eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
548 دنبال‌کننده
276 عکس
892 ویدیو
178 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠گران‌سازی، گردن‌کشی، گردن نگیری! 🎥علی علیزاده 🔹افرادی که سهمی از قدرت دارد باید مسئولیت مواضع و مشاوره‌های خود را بپذیرد. چرا که این مواضع و مشاوره‌ها با تاثیر مستقیم بر زندگی ده‌ها میلیون انسان را دارد. 🔹اگر امثال آقای طغیانی مسئولیت مشاوره‌های غلط خود را نپذیرند، مهدی نصیری‌ها آقای خامنه‌ای را مسئول گرانی نشان می‌دهند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دوماه عسل! ➖امام صادق(ع) فرمود: العدلُ اَحلی من الشُّهد... عدالت اجتماعی از عسل شیرین تر است.(الکافی ج۲ص۱۴۷) ➖قاسم بن الحسن در پاسخ سیدالشهدا درباره شهادت عرض کرد: احلی من العسل: از عسل شیرین تر است. 🔹این دو احدی الحسنَیین مومن و دو ماه عسل اوست. یا به جامعه و حکومت عدل می رسد یا در تحقق آن سعی اش به شهادت می انجامد. یاد همه شهیدان راه عدالت گرامی باد. ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تفاوت های انتخابات در ترکیه و ایران! انتخابات در ترکیه بنیان حزبی دارد و احزاب اسلامی و سکولار از ژرفا و گستره‌ی فعالیت قابل توجهی در جامعه برخوردارند. این در حالی است که در ایران احزاب شمایلی تزئینی دارند، در آستانه انتخابات به فعالیت می پردازند، معمولا قادر به بسیج مردم نبوده و فاقد ارتباط ارگانیک و پایدار با هواداران خود در سایر ایام هستند. در ترکیه سیاست مداران در احزاب پرورش یافته و در انتخابات، ایده ها و برنامه های حزب متبوع خود را نمایندگی می کنند. همچنین احزاب برای تمام سطوح از شوراهای شهر گرفته تا پارلمان و ریاست جمهوری نامزد معرفی می کنند، در حالی که در ایران نامزدها ابتدا به طور مستقل کاندیدا شده و سپس احزاب از آن ها حمایت می کنند. در ترکیه فرهنگ حزبی در میان مردم جاافتاده و اقسام میتینگ ها، نشست ها و کنگره های احزاب به صورت فراگیر برگزار می شود، در صورتی که در ایران محدودیت هایی برای فعالیت های حزبی وجود دارد، فرهنگ سیاسی همچنان نگاهی بدبینانه نسبت به احزاب و کارکردهای آنان داشته و نامزدها هم عمدتا پس از پیروزی در انتخابات می کوشند تا از خوردن انگ کاندیدای حزبی بودن پرهیز کرده و خود را مستقل معرفی کنند. در ترکیه انتخابات با مشارکت اکثر سلایق سیاسی برگزار می شود و افراد حتی از درون زندان می توانند نامزد پارلمان شوند. این در حالی است که مقررات سخت گیرانه‌ی تایید صلاحیت در ایران که همواره با قبض و بسط های فراوان نیز همراه بوده است انتخابات را به یک چالش همیشگی در همه ادوار تبدیل کرده و از گستره مشارکت نامزدها و مردم به شدت کاسته است. در ترکیه مشارکت حداکثری در انتخابات نه یک تهدید بلکه یک فرصت تلقی می شود. به همین دلیل در همه این سال ها شاهد رونق انتخاباتی در این کشور بوده ایم. قطبی شدن جامعه در آستانه انتخابات نیز به عنوان ضرورت حضور گسترده مردم قلمداد می شود. در ایران اما پیش از برگزاری هر انتخابات قطبی شدن جامعه به عنوان یک تهدید تلقی شده و نسبت به آن هشدار داده می