eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 قسمت اول و دوم 📢📢📢... دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۱۱ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ➖➖➖➖➖➖➖➖🔶 🕜🕕🕔… اذانِ بلال ، مردم را برای خواندن نماز صبح به مسجد می کشاند. امیرالمومنین علیه السلام و فضل بن عباس زیر بازوان حضرت را می‌گیرند و پیامبر - در حالیکه پای مبارکشان بر زمین کشیده می شود - وارد مسجد شده , به سوی جایگاه امام جماعت که ابوبکر آن جا ایستاده است حرکت می‌کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله , ابوبکر را کنار می‌زنند و خود نماز را ، نشسته برگزار می‌نمایند و مسلمانان به ایشان اقتدا می‌کنند. پس از نماز٬ پیامبر به زحمت به کمک امیرمؤمنان و خدمتکار خویش بر اولین پله ی منبر قرار می گیرند. آن حضرت ثقلین را یادآور می شوند و مردم را به رعایت حق الاهی در مورد این دو ثقل گرانبها دعوت می کنند. آخرین لحظات چندی بعد بیماری پیامبر شدت می گیرد. آثار سم آن چنان زیاد است که پس از رحلت٬ بدن و زیر پوست شکم ایشان تیره و زیر ناخنهایشان سبز می شود. ( طبری٬ تاریخ٬ ج ۲ ٬ ص ۴۳۳ ) رسول خدا در حالی که امیرمؤمنان سر ایشان را بر سینه خود گرفته اند٬ دار فانی را وداع می گویند. @KhatmeNoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
سوره مبارکه ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر قرآنی ┏━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━┛
320-taha-ta-1.mp3
3.71M
سوره مبارکه بخش اول ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
320-taha-ta-2.mp3
5.18M
سوره مبارکه بخش دوم ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
قسمت دهم وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ،وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ. ☝🏻و اطاعت ما خاندان را برای نظم یافتن ملتها، و امامتمان را برای رهایی از تفرقه، 🗡و جهاد را برای عزت اسلام، و صبر را برای کمک در به دست آوردن پاداش قرار داد. ✅وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیةَ الْمَكائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ. 👈🏻و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، 💕و نیکی به پدر و مادر را برای رهایی از غضب الهی، 💠و صله ارحام را برای طولانی شدن عمر و افزایش جمعیت، 😡و قصاص را وسیله حفظ خونها، 🔰و وفای به نذر را برای در معرض مغفرت الهی قرار گرفتن، ⚖و دقت در کیل و وزن را برای رفع کم‌فروشی مقرر فرمود. ادامه دارد...
قسمت یازدهم 🌟معرفی خود(فاطمه زهرا سلام الله علیها)و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ✅ثم قالت : اَیهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لااَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لااَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً، لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ. ☝🏻ای مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز میگویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمی در آن نیست، 💕 پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنجهای شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است. 🔰فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِكُمْ،وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِكُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی اِلَیهِ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ وَ الِهِ. 👈🏻پس اگر نسبت او را بجویید او را بشناسید در می یابید که او پدر من است، نه پدر زنان شما، برادر پسر عموی من است، نه برادر مردان شما و چه نسبت نکویی است نسبت او با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_359141690.mp3
899.2K
👆 💢 پویش استغاثه جهانی 🔴 راس ساعت 21 🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر قرآنی ┏━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 شهید علیمرد مهرداد ، شهیدی که لبخندش به مرگ جاودانه شد ...
