eitaa logo
خداوند عزیز
4.3هزار دنبال‌کننده
468 عکس
1.2هزار ویدیو
3 فایل
حضور خداوند در زندگیتان را با خداوند عزیز تجربه کنید کپی؟ حلال با ذکر صلوات برای ظهور آقا برگزاری چله نماز شب و حدیث کساء تعرفه تبلیغات ✅👇 @Sobhanmajidi_ir ارتباط با مدیر👆
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشبختی چیست...؟ خوشبختی چیزی بیرون از خود ما نیست ، درون ماست نیست ، ثروت نیست ، شهرت نیست رقصی ماهرانه ست میان ( بودن و شدن ) آنچه موجود است و آنچه می خواهیم باشیم یعنی بدانیم کجا باید زندگی را ساخت و کجا باید با زندگی ساخت خوشبختی نگاهی ست که معجزه اش ( زیبا ، درست و به موقع دیدن ) است ،گاهی خوشبختی آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش که حسش نمیکنیم چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان خوشبختی بود ، اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم چای را به غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است ، زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم ، خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ، اما ، حالا ، رفیق جانم هر‌کجا که هستی ، هر چند ساله که هستی با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که همه مان داریم ، فردا را ، قدر بدان خوشبختی های کوچکت را بشناس و بفهم و باور کن روز عشق را بهانه کن ، برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد ، هنوز هست بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست برای تقدیم یک شاخه گل به همسرت خوشبختی ها ماندنی نیستند ، اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد نفسشان کشید.... خوشبختی همین ثانیه هایی هستند که در شتاب زندگی گمشان کرده ایم. 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
1.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلی ترین وظیفه هرکس شناخت امام زمانشه... از 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟥 ارزش یک مؤمن به همینه که چقدر پای کار امامشه! 🎙استاد عالی چقدر پای کار امام زمانتی...؟! ارواحنافداه 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
کلیمیه کانال خداوندعزیز *کاروان ابی‌ عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازاده‌ی بی‌بی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا.... بابا! آخه علی‌اکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنی‌هاشمیا همشون رفتند کسی دیگه تو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتاآقازاده‌ خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بی‌بیم از محمل سرشون و بیرون آورد. کیه؟! خدایا...آخه دل بی‌بی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه، بچه‌هامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند. دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، دایی جان! به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو می‌کشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما تو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند...مادرِ ما هم که از خونه می‌خواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که». توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته...آخرشم تو راه برگشت همینجور که دستش تو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»...مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. اون نامرد اصلا سوال نپرسید که، جلو امام حسن چنان تو صورت مادرم زد... فلذا رو پاهای حسین افتادن، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد... *نگرانیِ تو رو نمی‌تونم ببینم، این زن نمی‌تونه نگرانیِ ولیش و امامش و ببینه...یه روزیم رسید امیرالمومنین رسید بالا سر فاطمه‌ش، هرچی صداش میزد جواب نمیداد، یهو رو کرد گفت:« زهرا جان! تو هم جواب علی رو نمیدی» روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید، بی‌بی چشماش و باز کرد دستای شکسته‌ش و بالا برد اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد، علی جان! اصلا من اینجوری شدم اشک تو رو نبینم؛ چرا داری گریه میکنی؟! 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
11.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•﷽• امـــــروز ۱۱ اردیبهشت مــــاه 🔰 روز سوم چله_کلیمیه و زیارت عاشورا و حدیث کساء به همراه مراقبه از گناه 🔰 دنیا می ‌خواهی نماز_شب بخوان آخرت می ‌خواهی نمازشب بخوان 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠راه حل مشکلات بزرگ 🎙آیت_الله_ناصری 🔺️اقامه نماز (عجل) در مشکلات و گرفتاری ها 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
4.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین گناه کبیره چیست؟! 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه راز خوندن سوره واقعه در هر شب و مخصوصا شب جمعه 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷به نام پروردگار جهانيان خالق یکتا و مهربان و بخشنده و بخشایشگر 🎙سخنی شیرین از دکتر حسین الهی قمشه ای 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢تاثیرات عجیب صلوات روی انسان... 🌕اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمـَّدوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🎙 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ثواب ۸۳ سال عبادت در یک شب... 🎙️آیت الله تقوایی 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz
روضه چله کلیمیه سلمان دید علی تو کوچه نشست زانوهاشو بغل گرفت، های های داره گریه میکنه. آقاجان اینجا کوچه ست محل عبور مردمه، حضرت فرمود: سلمان دست رو دلم نذار، این مرد رو میبینی جلو من داره راه میره؟ یه روز دستای منو بست، جلو چشم من به فاطمه ام جسارت کرد.. یه دعا میگم اگه تونستی آمین بگو، خدا غرور هیچ مردی رو جلو زن و بچه اش نشکنه، دو جا غرور علی شکست، یجا وقتی از خونه دارن کشون کشون میبرنش نگاه کرد ناموسش بین در و دیوار رو زمین افتاده. زبانم لال، یکی فاتح بدر و خیبر شمشیر برهنه بالا سرش نگه داشتن، دید فاطمه داره نگاه میکنه، الانه که نفرین کنه، فرمود: به والله الان موهامو پریشان میکنم، پیراهن پیغمبر رو به سر میندازم، همه اتون رو نفرین میکنم، امیرالمؤمنین فرمود: سلمان بدو فاطمه ام رو دریاب، نکنه نفرین کنه. سلمان اومد محضر بی بی مؤدب، خانم جان! امیرالمؤمنین سلامت میرسونه، نکنه نفرین کنی، گفت: سلمان چطور نفرین نکنم؟ اینا ببین با علی چه کردن، اینا غرور علی رو شکستن. انقدر فاطمه ایستادگی کرد، علی رو برگرداند به خونه، گفت: به والله بدون علی نمیرم، با علی برگشت... اما کربلا دیدن زینب مستأصل هی داره میدوه، به این رو میزنه، به اون رو میزنه، ببینید دارن حسینمو میکشن، دارن سر از بدن حسینم جدا میکنن، خدا روتو سیاه کنه روی زینبو زمین زدی. یه وقت نانجیب گفت کارو تمام کنید، زینب نگاه کنه سر حسین بالای نیزه، نگاه کنه اسب ها رو نعل تازه زدن، بر بدن حسین....* 🌙کانال معرفتی خداوند عزیز👇 https://eitaa.com/Khodavandaziz