شود. در حقیقت به نظر می رسد برگزاری یک انتخابات کنترل شده با پیامدهای قابل پیش بینی اولویت نظام سیاسی در ایران به شمار می رود. امسال برای نخستین بار انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در ترکیه به طور همزمان برگزار شده و این فرصت را برای جامعه و نظام سیاسی آن کشور ایجاد کرد تا حکمرانی هماهنگ تر و کارآمدتری را از خود به نمایش بگذارند ولی در ایران همچنان فاصله تقریبا دو ساله ای میان برگزاری این دو انتخابات وجود دارد که موجبات افزایش ناهماهنگی در ساخت قدرت را فراهم می آورد. موجزترین تعریف برای انتخابات ترکیه همان عبارتی است که در توصیف دموکراسی آورده اند؛ روش های معین برای رسیدن به نتایج نامعین. انتخابات در ترکیه با التزام به حضور حداکثری سلایق سیاسی برگزار می شود ولی نتیجه نامشخص است، در حالی که انتخابات در ایران فرآیندی است که به دلیل نوع نظارت و نتایج قابل پیش بینی می توان آن را این چنین توصیف کرد؛ روش های نامعین برای رسیدن به نتایج معین! در ترکیه شورای عالی بالاترین نهاد برای اجرا و نظارت بر انتخابات در تمامی مراحل است که اعضای آن از میان قضات دیوان عالی و دیوان عدالت اداری و توسط خود قضات برگزیده می شوند. این نهاد عالی از دولت و مجلس مستقل است و صلاحیت آن به عنوان داور بی طرف از سوی شهروندان به رسمیت شناخته می شود. این در حالی است که در ایران تقریبا همه انتخابات به ویژه در مرحله تایید صلاحیت ها با چالش و اعتراض نامزدها و رای دهندگان مواجه شده است. شرایط نامزدی در انتخابات ترکیه عبارت از معیارهایی ثابت و شفاف مانند تابعیت کشور، مدرک دانشگاهی و سن بالاتر از چهل سال است. در مورد نامزدهای ریاست جمهوری هم باید عدم سوء پیشینه کیفری، انجام خدمت نظامی و حمایت برخی از احزاب وجود داشته باشد. ولی در انتخابات ایران معیارها عمدتا مبتنی بر باورهای اعتقادی و وفاداری های ایدئولوژیک است که می تواند در گذر زمان تغییر کند. ملاک هایی که عمدتا قابل راستی آزمایی نبوده و به شدت به سلیقه ناظران وابسته است. ✍️ مهران صولتی @Kolbe_Andishe_Farhang
30.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ترکیه و افسانه های بعد از انتخابات 🎥علی علیزاده در گفتگو با ابوالفضل بازرگان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اُنظُر الی ما قال 🔻نقد دکتر عبدالکریم سروش به کسانی که به‌ نام‌ تنانگی، حق بدن، تن مالکی و زنانگی، اصالت زنان را از بین میبرند: چندی پیش عبدالکریم سروش در انتقاد از رویه کسانی که خود را اپوزسیون جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند، انتقاداتی مطرح و مشخصا گلشیفته فراهانی را به دلیل برهنگی مورد انتقاد قرار داد. تیغ تیز نقد سروش سوی کسانی بود که به نام تن‌مالکی و زنانگی و تنانگی، شرم و حیا و خانواده و اخلاق را از میان برمی‌دارند. در جانب دیگر گروهی به دکتر سروش تاختند که او حق زنان بر بدن خویش را به رسمیت نمی شناسد. سروش تا کنون دوبار به انتقادات آنها پاسخ داده است. وی در آخرین یادداشت خود دوباره به این موضوع پرداخته که