#دقایقی_با_شهدا🥀
شهید علیمرد مهرداد ، شهیدی که لبخندش به مرگ جاودانه شد ...
علیمرد مهرداد در دیماه 1344 در روستای ساهرگ از توابع بخش صالح آباد مهران دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر ایلام به انجام رسانید آغاز جنگ تحیملی عراق علیه ایران همزمان با ورود او به دبیرستان بود و این انگیزه ای بود بر دفاع از میهن اسلامی و کسب معلومات نظامی که در طی آن استعداد شگرف شهید نمایان گشت . شهید علیمرد مهرداد در عملیاتهای گوناگونی چون والفجر 1 ، والفجر 3 ، والفجر 5 ، والفجر 10 و نصر 4و8 شرکت داشت وصحنه هایی شگفت از رشادتها و شجاعتهای خود را به یادگار گذاشت . وی نه تنها قائم مقام توپخانه لشگر 11 امیرالمومنین (ع) بود بلکه از قهرمانان میدان رزم و شهامت به شمار می آمد .
یکی از رزمندگان از جوانمردی علیمرد می گوید :
همراه شهید مهرداد از جاده ملکشاهی وارد منطقه شدیم.
در تلاقی جاده مهران به دهلران ، خاکریزی بود که کمتر از بیست نفر برادر بسیجی که اکثراً مجروح هم بودند ، از آن محافظت می کردند.
هوا کم کم تاریک می شد. سرخی غروب ، مظلومیت دشت مهران را دو چندان کرده بود. شهید مهرداد به من پیشنهاد داد که با هم به مقر توپخانه سر بزنیم مقر مذکور حدود دو کلیومتر تا شهر مهران فاصله داشت.
یکی از برادران بسیجی اظهار کرد که دیروز در نزدیکی مقر توپخانه ، منافقین آنان را محاصره کرده و تعدادی از برادران را به شهادت رشانده اند و او موفق به گریز شده است.
او درخواست کرد که با ما بیاید تا پیکر دوستان شهید را به پشت جبهه منتقل نماییم.
پس از یک بررسی کوتاه ، موافقت لازم انجام گرفت و با یک دستگاه ماشین تویوتا راهی مقر توپخانه شدیم . تعدادی عکس از سردمداران منافقین روی پوکه های توپ 130 میلی متری نصب شده بود که توسط برادران پاره شدند. سنگر فرماندهی در آتش می سوخت. این سنگر قبلاً محل فرمانداری مهران بود. بنا به نظر برادر بسیجی ، پیکر شهدا در پشت مقر توپخانه بودند ، اما چیزی مشاهده نشد.
به هنگام بازگشت ، شهید مهرداد ماشین را روشن کرده و آن برادر بسیجی نیز سوار شده بود اما من هنوز چند متری با ماشین فاصله داشتم. صدای روشن شدن تانک منافقین توجه مرا به خود جلب کرد.
فریاد زدم که قبل از شلیک تانک ، شهید مهرداد با ماشین سریعاً ان جا را ترک کند و به فکر من نباشد . اما شهید مهرداد نپذیرفت و گفت : « تا تو سوار نشوی ، من از جایم تکان نخواهم خورد». بلافاصله خود را به ماشین رسانده و با سرعت هر چه تمامتر از منطقه دور شدیم و شلیک های تانک دشمن به هدف نخورد. آن روز فهمیدم که شهید مهرداد تفسیر حدیث مردانگی است. او مرا از اسارت و مرگ نجات داد...
رزمنده دیگری از نحوه شهادتش می گوید :
سوم تیر ماه سال 67 من در سنگر تطبیق آتش ، مشغول طرح ریزی آتش در منطقه ی امام زاده سید حسن (ع) بودم.
رزمندگان پس از پنج ساعت دفاع جانانه ، به علت کمبود تجهیزات و نیرو ، مجبور به عقب نشینی شدند. فرمانده لشکر از فرمانده گردان توپخانه خواسته بود با توجه به عقب نشینی دیدبان توپخانه ، نسبت به تهیه ی آتش در منطقه عومی مهران اقدامات لازم را انجام دهد.
