🌀مجموعه روایتهای مادری
♦️این روایت: بیان احساسات
چند روز قبل علیرضای کلاس اولی من، از مدرسه که برگشت، خیلی سرحال نبود.
چند بار بی دلیل با محمدحسین دعوا کرد و حتی مثل هر روز از مدرسه صحبت نکرد.
مطمئن شدم که اتفاقی افتاده و او را ناراحت کرده است.
موقع خواب بعد از ظهر بغلش کردم و بدون هیچ سوالی، موهای قشنگ و نرمش را نوازش کردم.
وقتی بیدار شد و طبق عادت، خوراکی خورد و پویانمایی پهلوانان را دید، وسایلش را آورد تا تکالیفش را انجام دهد.
همچنان بی حوصله بود و بی دلیل مشقهایش را پاک میکرد.
رفتم کنارش نشستم...👇
دستهایش را گرفتم، در چشمان میشی رنگ و قشنگش نگاه کردم و گفتم:
میخواهی با هم حرف بزنیم؟
و این جمله باعث شد که علیرضای من، با صدای بلند گریه کند. بغلش کردم و فقط قربان صدقه اش رفتم.
محمدحسین هم که از گریه برادرش ناراحت شده بود، با چشمانی غمگین به او نگاه میکرد.
کمی که گذشت علیرضا گفت: امروز دو تا از همکلاسیهایش ستاره سوم رو گرفتهاند و او هنوز دو ستاره دارد(منظورش ستارههای جدول تشویقی روی دیوار بود).
حواسم بود به او نگویم: همین؟ اینکه گریه ندارد.
میدانستم که این مورد برایش بسیار مهم بوده که او را تا این حد به هم ریخته است...
از او پرسیدم....👇
الان احساست چیست؟
سریع گفت: ناراحتم.
گفتم: از اینکه آن دو نفر ستاره سوم را گرفتهاند؟ یعنی نباید میگرفتند؟
کمی فکر کرد و گفت: نه، مشق آنها از مشقِ من، خوشخطتر بود، منم دلم میخواست ستاره بگیرم.
گفتم: فکر میکنی راهش چیست؟
باز هم کمی فکر کرد و گفت: باید بیشتر دقت کنم و بیشتر تمرین کنم.
گفتم: پس احساسِ تو، احساس به تمرین بیشتر بود نه ناراحتی.
علیرضا وقتی لبخند من را دید و متوجه شوخی من شد، خندید و من او را محکمتر در آغوش گرفتم.
وقتی دو روز بعد علیرضای من، با خوشحالی گفت که ستاره سوم را گرفته، با لبخند به او گفتم: مطمئن بودم که میتوانی و در دلم به خودم هم آفرین گفتم که به موقع با او همدلی کردم و احساساتش را خوب درک کردم.
✍مامانِ اسفند ماهی😉
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
و اینکه ما شش تا هیجان اولیه داریم: غم شادی ترس تعجب خشم تنفر البته بعضیها تا هشت تا هیجان اولیه ر
مامان خانمی وقت فرستادن یادداشتهای امروزته😉
شبت ستاره بارووووون
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
امروز به نیابت از شهید
محمد مهدی شاهرخی فر
به امام حسین علیهالسلام سلام میکنیم و ثواب مادرانههای امروزمان را به این شهید عزیز هدیه میکنیم.
#دوپینگ_مادرانه
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
چه خبر از یادداشت کردن هیجانات دیروز؟
دقت توی هیجانهای یه روز، چه حسی داشت؟
الوعده وفا🤝
این لیست من👇
غم: ۱ بار
شادی: ۵ بار
ترس: ۰
تعجب: ۱ بار
خشم: ۳ بار
تنفر: ۱ بار
اگه هنوز لیستت رو برام نفرستادی، دست به کار شو👇
https://harfeto.timefriend.net/17300000586913
اما چرا آموزش شناخت احساسات به بچهها خیلی خیلی مهمه؟
شاید یکی از مهمترین دلایلش این باشه که این کار، میتونه یکی از بهترین راهها برای پیشگیری از مشکلات رفتاری باشه.
مشکلاتی مثل قشقرق به پا کردن و پرخاشگری و لجبازی
بچهای که بلد باشه بگه: «من عصبانیم»،
کمتر احتمال داره که کسی رو کتک بزنه.
خوب، خوب، خوب
به نظرم برای امروز کافیه و به قول یکی از اساتیدمون، دیگه بریم😅
اما....مهمترین قسمت صحبتمون میمونه برای فردا ان شاءالله
مامان خانمی دوست داشتنی، ممنونم که با پیامات منو همراهی میکنی
دوستت دارم و از ته دلم برات یه روز عاااالی آرزو میکنم 😍
#چگونگی_شناخت_احساسات_به_کودکان
✍مامانِ اسفند ماهی😉
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