eitaa logo
🇮🇷 ناحیه امام حسین«ع» کرج
972 دنبال‌کننده
56.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
717 فایل
#انقلاب_ادامه_دارد #تمدن_نوین_اسلامی #جوان_مومن_انقلابی کانال اصلی @Basijnewsir_Karaj
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ناحیه امام حسین«ع» کرج
سرهنگ مجید زنجانی، فرمانده سپاه ناحیه امام حسین علیه السلام کرج در افتتاحیه طرح دیده بان فرهنگ گفت:
حجت الاسلام حافظی نسب با اشاره به کار فکری و تولید ایدئولوژی دشمن در دهه ۷۰ و تشکیل حلقه کیان و آئین که از همین جا کلیدش خورد گفت: ما عملیاتی کار می کنیم یادواره شهدا می گیریم، ۹ دی کار بصیرتی می کنیم، فاطمیه رمضان مجلس می گیریم محرم مداح میبریم سخنران می آوریم ... اینها بَد نیست عالی ست اما، کار فکری تعطیل شده! سنگرهایی را از دست داده ایم، حالا که می خواهیم عملیات کنیم و به روز باشیم در دهه ۹۰ با اینستاگرام و فضای مجازی و ماهواره و شبهات و سند۲۰۳۰ و آموزش پرورش سُست و حوزه علمیه خواب و دانشگاه شُل و وِل باید با الگوهای دهه ۶۰ کار کنیم، این الگوها اثر خودش را دارد ولی ما تولید کار به روز و فکری نکرده ایم. دوره طرح دیده بان فرهنگ که با انگیزه تولید فکر برگزار می شود خیلی مهم است، وقتی که دوستان در این طرح می گذارند یکی از بزرگ ترین عباداتی است که در زندگی انجام می دهند. پی نوشت: ارزش خبری ندارد صِرفاً یادداشت نویس یک خبرنگار است. # ✍ خبرنگار بسیجی رحمت نژاد ✳️روابط عمومی ناحیه امام حسین علیه السلام✳️👇 🇮🇷https://eitaa.com/KhbareKaraj🇮🇷
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین… نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی… جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم… . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود… عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا… چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم… . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی… به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم… . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه… آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم… . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران… صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار… حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار… از حال معنوی ام… گذشتم… . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی… هیبت خاصی داشت… مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی … کم آوردم… گذشتم… . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی… انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم… از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم… . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند… انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند… شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد … . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان… . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت… از تا ! فاصله زیاد بود… . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم… خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد… . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت… گاهی،نگاهی 😭🥀 🍃 🌹🍃 حوزه ۱۱۶۳ حضرت زینب سلام الله علیها.