فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وعده اش را دادند ولی تحقق پیدا نکرد!
🎥حجتالاسلام محسن قنبریان از شیوه شفافیت امیرالمومنین در سه سطح میگوید.
امام علی (ع) خطاب به مالکاشتر: اگر مردم بدگمان شدند و گمان کردند که درباره آنها ستمی روا داشتهای، عذر و دلیل خود را برای مردم اصحار کن!
«قاعده اصحار» در حکمرانی اینجا متولد شد، اصحار یا صحراگونگی! یعنی مانند صحرا که فضا باز است، همه چیز به صورت شفاف در محضر مردم باشد.
برای نظارت، باید شفافیت باشد؛ در نامه ۵۰ نهجالبلاغه هم گفته شده جز در مسائل جنگی همه چیز را خواهم گفت.
ما باید عذرهایمان را شفاف کنیم؛ با مردم در میان بگذاریم.
دوم مسائل مالی است. حضرت امیر میفرمایند اگر هنگام جدا شدن از شما به اموالم اضافه شد، بدانید خیانت کردهام! واضح است باید اموال مسئولین در معرض دید قرار بگیرد.
در ماده ۲۹ برنامه ششم قرار شد حقوقها برای همه مردم شفاف بشود؛ متاسفانه در دولت انقلابی وعدهاش داده شد، ولی تحقق پیدا نکرد!
سوم هم شفافیت آراء است که الان در مجلس بیشترِ گیرمان سر شفافیت در آراء است.
به نظر، مردم شفافیتهای مالی بیشتر برایشان مهم باشد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا حسن یزدانی به دیوید تیلور باخت؟
B2n.ir/f28894
در این مقاله👆 به باخت "حسن یزدانی" در مقابل دیوید تیلور پرداخته شده است. زاویه تحلیل این تحلیلگر "مدیریت ورزش" است. من تا حدودی با زاویه تحلیل همراه هستم اما به نظرم این باخت زوایای دیگری هم دارد و یکی از آن زوایای پنهان بحث "تغییر استایل مبارزه" حسن یزدانی گرامی است. اگر نگاهی به کشتیهای یکدهه پیش او بیاندازیم قادر خواهیم بود این چرخش را به وضوح مشاهده کنیم که در مجموع "عنصر جنگندگی" آن کاهش یافته است.
نکته دیگر که شاید جنبه جامعهشناختی دارد "تغییر جایگاه" یزدانی از منظر طبقه است که نیاز به تحلیل جامعی دارد. اگر فیلم "راکی ۳" را دیده باشید در آنجا فرازی در فیلم هست که آپولو به راکی میگوید:
تو "Eyes of the Tiger" -چشمان ببرگونه" را از دست دادهای و دلیل باخت تو این است و ما به این باشگاه زمخت و در محل فقراء آوردمت تا اون نگاه را دوباره پیدا کنی"
مشابه این سخن را علیرضا حیدری در گفتگویش با خبرنگاری میگوید که وقتی از محله زورآباد کرج شروع کرده بود همه چی برایش جنگ بود و جنگیدن در تشک کشتی راهی بود برایش تا از فقر و وضع زورآبادی فرار کند و وقتی به طبقه مرفهتر میرسد حس جنگجوئیش کاهش مییابد. این نکته را در آنالیزهای کشتیگیران و روند ظهور و افول آنها در ایران کمتر مورد مداقه قرار میدهیم. کشتی در ایران خاستگاهش فقر و تنگدستی و طبقات غیرمرفه بوده است.
✍سیدجواد میری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠کدام حماقت، کدام تحقیر
در عصر امروز شعف عمومی از دیدن سوپراستارها یا ستاره های ورزش چیز عجیبی نیست. مسی و رونالدو و امثالهم هرجا بروند مردم برای دیدن آنها از سر و شانه هم بالا می روند.
وقتی دستمالی که لیونل مسی برای پاک کردن اشکهایش در کنفرانس مطبوعاتی جدایی از بارسلونا استفاده کرد، در حراج یک میلیون دلار ارزشگذاری می شود، دیدن هیجان جوانان ایرانی(که کمتر از هر کشور دیگری شاهد چنین رویدادهایی بوده و هنوز بر سر ورزشگاه رفتن زنان در حال چانه زدن با حاکمیت هستند) نه عجیب است نه نشانه بی فرهنگی و حماقت دوستدارن فوتبال.
حماقتی اگر باشد متوجه مسئولان ورزشی است که می توانستند مراسم استقبال را به نحو خوب و به صورتی که شان ملت ایران حفظ شود برگزار کنند و نکردند.
سیستمی که هیچ سیاست و تدبیری برای تزریق شادی ملی و جشن همگانی خیابانی، بجز آنچه که خودش بخواهد و اهداف سیاسی در آن نهان باشد، ندارد.
تحقیر ملی هم آن سیمکارت های بدون فیلتری بود که ملت را آن محروم می نمایید اما به خارجی ها با عزت و احترام و افتخار تقدیم می کنید.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠رونالدو در تهران و درس ها و عبرت های آن
رونالدو در تهران حضور یافت، نه در ترکیب یک تیم اروپایی، بلکه در قالب تیم النصر عربستان.
کشوری که تا همین اواخر به عنوان محافظەکارترین کشور مسلمان و اصلی ترین مدافع راست کیشی دینی شناخته می شد.
عزم بن سلمان برای بنای اقتصادی بدون نفت و فوق پیشرفته و خلق هویتی ملی کە سهم مذهب در آن کمتر باشد، رونالدو را به ریاض آورده است.
" صلح چینی " ایران و عربستان هم امکان حضور این ابرستاره را در تهران فراهم آورد و صحنەهای مهیج امروز را آفرید.
دویدن مردم مشتاق دنبال اتوبوس و فتح هتل اسپیناس، از معدود هتل های پنج ستارەی ساختە شدە در تهران پس از انقلاب از تصاویر ماندگاری هستند که حال و احوال این روزها را روایت می کنند.
هتل ها و تورنمنت های ورزشی از قضا نشانەهای رونق اقتصادیند و فقر در این حوزەها نمایانگر کسادی اقتصاد و انزوای جهانی آنست.
سولژنیتسین ناراضی معروف روس در اواسط دهەی هفتاد نامەای پیشگویانە به زمامداران شوروی با این مضمون نوشت.
...کمونیسم یک ایدئولوژی اروپایی است که در زادگاهش آن را جدی نگرفتند. اما اینک دو دهه است که ما با چینی ها بر سر حقانیت ایدئولوژیک و این که خلوص عقیده و راست کیشی کدام بیشتر است، درگیر یک رقابت مرگباریم.
وقتش رسیده این عطیه را به چینی ها پیش کش کنید و بگذارید چند صباحی هم آنها دلشان را خوش کنند و میهن مادر جهان سوسیالیسم شوند!
تا اینجا هم برای ما زیادی است، جای آن به توسعه کشور و رفاه مردم و آبادانی سیبری بپردازید...
رقابت ایران و عربستان بر سر رهبری جهان اسلام و نفوذ در خاورمیانه، یادآور منازعەی چین و روسیه بر سر ایدئولوژی و ژئوپولتیک در دهەهای پایانی قرن بیست است.
نسخەی اوریجینال اسلام سیاسی به مثابەی برساختەای مدرن در اصل یک ایدئولوژی مصری است که بعدها در ایران و عربستان صورت بندی های تازەای پیدا کرد.
مخاطب سولژنیتسین مقامات شوروی بودند، اما شگفتا چینی هایی که روس ها را مرتد و خائن به آرمان کمونیسم می دانستند، ناگهان به خود آمده و پند او را آویزەی گوش نمودند.
داستان این بود که کمونیست های چینی از سال 1978 عملا ایدئولوژی را کنار نهادند و تمام وقت به اقتصاد پرداختند و از سرنوشت شوم شوروی در امان ماندند.