در شهرک اسلامیه (ملکشاهی) مشغول تطبیق آتش بودم که کریم نرگسی فرمانده گردان توپخانه - و علیمرد وارد سنگر شدند. از من خواستند تا با هم جلوتر برویم و از آن جا نیروهای عراقی را زیر آتش بگیریم ، جایی در نزدیکی امام زاده سیدحسن (ع) که اکنون محل پست برق شهر مهران است.
علیمرد را از چند ماه قبل می شناختم ؛ یعنی از وقتی که با عزیزپور به مراسم عروسی اش رفته بودیم.
دوربین عکاسی ام را با مقداری وسایل طرح ریزی آتش که آماده کرده بودم برداشتم و همراه با آنان سوار بر ماشین از جاده ی دهلران - مهران به سمت جلو حرکت کردیم. بین راه ، نرسیده به منطقه ی مورد نظر ، نیروهای خودی را در حال عقب نشینی می دیدیم به ما هم توصیه می کردند برگردیم و بیش تر از این جلو نرویم.
می گفتند : نیروهای عراقی مناطق اطراف امام زاده سید حسن (ع) را محاصره کرده اند. با این حال فرمانده گردان می گفت : « بر ما تکلیف است ، باید به هر نحوی که شده است نسبت به تأمین آتش توپخانه اقدام کنیم.»
در راه با وجود گلوله باران سنگین دشمن ، علیمرد هیچ حرفی نمی زد .
به نزدیکی پل رودخانه ی فصلی رسیدیم . کنار جاده تعدادی از شهدا و مجروحین خودمان را مشاهده کردیم. بیشترشان از بچه های لشکر های 5نصر و 21 امام رضا(ع) بودند. اکثر مجروحین با ایما و اشاره در خواست کمک می کردند.
پنج شش نفری را سوار ماشین کردیم و هم چنان به پیش می رفتیم . علیمرد مهرداد وسط نشسته بود و نرگسی رانندگی می کرد. یک مرتبه از جاده منحرف شد و بعد از یک چرخش کامل ، دوباره به روی جاده برگشت. تانک های دشمن در آن سمت رودخانه ، ما را نشانه گرفته بودند .
مقداری سیم خاردار ، چسبیده بود به زیر ماشین ، آقای نرگسی از من خواست پیاده شوم و سیم ها را از ماشین جدا کنم. هر کاری می کردم سیم های خاردار از شاسی ماشین جدا نمی شد. بد جور
ی گیر کرده بودند . یکباره دیدم علیمرد هم پیاده شده است . گفت : « بگذار کمکت کنم» با لبخند این جمله را ادا کرد. لبخندی شیرین و زیبا که تا روز مرگ فراموشش نخواهم کرد.
با کمک علیمرد مهرداد سیم ها را از ماشین جدا کردیم.
این بار با اصرار فراوان علیمرد ، من در وسط نشستم و راه افتادیم . چند لحظه ای نگذشت که قسمت عقب ماشین بر اثر اصابت گلوله از زمین بلند شد. با تکان های ماشین ، ما هم بی اختیار چپ و راست و عقب و جلو می شدیم . در سر و شانه ام احساس سوزش می کردم . نرگسی گفت : « ببینم ، زخمی شدی؟» گفتم : آره ، اما چیزی نگفت . ماشین هم چنان با آن چرخ های پنچر و تکان ها و سر و صدای فراوان به راه خود ادامه می داد که صدای تق تق شیشه ی پشت سرم مرا متوجه خودش کرد ، سرم را عقب برگرداندم ، یکی از رزمنده ها مجروحی بود که قبلاً سوار کرده بودیم با اشاره ی دست علیمرد مهرداد را نشانم می داد.
به چهره ی علیمرد نگاه کردم دوباره همان لبخند شیرین و جذاب را در چهره اش دیدم اما این بار نگاهم نمی کرد ، چشمانش بسته بود ، شاید لبخندش زیباتر هم شده بود گفتم : علیمرد !... علیمرد! ... انگار صدایم را نمی شنید. یک مرتبه متوجه شدم خون از کمرش فوران می زند. لحظه ای چشمانش را باز کرد ، نفس عمیقی کشید و آرام کلماتی نامفهوم را بر زبان آورد. یقین دارم شهادتین می گفت. لحظاتی بعد خودش و آن لبخند شیرینش جاودانه شدند...
