هدایت شده از V
#حکمت3⃣
اگࢪ نمیتونۍ صوت رو گوش بدی🤗👇🏻
🔶6.2 روش برخورد با بخیل در حوزۀ مدیریتی و مسئولیتی
🔸6.2.1 امیرالمؤمنین به ما آموختهاند که مدیران و کارگزاران حکومت اسلامی اولاً به هیچ بخیلی (کسی که بخل ملکۀ وجودی او شده است) نباید مسئولیتی بدهند. در بند 3 خطبۀ 131 فرمودند: «همانا دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمین، ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمین را عهدهدار شود، تا در اموال آنها حریص گردد»؛ یعنی اگر بخیل حاکم شد، دائماً به مردم فشار میآورد تا اموال آنها را تصاحب کند.
🔸6.2.2 نکتۀ دوم اینکه مدیران جامعه حتی حق مشورتکردن با بخیل را ندارند. امیرالمؤمنین در بند 6 از نامۀ 53 به مالک اشتر مینویسند: «بخیل را در مشورتکردن دخالت نده که تو را از نیکوکاری بازمیدارد و از تنگدستی میترساند.»
🔸6.2.3 امیرالمؤمنین به مقابله با احتکار بازرگانان بخیل اشاره میکنند: «احتکار یعنی حبسکردن مایحتاج عمومی در زمانی که مردم به آن احتیاج دارند، با هدف افزایش قیمت.» ایشان در فصل سیمای بازرگانان و صاحبان صنایع از بند 8 نامۀ 53، به مالک اشتر مینویسند: «این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگنظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکنندهاند، که تنها با زورگویی به سود خود میاندیشند.»
✅نکته: اگر بخل واقعاً بخل باشد، در همۀ مصادیق زشت و بد است؛ اما در همۀ زبانها، در کلام فصیح وقتی میخواهند از صفت خوبی خیلی تعریف کنند، گاهی آن را به صفتی بد تشبیه میکنند؛ مثلاً ممکن است از انسانهای موفق و خوبی که برای وقت خود برنامهریزی دارند، شنیده باشید که من در صرف وقت خودم خیلی بخیل هستم. یعنی حاضر نیستم وقت تلف کنم. هدرندادن وقت خصلت خیلی خوبی است؛ اما برای نشاندادن اوج این خوبی، آن را به یک بدی در ذهن مخاطب، تشبیه میکند؛ یا میگویند فلان شخص در احترام به پدر و مادر خیلی وسواس دارد. میدانیم که وسواس خصلت خیلی بدی است؛ اما منظور این است که در احترام به پدر و مادر خیلی مراقب است و خواسته اوج این خوبی را برساند، آن را در قالب خصلت بدی که در ذهن مردم جلوه کرده است، بیان میکند و البته از جنبۀ حساسیت و دقت آن.
🔷با این نگاه، امیرالمؤمنین در حکمت 234 یکی از تفاوتهای زن و مرد را همین میدانند و میفرمایند: «برخی از نیکوترین خلقوخوهای زنان، زشتترین اخلاق مردان است؛ مانند تکبر، ترس، بخل. هرگاه زنی متکبّر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمیدهد و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ میکند و چون ترسان باشد، از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله میگیرد.» در این حکمت، بخل بهمعنای بخل بد نیست. اینکه زن در قبال زحمات شوهرش و اموال و دارایی او خیلی حساس است که هرجایی خرج نشود و به هرکسی داده نشود و حیف و میل نشود و هدر نرود، خیلی صفت خوبی است.
🔷اگر بند 6 نامۀ 53 (موضوع مشورتنکردن با بخیل) و موضوع حکمت 234 (تفاوت بانوان و آقایان) را کنار هم بگذاریم، به نکتۀ جالبی میرسیم: مولا در بند 17 نامۀ 31 به فرزند خودشان اماممجتبی(ع) مینویسند: «با زنان مشورت نکن.» دلیل آن چیست؟ در بند 6 نامۀ 53 فرمودند: «مدیران با بخیل مشورت نکنند»؛ چون بخیل واقعی تنگنظر است و نمیخواهد بگذارد از کنار این مسئول خیری به مردم برسد.
🔷چرا گفته با زن مشورت نکن؟ اولاً منظور مشورت در امور اجتماعی است و ثانیاً زن بهخاطر عشقی که به همسرش دارد و محافظت بیش از حد از اموال و دارایی خودش و همسرش، اگر مشاور شود ناخواسته طبق طبیعتش عمل میکند و این آثار سوئی دارد؛ لذا در حوزۀ کلان با زنان مشورت نکن، مگر زنی که این خصلت خودش را مدیریت کند و در حوزههای فردی و در جایگاه مناسب خودش به کار ببرد.
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
#حکمت3⃣
🔰امیرالمؤمنین در بخش دوم از حکمت سوم میفرمایند: «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»؛ ترسوبودن نوعی کمبود شخصیت است.
🔻تعریف ترس
🔹ما در فارسی معمولاً هم خوف و هم جُبْن را ترس معنی میکنیم. خوف و جُبْن با هم تفاوت دارند. اگر منبع ترس عقلایی و الهی باشد، غالباً تعبیر به خوف میشود؛ لذا در فرهنگ دینی ما خوف از خدا کمال است. در قرآن کریم میخوانیم: «ولِمَن خَافَ مَقامَ رَبّه جَنَّتان»؛ برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت قرار داده شده است. اما اگر منشأ ترس عقلایی نباشد و وهمی باشد، معنای ترس جُبْن میشود و جبن یعنی زبونی و خفت و ناتوانی نفس در برابر خطر؛ حال چه خطر واقعی باشد، مثل خطر حملۀ دشمن ( کسی که بهجای دفاع از دین و ناموسش در برابر حملۀ دشمن، از او میترسد، جبن دارد) چه خطر وهمی باشد، مثل ترس از تاریکی یا ترس از میت که نشانۀ نقص شخصیت است.
⭕️بنابراین جبن یعنی زبونی نفس در برابر خطر، در جایی که باید شجاعت نشان دهد.
🔻ریشۀ ترس
🔹امیرالمؤمنین در بند 6 نامۀ 53، ریشۀ ترس را مانند ریشۀ بخل و حرص، نوعی بدگمانی و سوءظن به خدای متعال میدانند: «همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشۀ آنها بدگمانی به خدای بزرگ است.»
🔻ترس مجاز
🔹لذا در نهجالبلاغه، تنها ترسی که مجاز و بلکه حسن شمرده شده، ترس از خداست. در بند 3 خطبۀ 160، امیرالمؤمنین میفرمایند: «بهگمان خود ادعا دارد که به خدا امیدوار است. به خدای بزرگ سوگند که دروغ میگوید. چه میشود او را که امیدواری در کردارش پیدا نیست؟! پس هرکس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود. هر امیدی جز امید به خدای تعالی ناخالص است و هر ترسی جز ترس از خدا نادرست است.»
🔻ثمرۀ ترس
🔹 امیرالمؤمنین ثمرۀ ترس بهمعنای جبن را ناامیدی معرفی میفرمایند. در حکمت 21 میفرمایند: «ترس با ناامیدی همراه است.» یکی از ویژگیهای بندگان خوب خدا نترسیدن است، در زمانی که ریشۀ ترس الهی نیست. امام وقتی مالک اشتر را برای فرمانداری مصر اعزام میکنند، در نامۀ 38 که خطاب به مردم مصر است، دربارۀ ویژگیهای مالک میفرمایند: «در لحظههای ترس، از دشمن روی نمیگرداند. بر بدکاران از شعلههای آتش تندتر است.»
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
1_378782818.mp3
4.8M
#صوٺ_ࢪو_باز_ڪن😎👆🏻
{سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه}
✅شࢪح نہجالبلاغه با نہجالبلاغه
#حکمت3⃣■بخش سوم
💢فقر و تنگدستی 1💢
🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
#حکمت3⃣
اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻
🔰امیرالمؤمنین در بخش سوم و چهارم حکمت 3 میفرمایند: «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ یعنی فقر باعث میشود انسان باهوش هرچند استدلال محکم داشته باشد، از بیان استدلال و برهانش لال بشود و انسان تهیدست در شهر خودش هم غریب است.
🔻پیامدهای فقر
🔷در نهجالبلاغه مطالب بسیار مهمی در باب فقر و تنگدستی آمده است. اولین مطلب اشاره به خطرناکی و مهلکبودن و زشتی پدیدۀ فقر است، تا آنجا که امیرالمؤمنین از شر فقر به خدا پناه میبرد. در حکمت 319 خطاب به فرزندشان محمد حنفیه میفرمایند: «فرزندم، من بر تو از خطر فقر میترسم. پس، از فقر به خدا پناه ببر.»
🔰در خطبۀ 215، خود مولا در قالب دعا به درگاه خدا عرضه میدارند: «خدایا، به تو پناه میبرم که در عین حال که پرودگار غنی مطلقی مثل تو دارم، در فقر دستوپا بزنم.» دلیل این پناهبردن به خدا پیامدهای خطرناک و مهلک فقر است.