خلاصه‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید: ۱) دوران مدرن و پیشامدرن به ترتیب دوران حق‌مداری و تکلیف‌مداری است... تبدیل انسان تکلیف مدار به انسان حق مدار، ماحصل مدرنیته است. من، دینداری را یک حق، نه یک تکلیف می دانم. ۲) چالش بزرگ این دوره چالش حقوق و اخلاق است. شرم پایه اخلاق و بی‌شرمی بنیاد بی‌اخلاقی است. ۳) نقد من به دوران مدرن این است که توازن حق و تکلیف بهم خورده و غلبه مطلق حق بر تکلیف ایجاد شده. ۴) کسانی که از تنانگی‌ و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، دشمن شرم و شرف و اخلاق اند. گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانه‌اند که گویی حقایقی ازلی و ابدی‌اند و همیشه درست بوده‌اند و درست خواهند ماند! عریانی و عورت‌‌نمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانه‌اند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار. ۵) می‌گویند این شرمگاه‌نمایی زنان، روح زمانه و رسم هنر مدرن است و نمی‌اندیشند که نه هر مدرنی نیکوست. فاشیسم هم پدیده‌ای بود کلاً و کاملاً مدرن! مارکسیسم هم... به‌علاوه دنیای مدرن حاوی گفتمان‌های گوناگون است. مگر ذاتی و گوهری دارد که به‌دست آنان افتاده و دیگر عقلا از آن بی‌خبرند؟ ازین گذشته اکنون که فیلسوفان دم از جامعه پست سکولار و مدرنیته های چندگانه (multiple modernities ) می‌زنند. ۶) می‌گویند حق آنان است که عریان شوند و بدن برهنه‌شان را به جنّ و انس و دیو و دد نشان دهند و نمی‌اندیشند که این هم حقّ آنان است که انتخاب دیگر کنند و آن را نشان ندهند. ۷) می‌گویند کسی حق قضاوت در باره برهنه‌شدنشان را ندارد و قضاوت‌گری را محکوم می‌کنند... نمی‌اندیشند که خود غرق در قضاوت‌اند و آن عمل را نیکو می‌شمارند و ملامتِ ملامت‌گران را بر نمی‌تابند. و با این قضاوت، درک ناقص خود از مقوله قضاوت نکردن را آشکار می‌کنند. ۸) می‌گویند برهنه‌شدن، تابوشکنی و سنت‌شکنی است و نمی‌اندیشند که نه هر تابوشکنی و سنّت‌شکنی نیکوست. اکنون کسی اگر بَرده شود یا برده‌گیری کند و آن را تابو شکنی بداند، محکوم به ملامت عقلاست. ۹) می‌گویند زن مالک بدن خویش است و حقّ هر‌گونه تصرّفی در آن را دارد و نمی‌اندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است. هیچ‌کس حق ندارد به دلیل مالکیت بر بدن خویش، خود را به فروش برساند و بَرده دیگری شود و یا چشم خود را درآورد، یا تن به ذلّت بدهد. ۱۰) گفته‌اند عریان شدن بخشی از هنر مدرن است. به این می‌گویند مغالطه ارجاع معلوم به مجهول! عملی را که چند و چونش معلوم است، به مفهومی ارجاع می‌دهند، یعنی هنر، که هیچ تعریف ثابت و معینی ندارد، و بلکه از نظر بعضی دانایان مدرن و پسامدرن، دوران جدید دوران مرگ یا پایان هنر است ( از هگل گرفته تا آرتور دانتو و بسیاری دیگر) ۱۱) می‌گویند این کار مبارزه‌ای‌ست برای رهایی از مردسالاری و تبعیض جنسیتی. بلی، آن رهایی نیکوست، ولی راهش این نیست. می‌دانم بعضی از فمینیست‌ها بدن زن را قدرت زن انگاشته‌اند، و بدن‌نمایی و بی‌پروایی جنسی را از جنس قدرت‌نمایی شمرده‌اند (empowerment) اما این افسونی شیطانی است که باطلی را به