اکنون معلوم نیست کدام روشنفکر اصلاح طلب یا فن سالار خردمند زیر عبای بن سلمان رفته و مجابش کرده که رهبری جهان اسلام و پرچمداری اسلام سیاسی را به ایران بسپارد.
و بجای حمایت از جیش الاسلام در جنگ سوریه مشغول ساختن شهر نیوم و میزبانی از رونالدو و مسی و کریم بنزما گردد!
هر که بوده کار و کاسبی خوبی یاد ولیعهد جاه طلب و بلندپرواز داده است.
توسعەی اقتصادی به تنهایی نسخەی نجات بخش عربستان و احیاگر ساختار سیاسی غیردمکراتیک آن نیست.
اما مانند تجربەی شرق آسیا حتما از پس توسعه و افزایش ثروت عمومی، دمکراسی هم خواهد آمد.
مهم آنست که اکنون خلیج فارس به یک کانون مهم اقتصاد جهان و پیشانی خاورمیانەی جدید تبدیل شده است.
رونالدو، آرامکو، خطوط هوایی قطر و امارات، جاذبەهای سحرانگیز دوبی و ...از مظاهر این دنیای جدید هستند.
عرب هایی که زمانی با شعار "ثورة ثورة حتی النصر" در ما شور انقلاب و مبارزه بر می انگیختند، امروز " النصر " شان را با ستارەهای جهان فوتبال می آرایند و فتح و نصرتشان را در بانک داری و تجارت و خرید باشگاه ها و سوپرلیگ ها می یابند.
✍صلاح الدین خدیو
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠یک مکتب اخلاقی و وجدانی ولی بدون خدا؟!
🔹ممکن است کسی بگوید چه مانعی دارد که ما براساس وجدان انسان که از کارهای اخلاقی لذت میبرد، ولو اینکه خدایی در کار نباشد، معنویت را برقرار کنیم؟
اصولا اگر انسان فقط به خاطر لذت، ولو لذت معنوی، کاری بکند فقط تا مرز کشته شدن است، تا مرز زندان رفتنهای متوالی است. یعنی اینها (امور اخلاقی مانند زیبایی دوستی) در این حدود به شکل امور تفنّنی و فانتزی درست است، اما به شکل نیازهای عمیق بشری که در مکتب لازم است تا افرادِ پایبند به مکتب به خاطر این ارزشهای معنوی «پاکبازی» و «سربازی» کنند صحیح نیست، یعنی نیاز مکتب به ایمان به معنویات در یک حد خیلی بالاتر و بهتری است.
لذا اگر کسی مثلا بگوید: امام حسین علیهالسلام به کربلا رفت و خود و جوانانش را به کشتن داد و اهل بیتش را به اسارت داد زیرا وجدانش از خدمت به خلق خدا لذت میبرد، درست نیست، زیرا لذت در پایان به خود انسان برمیگردد و دیگر با «پاکباختگی» جور درنمیآید. این اولا.
ثانیا: اگر خدایی در عالم نباشد و نظام و هدفی در کار نباشد و اگر یک نوع وابستگی باطنی میان اشیاء و انسانها برقرار نباشد، خود لذت بردن که ما بر اساس آن ساخته شدهایم، آیا نباید گفت غلطی در طبیعت است؟ این که من مثلا از نان خوردن فلان بچه یتیم لذت میبرم چه ربطی به من دارد؟ او خود لذت ببرد چرا من لذت ببرم؟ این لذت در این صورت چیزی است شبیه لغو و پوچ، یعنی حکمت و علتی در وجود من ندارد و بیدلیل است.
ولی اگر بگوییم یک نوع همبستگی در نظام عالم هست و خلقت روی حکمت کار میکند، میان من و سایر افراد یک وابستگی در متن خلقت هست و همه عضو یک پیکریم، آنوقت من که دنبال این لذت میروم، به دنبال امر پوچ و بیهدف از سوی خود نمیروم، دنبال یک اصل متقن در خلقت میروم.
اگر لذت تصادفی باشد و تصادفا من طوری ساخته شدهام که از رسیدن خیر به دیگران لذت میبرم و این لذت برای من هیچ فلسفهای ندارد، در این صورت باز آخرش کار به پوچی و بیهدفی میکشد؛ یعنی طبیعت از کار خود هدفی نداشته و کار لغوی انجام داده است و من دارم دنبال آن کار لغو طبیعت میروم و فیالمثل خود را به عنوان سرباز برای دفاع از مردم به خاطر لذتی که میبرم فدا میکنم؛ اما خود لذت چیست؟ نمیدانم، بلکه اینچنین ساخته شدهام (مانند اینکه انسان گاه شش انگشتی ساخته میشود). در این صورت طبیعت کار پوچی انجام میدهد و کار من هم پوچ است و این دیگر ارزش و هدف نیست.
این که هدف من بر اساس لذتی است که به غلط در من گذاشته شده است و آنچه هدف من در آن است [یعنی طبیعت] خود بیهدف است، زندگی مرا از پوچی خارج نمیکند.
پس در عین اینکه ما قائل به وجدان اخلاقی میشویم و میگوییم انسان بالفطره از کار خوب لذت و از کار بد رنج میبرد، اگر پای خدا و خلقت و هدف داشتن خلقت در میان نباشد، کار ما از پوچی خارج نمیشود. ولی آنجا که این وجدان اخلاقی هست (و ما معتقدیم که واقعا وجود دارد) اما من خود میفهمم که این وجدان را خدا برای این قرار داده است که من کار باهدفی را انجام دهم و در متن خلقت، من و آن یتیم و آن پیرزن عضو یک پیکر هستیم و واقعا جزء یک نقشه و طرح هستیم و از یک مشیّت ازلی پیروی میکنیم و به دنبال یک حکمت میرویم و هدف خلقت و خالق خلقت را تأمین میکنیم، در این صورت این امر معنوی پوچ نیست بلکه حقیقی و واقعی است.
پس هر مکتبی نیاز دارد به چنین هدفها و ارزشهای معنوی، و به صرف شرکت در منافع و بر اساس آن نمیتوان یک مکتب انسانی جامع به وجود آورد،
✍استاد شهید مرتضی مطهری، هدف زندگی، ص۴۷-۴۳ (با تلخیص)
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠وقتی مدرسه نابرابری را تثبیت می کند
از بعضی خانوادهها سؤال میکنم که برای تحصیل فرزندشان چقدر شهریه پرداخت کردهاند. با شنیدن پاسخ، بیاختیار سوت ممتدی میزنم! به زمین نگاه میکنم و سرم را به چپ و راست تکان میدهم. از کسانی که این مبالغ هنگفت را پرداخت کردهاند میپرسم که این پول را در ازای دریافت چه خدماتی پرداخت کردهاند. میگویند: دو زبان خارجی یاد میدهند، معلم نقاشیشان فلانی است، موسیقی و حرکات موزون یاد میدهند، کلاسهای ورزششان در فلان باشگاه است، از انواع هنرها میتوانند یکی را انتخاب و فرد شناختهشدهای در آن هنر به آنها درس بدهد، غذایشان تحت نظر یک متخصص تغذیه است، آنها را به موزهها، گالریها و کتابفروشیها میبرند، وضعیت پزشکیشان مدام چک میشود، برنامههای مشترک هنری با حضور والدین ترتیب میدهند، برایشان کلاس قصهگویی و شاهنامهخوانی برگزار میکنند و ...