🔷1. اولین پیامد فقر غربت است. فقیر به سه دلیل غریب میشود:
🔹1.1 فرهنگ غلط ظاهربین جامعه: در جامعه خیال میکنند هرکس ازنظر مالی ضعیف است، ازنظر عقلی هم ضعیف است.
🔹1.2 احساس حقارت خود فقیر از قرارگرفتن در جمع انسانهای دارای توانایی مالی.
🔹1.3 ناتوانی فقیر در مشارکتهای اجتماعی، مثل مهمانیدادن و خیراتکردن که کمکم باعث انزوای فقیر میشود. در حکمت 56 امیرالمؤمنین میفرمایند: «انسان اگر ثروتمند باشد، ولو در دیار غربت زندگی کند، احساس دروطنبودن دارد و اگر فقیر باشد، ولو در وطنش هم زندگی کند، دائم احساس غریبی میکند.
🔷2. دومین پیامد خطرناک فقر نقص و ازبینرفتن دین است. در حکمت 319 امیرالمؤمنین میفرمایند: «فقر دین انسان را تضعیف میکند.»
🔷 3. سومین پیامد خطرناک فقر سرگردانی عقل است. امیرالمؤمنین در حکمت 319 میفرمایند: «فقر باعث حیرانی و سرگردانی عقل میشود.» یعنی فقیر همۀ فکروذکرش مشکلات مالی و معیشتی خودش میشود و از سایر جنبههای زندگی مثل خانواده، معنویت، تربیت، لذت، تفریح و سایر استعدادهای خودش غافل میشود. نمیتواند تحصیل علم کند و نمیتواند دنبال شکوفایی استعدادهای خودش برود؛ چون فقیر است.
🔷 4. چهارمین پیامد خطرناک و زشت فقر تولید بغض و کینه در جامعه است. امیرالمؤمنین در حکمت 313 میفرمایند: «فقر انگیزۀ خشم را در جامعه ایجاد میکند.» در پایان خطبۀ 219، حضرت در بیان اینکه چرا کارگزاران نظام اسلامی باید در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، میفرمایند: «بهجهت اینکه اگر کارگزاران این امر را رعایت کنند، فقیر طغیان نمیکند»؛ یعنی اختلاف طبقاتی احساس نمیکند که بخواهد برای گرفتن حق خودش به قوۀ قهریه و طغیان و سرکشی روی بیاورد.
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
راههای مقابله با فقر- شرح حکمت۳.mp3
4.67M
#صوٺ_ࢪو_باز_ڪن😎👆🏻
{سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه}
✅شࢪح نہجالبلاغه با نہجالبلاغه
#حکمت3⃣■بخش سوم
💢فقر و تنگدستی 2💢
🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
#حکمت3⃣
اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻
🔻راههای مقابله با فقر
🔰امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه راههایی برای مقابله با فقر بیان فرمودهاند که بهصورت کلی به دو بخش تقسیم میشود:
🔷 1. وظیفۀ خود فقرا
امیرالمؤمنین در این بخش سه راهبرد را بیان فرمودهاند:
🔹1.1 پیشگیری: در حکمت 57 قناعت را چنین معرفی میفرمایند: «قناعت ثروتی است پایانناپذیر»؛ یعنی فقیر اگر در موقع دارایی حتی اندک خود، قناعت را راهبرد زندگی خودش قرار بدهد، اصلاً به دیگران نیازمند نمیشود. در حکمت 33، میانهروی در خرجکردن و بذلوبخشش را بهعنوان راه دیگری بیان میفرمایند: «بخشنده باش، اما زیادهروی نکن. در زندگی حسابگر باش، اما سختگیر مباش.»
🔹1.2 مراقبت: فقیر باید از آبروی خودش مراقبت کند. امیرالمؤمنین در حکمت 340 میفرمایند: «پاکدامنی [و خودنگهداری از درخواست از دیگران] زیور تهیدستی است.» تا این حد مهم است. در حکمت 406 میفرمایند: «چه نیکوست فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای بهدستآوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن خویشتنداری مستمندان برابر توانگران، برای توکل به خداوند است.»
در بیان اوصاف متقین، در بند 3 خطبۀ 193 میفرمایند: «یکی از نشانههای متقین این است که میبینی در عین حال که فقیر است، زیبایی و عزت خودش را خوب حفظ میکند.» نتیجۀ این توصیهها در بخش مراقبت این است که فقیر مواظب باشد آخرتش را به دنیا نفروشد.
