eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هوشیاری در فتنه ها 🔰 🔰 بهترين روش در فتنه ها 🔰 ✍️ براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود: 🔹فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است. 🔸لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد. 🔹از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود،بلکه باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند. 🔸در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و همان گونه که در بالا آمد در بعضى از روایات جمله «ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند. 🔹از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست. 🍃زیرا این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه) اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند». 🔸ممکن است تفاوت بین جمله «لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» در این باشد که نه کمک هاى مستقیم به فتنه جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غیر مستقیم مانند کمک هاى مادى به این گروه ها کردن رواست شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد. 📚برگرفته از کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع) شرح آیت الله مکارم شیرازی بر نهج البلاغه. 🔹 طرح رایگان حکمتهای نهج البلاغه لینک گروه حفظ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3264479378C1f2904c88b
📝بخش اول : 🔰 از اين کارها بپرهيز 🔰 ✍ امام علی (ع) در اين کلام نورانى اش به پيامدها و آثار سوء سه رذيله اخلاقى در عباراتى کوتاه و فشرده اشاره فرموده است. 1⃣ نخست مى فرمايد: «هر کس طمع را پيشه کند خود را حقير ساخته است». (أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ). 👈 واژه «طمع» به معناى بيش از حق خود طالب بودن و گرفتن مواهب زندگى از دست ديگران است و تعبير به «استشعر» که به معناى پوشيدن لباس زيرين است اشاره به اين است که طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمى شود; بديهى است که افراد طماع براى رسيدن به مقصود خود بايد تن به هر ذلتى بدهند و دست سؤال به سوى هرکس دراز کنند و شخصيت خود را براى نيل به اهداف طمعکارانه خود بشکنند. 💠در سخنان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ إِلَى طَبَع». در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره خطر اين صفت مذموم مخصوصاً براى علما وارد شده است که فرمود: «إن الصّفاة الزّلال الذي لا تَثْبُتُ عَلَيْهِ أقْدامُ». ‼️ و عجيب اين که هنگامى که طمع فزونى يابد کارهايى از انسان سر مى زند که کاملاً احمقانه است،شبيه آنچه درباره طماع معروف عرب به نام «اشعب» نقل شده که بسيارى از اوقات هنگامى که راه مى رفت دامن خود را به دست مى گرفت و آن را در برابر آسمان باز نگه مى داشت و مى گفت: شنيده ام بعضى از پرندگان در حال پرواز تخم مى گذارند شايد تخم آن پرنده در دامن من بيفتد. و يا نقل مى کنند هنگامى که گروهى از کودکان او را در کوچه و بازار آزار مى دادند براى پراکنده ساختن آنها گفت: شنيده ام در فلان خانه حلوا پخش مى کنند بچه ها به سوى آن خانه دويدند ناگهان ديدند خود اشعب نيز به سوى آن خانه مى دود گفتند: تو چرا؟ گفت: شايد حرف من درست باشد. اين داستان ها خواه واقعيت داشته باشد يا نه اشاره به کارهاى ننگ آورى است که انسان به جهت طمع انجام مى دهد. نقطه مقابل طمع قناعت است که سبب عزت آدمى مى شود همان گونه که اميرمؤمنان فرمود: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ; آن کس که قناعت پيشه کند عزيز خواهد بود».(1) 2⃣ در دومين نکته مى فرمايد: «کسى که سفره دل خويش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) باز کند (و مشکلات خود را فاش سازد) رضايت به ذلت خود داده است»; (وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ). روشن است هرگاه انسان نزد طبيب درد خود را بگويد و از وى راه درمان بطلبد يا پيش قاضى ظلمى را که بر او رفته بيان سازد و از او احقاق حق بخواهد يا نزد دوستش از گرفتارى خود براى گرفتن وام سخن بگويد کار خلافى نکرده و به دنبال مشکل گشايى بوده; اما طرح مشکلات نزد کسانى که هيچ گونه توانايى بر حل آن ندارند اثرى جز ذلت و سرافکندگى انسان نخواهد داشت. در اين گونه موارد بايد خويشتن دار بود و لب به شکايت نگشود. ✍ادامه ....👇👇👇