علیمرد مهرداد در دیماه 1344 در روستای ساهرگ از توابع بخش صالح آباد مهران دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر ایلام به انجام رسانید آغاز جنگ تحیملی عراق علیه ایران همزمان با ورود او به دبیرستان بود و این انگیزه ای بود بر دفاع از میهن اسلامی و کسب معلومات نظامی که در طی آن استعداد شگرف شهید نمایان گشت . شهید علیمرد مهرداد در عملیاتهای گوناگونی چون والفجر 1 ، والفجر 3 ، والفجر 5 ، والفجر 10 و نصر 4و8 شرکت داشت وصحنه هایی شگفت از رشادتها و شجاعتهای خود را به یادگار گذاشت . وی نه تنها قائم مقام توپخانه لشگر 11 امیرالمومنین (ع) بود بلکه از قهرمانان میدان رزم و شهامت به شمار می آمد . یکی از رزمندگان از جوانمردی علیمرد می گوید : همراه شهید مهرداد از جاده ملکشاهی وارد منطقه شدیم. در تلاقی جاده مهران به دهلران ، خاکریزی بود که کمتر از بیست نفر برادر بسیجی که اکثراً مجروح هم بودند ، از آن محافظت می کردند. هوا کم کم تاریک می شد. سرخی غروب ، مظلومیت دشت مهران را دو چندان کرده بود. شهید مهرداد به من پیشنهاد داد که با هم به مقر توپخانه سر بزنیم مقر مذکور حدود دو کلیومتر تا شهر مهران فاصله داشت. یکی از برادران بسیجی اظهار کرد که دیروز در نزدیکی مقر توپخانه ، منافقین آنان را محاصره کرده و تعدادی از برادران را به شهادت رشانده اند و او موفق به گریز شده است. او درخواست کرد که با ما بیاید تا پیکر دوستان شهید را به پشت جبهه منتقل نماییم. پس از یک بررسی کوتاه ، موافقت لازم انجام گرفت و با یک دستگاه ماشین تویوتا راهی مقر توپخانه شدیم . تعدادی عکس از سردمداران منافقین روی پوکه های توپ 130 میلی متری نصب شده بود که توسط برادران پاره شدند. سنگر فرماندهی در آتش می سوخت. این سنگر قبلاً محل فرمانداری مهران بود. بنا به نظر برادر بسیجی ، پیکر شهدا در پشت مقر توپخانه بودند ، اما چیزی مشاهده نشد. به هنگام بازگشت ، شهید مهرداد ماشین را روشن کرده و آن برادر بسیجی نیز سوار شده بود اما من هنوز چند متری با ماشین فاصله داشتم. صدای روشن شدن تانک منافقین توجه مرا به خود جلب کرد. فریاد زدم که قبل از شلیک تانک ، شهید مهرداد با ماشین سریعاً ان جا را ترک کند و به فکر من نباشد . اما شهید مهرداد نپذیرفت و گفت : « تا تو سوار نشوی ، من از جایم تکان نخواهم خورد». بلافاصله خود را به ماشین رسانده و با سرعت هر چه تمامتر از منطقه دور شدیم و شلیک های تانک دشمن به هدف نخورد. آن روز فهمیدم که شهید مهرداد تفسیر حدیث مردانگی است. او مرا از اسارت و مرگ نجات داد... رزمنده دیگری از نحوه شهادتش می گوید : سوم تیر ماه سال 67 من در سنگر تطبیق آتش ، مشغول طرح ریزی آتش در منطقه ی امام زاده سید حسن (ع) بودم. رزمندگان پس از پنج ساعت دفاع جانانه ، به علت کمبود تجهیزات و نیرو ، مجبور به عقب نشینی شدند. فرمانده لشکر از فرمانده گردان توپخانه خواسته بود با توجه به عقب نشینی دیدبان توپخانه ، نسبت به تهیه ی آتش در منطقه عومی مهران اقدامات لازم را انجام دهد. در شهرک اسلامیه (ملکشاهی) مشغول تطبیق آتش بودم که کریم نرگسی فرمانده گردان توپخانه - و علیمرد وارد سنگر شدند. از من خواستند تا با هم جلوتر برویم و از آن جا نیروهای عراقی را زیر آتش بگیریم ، جایی در نزدیکی امام زاده سیدحسن (ع) که اکنون محل پست برق شهر مهران است. علیمرد را از چند ماه قبل می شناختم ؛ یعنی از وقتی که با عزیزپور به مراسم عروسی اش رفته بودیم. دوربین عکاسی ام را با مقداری وسایل طرح ریزی آتش که آماده کرده بودم برداشتم و همراه با آنان سوار بر ماشین از جاده ی دهلران - مهران به سمت جلو حرکت کردیم. بین راه ، نرسیده به منطقه ی مورد نظر ، نیروهای خودی را در حال عقب نشینی می دیدیم به ما هم توصیه می کردند برگردیم و بیش تر از این جلو نرویم. می گفتند : نیروهای عراقی مناطق اطراف امام زاده سید حسن (ع) را محاصره کرده اند. با این حال فرمانده گردان می گفت : « بر ما تکلیف است ، باید به هر نحوی که شده است نسبت به تأمین آتش توپخانه اقدام کنیم.» در راه با وجود گلوله باران سنگین دشمن ، علیمرد هیچ حرفی نمی زد . به نزدیکی پل رودخانه ی فصلی رسیدیم . کنار جاده تعدادی از شهدا و مجروحین خودمان را مشاهده کردیم. بیشترشان از بچه های لشکر های 5نصر و 21 امام رضا(ع) بودند. اکثر مجروحین با ایما و اشاره در خواست کمک می کردند. پنج شش نفری را سوار ماشین کردیم و هم چنان به پیش می رفتیم . علیمرد مهرداد وسط نشسته بود و نرگسی رانندگی می کرد. یک مرتبه از جاده منحرف شد و بعد از یک چرخش کامل ، دوباره به روی جاده برگشت. تانک های دشمن در آن سمت رودخانه ، ما را نشانه گرفته بودند . مقداری سیم خاردار ، چسبیده بود به زیر ماشین ، آقای نرگسی از من خواست پیاده شوم و سیم ها را از ماشین جدا کنم. هر کاری می کردم سیم های خاردار از شاسی ماشین جدا نمی شد. بد جور