eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
22.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
45 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
💫مشکل رو بررسی کنید. شاید دختر عمه کار اشتباهی انجام می‌دهد. آن را اصلاح کنید. 💫 پیشگیری کنید، اگر دعواها واقعا غیر قابل کنترل و حل کردن است، بهتر است برای بازی زمان تعیین کنید. 👈مثلا وقتی بعد از نیم ساعت دعواها شروع میشه ،اجازه بدین فقط نیم ساعت بازی کنن و بعد برگردند خانه و دوباره بعد زمانی کوتاه بازی کنند. 💫 جدول رفتاری بکشید و وقتی کتک نزد بهش ستاره بدین و ستاره ها که جمع شد، یا کاری که دوست داره رو براش انجام بدین یا هدیه کوچک بدهید. 💫 اگر باز هم کتک زدن ادامه داشت بعد از بررسی دقیق چرایی کتک زدن، با او تمرین کنید و سعی کنید بهش یاد بدهید که راهی بجز کتک زدن انتخاب کند 👈مثلا گفتن دلیل عصبانیتش به هم بازی. 💫 با گفتن قصه هایی مشابه به او آموزش دهید چطور احساس خود را درست و به دور از تنش بیان کند. 💫در غالب نمایش و عروسک بازی هم می‌توانید به کودک آموزش دهید. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اینجوری بچه‌ها رو از پوشک بگیرین! "دکتر سعید عزیزی" ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫آموزش الفبا پیشنهاد نمیشه چون هم یاد دادن الفبا اصول خاصی داره و هم کلاس اول براشون حوصله سر بر میشه.‌ ولی شمارش اعداد به صورت شفاهی و با شکل و همچنین تشخیص رنگها رو میتونین باهاش تمرین کنین. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
❗️❗️والدین دلسوز و مهربان ❓❓آیا می‌دانید...🧐 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
46.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀انیمیشن کوتاه شهید حسین فهمیده 🥀سالروز شهادت شهید حسین فهمیده و روز نوجوان گرامی باد. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦖کوچولوی دوست داشتنی😅🥰 ⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀مهم ترین بحث تربیتی (تنگه احد تربیت که ما رها کردیم) "استاد عباسی ولدی" ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
💕به نام خدای قصه های قشنگ💕 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود ☺️ یک روز مامان موشی به بچه اش گفت: « من امروز جایی نمی رم. می خوام بمونم خونه و برات آش سه گردو بپزم. »🐭 موشی گفت: « منم بپزم، من بپزم؟ »🐭 مامان موشی چوب خشک ها را گوشه ی خانه جمع کرد. موشی نشست و به چوب ها نگاه کرد. مامان موشی کبریت زد و چوب ها آتش گرفتند.🔥 موشی جیغ کشید. پرید عقب و به آتش گفت: « وای! تو کجا بودی؟! »🔥 مامان موشی خندید و گفت: « موشی! نزدیک آتش نیا تا من بیام. » و رفت گردو بیاورد. موشی همانجا نشست و به آتش نگاه کرد🔥 آتش، جیریک جیریک آواز می خواند. موشی گفت: « آواز هم که بلدی بخونی! » آتش گفت: « بله که بلدم. هم بلدم بخوانم، هم بلدم بچرخم. »🔥 و آواز خواند و چرخید. عقب رفت و جلو رفت. رنگ به رنگ شد. قرمز شد. زرد شد. آبی شد.🔥 موشی گفت: « چه پیرهن قرمزی! چه دامن زردی! جوراب هات هم که آبیه! خوش به حالت، لباس هات خیلی خوشگله! » بعد رفت جلوتر و گفت: « یه کم پیرهن قرمزت رو به من می دی؟ »🔥 آتش چرخ خورد و گفت: « موشی کوچولو! تو که نمی توانی به من دست بزنی! » موشی گفت: « اگر تکان نخوری، می تونم. » و رفت خیلی جلو، نزدیک آتش، یکهو دماغش داغ شد. ترسید. پرید عقب و گفت: « وای چه داغی! » آتش گفت: « بله، لباس های من داغِ داغه. لباس داغ که نمی خوایی؟ »🔥 موشی گفت: « نه، نمی خوام. » و پرید توی کاسه قایم شود که پروانه را دید. پروانه داشت می آمد طرف آتش. موشی داد زد: « نرو جلو می سوزی! » اما پروانه رفت جلو. یکهو شاخکش داغ شد. خیلی ترسید. پرید عقب و جیغ کشید: « وای چه داغی! » و رفت پیش موشی.🐭🦋 موشی تند و تند شاخک پروانه را فوت کرد. خنک که شد، توی کاسه قایم شدند و به آواز آتش گوش دادند. - جیریک جیریک، جیریک جیریک! کم کم صدای پای مامان موشی هم آمد: تیلیک تولوک ... موشی و پروانه از بالای کاسه سرک کشیدند. مامان موشی با سه تا گردو آمد. موشی و پروانه را توی کاسه دید. خندید و گفت: « توی کاسه چه کار دارید؟ مگر شما ها آشید؟! » مامان موشی رفت نزدیک قابلمه، ولی موشی پرید دُم او را کشید و گفت: « وای الآن می سوزی! بیا پیش ما قایم شو... » آتش گفت: « نترس موشی! مامانت مواظبه. »🔥 موشی و پروانه از توی کاسه بیرون آمدند و از دور به آتش نگاه کردند. آتش جیریک جیریک آواز خواند و یواش یواش آش را پخت. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا