eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
552 دنبال‌کننده
249 عکس
831 ویدیو
168 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠استخدام دولتی و نژادپرستی فرهنگی بخش دوم سیاست های استخدامی از جمله سیاست های بازتوزیعی اند. در وصف سیاست های بازتوزیعی گفته اند که سیاست هایی عمیقا سیاسی اند که واکنش محرومانِ از سیاست ها را بر می انگیزند. در نگاهی دیگر و با تاکید باید گفت سیاست های استخدامی نه تنها سیاسی بلکه سیاست های «بازتوزیعیِ فرهنگی» اند. یعنی مرزبندی های توده ای را از حیث فرهنگی پدید می آورند، مردمان را به جان هم می اندازند، واگرایی ملی را دامن می زنند و حقد و حقارت و خشم برانگیزند. از همین روست که این سیاست ها حساسیت همگان را، و نه صرفا نیروهای سیاسی طرد شده یا جناح های سیاسی تصفیه شده را، در پی دارند. برای برگزیدن چند پُست استخدامی، هزاران تن ثبت نام می کنند و چشم امیدوار هزاران هزار خانوار به نظاره می ایستد لذا بایستی مراقب گُزینش هایی که «گَزینش» می کنند و زخم های عمیقی را بر روان جامعه پدید می آورند، باشید. استخدام عمومی بیش از آن که یک اقدام اداری باشد یک عمل فرهنگیست چون با روش زندگی آحاد جامعه سر و کار دارد. فرهنگ یعنی روش زیستن، روش فکر کردن و روشی که رابطه جان و جامعه و جهان را سامان می دهد. فعالیت های اجتماعی روزمره ما که از آن به فرهنگ یاد می کنیم سرشار از مفاهیم قدرت، مشروعیت و مقبولیت است. این ها پرسش های هر روزه و هر لحظه ای هستند که مردمان را از نخبه و عام تا پخته و خام را در بر می گیرد؛ هر یک با ادبیات ویژه خود با چنین مفاهیمی درگیرند. هر اقدام سیاستی شما بازتابی از قدرت و پرسشگری از قدرت را در پی دارد. امید است این نوشته تلنگری باشد به آن دسته از مسئولان که از سر غفلت به طناب سیاست فرقه ای درآویخته اند؛ تا شاید به باتلاق نژادپرستی فرهنگی فرو نروند و کشور را و نظام را به این چاه ویل نکشانند. هر چند که متاسفانه باید گفت که این مسئله، مسئله شماری مسئول غفلت زده نیست بلکه یک جریان «خالص سازی فرهنگی» است که تبدیل به جریان مسلط سیاسی شده است. جریانی که ظاهرا تعمد دارد تا از سر جهالت یا منفعت مردم را بیش و بیشتر در برابر نظام قرار دهد. «خالص سازی» را به میان توده مردم نکشانید، چون دودِ تجزیه طلبی فرهنگی و جدایی طلبی سرزمینی را به آسمان ملی می آورید و آن دود به چشم همه ملت می رود. ✍کیومرث اشتریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠شاید پاک شود ولی فراموش نه! علی نادری، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۴ همزمان با قرائت بیانیه اجرای برجام و آزادی جیسون رضاییان و سه شهروند دو تابعیتی دیگر، این توییت را منتشر کرده‌بود. ‏ او بعد از ۶ سال و نیم و پس از آزادی ۵ زندانی دو تابعیتی در توافق با آمریکا این توییت را پاک کرد... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چند نکته درباره یک توافق توافق ایران و آمریکا برای مبادله زندانیان و همچنین آزادی ۶ میلیارد دلار از منابع بلوکه شده ایران در کُره جنوبی، موضوعی بود که ظرف یک سال گذشته حاصل شده بود، اما طرف آمریکایی چند بار دبّه کرد. یک علت، پیام عقب نشینی و شکستی بود که از سوی طرف آمریکایی به دنیا مخابره می شد. علت دوم، امیدی که به آشوب افکنی در ایران بستند، اما جز ناکامی دستگیرشان نشد. حالا برخی منابع اپوزیسیون، اجرایی شدن توافق را خنجر آمریکا به پهلوی خود ارزیابی می کنند. بر اساس اخبار منتشره، توافقِ به تاخیر افتاده، اکنون در حال اجرایی شدن است. قرار است ایران، تا زمان اطمینان از دسترسی به پول ها، پنج جاسوس زندانی را آزاد نکند. به اعتبار تجارب عهدشکنی آمریکا، نباید کمترین کوتاهی در زمینه اخذ تضمین عملی (و نه زبانی) انجام شود. گفته شده خروج زندانیان آمریکایی از ایران، چند هفته به طول خواهد انجامید تا مطالبه طرف ایرانی تضمین شود. در آمریکا، سناتور تام کاتن، توافق را "رقص دولت بایدن به ساز ایران" خوانده و مایک پنس معاون رئیس جمهور در دولت سابق گفته: "این بزرگ ترین باجی است که تاکنون به ایران داده ایم". مایک پمپئو هم می گوید "آزادسازی ۶ میلیارد دلار برای ایران، معامله وحشتناکی است". پس از آزادی بخشی از منابع مالی بلوکه شده در عراق، این دومین موفقیت کشورمان، بدون دادن امتیازات هنگفت هسته ای و غیر هسته ای در روند معیوب برجام) است. دولت قبل در برجام، هم بخش مهمی از برنامه هسته ای را تعطیل کرد، هم تعهد پاریبس را پذیرفت -تا مصرف سوخت های فسیلی و نیروگاه سازی