📝بخش دوم : 3⃣ آن گاه امام(عليه السلام) در جمله سوم مى فرمايد: «کسى که زبانش را بر خود امير سازد شخصيت او تحقير مى شود»; (وَهَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ). منظور از امير شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هرچه بر زبانش آمد بگويد. بديهى است سخنانى که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمى گيرد در بسيارى از موارد خطرهايى ايجاد مى کند که انسان قادر بر جبران آن نيست و گاه اسباب رنجش افراد آبرومند و سبب ايجاد اختلاف در ميان مردم و کينه و دشمنى نسبت به گوينده و ديگران مى شود و چه زيبا مى گويد شاعر عرب: اِحْفَظْ لِسانَکَ اَيُّهَا الاْنْسانُ * لا يَلْدَغَنَّکَ إنَّهُ ثُعْبانٌ کَمْ فِى الْمَقابِرِ مِنْ قَتيلِ لِسانِهِ * کانَتْ تُهابُ لِقاءُهُ الاْقْرانُ اى انسان زبان خود را حفظ کن ـ مراقب باش تو را نگزد که اژدهايى است.چه بسيارند کسانى که در گورستان ها خفته اند و کشته زبان خويشند ـ همان کسانى که همطرازان آنها از ملاقات با آنها وحشت داشتند. 💠در حديث ديگرى در سلسله همين کلمات قصار مى خوانيم: «مَنْ کَثُرَ کَلاَمُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ; کسى که زياد سخن گويد اشتباهات زيادى خواهد کرد».(2) و اين خطاى بسيار باعت تحقير و بى ارزش شدن او در نظرها مى شود. کوتاه سخن اين که انسان عاقل بايد زبانش را در اختيار عقلش قرار دهد نه اين که عقلش را در اختيار زبان که اولى مايه سعادت است و دومى اسباب حقارت. شايان توجه است صفات سه گانه نکوهيده اى را که امام در اين بيان کوتاه ذکر کرده (طمع، فاش کردن ناراحتى ها نزد هرکس و امير ساختن زبان بر خود) هرسه در اين جهت مشترکند که سبب ذلت و خوارى مى شوند و اين هماهنگى در اثر سبب شده است که امام(عليه السلام) هر سه را کنار هم قرار دهد. ✍ پی نوشت: 1. غررالحکم، ص 392، ح 9018. در بعضى از عبارات این جمله به این صورت نقل شده است: «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ» (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 50). 2. نهج البلاغه، حکمت 349. 📚برگرفته از کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع) شرح آیت الله مکارم شیرازی بر نهج البلاغه. 🔹 @KhatmeNoor
📝بخش اول : 🔰 چهار نقطه ضعف 🔰 ✍ امام(علیه السلام) در این حکمت والا به چهار نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى کند و آثار سوء هر یک را بر مى شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند. 1⃣ نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»(الْبُخْلُ عَارٌ) 🔸بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. 🔹عار بودن بخل و افتخار بودن کرم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا: ▫️اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند. ▫️ثانیا بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و چهره رقت بار آنها را مى بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى کند و این مایه قساوت است. ▫️ثالثا بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. ▫️رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازه اى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است. ▫️خامسا افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است، لذا امام(علیه السلام) در عهدنامه معروف مالک اشتر به او توصیه مى کند که هرگز بخیل را در مشورت خود دخالت ندهد که او را به ترک حق دعوت مى کند و از تهى دستى و فقر مى ترساند; (لاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَیَعِدُکَ الْفَقْر). 🔹داستان هایى که از بخیلان و سخاوتمندان در تاریخ مانده دلیل روشنى بر گفتار امام(علیه السلام) است، هرچند گاهى این داستان ها مبالغه آمیز است; از جمله درباره «محمد بن یحیى» که بر خلاف باقى برامکه فوق العاده بخیل بود نوشته اند که پدرش به یکى از خواص او گفت: تو چگونه از دوستان نزدیک «محمد بن یحیى» هستى در حالى که لباست پاره شده؟ گفت: سوزنى که پارگى لباس را با آن بدوزم ندارم و اگر «محمد بن یحیى» خانه اى داشته باشد به وسعت فاصله میان بغداد و نوبه(1) مملو از سوزن سپس جبرئیل و میکائیل نزد او آیند و یعقوب نبى را به عنوان ضامن حاضر کنند و از او بخواهند سوزنى به عنوان عاریت دهد تا پیراهن پاره شده یوسف را بدوزند او هرگز چنین کارى نخواهد کرد.(2) 💠امام(علیه السلام) در یکى دیگر از این کلمات قصار (حکمت 378) سخن بسیار جامعى درباره بخل فرمود آنجا که مى فرماید: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُیُوبِ وَهُوَ زِمَامٌ یُقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوء; بخل تمام عیوب را در بر دارد و انسان را به سوى هر بدى و زشتى مى کشاند». 💠در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: «الْبُخْلُ یُمَزِّقُ الْعِرْض; بخل آبروى انسان را بر باد مى دهد».