@KhatmeNoor
هدایت شده از m.Faraji
─┅•═༅❁🦋﷽🦋❁༅═•┅─
سهم مطالعه #نهج_البلاغه ( #روز_صد_بیست_ویکم)
🗓 چهارشنبه 13 اسفند 1399
📜 خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴🔻
💎اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💎
🌷ثواب نهج البلاغه خوانی تقدیم به
«سردار شهید یوسفرضا ابوالفتحی» ؛ ۱۳ اسفند سالروز شهادت این شهید بزرگوار
─┅•═༅𖣔✾💠✾𖣔༅═•┅─
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
در ستايش پيامبر
1⃣ خداشناسی
ستايش خداوندی را سزاست که حواس پنج گانه او را درک نکنند، و مکان ها او را در برنگيرند، ديدگان او را ننگرند، و پوشش ها او را پنهان نسازند، با حدوثِ آفرينش، اَزَلی بودن خود را ثابت کرد، و با پيدايش انواع پديده ها، وجود خود را اثبات فرمود، و با همانند داشتنِ مخلوقات، ثابت شد که خدا همانندی ندارد. خدا در وعده های خود راستگو، و برتر از آن است که بر بندگان ستم روا دارد، ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار کرد، و در اجرای احکام عادلانه فرمان داد. حادث بودن اشياء، گواه بر اَزَليّت او، و ناتوانی پديده ها، دليل قدرت بی مانند او، و نابودی پديده ها، گواه دائمی بودن اوست. خدا يکی است نه با شمارش؛ هميشگی است نه با محاسبه زمان؛ برپاست نه با نگهدارنده ای؛ انديشه ها او را می شناسند نه با درک حواس؛ نشانه های خلقت به او گواهی می دهند نه به حضور مادّی؛ فکرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند، که با آثار عظمت خود بر آنها تجلّی کرده است، و نشان داد که او را نمی توانند تصوّر کنند، و داوری اين ناتوانی را بر عهده فکرها و انديشه ها نهاد. بزرگی نيست دارای درازا و پهنا و ژرفا، که از جسم بزرگی برخوردار باشد، و با عظمتی نيست که کالبدش بی نهايت بزرگ و ستبر باشد، بلکه بزرگیِ خدا، در مقام و رتبت و عظمت او، در قدرت و حکومت اوست.
2⃣ويژگيهای پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
گواهی می دهم که محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده خدا، و پيامبر برگزيده، و امانتدار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد» خدا او را با حجّت های الزام کننده، و پيروزی آشکار، و راه روشن فرستاد، پس رسالت خود را آشکارا رساند، و مردم را به راه راست واداشت، و آن را به همگان نشان داد، و نشانه های هدايت را برافراشت، و چراغ های روشن را بر سر راه آدميان گرفت، رشته های اسلام را استوار کرد، و دستگيره های ايمان را محکم و پايدار کرد.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه185
📣📣📣🌿🌹📜🌹🌿📣📣📣
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
3⃣ راه های خداشناسی
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی نعمت های او می انديشيدند، به راه راست باز می گشتند، و از آتش سوزان می ترسيدند، امّا دل ها بيمار، و چشم ها معيوب است. آيا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟ و ترکيب اندام آن را برقرار، و گوش و چشم برای آن پديد آورد، و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکی جثّه آن بنگريد، که چگونه لطافت خلقت او، با چشم و انديشه انسان درک نمی شود، نگاه کنيد چگونه روی زمين راه می رود، و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند. دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد، و در جايگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده، و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمی کند!. روزی مورچه تضمين گرديده، و غذاهای متناسب با طبعش آفريده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمی کند، و پروردگار پاداش دهنده، محرومش نمی سازد، گرچه در دلِ سنگی سخت و صاف يا در ميان صخره ای خشک باشد. اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پايين دستگاه گوارش، و آنچه در درون شکم او از غضروف های آويخته به دنده تا شکم، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايی، از آفرينش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدايی که مورچه را بر روی دست و پايش برپاداشت، و پيکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرينش آن هيچ قدرتی او را ياری نداد و هيچ آفريننده ای کمکش نکرد. اگر انديشه ات را به کار گيری تا به راز آفرينش پی برده باشی، دلايل روشن به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه کوچک، همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتی که جدا جدا در آفرينش هرچيزی به کار رفته، و اختلافات و تفاوت های پيچيده ای که در خلقت هر پديده حياتی نهفته است. همه موجودات سنگين و سبک، بزرگ و کوچک، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستی يکسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يکی است. پس انديشه کن در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، و جوشش درياها، و فراوانی کوه ها، و بلندای قلّه ها، و گوناگونی لغت ها، و تفاوت زبان ها که نشانه های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقديرکننده را نپذيرد، و تدبيرکننده را انکار کند! گمان کردند که چون گياهانند و زارعی ندارند، و اختلاف صورت هايشان را سازنده ای نيست، بر آنچه ادّعا می کنند حجّت و دليلی ندارند، و بر آنچه در سر می پرورانند تحقيقی نمی کنند. آيا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، يا جنايتی بدون جنايتکار باشد؟!.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه185
📣📣📣🌿🌹📜🌹🌿📣📣📣
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
4⃣ شگفتی آفرينش ملخ
و اگر خواهی در شگفتی مَلَخ سخن گو، که خدا برای او دو چشم سرخ، دو حَدَقه چونان ماه تابان آفريد، و به او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشيده است. دارای حواس نيرومند، و دو دندان پيشين است که گياهان را می چيند، و دو پای داس مانند که اشياء را بر می دارد. کشاورزان برای زراعت از آنها می ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند، گرچه همه متّحد شوند. مَلَخ ها نيرومندانه وارد کشتزار می شوند و آنچه ميل دارند می خورند، در حالی که تمام اندامشان به اندازه يک انگشت باريک نيست!.
5⃣ نشانه های خدا در طبيعت
پس بزرگ است خداوندی که تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده می کنند، و در برابر او با خضوع چهره بر خاک می نهند، و رشته اطاعت او را در تندرستی و ناتوانی به گردن می نهند، و از روی ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او می سپارند. پرندگان رام فرمان اويند، و از تعداد پَرها و نَفَس های پرندگان آگاه است. برخی را پرنده آبی و گروهی را پرنده خشکی آفريد، و روزیِ آنها را مقدّر فرمود، و اقسام گوناگون آنها را می داند؛ اين کلاغ است و آن عقاب، اين شترمرغ است و آن کبوتر. هر پرنده ای را با نام خاصّی فرا خواند، و روزی اش را فراهم کرد. خدايی که ابرهای سنگين را ايجاد، و باران های پی در پی را فرستاد، و سهم بارانِ هر جايی را معيّن فرمود، زمين های خشک را آبياری کرد، و گياهان را پس از خشکسالی روياند.
📜 #نهج_البلاغه، #خطبه185
📣📣📣🌿🌹📜🌹🌿📣📣📣
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣
📣( برج بن مسهر طایی از شعرای مشهور خوارج بود، و با صدای بلند گفت: " حکومت فقط از آن خداست" امام علیه السلام در سال ٣٨ هجری در کوفه در جواب او فرمود:)
🔹افشای منافق
خاموش باش! خدا رويت را زشت گرداند، ای دندانِ پيشينِ افتاده. به خدا سوگند! آنگاه که حق آشکار شد، تو ناتوان بودی و آواز تو آهسته بود و آن هنگام که باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بُز سر بر آوردی.
📜 #نهج_البلاغه ، #خطبه184
📣📣📣🌿🌹📜🌹🌿📣📣📣
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦:
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
❣﷽❣
🌺 #به_رسم_هر_روز_صبح 🌺
🍃🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🍃
🌹#سلام_بر_حسین_ع 🌹
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨
🌺 #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌺
✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨
🌺 #دعای_عصر_غیبت_امام_زمان_عج🌺
✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨
❤️ #السلام_علیــک_یا_امـام_الـرئـــوف ❤️
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
#دعای_مخصوص_حفظ_ایمان_در_آخر_الزمان🌺
✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک»
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨
#دعـــاے_پــر_فیــۻ_قـــرآن
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن
و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن
خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