🌼به نام خدای قصه های قشنگ 🌼
قصه سنگ کوچولو
در یکی از روزهای خوب خدا یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود هرکسی از کوچه رد می شد، لگدی به سنگ می زد و پرتش می کرد یک گوشه ی دیگه.🪨
سنگ کوچولو خیلی ناراحت بود.تمام بدنش درد می کرد هر روز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده می شد.😢😔
سنگ کوچولو اصلاً حوصله نداشت دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای پنهان شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.😔
یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد:
"هندونه ی سرخ و شیرین دارم هندونه به شرط چاقو ببین و ببر"😋
مردم هم آمدند و هندوانه ها را خریدند و بردند. مرد تمام هندوانه ها را فروخت فقط یک هندوانه کوچک برای خودش باقی ماند.
مرد نگاهی به روی زمین و زیر پایش انداخت چشمش به سنگ کوچولو افتاد آن را برداشت و طوری کنار هندوانه گذاشت که موقع حرکت، هندوانه حرکت نکند و قل نخورد بعد هم با ماشین به سوی رودخانه ای خارج از شهر رفت.🏝
کنار رودخانه ایستاد، سنگ کوچولو را برداشت و داخل آب رودخانه انداخت.🪨
بعد هم هندوانه را پاره کرد و کنار رودخانه نشست و آن را خورد و سوار وانت شد و حرکت کرد و رفت.
سنگ کوچولوی قصه ی ما توی رودخانه بود و از این که دیگر توی آن کوچه ی شلوغ نیست و
کسی لگدش نمی زند، خوشحال بود و خدا را شکر می کرد.😊
روزها گذشت تابستان رفت و پاییز و بعد هم زمستان آمدند و رفتند. سنگ کوچولو همان جا کف رودخانه افتاده بود.
گاهی جریان آب او را کمی جا به جا می کرد و این جابه جایی تن کوچک او را به حرکت وا میداشت او روی سنگهای دیگر می غلتید و ناهمواری های روی بدنش از بین می رفتند او کم کم به یک سنگ صاف و صیقلی تبدیل شد.😍
یک روز چند تا پسر بچه همراه معلمشان به کنار رودخانه آمدند تا سنگها را ببینند آنها می خواستند بدانند چرا سنگهای کف رودخانه صاف هستند یکی از آنها سنگ کوچولوی قصه ی ما را دید آن را برداشت و به خانه برد.👦
آن را رنگ زد و برایش صورت و مو و لباس کشید.👕👖
سنگ کوچولو به شکل یک آدمک بامزه در آمد.😊
پسرک سنگ را که حالا شکل تازه ای پیدا کرده بود به مادرش نشان داد. مادر از آن خوشش آمد. یک تکه روبان قرمز به سنگ کوچولو بست و آن را به دیوار اتاق خواب پسرک آویزان کرد.🤩
حالا سنگ کوچولوی قصه ی ما روی دیوار اتاق پسرک آویزان است و دیگر نگران لگد خوردن و پرتاب شدن به میان کوچه نیست.
پسری هم که او را به شکل عروسک درآورده، هر روز نگاهش می کند و او را خیلی دوست دارد.🥰
راستی بچه ها، شما هم می توانید با سنگ های صاف و صیقلی کاردستی درست کنید؟
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🔹تحقیر و مقایسه ممنوع
🔸حواستان باشد بزرگترین اشتباهی که نوجوانتان را از شما دور می کند، تحقیر کردن او در جمع و حتی در خلوت است. او را به خاطر نقطه ضعف هایش تحقیر نکنید و موفقیت های نوجوانتان را پررنگ نشان دهید.
🔹نوجوان تا زمانی که باور نکند به او اعتماد دارید به شما اعتماد نخواهد کرد و تلاشتان بی فایده خواهد بود.
🔸دیگران و شکست هایش را بر سرش نکوبید.
🔹نوجوانان را همانطور که هستن بپذیرید و از آنها به تناسب استعدادها و توانایی هایشان انتظار داشته باشید.
🔸مطمئن باشید آنها نیز استعدادها و توانایی های خودشان را دارند. در پیدا کردن استعدادهایشان و رفع نقاط ضعفشان به آنها کمک کنید.
