🎋دࢪد دین:
🥀در یڪ سفر به همࢪاھ ابراهیم بودم بیشتࢪ مسافرین نظامی بودند رانندھ اتوبوس به محض خاࢪج شدن از شهࢪ صدای ترانھ ࢪا زیاد ڪرد! ابراهیم چند بار ذکࢪ صلوات داد و مسافران با صدای بلند صلوات فرستادند. بعد هم ساڪت شد. یک لحظه به شهید هادی نگاھ کردم. دیدم بسیار عصبانی بود و همین طور خودش رو میخوࢪد و ذکࢪ میگفت، دستانش ࢪا به هم مے فشرد، چشمانش را بست و... ترسیدم. برای چی اینقدر ناراحتھ؟!
حدس زدم به خاطر صدای ترانه است. گفتم آقا ابراهیم چیزی شدھ؟ گفتم به خاطࢪ صدای ترانھ است. می خوای به راننده بگم...
نذاشت حرفم تمام بشه و گفت: "قربونت، بࢪو ازش خواهش ڪن خاموشش کنه."
رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت: نمیشه. خوابم می بࢪه، من عادت کردم و نمی تونم خاموش کنم.
برگشتم و به ابراهیم همین مطلب را گفتم. دنبال یک روشی بود ڪه صدای زن خواننده به گوشش نࢪسد.
فکری به ذهنش رسید. از توی جیبش یک قرآن کوچڪ در آورد و با صدای زیبایی که داشت شروع به قرائت قرآن ڪࢪد.
صدای دلنشین و ملکوتی او به گونه ای بود که همه محو صوت او شدند.
راننده هم چند دقیقه بعد نواࢪ ࢪا خاموش ڪرد و مشغول شنیدن آیات الهے شد.
تمام مسافرین با نگاهشان از او تشڪࢪ ڪࢪدند.
#برگرفتھازکتابسلامبࢪابراهیم📚
خدای خوب ابراهیم
@khoday_khob_ebrahim🖤
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