بوردیو؛ جامعهشناس فرانسوی چند دهه قبل به نقد جدی نظام آموزشی فرانسه پرداخت. او معتقد بود که کارکرد نظام آموزشی آن است که دانشآموزان را برای زندگیِ پس از مدرسه یا دانشگاه توانمند کند و به آنها مهارتهای لازم برای فرهیخته بودن را بیاموزد. منظور او از فرهیختگی، کسب منشها و شیوههای درک جهان، و نیز مهارتهایی بود که با داشتن آنها افراد احساس نکنند که در مقایسه با سایرین چیزی کم دارند. مثلاً دانشآموزان پس از اتمام دوره تحصیل بتوانند به یک زبان خارجی حرف بزنند، وقتی یک تابلوی نقاشی دیدند بگویند که این تابلو در چه سبکی نقاشی شده است، اگر به یک موسیقی گوش کردند بگویند که این موسیقی در چه سبکی است، نام سازهای موسیقی را بهدرستی بدانند، با ایجاد ارتباط اجتماعی و نیز رفتار در موقعیتهای اجتماعی مختلف نظیر رستوران یا گالریهای هنری آشنا باشند. درمجموع توانایی درک و تعامل با عرصه اجتماع و هنر را کسب کنند.
از نظر او همه دانش آموزان با توان و قابلیتهای یکسانی وارد نظام مدرسه نمیشوند. برخی از آنها از قبل دارای خانواده فرهیختهای هستند و روشن است که اگر در مدرسه چنین چیزهایی به دانشآموزان یاد داده شود توانایی آنان صرفاً تکمیل خواهد شد چون از زمینههای قبلی برخوردارند. ولی عدهای از دانش آموزان هم هستند که در خانواده اصلاً چنین چیزهایی را نیاموختهاند و به تعبیری خانواده فقیری داشتهاند. وظیفه نظام آموزشوپرورش آن است که روی این دانشآموزان بیشتر کار کند. به آنان بیشتر آموزش بدهد تا همپای دانش آموزان دسته اول شوند. امری که برخی آنرا تبعیض مثبت میدانند. نظام آموزشوپرورش باید وضعیت را عادلانه پیش ببرد تا درنهایت دانشآموزان با تواناییهای مشابهی دوره تحصیل را به اتمام برسانند.
نظر بوردیو آن بود که نظام آموزشی فرانسه چنین نیست. درواقع نابرابری موجود در نظام آموزشی باعث میشود تا فقرا، با فرهنگ حاکم بر خانوادههای فقیر وارد مدرسه شده و با همان فرهنگ خارج شوند. خانوادههایی که پولدارترند یا به تعبیر بوردیو سرمایه اقتصادی و فرهنگی بیشتری دارند فرزندان خود را به مدارس درجهیک میفرستند و خانوادههای کمدرآمد به مدارس ضعیف تر. نتیجه آنکه وارثان اقتصاد، هنر و سیاست همچنان وارث و مدعی این عرصه میمانند و وارثان فقر هم همچنان فقر را به نسل بعد از خود منتقل میکنند. نابرابری از طریق مدرسه مدام بازتولید میشود. بوردیو این امر را خشونت نمادین میداند. یعنی نظام آموزشوپرورش به شکل سمبلیک عدهای را از گردونه فرهیخته شدن و کسب مهارتهای اجتماعی لازم برای زندگی امروزی کنار میگذارد.
آنچه بوردیو چند دهه قبل در خصوص نظام آموزشی کشور فرانسه گفت ظاهراً به شکلی آشکار در کشور ما در حال وقوع است. متأسفانه در کشوری که در قانون اساسیاش بر آموزش رایگان تأکید شده است روزبهروز شاهد طبقاتی شدن امر آموزش هستیم. نکته جالب آنکه در مدارس دولتی هم شاهد طبقاتی شدن هستیم و مسئله فقط مدارس خصوصی/دولتی نیست. برخی از مدارس دولتی هم که در مناطق مرفه نشین شهرها قرار دارند با دریافت مستمر هزینه از والدین تلاش میکنند خدمات ویژهای به دانش آموزان ارائه دهند. و دراینبین آنچه مشهود است آنکه:
مدرسه در ایران بهتدریج تبدیل به سیستم تثبیت نابرابریهای اجتماعی میشود. ژنهای مرغوب که در خانوادههایی با سرمایه فرهنگی و اقتصادی بالا رشد میکنند به مدارس مطلوب میروند و میشوند وارثان اقتصاد و هنر، و ژنهای نامرغوب که والدین مرغوبی! ندارند به مدارس ضعیف میروند و میشوند وارثان فقر!
سخن پایانی: مراقب باشیم. برخی از این مدارس به والدین چنین القاء می کنند که پدر و مادر خوب بودن یعنی کسی که چنین خدمات گران قیمتی را برای فرزندانش فراهم کند.
✍فردین علیخواه
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠شرارت امر خیر در ایران!
زن و شوهری ثروتمند تصمیم می گیرند کار خیر کنند. بعد با خودشان می گویند «خوب حالا چه کار کنیم؟» آنگاه آلبوم خاطراتشان را ورق می زنند و با خود میگویند «چقدر در کودکی خیلی تنها بودیم!» این میشود که یکباره میروند جلوی در سازمان ویلچر نشینِ بهزیستی و 45 بچه را به سرپرستی قبول و به شکل اتوبوسی به خانه چهار طبقه شان منتقل مینمایند.
کار خیر از این پر سر و صدا تر؟ حالا از در و دیوار خبرنگار و رسانه ها و تشویق و تمجید حوالهشان میشود. به عنوان نیک اندیش قدر میبینند و بر صدر مینشینند. الگوی یتیمنوازی شده و حلقههای تازهای از حامیان به مریدانشان اضافه میشوند.
سورپرایز بابانولهای مشهدی ما برای این بچهها شب به شب شهربازی، کنسرت، چلوکبابی شاندیز و هر آنچه بزرگترها در آروزی اش هستند میباشد. یک زندگی نمايشی به تمام معنی. اینجاست که این زن و شوهر مهمان ویژه ی برنامه ماه عسل صدا و سیما میشوند تا این الگو ملی شود!
اما با درد زمان چه کنیم؟ پانزده سال می گذرد و بالاخره آخر پاییز میرسد. نتیجه؟
تعدادی از بچه ها در این مدت فرار کردهاند. برخی از پسران معتاد شدهاند و بعضی دختران بزهکار. برخی با یکدیگر ازدواج کرده و طلاق هم گرفتهاند و حالا هر کدام سر جنگ دارد با دیگری برای تصاحب فرزند!
بهزیستی چه می گوید؟ «هیچ!» چه دارد بگوید؟ بعد 15 سال میفرمایند «جواز اینها را باطل کردیم» (البته فقط جواز نوانخانه شان را) گزارشاتی از مسائل «اخلاقی» مرد سرپرست، از طرف کودکانِ حالا بزرگ شده، پرونده قضایی میسازد و نیازی به چهار شاهد عادل هم پیدا نمیشود! بچه ها بعد از مدتی یکی یکی شهادت و شکایت شان را پس میگیرند!
خیریه اما با همین سیستم فضاحت بار همچنان دایر میماند! (چون آن مجوز که باطل شده برای بهزیستی بوده و این مجوز که دایر است را نیروی انتظامی داده! شوخیاش هم بی مزه است نه؟)
یک سر به چم مهر بزنید! ( لرستان) مردمانی که قبل از سیل بالاترین همبستگی اجتماعی را داشته اند امروز به یک شکاف اجتماعی گسترده دچار شده اند. آنان که دیروز زیر تیغ آفتاب مهربانانه گندم درو می کردند امروز زیر سایه ی ابر نامهربانی کینه به سینه میریزند و برای هم دندان میسایند!
چرا؟ چون خیرین محترم بعد از سیل مداخلات بدون مطالعهای داشتهاند که موجب چشم و هم چشمی و احساس تبعیض بین خانوادههای نیازمند شده. قبل از سیل سطح زندگی مردم نزدیک به هم بود و هنگام سیل تقریبا همگی زندگی از دست داده بودند. خیرین محترم اما به این یکی یخچال داده اند و به آن یکی هیچ! برای آن یکی مبلمان برده اند و به این یکی زیلو هم نرسیده. آن برادر زندگی اش را با سلیقه ی فلان خیر مثل کاخ ساخته و این برادر همچنان خاکستر نشین است. حتی این کودک سه عروسک دارد و آن یکی در حسرت یک اسباب بازی مانده! ختم کلام اینکه بعد از سیلِ آب، حالا سیلِ کینه و شکاف طبقاتی روستا و مردماش را با خود برده.
دوست مستند سازی دارم که به دعوت انجمن حمایت از زندانیان سال گذشته برای توصیف وضعیت خانواده های زندانیان استانی (اکثرا بی بضاعت) مشغول فیلمسازی شده است. قرار تولید سی روایت از سی خانواده بوده اما با تولید داستان هفتم پروژه از سمت کار فرما متوقف می شود. چرا؟ چون فیلم ایشان (به عنوان یک مستند ساز اجتماعی که خود دانش آموخته علوم اجتماعی است) واکاوی دقیق ریشه های فقر در خانواده زندانیان و متمرکز بر ایدهی توانمند سازی ایشان بوده است. پس رسما به ایشان گفته می شود «یا فیلمهای گریه دار تولید بفرمایید یا از ادامه همکاری معذوریم! چرا که این اشک ریختن مخاطب است که او را دست به جیب میکند»
اینکه برگزار کننده «جشن های گلریزان» چه نفع یا نیتی از چرخهی استخراج «اشک و پول» دارد البته وظیفه ی دوست بنده بوده و حدس هایی نیز دارد اما اجمالا از این روند بوی خوبی به مشام نمیرسد.
فهم جامعهی ما از کار خیر و امور خیریه و تشکیل خیریهها و نگاه خیرین و ... در چه وضعیتی است؟ بعد از ماجرای غیزانیه خیریه ای با بنده تماس گرفته بود که «برای پروژه کشاورزی در خوزستان فلان میلیارد میخواهیم هزینه کنیم اما اطمینان نداریم و چون به تو اعتماد داریم اگر بگویی کار خوبی است ما انجام میدهیم!» یعنی فاجعه اینکه خیریه یک صدم آن هزینه (پول پاشی) را حاضر نیست صرف پژوهش کند و ببیند این رویکرد در دراز مدت چه عواقب و پیامدهایی دارد؟ بعد می خواهد با یک تماس سر و ته قصه را هم بیاورد!
به باز اندیشی در فرایند «خصوصی سازی سازمان بهزیستی» و رصد «منظومه خیرین و خیریه ها در ایران» نیازمندیم. چرا برخی پروژه های رفع محرومیت (مثلا در بشاگرد) بعد چهل سال تمام نمی شود؟
کاش نهادی، سازمانی، نیرویی، یا سرمایه ای نمادین برای بررسی «شرارت امر خیر در ایران» قدمی بردارد. من و دوستان برای کمک به او پای کار هستیم.
✍یاسر عرب
@Kolbe_Andishe_Farhang
امتداد ظهور در عصر غیبت.pdf
1.59M
💠امتداد ظهور در عصر غیبت
✍حسن رحیمپور ازغدی
گفتاری درباره تغییرات جهان در دوران ظهور و نقش زمینه سازان قیام عدالت جهانی در قبال آن
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فردا دیر است
عزیزان افغانستانی هموطن پریروز و همسایه دیروز و پناهجوی امروز ماست.
اگر به حق هم بنگریم ایرانیان گرچه گاه با نگاه تحقیر و گاه از دریچه خودبرتربینی به آنان نگریسته اند اما از مهمان نوازی کم نگذاشته اند
بیش از چهل سال است که با آنان همسفره بوده و شریک داشته و نداشته هایمان بوده اند.
آنان هم همراه با ما در جنگ کشته شده اند و در سازندگی بزرگترین سرمایه انسانی مان و پس از آن نیز شریک لحظات گوناگون ما بوده اند.
این روزها موج های گاه کوتاه و گاه بلند ز نارضایتی های فردی و جمعی از حضور این مردمان برمی خیزد و تصاویر و متن هایی گاه تند و جانسوز را در فضای مجازی به اشتراک می گذارد.
اصل اعلام این نارضایتی ها بویژه در برخی مناطق کشور و شهرهای کوچک و بزرگ هم طبیعی است هم تازگی ندارد. کشور با چالش های اشتغال و اقتصاد و مسکن و گاه امنیت اجتماعی درگیر است و حضور بیگانگان که از منظر مردم سربار و نان خور تلقی می شوند یک مسأله اجتماعی است.
اما آنچه به نظرم در امواج اخیر قریب به یکساله این اعتراضات به چشم می خورد تقابل رادیکال در مواجهه با این مهاجران و پناهندگان است که رگه های تندی از نژادگرایی دارد که از دید من لازم است به عنوان یک نشانه اجتماعی محل توجه و دقت جدی تر قرار گیرد.
از نظر من این موج بلند ابراز نارضایتی می تواند در کوتاه مدت، به یک مطالبه سیاسی و اجتماعی تبدیل و به سرعت به یک شعار انتخاباتی بدل گردد.
برآنم که با احتساب روندهای اجتماعی احتمالی، یکی از گیراترین شعارهای انتخاباتی ریاست جمهوری در آینده نزدیک، اخراج بیگانگان با تاکید بر افغانستانی ها باشد.
برای من که کمابیش مسایل سیاسی و اجتماعی را پیگیری می کنم هنوز تصویر روشنی از سیاست مهاجرتی کشور نه برای ایرانیان مهاجر به خارج و نه بیگانگان مهاجر به ایران وجود ندارد و حتی از رویکرد کلان نظام برای کاهش یا افزایش مهاجرت پذیری کشور و برنامه های مدیریت اجتماعی و اقتصادی ایشان اطلاعی ندارم اما می دانم که این روند نمی تواند بلندمدت باشد و نظام مجبور خواهد بود تصویر دقیقی از برنامه های مهاجرت ارائه نماید. اگر بنا باشد این برنامه ها در فضای ملتهب احتمالی در آینده که شاید با شعار و درخواست اخراج مهاجران باشد ارایه شود شاید منافع ملی و هویتی تمدن بزرگ ایران لحاظ نشود و توجیهات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آن روز جواب مطالبه گران خشمگین را ندهد.
✍محمدرضا اخضریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نقش دولت
✍توییت شیخ محمد بن راشد آل مکتوم حاکم دبی در رابطه با نقش دولت:
There are no failed peoples
But there are failed states.
Humans have a natural and innate drive to succeed. States are the ones that create the environment that destroys this drive or allows it to work miracles.
هیچ ملت شکست خورده ای وجود ندارد
اما دولت های شکست خورده وجود دارند.
انسان ها یک انگیزه طبیعی و ذاتی برای موفقیت دارند. دولت ها هستند که محیطی را ایجاد می کنند که این انگیزه را از بین می برد یا به آن اجازه می دهد معجزه کند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دولت مردمی یعنی چه؟!
مردمیسازی دولت، با کنار مردم بودن و با مردم سفر کردن فرق دارد؛ این شرط لازم است؛ اما کافی نیست! در این حالت مردم تنها تکبیرگو و شعارگو هستند و از ظرفیت بزرگ مردم استفاده نمیشود!
حضرت آقا میفرمایند مردم یعنی همه مردم!هر مسئولی در هر دستگاهی تسبیح دستش بگیرد و بگوید مردم یعنی همه مردم،حزبالهی ها ۲۰۰ بار بگویند!
چون ما عادت داریم به کارهای نیابتی! باید مردم از هر طبقه و هر جایی استفاده بشوند. اینجاها خیلی خودی و غیر خودی نشود!
#مردم_هراسی،مردم را مفتون رسانههای بیگانه دانستن،رهزنهای اصلی برای مردمی سازی هستند.
مردمی سازی مشارکت دادن مردم در مسائل سیاست، اقتصاد و فرهنگ است!