#تربیت_فرزند
#نوجوان
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌀تکنیک های برخورد با نوسانات خلقی نوجوانان
🔴نوسانات خلقی آنها را به خود نگیرید. اگر از رفتار آنها دچار سردرگمی میشوید، به خاطر داشته باشید بچهها بیش ازآنچه حاضرند به زبان بیاورند، از تغییرات جسمی و عاطفی خود دچار سردرگمی شدهاند. آنها میدانند که از علاقۀ بیپایان شما برخوردارند، پس بااحساس امنیت به شما حمله میکنند.
🟢ابتدا صبر کنید تا آرامش برقرار شود، سپس وقتی احساس کردید که فرزندتان آمادگی دارد، سعی کنید دوباره با او ارتباط برقرار کنید. شاید بهتر باشد که سر صحبت را با موضوعی خنثی بازکنید و سپس بهتدریج به مسائل مربوط به ناراحتی اخیر او بپردازید. شاید وقتی این ابر تیره از بالای سرتان رد شد، شما و فرزندتان بتوانید باهم لحظاتی گرم را تجربه کنید.
🟠به فرزندتان بگویید: من با تو اینطور صحبت نمیکنم، پس تو هم لطفاً با من اینطور صحبت نکن! گفتن این عبارت که تهدیدآمیز نیست میتواند مفید باشد، البته باید بر خود مسلط باشید، اگر نتوانید خود را کنترل کنید و بر سر فرزندتان داد بزنید، ارتباط کلامی شما ابتدا به جنگ و جدل تبدیل میشود و سپس کاملاً قطع میگردد.
#تربیت_فرزند
#نوجوان
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🧠#هوش_کودکان:
هوش بصری – فضایی (Visual-Spatial Intelligence)
✅شرایط محیطی مناسب برای رشد هوش تصویری فضایی
افراد دارای هوش بصری فضایی در محیطهایی که مملو از طرح و تصویر هستند شاد و سرحال میشوند و به خوبی میتوانند اطلاعات و دادهها را دریافت کنند.
اشخاصی که از هوش تجسمی فضایی برخوردار هستند از مجلات و کتاب های دارای تصاویر رنگی و زیبا خیلی خوششان میآید و به سرعت جذب مطالب آنها میشوند.
وقتی مطالب درسی به کمک دستگاه ویدئو و اسلاید ارائه گردد، این افراد به خوبی میتوانند مفاهیم را درک و هضم کنند.
اینگونه اشخاص دوست دارند مفاهیم را از طریق طراحی، کلاژ یا قطعات متحرک خلاصه کنند تا جذب و درک آنها آسانتر شود.
✅شرایط محیطی نامناسب برای رشد
اگر محیطشان عاری از طرح و نمودار و عکس باشد، کاراییشان کاهش پیدا میکند.
آنها به سختی میتوانند با استفاده از کلمات و استفاده از هوش کلامی یا زبانی به توصیف چیزی بپردازند. اصولا ارتباطگیری با دیگران صرفا از طریق کلام و گفته و نوشته برایشان دشوار است.دانش آموزی که از هوش بصری فضایی برخوردار است از تکالیف درسی نوشتنی بیزار است، مخصوصا اگر زیاد و طولانی باشد.
این اشخاص نیاز دارند احساسات و عواطف خود را از طریق تصویر بیان کنند. آنها اگر چنین امکانی برای آنها وجود نداشته باشد، ساکت میشوند
#هوش #هوش_تصویری_فضایی #هوش_فضایی #هوش_تصویری #آیی_کیو #هوش_بصری
✅کپی با ذکر منبع جایز است✅
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀موضوع : معلمان و نوجوانان
🎙"استاد تراشیون"
#تربیت_فرزند
#نوجوان
#کلیپ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#امام_جواد (علیه السلام):
💍هر كه به خواستگاری دختر شما آید و به تقوا و تدیّن و امانتداری او مطمئن می باشید با او موافقت كنید و گرنه شما سبب فتنه و فساد بزرگی در روی زمین خواهید شد.
