پدری برای پسرش تعریف میکرد که :
گدایی بود که هر روز صبح وقتی از این کافه ی نزدیک دفترم میاومدم بیرون جلویم را میگرفت.
هر روز یک بیست و پنج سنتی میدادم بهش... هر روز.
منظورم اینه که اون قدر روزمره شده بود که گدائه حتی به خودش زحمت نمیداد پول رو طلب کنه. فقط براش یه بیست و پنج سنتی میانداختم.
چند روزی مریض شدم و چند هفته ای زدم بیرون و وقتی دوباره به اون جا برگشتم میدونی بهم چی گفت؟
پسر: چی گفت پدر؟
میگوید: «سه دلار و پنجاه سنت بهم بدهکاری...!»
🔸بعضی از خوبی ها و محبت ها، باعث بدعادتی و سوءاستفاده میشه!
ظهرتون بخیر🪴🪴🪴
وسعت دید خانمها
دیدن یک تار موی شرابی روی کت شوهر!
ندیدن تیر برق موقع رانندگی
وسعت و دقت دید اقایون
ندیدن تغییر رنگ موی خانم هاشون از مشکی پر کلاغی به بلوند
دیدن خراش یک سانتی روی رنگ ماشین زیر گلگیر سمت راست😂😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
بیلبورد تبلیغاتی خلاقانه به اينا میگن.
👤 peyman
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
یبار بچه که بودم بابام کتکم زد خیلی گریه کردم، بعد میخواست از دلم در بیاره بهم پول داد برم چیزی بخرم، پولو گم کردم برگشتم مامانم کتکم زد😔😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯
سوار تاکسی شده بودم
راننده گفت این روزا خیلیا وقتی به مقصد میرسن، کرایه نمیدن و فرار میکنن، خیلی گوسفندن، حالا شما کجا پیاده میشی؟
گفتم:بعععع بعععع بعععع🐑🐏😂
🆔https://eitaa.com/joinchat/1293484478C1fc422cd15💯