در اقتصاد،مردمیسازی یعنی در رشد اقتصادی شریک شوند. یعنی صاحب #اموال شوند؛نه اینکه صاحب پول و یارانه و افزایشحقوق شوند! اینها پینهدوزی عدالت است! اگر همه مردم در پیشرفت سهیم باشند عدالت است.
در سیاست نیز، هم در عرصههای عمومی مثل #انتخاباتها، وهم جاهایی که گروهی میآیند، یعنی اصل ۲۶ و اصل ۱۰۴، راه را باز کنید تا بتواند اظهار نظر سیاسی بکنند.
✍حجت الاسلام قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠دولت چیست؟
دولت، گرانیگاه رابطه ها است. هر رابطه ای برای تکمیل خود، ناچار است از دولت عبور کند.
دولت از آنجا که گرانیگاه است، می تواند خود را در حالت تجرد و انتزاع نگه دارد و همزمان، نیروهای بیرون از خود را تبدیل به انضمامیت کند.
دولت توانایی آنرا دارد که خودش را نامرئی کند. به یک معنا دولت می تواند بار را از دوش خودش براحتی تخلیه کند و آنرا به سمت طرفینِ گرانیگاه سرازیر کند.
حقیقت دولت، همان ایجاد موازنه است. موازنه ای که به مثابه یک گرانیگاه می تواند تعادل بین همه نیروها را حفظ کند.
اما واقعیت دولت این است که می تواند تنها نمایی از موازنه را نگه دارد و در زیر این نما، با نوعی از انضمامیت ها هم دست شود تا نوعی دیگر را سرکوب کند.
جامعه مدنی هنگامی جامعه مدنی است که بتواند این نمای نامرئی کننده را مرئی کند.
این کنش جامعه مدنی از جنس افشا نیست زیرا بیرون از دولت اصلا جایی وجود ندارد.
این کنش از جنس تغییر وضع دولت است. به هر میزانی که دولت از گرانیگاه نمایی به سمت توازن حرکت کند، جامعه مدنی درست عمل کرده است.
✍رضا نظریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 کماکان مسئله اصلی خلاء ایده حکمرانی در عمل است!
🔹 اگر دولت میخواهد اراده حکمرانی موثر داشته باشد که منجر به #تحول شود، باید قبل از آن، تکلیف «ایده حکمرانی» خود را در عمل مشخص کند و بر آن متمرکز شود. ایده حکمرانی چیست، نمودش کجاست و نبودش چه ضرری دارد؟
🔹 این ایده حکمرانی چیست؟ منظور یک سند یا برنامه چندصد صفحهای حاوی همه حرفهای خوب نیست! منظور یک خط فکری مشخص و جهتدار «همراه با چند اقدام ویژه و تحولی» ذیل آن است که جنس حکمرانی-عملیاتی دارد و در ارتباط با مسائل مهم کشور تعریف میشود. همه کارهای دولت هم باید در نسبت با آن باشد.
🔹 نمود عملیاتی ایده حکمرانی چگونه است؟ آنجا که راس دولت را نمیبینی مگر اینکه دارد به آن چند کار اصلی میپردازد. یعنی عمده وقت اعضای اصلی دولت برای آن کارها صرف میشود و روی آن اجماع وجود دارد و بقیه کارها در نسبت با آن تعریف میشود. موفقیت دولت هم در به نتیجه رسیدن آنها خواهد بود.
🔹 نمود بیرونی ایده حکمرانی کجاست؟ آنجا که جلوی هر کس را در خیابان بگیری و از او بپرسی دولت چه کار میکند، به شما آن چند کار اصلی را بگوید. برنامه ساخت یک میلیون مسکن در این دولت از این جنس است. یا در دولت قبل برجام و سرمایه گذاری خارجی. یا در دولت قبلتر مسکن مهر و یارانهها.
🔹 اگر ایده حکمرانی نباشد چه میشود؟
۱. بیتصمیمی و بلاتکلیفی
۲. اتخاذ تصمیمات متناقض و خنثیکننده همدیگر
۳. اتخاذ تصمیمات گِرد و بیخاصیت و برآمده از اجماعِ داخل جلسات
۴. انجام اصلاحات جزئی و کم اهمیت
۵. غالب شدن ارادههای پنهان و منفعت طلبانه
نتیجه: #تحول رخ نمیدهد!
🔹بدون ایده حکمرانی مشخص در عمل، کارهای خوبی که در جریان است یا با اقدامات دیگر خنثی میشود یا به نتیجه مدنظر نمیرسد.
🔹چگونه ایده حکمرانی ایجاد میشود؟ راس دولت باید ذیل یک خط فکری مشخص مثل «مقاوم سازی اقتصاد»، آن چند کار تحولی که تعداد محدودی دارد را مشخص و روی آن اجماع یا ترکیبش را طبق آن اصلاح نماید. همچنین، همهجانبه ملتزم به تحققش باشد؛ همانگونه که آزادسازی سواحل اجرا شد.
🔹 کدام کارها ذیل ایده حکمرانی دولت میگنجد؟ «پیادهسازی نظام مالیاتی داده محور»، «توسعه زیرساختی، بهرهوری و بهرهبرداری کریدورهای ترانزیتی»، «استقرار حکمرانی ریال»، «خودکفایی پایدار در غذای اساسی» و «توسعه زنجیره ارزش نفت» از اقدامات تحولی ذیل «مقاوم سازی اقتصاد» محسوب میشود.
✍محمد امینیرعیا
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠تناسب شعارها و واقعیت ها!
چهل و چند سال بعد از انقلاب با یکدستی کامل دولت و مجلس و شهرداری، نتوانستیم یک هفته یک بنر ساده در نقد نظام بانکی را روی دیوار میدان ولیعصر بالا نگه داریم ولی با همین ترکیب پیگیر هدم و نابودی نظام سرمایهداری جهانی و نظامات مالی ظالمانه بین المللی هستیم.
اینچنین آرزوهایی داریم
حالا کل این ماجرا مساله خیلی اهمیت داری نیست ولی بالاخره تناسب آرزو و شعارها با واقعیتهای عینی و ظرفیت و توانمندیها مساله مهمی است.
کاش حزب اللهیهایی که این چند روز بابت این اتفاق سرخورده شدند قدری ازینجهت به ماجرا تامل کنند.
بعنوان یک رعیت دلبسته به شعارها عرض میکنم.
بدون توجه به واقعیتها یک سری شعار ایده آل و آرزوی کلی را یک هفته روی دیوار هم نمیشود نگه داشت چه رسد به اینکه چند دهه روی دوش یک ملت گذاشت.
آنهم بدون توجه به توان و بضاعتشان.
این بدیهیات را نفهمید نه چیزی از کمر ملت باقی میماند نه چیزی از آرزو و شعار!
بگذریم…
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠سالانه میلیاردها تومان یارانه و هزارن شغل برای افغان ها!
«۸ میلیون افغانستانی مقیم ایران با داشتن ۳ میلیون فرصت شغلی، سالانه ۲۸۰ همت سرمایه خارج میکنند، انصاف نیوز»
دو سه هفته پیش روز جمعه با خانواده به پل طبیعت در مرکز شهر تهران رفته بودیم، آنچه می دیدیم باورنکردنی بود! تقریبا از هر دو سه نفر یکی افغان بود!!! بچه های هرات، مزار، پروان، قندهار و ....
قدمشان روی چشم، اما شاید حواسمان نیست، که بیش از ۸ میلیون افغان در ایران زندگی میکنند، در اینجا خانواده دارند، بچه دار می شوند و از امکانات عمومی یارانه ای خوراک، بهداشت و آموزش بهره مند می شوند. تعدادشان به قدری هست که در برخی مناطق فرودست و فقیر به جمعیت غالب تبدیل شده اند . مثلا بیش نیمی از کلاس درس را به خود اختصاص داده اند.