حق می‌آمیزد و نشانی بهشت را از مسیر جهنم می‌دهد. قدرت زن در هنر و دانش اوست نه در نمایش شرمگاه او. ۱۲) درک و دانسته‌های این نافرهیختگان از فرنگستان سطحی و داوری ترازویشان سست است. چیزکی از ارتجاع و قرون وسطا شنیده‌اند. اغلب اینان نه یک‌روز به کلیسا رفته‌اند و نه یک‌بار به جدّ در کنفرانسی دینی با دانشمندان جهانی نشسته‌اند تا بدانند تاریخ و جامعه مغرب زمین تا چه اعماقی دینی‌ست. تاریخ آمریکا تاکنون یک رئیس‌جمهور آتئیست یا غیرمسیحی نداشته و کلیساها و دینداران، به جد و قوّت درکارند که چنین نشود. ✍عبدالکریم سروش @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا رهبری اینقدر می‌گوید کتاب بخوانید؟ رهبری در ۱۲ ماه اخیر هفت‌بار در دیدارهای مختلف توصیه به کتاب خواندن کرده است. در این بازه زمانی هم برای معرفی دو کتاب یادداشت‌هایشان بر آن‌ها را به‌صورت عمومی منتشر کرده‌اند. در سخنرانی‌هایشان هم چند کتاب را برای خواندن معرفی کرده‌اند. یعنی هر پنج هفته رهبری به نحوی جامعه را به خواندن کتاب دعوت کرده است. چرا این موضوع یک مسئله مهم برای رهبری است؟ من جواب آن را از خواندم. آنجا که ایشان می‌فرمایند «من برخلاف بسیاری از افراد، از تشکیکات و ایجاد شبهه‌هایی که در مسائل اسلامی می‌شود با همه علاقه و اعتقادی که به این دین دارم به هیچ وجه ناراحت نمی‌شوم، بلکه در ته دلم خوشحال می‌شوم. زیرا معتقدم که این آیین مقدس در هر جبهه‌ای که بیشتر مورد حمله واقع شده با نیرومندی و سرافرازی و با جلوه و رونق بیشتری آشکار شده است. تردید پلکان است. خاصیت همینست که شک و تشکیک به روشن شدن آن بیشتر کمک می‌کند.» واقعیت هم همینست. انقلاب و اسلام حیاتش بر مدار است. علم و آگاهی سبب می‌شود تا حقیقت انقلاب برای فرد روشن شود. دانش مقوم انقلاب است و به همین دلیل رهبران انقلاب مبلغ کتاب و کتابخوانی هستند. دوم هم اینکه انقلاب اسلامی متکی به نظریه و دانش است. وقتی از انقلاب اسلامی ایران سخن گفته می‌شود بلافاصله برای معرفی و شناخت آن نظریه پردازان، آثار و کتاب‌های مهمی که در همان دهه پنجاه اسمشان زبانزد بود مطرح می‌شود مثل شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و... سر سلسله آن‌ها حضرت امام. قیمت و اهمیت این را می‌شود با بسیاری از جنبش‌ها، انقلاب‌های صورت گرفته در جهان یا حتی ضدانقلاب ایران مقایسه کرد. به همین دلیل هم هست که رهبری در دیدار دانشجویان به نسل جدید تازه نفس انقلاب توصیه می‌کند که آن‌ها «به یک تفکّر زیربنایی محکم احتیاج دارند. این نیاز قطعی آنها است؛ اگر مبانی معرفتی یک جوان، بخصوص جوان دانشجو مستحکم باشد، دل او قرص میشود، گام او استوار میشود،‌ حرکت او استمرار پیدا میکند، دیگر خستگی وجود ندارد. اطمینان دل موجب میشود که ایمان هم افزایش پیدا کند، خود ایمان اطمینان می‌آورد؛ اطمینان دل و سکینه‌ی قلب هم ایمان را افزایش میدهد. هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَةَ فی‌ قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایماناً مَعَ ایمانِهِم» ما به چنین انقلابی که خویش را متصل به دانش می‌داند، خود