eitaa logo
خُدایِ خُوبِ ابراهیم
610 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
80 فایل
باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آن کس که باید ببیند، می‌بیند... 【کانال وقف شهیدابراهیم هادی】 🌿 کپی با ذکر #صلوات آزاد است. ادمین تبادل: @M_anan79
مشاهده در ایتا
دانلود
پیـری و  عجَب غصه ی جان فرسایی است تا جـوانیم دعـٰا کـنـیم به  برِسیم. 📿 اللهم عجّل لِولیکَ الفَرَج والعافِیهَ و العاقِبَهَ وَالنَصر.✨✨✨ ۳۱۳✨ 🇮🇷@Khoday_khob_ebrahim.💖 🍃🌼🍃🌸🍃🌹🍃🌼🍃🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ 💠 ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷 به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد. 🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت. 🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. 🌷❤️❤️ به کمک دوستانش و به تأسی از هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود هرکسی با یک خو گرفت روز محشر از او گرفت 📿 اللهم عجّل لِولیکَ الفَرج والعافِیهَ و العاقِبَه وَالنَصر.✨✨✨ ۳۱۳✨ 🇮🇷 @Khoday_khob_ebrahim.💖 🍃🌼🍃🌸🍃🌹🍃🌼🍃🌸🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از بچگی عاشق خدمت کردن و کارهای نظامی بود در بازی‌هایش چند بالشت روی‌ هم می‌گذاشت و برای خودش سنگر درست می‌کرد.لوله جاروبرقی را هم مثل اسلحه در دستش می‌گرفت و تیراندازی می‌کرد. یکی از آرزوهایش این بود که پاسدار شود با اینکه رشته خوبی‌ هم در دانشگاه قبول شد اما چون می‌خواست پاسدار شود نرفت درنهایت دانشگاه امام حسین علیه السلام امتحان داد و قبول شد... ✍راوی:مادر شهید 🕊🌹