این حجم ورود افغان ها شاید برای برخی صنایع و کسب و کارها نظیر ساختمان سازی بسیار سودآور باشد چون ایرانی ها هم گران تر هستند و هم تن به کارهای سخت کارگری نمی دهند، اما در مقابل چه هزینه ای به کشور تحمیل میشود؟ نظام بهداشتی و آموزشی کشور چقدر کشش برای این جمعیت دارد؟
آنها نه تنها در تصاحب امکانات و خدمات عمومی با اقشار فقیر و ضعیف رقابت میکنند، بلکه در بلندمدت صاحب خانه و مدعی سرزمین خواهند شد. این طور نیست که هر وقت اراده کنیم بتوانیم چند میلیون نفر را بیرون کنیم.
متاسفانه نابسامانی امور اتباع که مسیولیت آن با وزارت کشور است، نهال یک ابربحران اجتماعی را پرورش میدهد. به قول یکی از نمایندگان مجلس افغان ها دارند ایران را فتح میکنند، اما از درون.
ماده ۸۶ لایحه برنامه هفتم به سازوکار ساماندهی مهاجرین اختصاص یافته اما در مواجهه با این چالش بزرگ کفایت نمیکند و مشخص نیست هدف کمی چه تعداد مهاجر، مدنظر است و معیار مهاجرپذیری چه باید باشد.
در واقع ما برای برنامه ریزی صحیح نیاز داریم یک تصویر روشنی از ظرفیت اقتصادی و جمعیتی کشور با فرض ثبات ابعاد نسلی داشته باشیم. یعنی اگر بخواهیم مثلا میانگین جمعیت ما در حدود همین ۳۵ سال فعلی بماند، چه تعداد مهاجر باید وارد شود؟ چه مقدار منابع و امکانات نیاز دارد؟ در کدام استان ها ظرفیت اسکان وجود دارد؟ این مهاجران چه تخصص هایی باید داشته باشند؟ و ...
این پست را چند بار خواندم تا بر اساس بیگانه هراسی یا قومیت پرست نباشد، بلکه فقط وضع ناگوار ناشی از نابسامانی مهاجرت اتباع افغانستانی در کشور را ترسیم کند.
✍سید آرش وکیلیان
🔗پ.ن: تایید خبر انصاف نیوز
B2n.ir/q80398
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فرسودگی
اصطلاح آفتابه خرج لحیم را شنیدهاید؟ آفتابههای قدیمی فلزی و حلبی بودند و بعضاً کنار لولهاش یا زیرش سوراخ میشد و با لحیم کاری آن را درست میکردند. ولی این فرسودگی آن قدر ادامه مییافت که تعمیر به لحاظ اقتصادی به صرفه نمیشد و بهتر بود که یک آفتابه نو خرید. این مرحله از تعمیر را میگفتند که آفتابه خرج لحیم میشود. یعنی خریدن یک آفتابه نو، ارزانتر از تعمیر آن میشود.
ماجرا این است که هر دستگاه متعارفی یک عمر مفید دارد. برای نمونه خودروها دارای عمر مفیدی هستند از آن مرحله که بگذرند، نگهداری خودرو برای فرد یا محیطزیست و جامعه پر هزینه است و زیان دارد و باید آن را اسقاطی در نظر گرفت و خودروی نو خرید. مسکن هم همین گونه است. حتی حیوانات هم همین هستند، به جایی میرسند که هزینه نگهداری آنها بسیار بیش از منافع و سودآوری آنها است. این مرحله نهایت فرسودگی است.
برای نرسیدن به این مرحله باید سرمایهگذاری کرد. بویژه در فنآوریهای جدید که دستگاههای جدید واجد امکانات بسیار بیشتری هستند، مثل این است که اکنون کسی بخواهد از نسل اول تلفنهای همراه استفاده کند که فایدهمندی لازم را ندارد. جامعه و اقتصاد ایران از این حیث در وضعیت فرسودگی قرار دارند. علت اصلی نیز روابط ناکارآمد خارجی در کنار فقدان سرمایهگذاری لازم و نبود سیاستهای علمی است.
به طور متعارف برای جبران فرسودگی و استهلاک باید حدود ۱۰ درصد کل سرمایه موجود را سرمایهگذاری کرد و هر چه تجهیزات و ساختمان و حتی نیروی انسانی فرسودهتر شود، درصد لازم برای حفظ کیفیت موجود نیز بیشتر میشود.
این فرسودگی را در حمل و نقل میتوان دید، اعم از حمل و نقل هوایی یا زمینی یا جادهها و فرودگاهها، و بنادر. در کارخانجات میتوان دید، در صنعت نفت و کاهش بازدهی چاهها و بد شدن وضع بهرهدهی آنها، در صنعت پتروشیمی، فولاد، سیمان هم هست. در صنعت گاز و بویژه انتقال گاز و جلوگیری از اتلاف و کاهش فشار شبکه.
یکی از بدترین جاهایی که این فرسودگی دیده میشود، در تولید برق و شبکه انتقال آن است. در این روزها نیز امنیت شبکه و هک کردن سایتهای اینترنتی برجسته شده که ناشی از مهاجرت کارشناسان آن از کشور است.
فرسودگی به این معنا خوردن از جیب بدون جایگزین کردن و به روز کردن تجهیزات است. از این نظر بیشترین فرسودگی را در محیط زیست و منابع آبی و کیفیت خاک و حتی شور شدن آن در برخی نقاط شاهدیم.
فرسودگی را حتی در نظام اداری هم میبینیم. گر چه برخی تحولات همچون نقل و انتقال پول و پرداخت انواع قبضها و سایر وجوه از طریق اینترنت به افزایش کارآیی بانکها منجر شده است ولی توقف نسبی در پیشرفت اینترنت و خدمات آن به علاوه ناکارآمدی مقررات اداری و بانکی، آنها را به ساختارهایی فرسوده تبدیل کرده است.
اگر فرسودگی را در بخشهای دیگر از جمله آموزش و بهداشت دنبال کنیم، ماجرا عجیبتر خواهد شد. با توجه به وضعیت کنونی این احتمال وجود دارد که بخش قابل توجهی از تجهیزات پزشکی به علت فرسودگی یا نبودن لوازم جایگزین از گردونه استفاده خارج شوند، یا کاهش کیفیت دارو و سایر امکانات پزشکی موجب ناکارآمدی نظام درمانی خواهد شد.
فرسودگی کادرهای پزشکی و پرستاری برای به دست آوردن درآمد کافی جهت زندگی از طریق افزایش ساعات کاری، فشار مضاعفی را بر این ساختار وارد کرده و کیفیت خدمات را بیش از پیش کاهش میدهد. فرسودگی شدید پزشکان دستیار با هدف کاهش هزینه درمان بزودی عوارض خود را نشان خواهد داد.
همه اینها یک طرف فرسودگی ساختار تصمیمگیر هم یک طرف. ساختاری که مبتنی بر شفافیت، پاسخگویی و علم و مشارکت نخبگان نباشد، از پس مشکلات در حال افزایش بر نخواهد آمد. ساختار فرسوده، ساختاری بسته است و با بیرون از خود تعامل موثری ندارد. مثل ورزشکاری که همیشه تنهایی ورزش میکند و حاضر به رقابت با دیگران نیست.
چنین ساختاری بسیار محافظهکار، و به دور از شجاعت است. جامعه را نیز فرسوده میکند و از رفع فرسودگی جامعه هم استقبال نمیکند، و قادر به رفع این فرسودگی نیز نیست.
✍️عباس عبدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بانکها چقدر غلط میکنند؟!
🎥قربانزاده رئیس سابق سازمان خصوصی سازی:
فقط باشگاه های تفریحی بانکها در شهر تهران حدود ۱۹۶ هزار و ۳۰۰ متر یعنی نزدیک به ۲۰۰ هزار متر یا ۲۰ هکتار مساحت دارند.