(3) ✅ به همین دلیل در کلام بعضى از بزرگان آمده است: «أبْخَلُ النّاسِ بِمالِهِ أجْوَدُهُمْ بِعِرْضِهِ; بخیل ترین مردم در مورد مال خود سخاوتمندترین آنها در مورد آبروى خویش است».(4) 2⃣ آنگاه امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى فرماید: «ترس مایه نقصان مى شود»; (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ). 🔸افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است. 🔹از این رو در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «لاَ یُؤْمَنُ رَجُلٌ فِیهِ الشُّحُّ وَالْحَسَدُ وَالْجُبْنُ وَلاَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً وَلاَ حَرِیصاً وَلاَ شَحِیحاً; هیچ یک از کسانى که داراى بخل و حسد و جبن باشند به حقیقت ایمان نمى رسند و مؤمن ترسو و بخیل و حریص نخواهد بود».(5) حتى امیر مؤمنان على(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه مى کند «که هرگز افراد ترسو را به حوزه مشاوران خود راه مده»; (وَلاَ تُدْخِلَنَّ فِی مَشوَرَتِکَ بَخِیلاً...وَ لاَ جَبَاناً) و همان گونه که امام(علیه السلام) در نامه مالک اشتر اشاره فرموده سرچشمه جبن و ترس سوء ظن به ذات پاک پروردگار است، زیرا مى دانیم خداوند به افراد با ایمان وعده داده که من شما را تنها نمى گذارم به جنگ مشکلات بروید و از من یارى بطلبید. ✍ادامه ....👇👇👇
📝بخش دوم : 3⃣ آن گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان ها مى کند و مى فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد»; (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ). 🔸اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند. 🔹درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین(علیهم السلام) وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کرده اند و این به سبب آن است که پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع کنند. در دنیاى امروز نیز در مقیاسه اى عظیم این حقیقت به چشم مى خورد که دولت هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى کنند در حالى که دولت هاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند. 🔸البته این اصل استثنائاتى نیز دارد; افراد فقیرى را مى شناسیم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند این قیام ها گاه به قیمت جان آنها تمام شد; ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند. 🔹اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را فخر خویش شمرده یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده: (یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ)(6) و یا اشاره به ساده زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد. 4⃣ حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»; (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ). 🔸زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند و مى دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند همان گونه که شاعر مى گوید: منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست * هر جا که رفت خیمه زد و بارگاه ساخت دیگرى مى گوید: آن را که بر مراد جهان نیست دسترس * در زاد و بوم خویش غریب است و ناشناس 🔹بعضى میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسى مى گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار مى کند و مقل کسى است که فقیر است و خویشتن دار. 🔸ممکن است این تفاوت را از حدیثى که از معصومین(علیهم السلام) نقل شده است گرفته باشند، زیرا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) یا امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که در پاسخ این سؤال که کدام صدقه افضل است فرمود: «جُهْدُ الْمُقِلِّ; صدقه کسى که کم درآمد باشد (و در عین تنگدستى انفاق کند)» سپس به این آیه تمسک فرمود: «(وَیُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ); دیگران را بر خود مقدم مى دارند هرچند در تنگدستى باشند».(7) ریشه «مُقِلّ» که از ماده «قِلّت» گرفته شده، نشان مى دهد که با فقیر متفاوت است. -------------------- پی نوشت: (1). منطقه اى است در جنوب مصر و نزدیک حبشه. (2). شرح نهج البلاغه علاّمه شوشترى، ج 13، ص 307. (3). بحارالانوار، ج 75، ص 357. (4). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 13، ص 308. (5). بحارالانوار، ج 64، ص 364، ح 68. (6). فاطر، آیه 15. (7). کافى، ج 4، ص 18، ح 3. 📚برگرفته از کتاب پیام امام امیرالمومنین(ع) شرح آیت الله مکارم شیرازی بر نهج البلاغه. 🔹 طرح رایگان حکمتهای نهج البلاغه لینک گروه حفظ 👇 https://eitaa.com/joinchat/3264479378C1f2904c88b