#ادمین_نویس
جارو چوبی رو گرفتم دستم و شروع کردم به جارو کردن، همه برگ هایی که دورتا دور حیاط رو پوشونده بودن یکجا جمع کردم
...رفتم یه نایلون بیارم که بریزمشون داخل سطل زباله وقتی برگشتم دیدم باد زده و همه ی برگ ها تو فضای حیاط پخش شدن...کمرم شکست، خیلی زحمت کشیده بودم...ناراحت شدم....میدونی این حکایت خیلی از آدماست.....
سالیان سال خوب رفتار می کنیم و تو مسیر خدا قرار می گیریم اما همینکه یه طوفان به بهانه سنجش ایمان میوزه تو حیاط زندگی هامون،
خودمونو گم می کنیم و مرتکب گناه و اشتباه میشیم همه چیزو خراب می کنیم... کارمون بی فایده میشه.....همه کارهای خوبمون رو میشوره و میبره آره به همین راحتی.....
مثل شیطانی که شش هزار سال خدارو عبادت کرد و با یک غفلت همه چیزو از دست داد....
🍂مراقب طوفان های زندگیت باش🍂
http://eitaa.com/joinchat/2226126881Ca7d5b4f15f