 💜 _🦦عالیه.
من یه خاطره بگمم درباره تکلیفمه تکلیفمون این بود که با حباب و رنگ روی مقوا بافت ایجاد کنیم، نمیدونم ویدیوهاش رو دیدید یا نه... بعد اون مایع رو باید یه جوری درست می‌کردیم که حباب زود نترکه و رنگش هم مشخص باشه🚶🏻‍♀️😂 من هرکاری میکردم نمی‌شد آخرش رفتم کلی مایع ظرفشویی و ژل‌شستشوی صورت و مایع‌دستشویی و مایع خود حباب‌ساز رو باهم مخلوط کردم😂 حالا بخش اصلی خاطرم اینجاست که باید با نی توی ظرف مایع فوت میکردم که حباب ایجاد شه بعد سریع مقوا رو میذاشتم روش که رنگ و شکل حباب رو بگیره... من همینطوری کلی داشتم فوت می‌کردم بعد خواستم مقوا رو بگیرم حواسم پرت شد نفس کشیدم یه لحظه..🤦🏻‍♀️😂💔 قشنگ نصف مایع رو خوردم🤣🤣💔 خیلییییییی بدجور بود اصلا حس میکردم مثل توی این فیلما از دهنم حباب بیرون میاد🤣
https://eitaa.com/Khateratsami/7894 دقیقاااااا همینهههههه🤣🤣 دیروز آزمون ادبیات داشتیم باید شعر حفظ می‌کردیم بعد زنگ قبلش میخواستیم تمرین کنیم یهو مصرع اول بیت ۴ رو با مصرع دوم بیت اول میگفتیم اصلا همه‌چی رو ترکیبی می‌خوندیم🤣🤣🤣🤣🤣 _خوبه‌یه‌شعر‌جدید‌‌گفتید🦦😂
https://eitaa.com/Khateratsami/7918 دقیقا😂😂 سال قبل یه دبیر فیزیک داشتیم 😑💔😂 اخلاق بد😂😂😂 همیشه هم منت میکرد می‌گفت من بهترینم من کلی درس خوندم من استاد دانشگاهم و...😒 خیلی رو مخ بود هر هفته میگفت😂💔 خلاصه این از همه کلاسا هم شاکی بود همیشه... میومد به کلاس ما میگفت کلاس شما بدترین کلاسه اون کلاس بهتره، بعد زنگ بعدش میرفت اون کلاس به اونا هم همینو میگفت😂😂😂 کلا فاز داشت...🗿😂😂💔
https://eitaa.com/Khateratsami/7916 عه منم یه خاطره یادم اومد🤌🏻😂😂 یادتونه یه مانی بود میگفتن مدارس رو گاز میزنن و... و مدرسه‌ها همه آنلاین شده بود هیچکس مدرسه نمی‌رفت، و خلاصه از این داستانا زیاد بود🦦😂 اون دوران یادمه یه روز شایعه شده بود نزدیکی مدرسه ما گاز زدن...بچه ها همه جیغ و داد گریه می‌کردن باید می‌دیدید😭😂💔 روی مقنعه‌هاشون آب می‌ریختن میذاشتن جلوی صورتشون، ماسک میذاشتن، میرفتن زیر میز و...😂😂😂 حالا اینم بگم همش استرس الکی بچه‌ها بود اصن همچین اتفاقی نیوفتاده بود👀😂💔 حالا توی اون وضعیت همه داشتن میرفتن خونه من نشسته بودم توی کلاس غش‌غش می‌خندیدم🤣🤣🤣 نمیدونم چرا ولی درک نمی‌کردم چرا انقدر باید بترسن حالا شایدم من کارم منطقی نبوده ولی خیلی باحال بود واسم😂🤣🤣 _منم‌وقتی‌شنیدم‌‌اصلا‌ترس‌الکی‌داشت تومدرسه‌ما‌نتونستن‌چون‌ساختمان‌ مدرسه‌یه‌جوری‌بود‌‌ه‌دسترسی‌نداشتن وسرهمین‌جریان‌ازاسترس‌‌حال‌بچه‌ها بد‌میشه‌واورژانس‌میاد همیشه‌ترس‌بدتره‌اون‌اتفاقه