این میزان نه مربوط به شعبه اضافی یا ستاد و نه اموال تملیکی که ضبط وثایق میکنند و نه در شهرهای دیگر، بلکه فقط در منطقه ۱ تا ۴ تهران است.
اسامی این بانک ها و محدوده تحت تملک آن ها به شرح زیر است:
آجودانیه: بانک ملی، فرمانیه: بانک مسکن، صاحبقرانیه: بانک کشاورزی، کامرانیه: بانک ملت، مطهری: بانک سپه، هنگام: بانک صادرات، پاسداران: بانک مرکزی ۸۵ هزار متر!
اینها تنها بخشی از ملک و املاک بانکهاست، آن هم تنها در چند منطقه تهران و آن هم چند تا بانک نه همهشان!
@Kolbe_Andishe_Farhang
رویارویی ایران و عراق قبل از آغاز جنگ - <unknown>.mp3
27.37M
💠آیا ایران نمیتوانست جلوی آغاز جنگ با عراق را بگیرد؟
🎙جعفر شیرعلینیا
برخی روایتها نپذیرفتنِ پیشنهاد مذاکرهی صدام را از دلایل شروع جنگ معرفی میکنند.
نقل شده که دعایی، سفیر ایران در عراق، نزد امام گریه کرده تا پیشنهاد مذاکره را بپذیرد، اما آیتالله نپذیرفته است.
از سوی دیگر، سالها پس از جنگ، آیتالله منتظری، دکتر یزدی، دکتر بنیصدر روایتهایی از روزهای پیش از آغاز جنگ دارند که نشان میدهد ایران میتوانست از جنگ خانمانسوز جلوگیر شود، اما...
در این فایل صوتی، که لایو اینستاگرام بوده، به این موضوعات پرداخته شده است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
21.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠چگونه جنگیدیم؟
🎥بخشی از جلسه تیپ۱۰سیدالشهدا با محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه - ۱۳۶۳
🔗پ.ن: چند سال پیش بیبیسی فارسی با انتشار مستند «کودتای خزنده» باعث شد بحثها بر سر یکی از جلسات سپاه پاسداران بالا بگیرد. این جلسه به گفتگودرباره انتقادات برخی از پاسداران به فرماندهی جنگ، از جمله شهید حسن بهمنی، مسئول وقت طرح و عملیات تیپ ۱۰سیدالشهدا(ع)، اختصاص داده شده بود.
بی بی سی باهدف طرح اختلاف میان فرماندهان این مستندرا منتشر ساخت، امااین جلسه گویای جنبهای ازجنگ است که هنوز برای امروز ماشنیدنی است.
این جلسه درآذر۶۳، پس از چندین شکست پیاپی ایران در عملیاتهای مختلف برگزار میشود؛ اما آن طور که از صحبتها برمیآید، گویا شکست،نیروی جنگ را بیش از گذشته شعلهور کرده است. حسن بهمنی که یکی از مهمترین منتقدان محسن رضایی در این جلسه است، سخنی از کوتاه آمدن و رها کردن میدان نبرد به زبان نمیآورد، بلکه برعکس به سخن امام استناد میکند که: [اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد،ما ایستادهایم.]تمام انتقادات او متوجه چگونگی افزایش قدرت جنگی در سپاه است ونشان از تنش واقعیای دارد که در آن صحنه تجربه میشود.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آداب رزم
🎥آژانس شیشهای، ابراهیم حاتمیکیا
آژانس شیشهای (۱۳۷۶) احتمالاً نمادینترین فیلم جنگ ایران است که وارد فرهنگ سینمایی عمومی ایرانیان شد؛ فیلم درباره رزمندهای که از جنگ برگشته و احساس میکند بیگانه است.
آژانس مدعی است جنگ آیینی دارد که رزمنده حتی پس از جنگ هم آن را با خودش حمل میکند.
فیلمی درباره رزمندگانی است که از جنگ برگشته بودند و حالا جنسشان فرق کرده بود؛ چه آنهایی که هنوز در زلالی روزهای جنگ باقی مانده بودند، و چه دیگریها.
وقتی کار بالا میگیرد حاج کاظم مینشیند و قصه این غول را برای مردمی که با فاصله از او ایستاده اند تعریف میکند؛ واژه «غول» شاید بهترین واژهای است که میتوان برای نیرویی که به جنگ با ایران برخاسته بود استفاده کرد. اوج داستانی که حاج کاظم تعریف میکند مربوط به جنگ نیست، بلکه درباره رزمندهای است که دیگر، غریبه است.
@simafekr_com
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠یک مطالبه چگونه بالفعل و فعال می شود؟
گاهی از یک اتفاق ساده شروع میشود! یک دیوارنگاره فرهنگی، اینبار بنگاه داری بانکها را نشان میگیرد؛ به هر دلیل پایین آورده میشود!
جامعه حساس میشود و در هیاهوی مجازی، این اتفاق دیده میشود.
جامعه کمی حساس شد، تکثیر آن تصویر و پویش بانکها غلط میکنند و تجمعهای کوچک آرام و... شکل گرفت.
در تیتر و گزارش روزنامه ها و رسانه ملی و... انعکاس یافت.
از دفتر نشر آثار رهبر انقلاب هم موضع گیری شد: "جلوگیری از بنگاه داری بانکها مطالبه جدی رهبر انقلاب است این مطالبه تحت تاثیر دیوار نگاره یا حذف آن قرار نمیگیرد"!
حرف رهبری هم بیشتر از قبل چرخید و دیده شد!
رئیس بانک مرکزی غیر از صحه گذاشتن بر بنگاه داری بانکها، کمی بیشتر به عمق ماجرا پرداخت؛ مشکل شرکتهای تو در تو و سخت شدن نظارت و حتی بی خبری هیات امنای بانکها و...
ایشان به قوانینی هم اشاره کرد که ظرفیت منع از بنگاه داری دارد!
اگر هیچ ثمری نداشت برای #جهاد_تبیین ، سوژه خوبی شد که نظر رسمی نظام و رهبری بهتر تبیین شود!
اما اگر بخواهد حرکت ثمر دهد تلاشهای بیشتری لازم است!
راستش #برنامه_هفتم گرچه به ناترازی بانکها پرداخته، اما چیز جدی برای #منع_بنگاه_داری ندارد؛ حالا که میخواهد به صحن بیاید، خوب است این مطالبه اجتماعی به آن پیوند بخورد تا بازدارندگی بیشتر از این بنگاه داری محقق شود!
✍️حجت الاسلام محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آزادی؟!
اوایل ایام کرونا در حال خواندن مستر ۲ در دانشگاه فرانسه بودم. کلاس ها مجازی شده بود و از طریق نت درس ها را دنبال می کردیم. سر یکی از کلاس ها یکی از همکلاسی های فرانسوی مرتبط با موضوع درس گفت به طور مثال من نمی دانم این چه قاعده ای است و چگونه می شود توجیه شود که به ما می گویند برخی را از اولویت درمان کنار بگذاریم... این همکلاسی ما پرستار بود. خیلی داشت ابراز ناراحتی می کرد که دستش بسته است و وجدانش اجازه نمی دهد کاری را کند که به او دستور داده شده... ظاهرا مثلا از یک سنی به بالا را گفته بودند در اولویت درمان نیست. پاسخگو نباشند و رها کنند...
بعد از کلاس، خصوصی به او پیام دادم و جویای حالش شدم. با هم دوست شده بودیم و خوب مرا می شناخت. بهش خسته نباشید گفتم که در این بحران شبانه روز در حال فعالیت است و گریزی زدم به موضوعی که سر کلاس مطرح کرده بود. اول خیلی عادی با من سلام و احوالپرسی کرد. اما به محض پرسشم ناگهان سکوت محض و دیگر هرگز به من پیامی نداد و پاسخی به سوالی که پرسیده بودم هم نداد...