📗 [تهذیب الأحكام، ج 7، ص 396، ح 9]
#حدیث
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
❗️❗️والدین دلسوز و مهربان
❓❓آیا میدانید...🧐
#آیا_میدانید
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
پرسش پاسخ 13.mp3
5.77M
⁉️ #پرسش_و_پاسخ
💢چطور فحش دادن کودکم را مدیریت کنم؟
🎙پاسخ استاد #حمید_صادقی
#مدیریت_بدرفتاری_کودکان
#تغافل
#مواجهسازی
#فحش_دادن
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن این کلیپ👆 از واجباته❗️
🎥 #ویدیو
🔰چکارکنیم که پرخاشگری
بچه ها کمتر بشه؟
🎙 استاد روح الله شریفی نژاد
#تربیت_فرزند
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش نظم با بازی
🔶 روشی جذاب برای جمع کردن اسباب بازی ها😍
#نظم
#بازی
#بازی_ساختنی
#تقویت_هوش_جنبشی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
40.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره آموزش کاردستی
جلسه 8⃣ - جامدادی اختاپوس 🖍✏️
مدرس: سرکار خانم زارعی
کپی⛔️
فوروارد✅
#آموزش_کاردستی
#جلسه_هشتم
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
كودكي كه میتونه حرف بزنه
اما هنوز جيغ ميزنه😫😫
👈 دو دليل براي اين كارش ميتونه
وجود داشته باشه.👇👇
1⃣ يا جيغ زدن رو از شما ياد گرفته.
🔻اگر شما در روز فقط يكبار جيغ بزنين
اون حتما ده بار جيغ ميزنه.
2⃣ یا شما اهل بكن نكن و فرماندهی هستين
🔻و اونم ياد گرفته با جیغ زدن به
خواستههاش برسه.
🌀كودكي كه با جيغ زدن توجه مادر
رو به خودش جلب ميكنه😫🤗
🔅در صورت تكرارش برای ۵۰ بار
اين كار در وجودش كاشته ميشه.🌱
#تربیت_فرزند
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌀کودکتان را نزنید، اما اگر زدید سریع نوازش نکنید...
❌صد البته کتک زدن کودکان کار اشتباهی
است.
اما وقتی کودکی تنبیه میشود و کتک میخورد و فوری نوازش میشود، ذهنیتش اینگونه شکل میگیرد که اول کتک و بعد نوازش چنین کودکی رفتاری میکند که کتک بخورد تا نوازش شوند..
چون ذهن او اینطور هدایت میکند که برای دریافت محبت باید کتک خورد!
حتی بعد از ازدواج.
#تربیت_کودک
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
ناخن جویدن دلایل متنوع و زیادی دارد.
از جمله مهمترین دلایل این رفتار استرس، اضطراب، نگرانی، تنش، تشویش، ترس و مواردی از این قبیل میباشد.
تنبیه کلامی و بدنی والدین🤬 به شدت به کودک تنش و اضطراب داده و باعث میشود تا ترس و نگرانی خود را از طریق جویدن ناخن کاهش دهد.
.
بهترین راهکار برای ترک «ناخن جویدن» چیست؟
🔸از بین بردن منابع استرس
🔹قطع هرگونه تنبیه کلامی و بدنی
🔸افزایش بازی با کودکان
🔹تخلیهٔ انرژی کودکان
🔸تخلیهٔ انرژی دستهای کودکان با خمیربازی و نقاشی کشیدن.
#تربیت_فرزند
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌷 به نام خدای قصه های قشنگ 🌷
خورشید خانم تازه از خواب بیدار شده بود. موهای طلایی رنگ و پرنورش را شانه زد و به زمین نگاه کرد.🌞
بچه ها دستهایشان رابه هم گره کرده بودند و میچرخیدند.👧🧒👦👧🧒👦
گلها و درختان سرسبز، شبنم روی برگهایشان را نوازش میکردند. پروانه ها خنده کنان دور گلها پرواز میکردند و بالاخره همه و همه شاد و خوشحال بودند.
خورشید خانم با نوک انگشتش پشت گنجشک کوچکی را قلقلک داد. اما گنجشک عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: وای ...چقدر امروز هوا گرم شده، فکرکنم بهتره بروم جایی که خورشید به هم نتابد. بعد هم پرواز کرد و در سایه درختی نشست.🐤
خورشید خانم خیلی دلش گرفت. او دلش میخواست مثل همه موجودات، شاد و دوست داشتنی باشد وهمه او را دوست داشته باشند. خورشید خانم با دلخوری انگشتش را روی سر قورباغه ای که کنار برکه نشسته بود کشید و گفت: سلام دوست من. قورباغه جستی در برکه زد و بعد از چند دقیقه سرش را بالا آورد و گفت: آخی ...چقدر خنک شدم. خیلی گرمم شده بود.🐸
اشک در چشمهای خورشید خانم پیچید. با خودش گفت: مثل اینکه هیچ کس من را دوست ندارد. باهر کسی که میخواهم بازی کنم خودش را از من دور میکند. کسی از بودن من خوشحال نیست. آن شب خورشید خانم گریه کنان پشت کوهها رفت و تصیم گرفت دیگر هیچ وقت از خانه اش بیرون نیاید.🌑
آن شب حیوانها هر چقدر خوابیدند، صبح نشد. با اینکه ساعتها بود که از خوابشان میگذشت اما هنوز هم شب بود وهوا روشن نمیشد.
حیوانها در تاریکی شب دنبال غذا رفتند اما چیزی برای شکار پیدا نکردند. بچه ها دیگر نتوانستند در دل شب دور هم جمع شوند و بازی کنند. گلهای رنگارنگ و قشنگ که هر روز با سپیده صبح گلبرگهایشان را باز میکردند دیگر نتوانستند گلبرگها یشان را باز کنند. خانم گنجشکه نمیتوانست در آن تاریکی غذایی برای بچه هایش پیدا کند و جوجه هایش گرسنه مانده بودند.
بالاخره بعد از چند روز عقاب بزرگ روی شاخه درخت بلوط نشست و گفت: همه گوش کنید. به نظر من خورشید خانم با همه ما قهر کرده او تصمیم گرفته دیگر از خانه اش بیرون نیاد.🦅
همه با تعجب به عقاب نگاه کردند و گفتند: خواهش میکنیم پیش خورشید خانم برو و ازش بخواه که یک بار دیگر برگرده. اگر او از خانه اش بیرون نیاید همه ما میمیریم. عقاب به طرف کوههای بلند و دوردست پرواز کرد. چند روز در راه بود تا اینکه به پشت کوهها که خانه خورشید خانم بود، رسید. خورشید خانم را دید که غمگین و ناراحت نشسته بود. عقاب فریاد زد: آهای ...خورشید خانم! نمیخواهی از خانه ات بیرون بیایی؟ خورشید خانم با صدای غمگینی گفت: نه ...وقتی هیچ کس از بودن من خوشحال نمیشود برای چی برگردم. عقاب روی قله کوه نشست و گفت: وقتی تو نباشی هیچ کسی نمیتواند زندگی کند. همه از گرسنگی و تاریکی میمیرند. برگرد پیش ما تا یک بار دیگر شادی و زندگی شیرین را برای همه بیاوری.🦅
خورشید خانم گفت: یعنی الان که من نیستم شما دیگر شاد نیستید؟ شما از نبودن من ناراحتید؟ عقاب بالهایش را به هم زد و گفت: خب معلومه که همه ناراحتند. ما برای برگشتن تو لحظه شماری میکنیم. خورشید خانم لبخندی زد و آهسته از پشت کوه سرک کشید.🌞
آقا عقاب راست میگفت، چقدر دنیا عوض شده بود. هیچ کس و هیچ چیز سرجای خودش نبود. حالا دیگر خورشید خانم مطمئن بود که همه دوستش دارند و به او حتیاج دارند. آرام آرام از پشت کوه بیرون آمد و خودش را به وسط آسمان رساند. همه جا روشن و نورانی شد. حیوانها از خوشحالی شروع به جست وخیز کردند، گلها باز شدند. درختها شاخه هایشان را بالا گرفتند. بچه ها با صدای بلند فریاد کشیدند: خورشید خانم دوستت داریم.😌
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#کوتاه_و_ساده_برای_والدین
#نکته_هشتاد
✍🏻خوش بین باشید؛ تا فرزندتان امیدواری را بیاموزد.
📚هاله گنجوی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