را متعلق می‌دانیم. ✍کمیل خجسته @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مديريت حافظه‌‌ افراد از نظر هوش، فهم، استعداد و حافظه با يكديگر اختلاف دارند. انسانهاى رشيد از حافظه خود بهره‌‌بردارى صحيح مى‌‌كنند، ولى آدمهاى غير رشيد ممكن است حافظه بسيار نيرومندى نيز داشته باشند اما نتوانند از آن استفاده كنند. آدم غير رشيد تصور مى‌‌كند حافظه يك انبار است، انبارى كه بايد دائماً آن را پر كند؛ هر چه پيدا كرد آنجا پرت كند، عيناً مانند انبار يك خانه كه احياناً وارد مى‌‌شوى مى‌‌بينى يك تكّه حلبى، يك قطعه فلز، يك ميز شكسته، يك صندلى شكسته در آنجا افتاده است. امّا آدمى كه رشيد باشد، در بهره‌‌بردارى از حافظه خود دقّت مى‌‌كند؛ اوّلين كارى كه انجام مى‌‌دهد عمل انتخاب است؛ يعنى حافظه خود را مقدّس مى‌‌شمارد، حاضر نيست هر چه شد در آن سرازير كند؛ حساب مى‌‌كند كه دانستن چه چيزهايى براى او مفيد است و چه چيزهايى بى‌‌فايده است؛ مفيدها را درجه بندى مى‌‌كند و مفيدترها را انتخاب مى‌‌كند، سپس آنها را به حافظه خويش مى‌‌سپارد آنچنانكه امانتى را به امينى مى‌‌سپارد؛ در خود سپردن دقّت مى‌‌كند، يعنى واقعاً و به طور دقيق و روشن آن را وارد ذهن مى‌‌كند و سپس تحويل حافظه مى‌‌دهد. مثلًا كتابى را مطالعه مى‌‌كند؛ يك بار مى‌‌خواند (انسان كتاب را بار اول به‌‌ قصد لذّت‌‌ مى‌‌خواند. در اين صورت نمى‌‌تواند در مورد مطالب كتاب، حساب و قضاوت كند)؛ دور دوم مى‌‌خواند (حتّى قوى‌‌ترين حافظه‌‌ها نيازمند است كه يك كتاب مفيد را لااقل دو بار پشت سر هم بخواند)؛ پس از آن، مطالب را تجزيه و تحليل و دسته‌‌بندى مى‌‌كند و هر مطلبى را با توجّه به اينكه از چه دسته مطالب است به حافظه مى‌‌سپارد. بعد كوشش مى‌‌كند كه كتاب ديگرى را در دستور مطالعه قرار دهد كه در موضوع كتاب پيشين است، و حتّى الامكان تا از موضوعى فارغ نشده است و در حافظه به صورت روشن و منظّم نسپرده است وارد موضوع ديگر نشود. اشتباه است اگر انسان يك كتاب را مانند يك سرگرمى مطالعه كند و قبل از آنكه مطالب كتاب درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزيه و تحليل پيدا كرده باشد به كتاب ديگر و موضوع ديگر بپردازد؛ امروز كتب تاريخى، فردا روانشناسى و پس فردا مثلا كتب مذهبى مطالعه كند، همه مخلوط مى‌‌شوند و حكم انبارى بى‌‌نظم را پيدا مى‌‌كند. انسان رشيد كتابها و مطالبى را كه براى خود لازم مى‌‌داند، جمع مى‌‌كند، آنها را مكرّراً مطالعه و دسته بندى و سپس خلاصه مى‌‌كند. خلاصه را يادداشت و به حافظه خود مى‌‌سپارد؛ بعد به موضوع ديگر مى‌‌پردازد. چنين فردى اگر حافظه‌‌اش ضعيف هم باشد از آن حدّاكثر استفاده را مى‌‌كند و مثل كسى مى‌‌شود كه كتابخانه منظّمى با قفسه‌‌هاى مرتب دارد، كتابخانه‌‌اى كه هر قفسه‌‌اش به كتابهاى معيّنى در رشته خاص مربوط مى‌‌شود به طورى كه هر كتابى را كه بخواهد فوراً دست مى‌‌گذارد روى آن و آن را مى‌‌يابد؛ امّا اگر غير از اين باشد همانند آدمى است كه كتابخانه‌‌اى با هزارها كتاب داشته باشد امّا كتابها را روى يكديگر ريخته است؛ هر وقت كتابى را بخواهد دو ساعت بايد دنبالش بگردد تا پيدا كند. ✍استاد شهید مطهری- مجموعه‌آثار، ج‏۳، ص: ۳۱۵ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠نعمتِ درد تعجب نکنید، درست خواندید. درد نعمت است. برخلاف تصور رایج که خواهان حذف کامل درد از جسم و زندگی است، بسیاری از دردها نعمت است. چرا؟ چون پیش‌آگهی بیماری است. آلارم یا همان زنگ خطر بدن است. اگر درد نباشد، ما هنگامی از بیماری خود مطلع می‌شویم که یا مُرده‌ایم یا برای درمان موثر خیلی دیر شده است. کسی را می‌شناختم که هیچ گاه دندان او درد نمی‌گرفت، ظاهراً به هر دلیلی عصب دندان نداشت یا کار نمی‌کرد، نتیجه چه بود؟ در میانسالی همه دندان‌هایش خراب شد و افتاد بدون اینکه از وجود خرابی دندان مطلع شده باشد. بنابراین سیستم عصبی در ساختار فیزیولوژیک ما، مهم‌ترین نقش را در آگاه کردن فرد نسبت به وجود بیماری و اقدام برای درمان آن دارد. همین پدیده در جامعه نیز هست. حکومت و یا حتی مردم باید دردها را احساس کنند و هر چه زودتر احساس و اقدام کنند، با هزینه و عوارض کمتری مشکلات را حل می‌کنند، تذکر نسبت به آن سیاه‌نمایی نیست. هر چه که سیستم عصبی ضعیف باشد و نظام مدیریتی نیز ناتوان در اقدام باشد، مشکلات و بیماری‌ها گسترش یافته و به مرحله غیر قابل درمان می‌رسند، چه بسا متاستاز کنند. اگر سرطان در درجات پایین شناسایی شود به نسبت ساده و ارزان قابل درمان است، و اگر متاستاز کند پرهزینه و کُشَنده خواهد بود. آنانی موفق‌ترند که کوچکترین علایم را جدی می‌گیرند. جامعه و ساختار رسمی ایران کمابیش دچار این مشکل شده‌اند، یا فاقد سیستم عصبی هشداردهنده هستند، یا دیر هشدار می‌دهند، یا انگیزه و توانی برای اقدام ندارند یا اگر هم برای درمان اقدام کنند، به جای مراجعه به پزشک حاذق، نزد دکترهای علفی می‌روند، و می‌خواهند سلول‌های سرطانی مثانه را با تزریق اسید نابود و درمان کنند!!(همان کاری که برخی کردند و مُردند) یا تجویزهای گیاهی می‌دهند. سیستم عصبی جامعه چیست؟ اول از همه رسانه آزاد و مستقل. اگر رسانه‌ای در بند حقیقت نباشد و واقعیت را بازتاب ندهد و خود را مشغول سیاست مبتذل جنگ روایت‌ها کند، فاقد توانایی برای انتقال مشکل است. وضعیت رسانه رسمی در ایران به گونه‌ای شده است که برخی از طرفداران ساختار هم علاقه‌ای به تبلیغ کالاها و خدمات خود در این رسانه ندارند، می‌دانند که نتیجه‌بخش نیست و حتی خود رسانه هم برای تبلیغ برنامه‌هایش به تابلوهای سطح شهر دخیل می‌بندد. دستگاه‌های اطلاعاتی جزء دیگر سیستم عصبی است. این دستگاه‌ها بجای انتشار عمومی در مجرای محدودتری درد را منتقل می‌کند. اتفاقاً دست آنان بازتر هم هست؟ چون هم دسترسی بهتری می‌توانند داشته باشند و هم در بیان و انعکاس آن به مقامات گشاده‌دست هستند. ولی به نظر می‌رسد که این بخش عصبی نیز در ایران به طور شایسته و بایسته کار نمی‌کند، چون غیر ممکن است که مشکلات جامعه در این ابعاد و اندازه منعکس شود ولی شاهد اقدامی جدی برای حل آنها نباشیم. این مشکلات و دردها دوگونه هستند، برخی مثل آب، جمعیت و محیط زیست کم‌کم مسأله می‌شوند، و روزی هم که بخواهند آن را درست کنند، هم پرهزینه است و هم اینکه