حضرت در حکمت 372 خطاب به جابربنعبدالله انصاری در عبارتی بسیار جالب که امیدوارم به گوش همه برسد، میفرمایند: «جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است: 1. عالمی که به علم خود عمل کند؛ 2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛ 3. بخشندهای که در بخشش بخل نورزد؛ 4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه غنی و بینیاز در بخشش بخل بورزد، فقیر آخرت خودش را به دنیا میفروشد.»
🔹1.3 علاج و درمان فقر: امیرالمؤمنین در این بخش صدقه را پیشنهاد میکنند. در حکمت 7 میفرمایند: «صدقه دارویی قطعاً اثرگذار است.» در حکمت 137 میفرمایند: «روزی خودتان را با صدقهدادن پایین بیاورید.» یعنی از آسمان درخواست کنید و به زمین برسانید. در حکمت 258 میفرمایند: «وقتی فقیر شدید، با خداوند از طریق صدقهدادن تجارت کنید.»
#نهج_البلاغه
هدایت شده از تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
راههای مقابله با فقر-شرح حکمت۳.mp3
6.88M
#صوٺ_ࢪو_باز_ڪن😎👆🏻
{سݪسلہ جلساٺ درسھاے نهج البݪاغه}
✅شࢪح نہجالبلاغه با نہجالبلاغه
#حکمت3⃣■بخش سوم
💢فقر و تنگدستی 3💢
🎙حجٺ الاسلام مھدوے اࢪفع
#نهج_البلاغه
هدایت شده از V
#حکمت3⃣
اگࢪ نمیتونی صوت رو گوش بدی🤗👇🏻
🔷 2. وظیفۀ دیگران در مقابله با فقر
🔹2.1 وظیفۀ ثروتمندان و اغنیا: امیرالمؤمنین در حکمت 328 میفرمایند: «همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است؛ پس فقیری گرسنه نمیماند، جز به کامیابی توانگران و خداوند از اغنیا دربارۀ گرسنگی گرسنگان بازخواست خواهد کرد.» بنابراین، اولاً اغنیا باید بدانند که حق فقرا در اموال آنان است؛ لذا اگر فرصت پیدا کردند که رفع فقر کنند، این موضوع را نباید منت بشمارند، بلکه باید توفیق و سعادت و تکلیف بدانند. به همین دلیل امیرالمؤمنین در حکمت 425 میفرمایند: «خدا را بندگانی است که برای سودرساندن به دیگران، نعمتهای خاصی به آنان بخشیده. تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمتها را در دستشان باقی میگذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند، نعمتها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.» پس اغنیا باید شکر نعمت پولداری خودشان را به جا بیاورند. حضرت در خطبۀ 142 میفرمایند: «آنکس که خدا او را مالی بخشید، پس باید به خویشاوندان خود بخشش کند و سفرۀ مهمانی خوب بگستراند و اسیر آزاد کند و رنجدیده را بنوازد و مستمند را بهرهمند کند و قرض وامدار را بپردازد و برای درک ثواب الهی، در برابر پرداخت حقوق دیگران و مشکلاتی که در این راه به او می رسد شکیبا باشد؛ زیرا بهدستآوردن صفات یادشده، موجب شرافت و بزرگی دنیا و درک فضایل سرای آخرت است.» انشاءالله.
🔹2.2 وظیفۀ حکومت در برابر فقرا: امیرالمؤمنین همۀ مطلب را در بخش سیمای محرومان و مستضعفان در نامۀ 53 خطاب به مالک اشتر مینویسند: «سپس خدا را خدا را دربارۀ طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چارهای ندارند [و عبارتاند از] زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقۀ محروم، گروهی خویشتنداری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمیدارند. پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیتالمال و بخشی از غلههای زمینهای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن هستی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان بازدارد که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیتهای کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی برمگردان؛ بهویژه امور کسانی را از میان آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمیآیند و دیگران آنان را کوچک میشمارند و کمتر به تو دسترس دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خداترس و فروتناند، فردی انتخاب کن تا دربارۀ آنان تحقیق و مسائلشان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان بهگونهای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند؛ و حق آنان را بهگونهای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که راه چارهای ندارند و دست نیاز برنمیدارند، پیوسته دلجویی کن که مسئولیتی سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حق تمامش سنگین است، خدا آن را بر مردمی آسان میکند که آخرت میطلبند، نفس را به شکیبایی وامیدارند و به وعدههای پروردگار اطمینان دارند. پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی؛ و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخنگفتن، با تو گفتوگو کند. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که میفرمود: ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانهای باز نستاند، رستگار نخواهد شد. پس درشتی و سخنان ناهموار فقرا را بر خود هموار کن و تنگخویی و خودبزرگبینی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید».
#نهج_البلاغه
شرح واژه های حکمت سوم
البخل عار: بخيل بودن ، تنگ چشمى و خسیس بودن مایۀ عار و ننگ است
(چون مردم ، شخص بخيل را به خاطرخسیس بودن ،ملامت وسرزنش مىکنند)
بخیل : به کسی میگویند که از دادن امکانات و داشته هایش به دیگران خودداری و امساک کرده و خسّت به خرج دهد.
در جاى ديگر اشاره به اين فرموده كه: البخيل يكسب العار و يدخل النار:
« فرد بخیل ،چیزی جز ننگ و عار بدست نمی آورد ودر نهایت، به آتش جهنم وارد میشود » .
(و الجبن منقصة) : و ترسو و بزدل بودن ، نقص و كاستى (عیب و ایرادی) (برای انسان ) است
(و الفقر يخرس الفطن عن حجّته): و فقر و تنگدستى ، لال و خاموش مىگرداند فرد زيرك و با هوش و با ذکاوت)را از (بيان) دلیل و برهانش .
یعنی: فقر و نداری ،زبان انسان زیرک و باهوش را از بیان دلیل و اقامۀ برهان ، سست مىگرداند زیرا فقير مىترسد كه به واسطۀ تنگدستی که دارد مردم به او و سخنانش توجه نکنند لذا سكوت اختيار کرده و حتّی در برابر خصم و مخالفان خود نیز نیز چیزی نمیگوید.
(و المقلّ غريب فى بلدته) : و اندك مال(کم بضاعت) ، (کسی که مال وامکانات ناچیز و بسیار اندکی دارد) غريب است و بی کس است در شهر خود .
یعنی: کسی که مال و ثروت اندک و ناچیزی دارد در شهر خود غريب است ( مردم به او توجه نکرده و كسى با او آمد و شد نمىکند ) .
کاربرد كلمۀ غريب را از نظر بى توجّهى مردم به فرد کم بضاعت و كمى ياران و دوستان، به دليل تهيدستىاش میباشد چرا که تهيدست بسان غريبى است كه كسى او را نمى شناسد
(و العجز آفه) : و عجز، واماندگى ، درماندگی و احساس ناتوانی(درانسان) بلا و بيچارگى است (كه شخص را از پا در مىآورد)
یعنی: ناتوانی انسان ، از كسب درآمد ، حفظ زبان و محافظت نفس از شهوات ،آفت و نشانۀ بیچارگی او میباشد.
كلمۀ العجز لفظی است كه احتمال دارد منظوراز آن، ناتوانى جسمى باشد يعنى: داشتن ناتوانى جسمانی و بدنی آفت و بلاست و ممكن است مقصود ازآن ، ناتوانى روحى باشد يعنى:داشتن ناتوانى روحی در برابر هواى نفس و جلوگيرى از آن نیز آفت و بلا میباشد.
(و الصّبر شجاعه) : و صبر و شكيبايى (در انجام طاعات و ارتکاب معصيت) نشانۀ دليرى و شجاعت است .
بردبارى دلاورى است، بردبارى فضيلتى از شاخههاى پاكدامنى بوده و تعريف آن چنين است :
ايستادگى در برابر هواى نفس تا انسان را به سمت لذّتهاى ناروا سوق ندهد. يعنى مبارزه با نفس امّاره كه لازمهاش داشتن فضيلت شجاعت است.
(و الزّهد ثروه) : بی اعتنایی و عدم دلبستگی (به دنیا) ثروت و دارایی است حقیقتاً عین ثروت و توانگری است
(زيرا كسى كه به مال دنيا بى اعتنا باشد داراى استغناى طبع و توانگرى حقيقى میباشد)
زهد و پارسايى نیز فضيلتى است وابسته به پاكدامنى و در تعريف آن گفتهاند :
خوددارى کردن از لذّات و خوشيهاى مازاد بر نیازدنیوی .
(و الورع جنّه) :و تقوی و پارسائى (اجتناب و دورى از گناهان و پرهيز از انجام محرّمات) سپر و نگهدارنده (از آتش جهنّم و عذاب خدا در قيامت) است.
@KhatmeNoor
پایان
#جلسه_سوم_حفظ_حکمتها 👆
🔸حفظ حکمت 3⃣
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️