را کاهش دهد که نتیجه اش ناترازی فعلی در تامین برق و ... است-، و هم قول همکاری بیشتر برای برجام های دو و سه را داد. و بدین ترتیب گروگان برجام شد. کسانی، توافق اخیر را با آزادی جیسون رضائیان مقایسه کرده و گفته اند که از آن توافق عقب تر است چرا که در توافق مذکور، آمریکا پول نقد به ایران داد. این قیاس، مع الفارق و غلط است. آزادی رضاییان و ۴ نفر دیگر (میرزایی‌حکمتی، عابدینی و خسروانی)، در ازای آزادی مبلغ ۱٫۷ میلیارد دلار دارایی ایران (۴۰۰ میلیون دلار، پول خرید تسلیحات در دهه ۷۰ میلادی و ۱٫۳ میلیارد دلار سود آن) در تاریخ ۲۶دی۱۳۹۴ اتفاق افتاد؛ یعنی دقیقا یک روز قبل از روز رسمی "اجرای برجام" و پس از آن که ایران همه تعهدات سنگینش در برجام را ظرف دو ماه انجام داده بود. تعهداتی شامل تعطیلی یا تعلیق ۹۵ درصد برنامه هسته ای که حاصل چهار دهه تلاش فناوران کشورمان بود: خروج ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده از ایران و ابقای فقط ۳۰۰ کیلوگرم به عنوان سقف غنی سازی، تعلیق و از هم گسیختن ۱۵ هزار سانتریفیوژ از مجموع ۱۹ هزار دستگاه، نابودی رآکتور آب سنگین اراک، عدم به کارگیری سانتریفیوژ های جدید، نظارت های استثنایی آژانس، و... در واقع آزادی جیسون رضائیان و سه نفر دیگر در آن تاریخ، جزو شروط ضمن عقد آمریکا برای وعده لغو (تعلیق) تحریم ها بود. اما در تبادل اخیر، قرار نیست ایران تعهد اضافه ای انجام دهد. این، توافقی با آورده مشخص اقتصادی و سیاسی- امنیتی است. این نکته را هم باید مد نظر داشت که آمریکا در همین دو سال اخیر، توافقات محدود موردی انجام داده و بعضا به هم زده است. همین تجربه به انضمام برجام، نشان می دهد توافق با طرفی چنین عهدشکن، بدون اخذ تضمین معتبر، بیهوده است و ادعای این که ظرف دو یا سه چهار سال گذشته می شد مجددا با آمریکا توافق کرد، فاقد ما به ازا در دنیای واقعی است. ✍محمد ایمانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آنومی اجتماعی و مخدوش شدن هنجار حیای عمومی چند روز پیش در مترو ، چند پسر لات جلوی یک دختر بی حجاب شروع کردند شوخی جنسی کردن و او هم تذکر داد که ادب را رعایت کنند، اما آنها توجه نکردند و شخص دیگری اعتراض نکرد. پریروز ظهر فروشگاه شهروند بودم، یک دختر دوازده سیزده ساله که رکابی پوشیده بود با مادر و پدرش برای خرید آمده بود. برای نصیحت جلو رفتم و مودبانه گفتم این لباس مناسب نیست و ممکنه یک پسری بیاید تکه زشتی بیاندازد، مادر برگشت و گفت مهم نیست یا مسأله ای نیست. دقیقا این «مهم نیست یا مسأله ای نیست» کانون مسأله ماست. در شرایطی که عملا رعایت پوشش تا حدی آزاد شده و حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد رهگذران تهرانی هم بی حجاب هستند و مردم هم آن را معادل بی حیایی محسوب نمی کنند، مشخص نیست که مرزهای حیا کجا قرار دارد؟! یعنی ممکن است عده ای شوخی جنسی دختران و پسران را بی حیایی تلقی کنند (مثل آن خانم بی حجاب در مترو) یا برخی آن را هم نوعی آزادی مجاز بدانند. ممکن است برخی کم پوششی مثلا رکابی را بی حیایی تلقی کنند و برخی هم نکنند. ممکن است هر روز خبر یا فیلمی از مقامی منتشر شود که با همکار مرد یا زنش رابطه جنسی برقرار کرده است. افراد خویشتنداری را کنار نهاده و حسب میل خود هر طور دوست دارند رفتار میکنند. از یک طرف شاهدیم که برخی دانشجویان پارسال پاییز به سهولت فحش های رکیک جنسی را استفاده کردند. اما یک نفر تعریف میکرد وقتی با برخی از دختران پرشور طرفدار جنبش زن زندگی آزادی که ظاهراً مرزهای حیا را در نوردیده بودند صحبت می‌کرده و درباره رابطه آزاد جنسی اشاره صریح کرده ، آن دخترها تا بناگوششان سرخ شده بود. طبعا حیا در مناسبات اجتماعی معنادار میشود و یک مسأله شخصی نیست، اما جامعه ما در قبال اینکه هنجار باحیایی کجاست سردرگم شده. این وضع عواقب عینی دارد و مثلا ممکن است اگر کسی با شوخی جنسی متعرض دختر بی حجابی شود، برخی از شاهدان بگویند به ما چه ، لابد خودش دوست داشته!!! مشکل این وضعیت آن است که وقتی هنجارهای غیرت، عفت و حیا گم شود، قواعد درونی جامعه نمی تواند رفتار افراد را تنظیم کند و آن وقت باید حکومت یا مثلا مدیریت سازمان ها و شرکت ها و دانشگاه ها با قوه قاهره مرزی را که فکر میکنند مطابق با شریعت یا مورد حمایت اکثریت است، با زور تحمیل کنند و طرف مقابل هم که ازادی رفتاری را حق خودش می داند یا با آن قدرت حاکم سر ستیز دارد ، با جسارت آن را نقض کند. در چنین شرایطی هرچند باید نسبت به حیا تذکر داد اما احتمالا کار دعوا می رسد چون هر طرف خود را بر حق می داند. توضیح برای آنها که فکر میکنند متن راجع به حجاب است: اگر راجع به حجاب می خواستم بنویسم چیز دیگری مینوشتم. مسأله حجاب از نظر من الان حول اختیاری یا الزامی بودن آن صورت‌بندی شده است. اما موضوع این متن بی هنجاری و آشفتگی مرز حیای اخلاقی است که از نظر برخی بی‌حجابی را هم شامل می شود و از نظر برخی دیگر رفتار و گفتار جنسی را هم شامل نمیشود. ✍سید آرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠موریانه‌ها الان چه وقت گفتن از تدبیر اجتماعی است؟ در زمانه‌ای که ما باید جان بکنیم که بخشی از حاکمیت از سکون مفرط دست بردارد و به حداقل وظایف حاکمیتی خود عمل کند و در مساله حجاب اقتدار نشان بدهد، گفتن از تدبیر اجتماعی همان و بهانه دادن دست اینان همان! این زمان‌نشناسی و نفهمیدن زمان و مکان، تیغ حق را کند میکند و مثل موریانه ما را پوک میکند! این دغدغه دلسوزانه را زیاد میشنوم اما به نظر کافی نمی‌آید. صورتبندی مساله در حل آن بسیار مهم است. اگر یک دوگانه داشته باشیم که در یکسو صلح کل‌هایی باشند که اساسا مبارزه اجتماعی را انکار میکنند و در سوی دیگر آنهایی که مبارزه اجتماعی را قبول دارند قطعا کنار طرف دوم می‌ایستم. اما اگر دوگانه جای دیگری شکل بگیرد و صورت مساله این نباشد چه؟ مساله مدل مبارزه است! حالا بپرسیم آیا مدل مبارزه مبتنی بر مجازات -که باید باشد- کافی است؟ مال چه کسانی است؟ در بقیه موارد چه باید کرد؟ گستردگی هر کدام از موارد چقدر است؟ این سوالات مسیر ادامه بحث را روشن میکند! اگر مساله روش مبارزه باشد، ما نمونه‌های مختلفی داریم. یک طرف مثالی داریم که در آن ترکیبی از سیاستگذاری رفتاری و به کارگیری ترکیبی ابزار قانون و اقناع عمومی، کار را پیش برده است. طرح کاهش تخلفات رانندگی در سالهای ۷۶ تا ۸۴! طرحی که در آن ترکیبی از چند رویکرد دیده می‌شود. ۱. افزایش جریمه‌ها به سطح بازدارنده ۲. ایجاد نظارت موثر و حضور مستمر پلیس در خیابان‌ها و جاده‌ها ۳. استفاده از ظرفیتهای مدنی مثل همیار پلیس برای کودکان و پلیس همشهری برای بزرگسالان ۴. استفاده از رسانه‌ مثل خلق کاراکتر سیاساکتی، پخش برنامه‌هایی با محوریت سفر جاده‌ای و فرهنگ ترافیک درون شهری یا میان برنامه‌های گشت پلیس نامحسوس ۵. استفاده از المانهای محیطی مثل گذاشتن لاشه ماشینهای تصادفی در پلیس راه‌ها نتیجه بسیار خوب بود. کاهش تلفات جاده‌ای از سی هزار نفر به زیر بیست هزار نفر طی شش سال! دقت کنید همین کار شش سال کار برده است. کاری که تقدیرهای مکرر رهبری را به دنبال داشت مثالهای دیگری هم هست اما نمیدانم چقدر جدی است مثل همین طرح تشویقی کاهش مصرف برق و استفاده از ترکیب مشوق مالی و در کنار توجیه ناکافی رسانه‌ای! در طرف مقابل مساله اعتیاد را در نظر بگیرید. تقریبا چند سالی هست با مساله اعتیاد درگیرم. البته خدا را شکر معتاد نیستم! ۲۰ درصد جامعه کارگری، ۳ تا ۵ درصد جامعه دانش آموزی، ۶ درصد جامعه دانشجویی و ۳ تا ۷ درصد جامعه زنان درگیر اعتیاد هستند. ۳ میلیون مصرف کننده مستمر و حدود ۲ میلیون مصرف کننده تفننی داریم. با احتساب خانواده‌ها تقریبا ۲۵ میلیون نفر از نزدیک درگیر مساله اعتیادند. از دهه شست به بعد، نرخ رشد اعتیاد، سالیانه +۵ درصد است. اینها آمار رسمی خود سردار اسکندر مومنی دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور است. در مقابل عمده‌ترین شبکه فعال ترک اعتیاد شبکه معتادین گمنام است که چهار هزار حلقه برای معتادین و هزار حلقه برای خانواده‌هایشان دارد و برخی میگویند خودش تحت تاثیر عرفانهای نوظهور است. سوال: آیا سیاست جمع‌آوری معتادین کارساز بوده است؟ مساله خیابان باید حل شود. اما اگر به فکر آن گامهای قبل از خیابان نباشیم یا روی ابزار گونی زیاد حساب کنیم، آب در هاون می‌کوبیم. می‌شود همین مساله اعتیاد! از یک طرف مجبوریم هزینه زیادی برای جمع کردن معتاد بدهیم و از آن طرف مجبوریم خودمان آزادشان کنیم. در فضای حجاب هم بدانیم جریمه برای جرم مشهود لازم است ولی کافی نه! این مقایسه تجربه‌ها کمی تن آدم را می‌لرزاند. آیا حجم گونی که قرار است آدمها را در آن بریزیم درست محاسبه کرده‌ایم! نکند مثل اعتیاد، در خلاء تدبیر اجتماعی، گونی دیگر کار نکند؟ گونی و تدبیر اجتماعی با هم معنا دارند و بدون هم معنایشان را از دست می‌دهند! تاکید میکنم هر دویشان بی معنی می‌شود! خانم‌ها و آقایان! اینکه از مطالعه، طراحی و اجرای تدابیر اجتماعی -چه در سطح حاکمیتی و چه در بین کنشگران اجتماعی- بسیار کم می‌شنویم و می‌بینیم، نوید صبحی روشن نمی‌دهد. به خصوص که در زمینه حاکمیتی هم دچار مشکل هستیم! ✍حمید آقانوری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 توجیه فساد به اسم جهاد تبیین! این روزها و این سال‌ها سوالات و ابهامات زیادی در افکار عمومی طرح شده ولی پاسخی به آن‌ها داده نمی‌شود! اینکه چرا برخی از پابرهنگانی که جزو مبارزین انقلاب بودند، زندان رفتند، شکنجه شدند و سوابق روشنی دارند اما سبک زندگی‌شان متفاوت شده؟ درآمدها و دارایی هاشان افزون شده؟ خودشان حرف از مقاومت در برابر دشمنان می زنند اما فرزندانشان در آمریکا و اروپا در حال تحصیلند؟ مردم می‌پرسند چرا با فلانی که فسادش محرز است برخورد قاطع نمی‌شود؟ چرا مفسدان یک به یک تبرئه می‌شوند؟ چرا شاخص فساد اداری و اقتصادی در مملکت شیعه بین این همه حکومت در جهان، اینقدر فاجعه است؟ مگر این نظام، پیرو نظام امیرالمومنین علی علیه‌السلام نیست؟ این بود نظام علوی؟ «برخی» از تریبون‌دارها و اساتید که بعضاً انسان‌های سالم و انقلابی هم هستند، بیش از آنکه خود همراه این سؤال کننده‌ها شوند و خود مطالبه‌گر باشند، متأسفانه به اسم جهاد تبیین، این سؤالات و پرسش ها را توجیه می‌کنند و اصل سوال را پاک کنند. یکی از توجیهات این بوده که "در حکومت علی(علیه السلام) هم فساد و اختلاس خیلی بوده! نصف نهج‌البلاغه درباره فساد است! ایشان هم مجبور بودند برای مصلحت، افراد مفسد را تحمل کند و به آنان مسئولیت دهد. او به ابوموسی اشعری، اشعث، زیاد بن ابیه و کی و کی مسئولیت داد". این پاسخ‌های برگرفته از توجیه‌المسائل برای توجیه مفاسد بزرگ و عدیده در سه دهه اخیر کشور است. برای آنکه عدمِ برخورد قاطع با فساد را توجیه کنند، حضرت امیر (ع) را حاکمی ضد عدالت و مصلحت‌اندیش و خوارج را عدالتخواه معرفی می‌کنند! متأسفانه این مدل پاسخ‌ها، هم روحیه مطالبه‌گری و پرسش‌گری نیروهای حزب اللهی را در بسیج، مسجد و هیئت کمرنگ کرده، هم آنان را به عناصر توجیه‌گر در مقابل مردم تبدیل ساخته است و کم کم باعث فاصله جدی بین اقشار حزب اللهی و مسجدی با مردم شده. در نتیجه مصلحت خواص و اشخاص، مهم‌تر از مصلحت عموم جامعه شد و طی دوسه دهه، فقر و فساد و تبعیض و فاصله‌های طبقاتی در جامعه افزایش پیدا کرد. اما به راستی آیا حضرت امیرالمؤمنین آنگونه بود که این‌ها می‌گویند؟ وقتی زندگی و سیره عملی حضرت امیرالمؤمنین(ع) را در کنار فرامین و دستوراتش نگاه می کنیم چیزی جز عدالت نمی‌یابیم! ما یک مجموعه محکماتی از حضرت امیر(ع) در تاریخ و نهج‌البلاغه می‌بینیم و یک مجموعه متشابهات! (محکم یعنی روشن و واضح و غیرقابل شبهه. متشابه اما روشن نیست و نیاز به بررسی دارد، واضح نیست، چند منظور از آن قابل برداشت است) وظیفه ما این است که باید به محکمات تکیه کنیم. باید محکمات را ترویج کنیم. متشابهات شرایطی دارند و وابسته به زمان و مکان هستند، دلیل اصلی‌شان برای ما معلوم نیست، چرایی و چگونگی‌اش روشن نیست، بعضاً حتی صحت و سقمش زیر سوال است. محکمات تاریخ نظام علوی این است که حضرت امیر (ع) حاضر شد جنگ داخلی صورت بگیرد ولی حکم صدارت و ولایت برای طلحه و زبیر و معاویه تمدید نکند! جنگ و ناامنی را به بی‌عدالتی و مصلحت‌بافی ترجیح داد! اینها محکمات تاریخ نظام علوی است. حضرت حاضر شد با سوءاستفاده‌کنندگان از بیت‌المال و آنان که بیت المال را کابین زنانشان کردند بجنگد و آنها را از خود ناراضی و ناخشنود کند اما عدالت را برقرار کرده و مصلحت عموم را بجا آورد. حضرت امیر(ع) در مقابل برادرش عقیل همان بود که مقابل دشمنش معاویه ایستاد! از نگاه علی بن ابی طالب مصلحت یعنی مصلحت عموم جامعه! حضرت امیر(ع) آبروی یکی از فرماندارانش (عثمان بن حنيف) را فقط به خاطر نشستن بر سر سفره اشراف در طول تاریخ برده و او را رسوای تاریخ کرده است. دستور داد مسئول فاسد بازار اهواز را به اتهام تخلفات اقتصادی در اهواز بچرخانند تا رسوای تاریخ شود! ما چه می‌کنیم؟ ما استاندار متخلف و مدیر فاسد و دادستان متخلف و مسئول ناکارآمد را از این شهر به آن شهر می‌بریم! متشابهات اما انتصاب اشعث یا زیاد بن ابیه یا فلانی است. دلیل این انتصاباتِ انگشت‌شمار هم معلوم نیست، بعضاً انتصابی در کار نیست، بعضاً فسادشان بعد از مسئولیت‌شان بوده و ...! بله در حکومت آن حضرت کارگزار فاسد هم وجود داشت، اما مسئله مهم‌تر این است که اگر مدیری فساد می‌کرد برخورد حضرت بسیار سخت و سنگین می‌بود. تفاوتش با وضعیت فعلی جمهوری اسلامی این است که هم تعدد و حجم مفاسد قابل قیاس با حکومت علوی نیست و هم برخورد قاطعی با فساد و مفسد نمی‌شود! حضرات توجیه‌گر و ماله‌کش بهتر است از محکمات تاریخ نظام علوی بگویند که آن امام همام چگونه با فساد و تبعیض برخورد می‌کرد نه اینکه دنبال توجیه باشند که چرا با فساد مبارزه نمی‌شود! ✍ داود مدرسی‌یان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اکنون چه عذری هست؟ دیروز حمله مجدد تروریستی به حرم ملت ما و همشهری های ما را داغدار کرد و معلوم نبود اگر رشادت خادمان حرم نبود این فاجعه چطور رقم می خورد. این اتفاق تقریبا در چهلمین روز از اعدام مسببان حمله قبلی به حرم رخ داد که بعد از آن داعش بیانیه داد که انتقام خواهد گرفت. سوال من اما این است که چرا این تهدید توسط نهادهای امنیتی ما جدی گرفته نشد(هرچند اگر تهدید هم نبود، پیش بینی انتقام مجدد حکم عقل بود) و تدابیر لازم آن هم با نزدیک شدن چهلم اعدام تروریست ها اندیشیده نشده بود؟ چرا سیستم مدیریت امنیتی ما باید از یک منفذ، دو بار غافلگیر شود؟ بار نخست برخی اعلام کردند که علت این غافلگیری تمرکز بر کنترل اعتراضات بوده، اما اکنون چه عذری هست؟ استاندار فارس (که قبل از این دولت صرفا یک پزشک اصولگرا بدون تجربه اجرایی و امنیتی بوده و مانند بسیاری دیگر با منطق ملوک طوایفی منصوب شده) اگر همچنان بر مسند باقی بماند، معلوم نیست باید منتظر چه حوادث دیگری باشیم. در آخر برای شهدای این حادثه تلخ از خداوند مهربان طلب علو درجات و برای بازماندگان طلب صبر می کنیم. ✍سلمان کدیور @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 به آن دلسوزنماهای سیستان مظلوم حالا برخی رسانه ای ها که نمی دانم به یکباره از کجا اعزام شده اند یاد سیستان افتاده اند! وقتی دیگر رمقی باقی نمانده است... فقط امیدوارم اندکی بفهمند و اگر کمکی نمی کنند کار را خراب تر نکنند! یادم هست اولین باری که به زابل رفتم، برای شرکت در نشست جنبش عدالتخواه دانشجویی در بهمن سال 84 بود. وقتی که در حاشیه نشست به روستاهای اطراف رفتیم و خانه هایی را دیدیم که با بادهای 120 روزه زیر شن رفته و خیلی ها مهاجرت کرده بودند غصه خوردیم و از مسوولان امر مطالبه و بر سرشان داد و فریاد کردیم! همان وقت برای تاکسی های عبوری، قاچاق دو گالن سوخت قانونی بود چرا که می گفتند مردم کار دیگری ندارند و می گفتند این دستور را قالیباف مسوول ستاد مبارزه با قاچاق کالا در آن وقت داده است. یادم نیست چندمین سفر بود ولی بار دیگر، محرم سال 92 بود که با گروه تبلیغی اخوت به زابل رفتیم. این گروه فقط تبلیغ نمی کرد و می رفت و با مردم و نخبگان می نشست. فهمیدیم اوضاع خیلی خراب است. دکتر کوهکن که در مرکز تحقیقات کشاورزی بود می گفت ما 15 سال قبل همایش هایی داشتیم و مساله آب زابل را مطرح کردیم. در زبان کارشناسان انتقاداتی جدی به چاه نیمه ها که محل ذخیره آب و تامین آب حیاتی شهر بزرگ زاهدان نیز می باشند نیز مطرح بود. همانجا وقتی صحنه غمبار ماهی های مرده از خشکسالی و قایق های به گل نشسته را دیدیم، تصمیم گرفتیم مساله را ضریب بدهیم. حاج محمد زاهدشیخ و دوستان دیگر تقبل کردند و یاسر عرب زحمت ش را کشید. مستندی ساخته شد به نام «ماهی ها در سکوت می میرند» و بعد هم کاری تخصصی درباره مسائل آن منطقه به نام «ماهی ها در سکوت نمی میرند» ساخته شد که بردیم و در برنامه های تلویزیونی مثل ثریا و.. ضریب دادیم و اکران های دانشگاهی گذاشته شد و... بعد از آن بود که طرح آبرسانی به 46 هزار هکتار از اراضی سیستان با دستور رهبری به مبلغ سه هزار میلیارد تومان آغاز شد و اجرا گردید که بنا بود سه ساله تمام بشود ولی ظاهرا هنوز در جریان است با اشکالاتی چند... حالا هم ده سال دیگر گذشته است. می شود پرسید چرا فرآیندهای تصمیم گیری در کشور ما اینطورند؟ چرا حتی امور حیاتی اینطور راحت مورد بی مهری واقع می شوند؟ همان موقع یادم هست برخی کارشناسان می گفتند که در دولت احمدی نژاد که تا سال 92 بود عمده مسوولان استانداری سیستانی بودند ولی رفتند و زاهدان نشین شدند و دیگر بحران اینجا برای شان اهمیت نداشت! مطالبه گران امروز همان مسوولان دیروز ند ولی خب در ایران کسی پاسخگوی اعمالش نیست! همه ساله از سیلاب ها، آبی بیش از حقابه هم وارد کشور می شد ولی استفاده درستی از آن نمی گردید. برخی آقایان که امروز مطالبه گر شده اند دیروز با دولت آمریکایی اشرف غنی همکاری کردند و در زابل کارخانه سیمان زدند و عضو هییت مدیره آن شدند تا بند انحرافی کمال خان ساخته شود! رسانه ای ها کجا بودند آن وقت؟ معترضین کجا؟ خب اینها حتی میزان فهم شما از مسائل و میزان بحران زایی را کنترل می کنند و در عین حال شما مدعی نخبگی هستید! اینکه خیلی از کارها تاخیر می افتند و به وقت ش انجام نمی شوند دلیل وضعیت بحرانی کنونی است. حالا هم که رییس جمهور با تهدیدی نسنجیده، دولت همسایه را تحقیر کرد و عملا وارد شدن آب را به تاخیر انداخت، برخی از دوستان رسانه زده و حتی برخی مدعیان عقلانیت و نخبگی یادشان افتاده که به رییس جمهور بگویند تهدیدت را عملی کن پس چه شد؟! خب مگر می شود با تهدید میان دو همسایه زندگی کرد؟! راه حل در خیلی مسائل بوده که حالا تلویزیون هامون دارد به صورت تخصصی آنها را بررسی می کند و البته گرفتن حقابه از افغانستان هم راه حل های خود را دارد که قطعا تهدید علنی نیست! درد بسیار است و از همه بیشتر اینکه عناصر رسانه ای ما خودشان بیش از دیگران رسانه زده و جوگیرند حال آنکه آنان باید حتی فهم مساله و ادبیات مطالبه را سامان بدهند ولی چه سود که خود از دایره عقلانیت خارج اند و خیلی دیر به یاد همه چیز می افتند. چرا؟ چون هیچ کدام بر هیچ موضوعی ولو کوتاه متمرکز نمی شوند و کارشناس همه چیز هستند! ✍علیرضا کمیلی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠همه می بازیم ...کمتر دعوا و منازعه‌ای را در کشور سراغ دارم که مانند موضوع حجاب پتانسیل ایجاد شکاف‌های اجتماعی ویرانگر و به یک معنا فروپاشی جامعه از درون را داشته باشد. یعنی شما به باقی منازعات جاری در کشور نگاه کنید، منازعه فقیر و غنی یا بعضا منازعه میان قومیت‌ها، میان مرکز و حاشیه و... هیچ‌کدام به‌اندازه حجاب نمی‌توانند منشأ نوعی فروپاشی اجتماعی از درون باشند. وقتی از فروپاشی اجتماعی حرف می‌زنیم منظور سست شدن مفهوم «ما»، ما ایرانی‌هاست که در ذهن افراد این جامعه وجود دارد. ...شما به‌عنوان دشمن خارجی این مملکت بگردید ببینید حکومت ایران را که عجالتا نتوانسته‌اید با هر ابزار و بهانه‌ای، از موضوع هسته‌ای تا تحریم‌ها از میدان به در کنید و به یک معنا نتوانسته‌اید شکستش دهید، حالا به این نتیجه رسیدید که پس چه کنید؟ گفتند لازم است تا این جامعه را از درون متلاشی و ویران کنیم، طوری‌که آدم‌های ساکن در این محدوده سرزمینی نتوانند کنار یکدیگر به شکل مسالمت‌آمیز و کم‌تنش زندگی کنند، یعنی گروه‌های مختلفی از مردم احساس کنند که اگر اسم اینها ایرانی است، من ایرانی نیستم و به عکس. ...حجاب در ایران فراتر از مذهب است و یک نظم فرهنگی عمدتا برآمده از مردسالاری ریشه‌دار در جامعه ایران از آن حمایت می‌کند که اگر مذهب هم نبود، اجازه و امکان اینکه این پوشش به شکل کشورهای غربی باشد ناممکن بود. بنابراین در ایران حجاب امری فرهنگی است، منازعه هم منازعه‌ای فرهنگی است، اقشار و گروه‌های مختلف عقاید متفاوتی در این زمینه دارند و این عقاید متفاوت درواقع در خودش پتانسیل تنش و منازعه دارد، اینکه آدم‌ها سر آن دعوا کنند مثلا بگویند در میهمانی‌ای که فلانی باشد من نمی‌آیم یا فلان‌جا حضور پیدا نمی‌کنم، درواقع پتانسیل منازعه اجتماعی است که افراد با عقاید و ارزش‌های متفاوت تاب و تحمل همزیستی مسالمت‌آمیز با دیگری متفاوت را در خود نمی‌بینند. ...تا زمانی که دولت اینچنین متجاوزانه به حوزه فرهنگ تعدی نکرده بود، جامعه خودش سعی داشت به‌صورت مسالمت‌آمیز این منازعه را تا حدی تعدیل کند و همزیستی مسالمت‌آمیز و کم‌تنش افراد با عقاید و ارزش‌های متفاوت را درکنار همدیگر امکان‌پذیر کند. آدم‌ها یاد گرفته بودند که مثلا اگر میهمانی‌ای بود که مشروباتی سرو می‌شد یا پوشش خانم‌ها در تعارض با ارزش‌های مذهبی بود، خانواده‌های مذهبی سعی می‌کردند تا حد امکان کم‌تنش و مسالمت‌آمیز برخورد کنند، مثلا می‌گفتند دیرتر می‌رویم، زودتر برمی‌گردیم و این‌طور نبود که میهمانی و عروسی فرد نزدیک خانواده‌اش را نرود که کدورتی میان خانواده‌ها ایجاد شود. طرف مقابل نیز همین‌طور سعی می‌کرد در چند ساعتی که خانواده مذهبی هستند، تا حدی رعایت کند. احترام نگه داشته می‌شد. اینها یاد گرفته بودند بدون تنفر و کدورت کنار یکدیگر زندگی کنند. متاسفانه ورود دولت همه تلاش‌های جامعه را به باد می‌دهد و به‌گونه‌ای به باد می‌دهد که این آدم‌ها دیگر توان تحمل همدیگر را نداشته باشند. ...وقتی حکومت ورود می‌کند به منازعات فرهنگی، تمام نفرت از ناکارآمدی حکومت، تمام آن بدبختی و مصائب ریز و درشتی که مردم درست یا غلط، علت‌العلل آن را حکومت تلقی می‌کنند، فرافکنی بر اقشاری می‌شود که حکومت از سبک زندگی آنها دفاع و حمایت می‌کند. حالا هر چقدر هم که این اقشار خود منتقد حکومت باشند. اما مردم عادی حس می‌کنند ظاهر برخی افراد و اقشار با ظاهر افراد موردپسند و حمایت حکومت یکی است، پس همین‌ها هستند که زندگی‌شان را نابود کرده‌اند. حالا چرا فرافکنی‌؟ چون حکومت و مسئولان حکومتی که قدرتمندند و دست مردم عادی به آنان نمی‌رسد، لذا همه آن نارضایتی و خشم و نفرت روی سر زن و بچه و پیر و جوان معمولی آوار می‌شود که صرفا ظاهرشان مشابه آن ظاهر و سر و وضعی است که موردپسند و حمایت حکومت است. ...حجاب منازعه فرهنگی است و شما دارید از این ابزار انحصاری اعمال خشونت دولتی که چه جریمه باشد و چه تعذیر و زندان، از این ابزار انحصاری در یک منازعه ماهیتا فرهنگی استفاده می‌کنید که عرض کردم چه پیامدهای ناگواری برای جامعه و عرصه اجتماعی دارد. مطمئن باشیم این منازعه‌ای که بخواهد با کاربرد خشونت انحصاری دولتی مغلوبه شود هیچ برنده‌ای نخواهد داشت، همه باخته‌اند. حکومت که از پیش به‌دلیل آن تضاد تاریخی دولت ملت و خشم و نارضایتی عمومی از ناکارآمدی‌ها در حوزه اقتصادی باخته است. مشکل این است که حالا با کاربرد ابزار انحصاری خشونت دولتی در این منازعه این خشم و نارضایتی و نفرت عمومی روی جامعه سرشکن خواهد شد و این‌بار جامعه ایران می‌بازد، آن «ما»ی فرهنگی از بین می‌رود. ✍بهاره آروین https://farhikhtegandaily.com/page/240974 @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کاش هیچوقت جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشود! این کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم...در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دست‌هایی به مثال جیب، تهی...به سمت یک ابلیس مسلح می‌رود، انتحاری و بی‌پروا، به حکم آن استاد که جهل از قواعد و اصولش می‌بارد به سوی «نفله شدن» حرکت کرده، یحتمل گفته صدی نودونه گلوله‌اش به شقیقه‌ام می‌مالد ولی اگر یک در صد نمالد، می‌مالمش به زمین...مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...جسم‌هایی در صف انتظار زمین‌گیر شدن عمودی ماندند، جان‌هایی پاک بر تن‌هایشان سکونت یافتند... همین کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم...کاکو، خواستم بگویم کوله‌پشتی واژه‌هایم، انبان حرف‌هایم، ذهن بیقرارم؛ هیچکدام چیزی ندارد که به تو بگوید، تو بزرگتر از کلمات منی...فقط می‌خواهم مقابل هیچ دوربینی ظاهر نشوی، جواب هیچ خبرنگاری را ندهی، هیچوقت سیمایت آشکارتر از آن چند فریم لرزان و تاریک نشود، در پس پرده غیب بودنت را دوست دارم... وقتی از تمام انسان‌ها خسته می‌شویم، وقتی امید به بند آخرش بند می‌شود و ناامیدی تنها پاسخمان، می‌خواهم سیمای ناآشنایت را پشت کالبدهایی که نمی‌شناسم حدس بزنم...با خودم بگویم که هنوز چه مردانی پشت نقاب سادگی، بی میز و منصب، برادر مانده‌اند، داداش بزرگترمانند...کاکوی ما! من ایران را دوست دارم، به شکل غیرمنطقی و جدیدا غیراستانداردش...هنوز وقتی یکی مدال می‌گیرد و پرچم بالا می‌رود مثل دوران کودکی دور اتاق می‌دوم، وقتی تصاویر جنگ را می‌بینم از تاخیر به دنیا آمدنم شرمنده می‌شوم و دلم می‌خواهد کوچه‌ای از خرمشهر به خون من آزاد می‌شد، هرسال به سالگرد سقوط هواپیمای عباس بابایی که می‌رسیم جانم تیر می‌کشد که آشناترین هم‌زمین من به آسمان‌ها در آسمان ابدی شد، هربار جایی از شهر نو نوار می‌شود مثل یک توریست مقابلش خشکم می‌زند و با ذوق نگاهش می‌کنم، وطن مثل سیمای مادر است که لای چین و چروکش اصیل‌ترین زیبایی‌ها جا خوش کرده است...وقت‌هایی که هیچ امیدی نیست و توان پذیرش ناامیدی هم، به آدم‌هایی که نمی‌شناسمشان فکر می‌کنم، دانشمندانی که بیم ترور نگذاشته هیچوقت نامشان جایی ثبت شود، آدم‌هایی که با گردنی باریک‌تر از مو مقابل گردن کلفت‌ها ایستادند و جوری حذف شدند که گویی هرگز نبوده‌اند، همه آنها که خواستند و نتوانستند اما از خواستن، پشیمان نشدند، کاکویمان مرزش تا نتوانستن میلی‌متری بود و اگر نمی‌توانست اسمش لای فهرست روزانه قربانیان فراموش می‌شد، هیچوقت نمی‌فهمیدیم چه پهلوانی بوده... ایران من به شانه‌های استوار کاکوهایی تکیه داده که بعید است هیچوقت بشناسمشان! ✍محمدصادق فرامرزی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠شوک‌درمانی، هویت‌زدایی و اعتراضات در چارچوب برنامه‌ریزی توسعه مهم‌ترین مساله، ایجاد وفاق جمعی درباره حیاتی‌ترین دور باطل اصلی یعنی بازتولیدکنندگی توسعه‌نیافتگی است. مجموعه مطالعات نزدیک به ۵۰ ساله من درباره ریشه های تداوم توسعه نیافتگی در ایران می‌گوید هیچ عنصری در طول تاریخ ایران به اندازه خصلت شوک‌زدگی جامعه، عامل این مساله نیست. نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور متاسفانه به