خیلی طولانی و بلندمدت خواهد بود. برخی دیگر چنین نیستند، مثلاً اگر برق کم باشد می‌توان با سرمایه‌گذاری (به شرط وجود منابع مالی لازم) در زمان معقولی آن را تأمین کرد. مشکلات نوع اول خیلی مهم‌اند. برخی از آنها حتی بازگشت‌ناپذیر هستند. از جمله مسأله دینداری و التزام به فرهنگ دینی است. چند روز پیش دوست روزنامه‌نگاری که قدیمی هم هست تماس گرفت و اظهار نگرانی می‌کرد از اینکه در اطراف خودش میان اقوام و دوستان کسانی را می‌بیند که در حال عبور از این فرهنگ هستند. مسأله اصلی او مذهب به معنای دینداری رسمی نبود، معتقد بود که دین بخش مهمی از فرهنگ جامعه ماست، و عبور از آن، بدون این که چیزی جایگزین ان باشد، موجب خلاء فرهنگی و مشکلات بسیار خواهد شد. که درست هم می‌گفت. می‌گفت کسی که به دلیل بیماری حاضر نبود روزه‌اش را بخورد و ما هم می‌گفتیم این روزه بر تو حرام است و او گوش نمی‌کرد، حالا به جایی رسیده که مطالب وهن‌آمیز در باره دین و اسلام و... می‌فرستد. حالا سوال این است که با وجود چنین شرایطی چرا واقعیت جامعه منعکس نمی‌شود؟ چگونه کماکان سیاست‌های مواجهه با پوشش زنان بر مدار سابق می‌گردد؟ آیا دستگاه‌های اطلاعاتی گزارش‌های دقیق از وضع جامعه را بازتاب می‌دهند؟ سیستمی که اعصاب آن درست کار نکند، متوجه بحران‌هایش نیز نخواهد شد. کافی است که وضع فقر، نابرابری، آب، محیط‌زیست، مسائل و آسیب‌های اجتماعی، مهاجرت، دینداری و... به درستی توصیف و منتقل شود، در این صورت اطمینان دارم که خواب از چشم هر مسئول محترمی خواهد پرید. ✍️ عباس عبدی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مراسم‌زدگی چه بر سر فرهنگ می‌آورَد؟ برجسته‌ترین نمودِ فعالیت فرهنگیِ رایج، چیزی‌ست که به مشهور است؛ گردهم‌آیی گروهی از افراد به مناسبتی در مکان‌هایی مانند سالن یا مسجد و حسینیه و به‌جای آوردن آداب، مناسک و ترتیبات خاص و مشخص. آیا ما به مراسم نیاز نداریم؟ چرا. حتماً نیاز داریم. مراسم می‌تواند موجب انسجام و همدلی و هماهنگی افراد شود. کارکردهای پنهان هم دارد که بسته به جهت‌گیری مراسم، قابل بررسی است. اما دو اتفاق، موجب سربرآوردنِ یک آسیب بزرگ و خطرناک به نام می‌شود: یک. همه‌ی شکل‌ها و امکان‌های کار فرهنگی به نفع مراسم فرهنگی تعطیل شوند و در پاسخ به هر نیاز فرهنگی‌ای بلافاصله یک پوستر چاپ شود و یک مراسم ترتیب داده شود و همین! دو. حتی همین مراسم‌ها هم همسان شوند؛ مخاطبان، سخنرانان و مداحانِ تقریباً ثابت و مشابه! مثلاً در شهری به بزرگی تبریز، هزار نفر به تناوب در همه‌ی مراسم‌ها شرکت می‌کنند و اغلب، همدیگر را می‌شناسند! باقی عناصر و ارکان هم تقریباً همین‌طورند. به این ترتیب، همه‌ی آن‌چیزی که به نام فرهنگ و امر فرهنگی و فعالیت فرهنگی می‌شناسیم، تحت‌الشعاع پدیده‌ای به نام «مراسم‌زدگی» قرار می‌گیرد. پدیده‌ای عادت‌شده، که به مرور، ارضاکننده هم شده است و بی‌آنکه خبردار شویم، پیله‌ای به دور ما کشیده و از اجتماع دورمان انداخته! بزرگترین پرسشی که می‌تواند فرهنگ را از بند مراسم‌زدگی رها کند این است که این‌همه مراسم‌ به کدام ما پاسخ می‌دهد؟ ما با مراسم، کدام مسائلمان را حل می‌کنیم و کدام گره‌ها را می‌گشاییم؟ اصلاً آیا مراسم برای پاسخ به مسئله است؟ آیا اساساً می‌توان از مراسم، چنین کارکردی متوقع بود؟ از پاسخ به این پرسش، فعلاً می‌گذریم. اما به‌نظر می‌رسد مراسم‌زدگی، بیش و پیش از هر چیزی، ما را از چند موضوع بنیادین در فرهنگ، دور و بی‌نیاز کرده است: یک. اندیشیدن و فکرورزی دو. مسئله‌مندی و ضرورت حل مسئله سه. تولید محصول وقتی مراسم، جای همه‌چیز را می‌گیرد، دیگر در شهرهایمان کرسی‌های فکر و اندیشه دیده نمی‌شود؛ هیچ بحث جدی فکری و فرهنگی به چشم نمی‌خورد؛ خبری از هیچ محصول فرهنگی درجه‌یک و الهام‌بخش و مردمانه‌ای نیست؛ و فهرست مسائل حل‌ناشده‌مان، بلند و بلندتر می‌شود. مراسم‌زدگی یا به تعبیر دقیق‌تر، اعتیاد به مراسم‌، پویایی را از فرهنگ می‌گیرد، مبانی را به فراموشی می‌سپارد، مخاطبان را مصرف‌کننده‌ بار می‌آورد، در برابر پیشامدها منفعل و مغلوب می‌کند، چشمه‌ی تربیت را می‌خشکاند. ✍روح الله رشیدی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠الیگارشی نیمه دولتی! 🎥محسن زنگنه نایب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شرکت‌هایی که محصولاتشان را با دلار تلگرامی میفروشند، متعلق به دولت، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرای فرمان امام هستند! علت گرانی خودرو این است که فولادی‌ها و پتروشیمی‌ها محصولاتشان را ۹۰۰ درصد گران‌تر و با دلار تلگرامی به خودروسازان میفروشند، نمیشود بگوییم خودرو فقط ۲۰ درصد گران شود. 🔗پ.ن: این همان الیگارشی نیمه دولتی است که منافع جزیی خودش را به منافع کلی دولت-ملت ایرانی ترجیح میدهد. مساله امروز سیاست در ایران دقیقا همین است. اینکه چگونه این ابرشرکتها را مجبور به تمکین به دولت در مقام نماینده مردم کرد. اما آیا ابراهیم رییسی مرد این میدان هست؟! @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کوچک شدن صندوق توسعه ملی! 🎥مهدی غضنفری، رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی صندوق توسعه ملی یک صندوق ۱۵۰ میلیارد دلاری است، ۱۰۰ میلیاردش را دولت‌های مختلف برداشتند، ۴۰ میلیاردش را هم تسهیلات دادیم، می‌ماند فقط ۱۰ میلیارد دلار! @Kolbe_Andishe_Farhang
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خلق پول بانکها با پرداخت وامهای بی‌بازگشت! 🎥دکتر علی سعدوندی ما از معدود کشورهایی هستیم که از نظارت بانکی بی‌بهره هستیم، بانک‌های دولتی در حال سرویس‌دهی به دولت بوده و از سمت دیگر بانک‌های خصوصی به مالکان خود تسهیلات اعطا می‌کنند این در حالی است که در دنیا مالک بانک نمی‌تواند تسهیلات دهی به اشخاص مرتبط داشته باشد. بسیاری از بانک‌های خصوصی و دولتی کشور با پرداخت تسهیلات بدون امید به بازگشت آن، خلق پول کرده‌اند و همین موضوع تعادل را در بازار بین‌بانکی برهم زده است. نظارت‌‌های قبلی بانک مرکزی نیز کارایی لازم را نداشته است و برای بهبود این مسئله باید ابزار لازم در اختیار معاون نظارت بانک مرکزی قرار بگیرد و این موضوع نیازمند اصلاحات ساختاری و ایجاد نظارت‌های چند لایه است. @Kolbe_Andishe_Farhang