https://eitaa.com/Khateratsami/7924 دقیقا👍🏻😂 بعد یادمه بچه‌ها خودشون از فرداش مدرسه نیومده بودن🦦😂😂 یعنی مدرسه گفت دلخواهه یا حضوری مدرسه بریم یا آنلاین، بعد ما چند نفر رفتیم مدرسه با خیال راحت همه‌ی زنگ هارو بازی می‌کردیم🤝🏻😂😂😂
ابتدایی که بودم یه روز وسط کلاس یهو صدای گوشی اومد... بعد همه هنگ کرده بودیم تعجب کرده بودیم که گوشی آورده مدرسه یهو کیفم رو باز کردم دیدم گوشی من بود از روز قبلش که رفته بودم بیرون توی کیفم مونده بود🤦🏻‍♀️💔😂 داشتم سکتههههه میکردم اون لحظهههه بعد ازم پرسیدن تو گوشی داری گفتم نه اصلا به روی خودم نیاوردم 🦦😂😂 خلاصه تا آخر زنگ دیگه هیچکار نکردم توی کیفم بود بعد رفنم خونه در آوردم🤧😂😂😂
طبق معمول با بچه‌ها رفتیم حیاط، از بوفه یکم خوراکی خریدیم بعد نشستیم وسط حیاط که خوراکی هارو بخوریم و... بعد یه دقیقه نگذشته بود که زنگ خورد🤦🏻‍♀️😂😂ماهم میدونستیم دبیرمون دیر میاد گفتیم پس میشینیم یکم بعد میریم کلاس معاون هم حتی اومد گفت پاشین برین کلاس ولی ما نرفتیم... یه دو دقیقه گذشت معاون رفت از پشت بلندگوی مدرسه بچه‌ها رو صدا میکرد برن کلاس😂😂😂بعد به گروه ما که رسید نمیدونم چی شد شاید اسم و فامیل بقیه بچه‌ها رو یادش نبود😂، یهو گفت ق‌ب برو کلاس🤣🤣🤣 ( ق‌ب فامیلی منه یعنی معاون فامیلی منو گفت😂)داشتیم از خنده منفجر میشدیم فکر کنید بین ۱۰-۱۵ نفر یهو فامیلی منو گفت گفت برید کلاس🤣🤣🤣 😂😂
https://eitaa.com/Khateratsami/8896 معلم ریاضی هارو دست کم نگیر😂💔 الان فردا میری مدرسه میبینی برگه رو تغییر داده😔🤣🤣 🤣🤣🤣
من یه خاطره بگم در مورد تقلب امتحان😂💔 یکی از دوستام بعضی فرمول ها و... رو چون خیلی سخت بود نمیتونست حفظ کنه، بعد به ذهنش خورد اینا رو ریییز توی یه برگه بنویسه بعد اون برگه رو گذاشت توی در خودکارش🦦😂😂 خیلیییی خوب مخفی کرده بود اصلا مشخص نبود خلاصه، اون رو برد سر امتحان، بعد هرکاری میکرد اون برگه از در خودکار بیرون نمیومد گیر کرده بود🤦🏻‍♀️🤣🤣 آخرش هم نتونست ازش استفاده کنه هرکار کرد در نیومد😂😂😂 فقط مونده بود از مراقب بخواد بیاد کمکش🦦😂💔 عاقبت‌‌تقلب‌😂💔
https://eitaa.com/Khateratsami/8955 یواشکی غذا خوردنم ولی خیلی کیف میده هااا🦦😂😂 ما سال قبل سر زنگ ها یه شکلات میخواستیم بخوریم سریع میرفتیم زیر میز نیم ساعت طول می‌کشید با هزارتا دلیل و بهونه موفق میشدیم بخوریمش، ولی خدایی ساندویچ و چیپس چجوری سر کلاس🗿💔😂😂😂 🤣🤣🤣