عمو پورنگ اینجوری نکن ما باهات خاطره داریم...🤣🤣🤣
• وسط گرا •
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ یه ﺍﯾﺮانی ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ🎻
ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﻣﯿﮕﻪ: ﺟﯿﻨﮓ ﺟﻮﻧﮓ 🎤
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ میپرسه ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟ 🤔
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ میگه ﮔﻔﺖ: ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ... ﻋﺸﻖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ... بوسه یار ﺁﺭﺯﻭﺳﺖ... ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻧﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ میگه وااا ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ؟ 😳🙄
بعد ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ، ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻩ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ
ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ: ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﯾﯿﯽﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼهاهاهایییییییی های های های های ﻫﯿﯿﯿﯽ ﻫﯿﯿﯿﯿﯽﻫﻮﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎ ﻫﺎﻻﯼ ﻫﻮﺍ ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻩ ﺣﯽ ﺣﻪ ﺣﻪ ﺣﺤﺤﺤﺤﺤﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ
ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺩﻝ !!!!!!!!! 😐
ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ میگه ﭼﯽ ﮔﻔﺖ؟ 🙄
ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ میگه ﻫﻨﻮﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ!!! 😝😜
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
جغرافی ۵۰ سال آینده :
یکجا نشینها چه اقوامی بودند و کجا سکونت داشتند؟
اقوام وابسته به اینترنت بودند که در کنار مودمها و گوشی ها و پریزهای متصل به شارژر اقامت داشتند😂😂😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
زبان فارسی خیلی جالبه.
هم سکوت علامت رضاست هم جواب ابلهان خاموشیست
تازه آخرین سنگرم سکوته
با اینحال سکوت سرشار از ناگفته هاست.
خودت ببین دیگه 😐😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
یکی میگفت : ما 4 تا دوست صمیمی بودیم . وقتی امتحانات دبیرستان را دادیم ، من و دو تا از دوستام قبول شدیم . اما دوست چهارم رد شد
من و دوستام که قبول شده بودیم وارد دانشگاه شدیم و تلاش کردیم و فارغ التحصيل شدیم
و خدا رو شکر پیش اون دوستمون که رد شده بود مشغول به کار شدیم! خدا خیرش بده 😂😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ جدید طنز سیاسی میثم تمار 😂
ما ملت ایران هم شما را خیلی دوست داریم و در پایان از فرمانده هوافضای سپاه سردار حاجیزاده نهایت تشکر را داریم که باعث شده اسرائیل هم انقدر ما رو دوست داشته باشه😂
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمان قدیم ما میاوردن دفتر با شلنگ میفتادن به جونمون تا اشکمون دربیاد حالا تعهد گرفتن این زمان رو ببین😂😂
فقط آخری😂
#مدرسه
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
پدری برای پسرش تعریف میکرد که :
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
میگوید: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»
🔸بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه!
ظهرتون بخیر🪴🪴🪴