نشستم گوشهای از سفرهی هموارهرنگینت
چهشوری در دلم افتاده از توصیفشیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم، یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفتهایت
حسن، یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویقِ حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
'معزالمومنین' خواندن، 'مذلالمومنین' گفتن،
اگر کردند تحسینت؛ اگر کردند نفرینت،
برایتو چهفرقی دارد ایوالتینو الزیتون؟
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهدکرد خورشید از فرامینت
بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیرانِ شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم مُحبّینت
✍#سید_حمیدرضا_برقعی
@ranyaa_313
#میلاد_امام_حسن_مجتبی
#ماه_رمضان
✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ
@KhyaleVasl