شوک‌درمانی اعتیاد یافته است و ریل‌هایی ایجاد کرده که منتهی به قهقرا و سقوط و انحطاط می‌شود و هر روز که می‌گذرد، هم هزینه اصلاح بالا می‌رود و هم احتمال در مسیرهای بدون بازگشت افزایش می‌یابد. جامعه ما بیش از صد سال است که به نوسانات قیمت نفت و شوک‌های ناشی از آن عادت کرده است و در اسارت آن قرار دارد و نمی‌تواند از آن بیرون بیاید. هر چقدر که به سال‌های جدید نزدیک‌تر می‌شویم شوک‌های دیگری هم می آیند که یکی از دیگری خطرناک‌تر و فاجعه‌ساز‌تر شده‌اند. مثل شوک تحریم، شوک پاندمی و از همه مخرب‌تر شوک‌های مربوط به سیاستگذاری‌های نابخردانه در قیمت‌های کلیدی و اساسی. از دریچه اندیشه توسعه، وقتی شوک به جامعه وارد می کند جامعه احساس گسستگی از هویت خود را پیدا می کند. این که می بینید در کانون‌های تصمیم‌گیری کشور، نفوذی پیدا می‌شود دلیل دارد. در واقع اندیشه توسعه می‌گوید ایجاد شوک، هویت‌زدایی می کند و فرد در جامعه برایش منافع ملی در حاشیه قرار می‌گیرد. او با شوک، موقعیت و جهت را از دست جامعه می‌گیرد و نمی‌داند چه می‌کند و بایسته‌های برخورد با شرایط کنونی چیست و مساله مهم‌تر این است که شوک باعث می‌شود که مخاطبانش به هر چیزی تن بدهند. در شرایط شوک‌زدگی جامعه و مسئولان کلیدی کشور، تصمیم‌ها و انتخاب‌ها آشفته و اکنون‌زده می شود. جامعه اکنون‌زده از گذشته خود گسیخته و نسبت خود را با آینده حذف کرده است. تمام مشخصه‌های این جامعه را در فرآیند برنامه‌ریزی توسعه می‌بینید. آنچه که ما در نهایت اخلاص و ارادت و خضوع به نظام تصمیم‌گیری کشور گوشزد می‌کنیم این است که مرحله پس از شوک، آنومی است یعنی ناهنجاری و بی‌هنجاری است. این که برخی در این حکومت روی زلف خانم‌ها این همه انرژی می‌گذارند و بعضا از مسائل حیاتی مملکت غفلت می‌شود؛ این یک نشانه است که ما به سمت مناسبات آنومیکِ خطرناک حرکت می‌کنیم و من بی‌پرده و مشفقانه می‌گویم که سطح آنومی در نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی کشور به مراتب خطرناک‌تر از سطح آنومی در سایر اقشار جامعه است. مسیر این طور است "شوک – آنومی – فروپاشی"! به صراحت می‌گویم که آنومی را در رفتارهای نظام تصمیم‌گیری و تخصیص منابع کشور می‌بینیم و مشخصه‌های فراوانی درباره این آنومی وجود دارد! مثلا با تصمیم‌گیرندگانی روبرو هستیم که خود سیاست تورم‌زا انتخاب می‌کنند و بعد که عوارض این سیاست برملا شد، خودشان اپوزیسیون می‌شوند و اعتراض می‌کنند که این چه بساطی است! و متوجه نیستند که کارهای خودشان این بساط را سر کشور آورده است. ✍فرشاد مومنی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کار دشوار حکمرانی چرا رهبر انقلاب در موقعیت‌های مختلفی اصل حفظ وحدت و آرامش و امنیت روانی مردم را بر همه چیز اولی می‌دانند. حتی زمانی‌که درست و غلط ماجرا آشکار است؟ جملاتی از معظم‌له در ماجرای یکشنبه سیاه مجلس(بهمن ۹۱) را مرور کنیم: "این کار بدی بود، این کار نامناسبی بود؛ اینجور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسی مردم است. یکی از حقوق اساسی مهم مردم این است که در آرامش روانی و در امنیت روانی زندگی کنند؛ در کشور امنیت اخلاقی برقرار باشد... توقع بنده از مسئولین این است که حالا که رفتار دشمن شدت پیدا کرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهید و بیشتر با هم باشید. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، میدان ندادن به احساسات سرکش، ملاحظه‌ی مصالح کشور، متمرکز کردن همه‌ی توان و نیرو برای حل مشکلات مردم و مشکلات کشور؛ این توقع ماست." امیرالمؤمنین علیه‌السلام در توضیح دلیل سکوتش در ماجرای غصب خلافت که مهمترین و کلیدی‌ترین موضوع تاریخ اسلام است، فرمود: «و ایمُ اللّه، لولا مَخافةُ الفُرقَةِ بَیْنَ المسلمینَ ، و أن یَعودوا إلَی الکفرِ و یَعْوَرَّ الدِّینُ، لَکُنّا قد غَیّرْنا ذلکَ ما استَطَعْنا... سوگند به خدا اگر بیم آن نبود که مسلمانان پراکنده شوند و به کفر بازگردند و دین صدمه ببیند، بی‌گمان تا آن جا که توان داشتیم این وضع را دگرگون می‌ساختیم.» «فَرَأیْتُ أنَّ الصَّبْرَ عَلی ذلِکَ اَفْضَلُ مِنْ تَفْریقِ کَلِمَةِ الْمُسْلِمین»: دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین بالاتر است. کار دشوار حکمرانی، تشخیص اولویت‌ها در جهت حفظ اصلی‌ترین چيزهاست. تشخیص درست از غلط فقط مقدمه‌ی بصیرت است. تشخیص اولویت‌ها و شیوه رفع تزاحم امور و قدرت ترجیح مصالح بر خودخواهی و نفع شخصی و جناحی، کار دشوارتری است. ✍وحید یامین پور @Kolbe_Andishe_Farhang