من فهمیدم که ترسیده. ترسیده که این حرفهایش نشر اخبار شغلش باشد یا مثلا اعتراضی که نباید علنی شود... هرچه بود پر واضح از ترس هرگز پیام های مرا پاسخ نداد و به همین شکل برای همیشه ارتباط ما قطع شد!
این برای من جلوه دیگری از درک معنای آزادی در غرب بود. در موارد بسیار و در برخوردهای متعدد تجربه کردم که اتفاقا هرگز مردم غرب و هرکس در این سرزمین ها زندگی کند آزاد نیست. به هیچ شکل آزاد نیست. حجم سنگین قوانین و جدیت در اجرای آن حتی تا شکل بی رحمانه، ترسی در دل مردم ایجاد کرده که کاملا در مسیر خط کشی شده حرکت کنند. چون بی هیاهو و بدون درز اخبار و اطلاعات به سخت ترین شکل دچار محرومیت های جدی که برای مردم غرب مهم ترین شکلش اقتصادی است می شوند. حیات غرب به پول وابسته است. حیات مردم غرب به پول وابسته است. اگر پول نباشد به راحتی خانه خراب می شوند. چون شکلی از دوستی و رفاقت و خویشاوندی که افراد به هم قرض دهند و رفاقتی برای هم هزینه کند تقریبا وجود ندارد. از این روست که بهترین حربه حکومت داری در غرب برای مدیریت اوضاع جریمه است. بستن حساب بانکی است. یا حذف فرد از محیط کار با ظاهر تعدیل نیروست.
در هلند دوستی ایرانی داشتم که می گفت من و همسرم شغلی قراردادی داشتیم و نوع شغلمان به شکلی بود که در ایام کرونا بخاطر تعطیلی ها خانه نشین شده بودیم. در این آشفتگی محتاج یک سنت و دو سنت بودیم برای تهیه خورد و خوراک چون حتی پس اندازی که قابل توجه باشد نداشتیم و اینجا هم به شکلی نیست که در بحران ها بشود بی حساب از کسی قرض گرفت و به کسی رو زد...
به نظر باید بیشتر در خصوص کیفیت آزادی در غرب نوشت. باید یکبار دیگر آزادی معنا شود. باید یکبار دیگر مصادیق آزادی مورد بررسی قرار بگیرد. تا معلوم شود چه بسیار مردمی که به آن ها تلقین شده آزادید اما در دنیای واقعی پر از محرومیت و کنترل هستند و مردمی که به آن ها تلقین می شود آزاد نیستید در حالی که به معنی واقعی کلمه آزادند و در دنیای واقعی هزاران شاهد و نشانه وجود دارد.
@ninfrance
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 روش مدیریت رسول
روش كار رسول اين نيست كه فقط كارها پيش برود؛ بلكه مقصود او اين است كه آدمها با كار خودشان پيش بيايند و ارتقاى وجودى بگيرند و همين نوع مديريت و رهبرى كار را مشكلتر هم مىكند؛ چون ديگران مىتوانند از هر وسيله براى رسيدن به مقصود خود استفاده كنند؛ درحالىكه رسول فقط زمینه ی اين استفاده را فراهم مىكند.
✍مرحوم علی صفائی (عینصاد)
📚 آنگاه که یاری شدی | ص ۷۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا مردم دزد و ریاکار می شوند؟
آزمایشگر (دن آریلی) در یک رستوران به عدهای از مشتریان چند سوال میدهد تا در ازای گرفتن ۵ دلار به آن سوالات پاسخ دهند امّا هنگام دادن پول به آنها بجای ۵ دلار ۹ دلار میدهد و تظاهر میکند که حواسش نیست و اشتباهاً ۹ دلار داده است.برخی از مشتریان صادقانه ۴ دلار اضافه را برمیگردانند ولی برخی هم به روی مبارک نیاورده و ۹ دلار را در جیب میگذارند و رستوران را ترک میکنند!
در آزمایش دیگری همین کار تکرار میشود با این تفاوت که آزمایشگر در هنگام گفتوگو با مشتریان تلفن همراهش زنگ میخورد و چند دقیقهای با تلفن صحبت میکند و پس از قطع کردن، از مشتریها برای اینکه وسط گفتوگو با آنها به تلفنش را جواب داده عذرخواهی نمیکند و به نوعی بیاحترامی میکند ... در این آزمایش تعداد کسانی که ۴ دلار اضافه را برمیگردانند تنها یک نفر است. یعنی وقتی مشتریان احساس میکنند فردی وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً به آنها داده شده را باز نمیگردانند.
این آزمایش حاوی نکتۀ جالبیست که میتوان از آن برای توجیه اینکه چرا در بعضی مناطق جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی و ناهنجاری وجود دارد استفاده کرد: مردم زمانی که حس میکنند به آنها از سوی حکومت ظلم میشود یا حقشان در جایی خورده شده، هر کجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند.
در واقع، این سطح از دزدی و ریاکاری و ناهنجاری در همۀ جوامع به نوع تعاملِ حکومت با مردم بازمیگردد و رفتار دولتها بشدت روی شکلگیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار است و حتی میتواند مرزهای اخلاق را جابهجا کند.
در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند آنان هم خود را مُحق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری و دزدی و تقلّب در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دورۀ زمانی از اخلاق، تنها نامی باقی خواهد ماند...
هنگامی که در رستوران یا هتل هستید و شکر، شیر یا چای خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردید، مصرف می کنید بیانگر این است که شما زمینه فساد را دارید.
وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستید و مقدار زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر استفاده می کنید، در حالی که در منزل خودتان این گونه نیستید، بدین معنا است که اگر شرایط اختلاس برای شما فراهم شود اختلاس می کنید.
اگر در جشن ها و بوفه های مفتوح زیاد می خورید در حالی که می دانید شخص دیگری آن را حساب می کند، بدین معناست که اگر فرصت خوردن مال دیگران را پیدا کنید این کار را انجام خواهید داد.اگر معمولاً هنگامی که در صف هستید و حقوق در صف بودن را رعایت نمی کنید، پس شما زمینه این را دارید که برای رسیدن به هدف خود از کول دیگران هم بالا بروید.
اگر بر این باور هستید که هر چه را در خیابان پیدا کردید حقّ شما است در حالی که مال دیگران بوده است، پس قابلیّت دزدی در شما وجود دارد.
اگر جزء کسانی هستید که نام خانوادگی دیگران بیشتر از اسم آن ها برای شما اهمیّت دارد، یعنی این که در شما زمینه نژاد پرستی وجود دارد و احتمال دارد که تنها با توجه به اصل و نَسَب دیگران به آن ها کمک کنید. هم چنین، ایده و افکار دیگران برای شما مهم نیست بلکه تنها خود شخص، برای شما اهمیّت دارد.
هنگامی که به قوانین راهنمایی و رانندگی توجهی ندارید و به آن اعتنایی نمی کنید، بیانگر این است که شما زمینه تجاوز و سرکشی را دارید حتی اگر قرار باشد اشخاص بی گناهی هم در این بین صدمه ببینند.
هنگامی که این پیام را خواندید و از خود سوال کردید که این مسائل ضروری نیستند، یعنی این که شما مصلحت خود را بر مصلحت جمع ترجیح می دهید.مبارزه با دزدی و فساد را از خودمان شروع کنیم.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠هفت نوع نامدیران
چه بسیار دیده میشود مسئولیت شرکتها و موسسات به کسانی واگذار میشود که روش و منش آنها تناسبی با سازمان ندارد.
با بررسی اجمالی و مختصری می توان فهمید که فرد منصوب شده فرد صاحب صلاحیتی نیست و توانایی لازم برای اداره مطلوب موسسه را ندارد. اما با این وجود این گونه انتصابها مکرر صورت می پذیرد! مهمترین دلیل واگذاری این مسئولیتها، باج و پاداش به مدیر منصوب شده و یا حامیان اوست و یا از سر ندانمکاری مافوق و ضعف و ناتوانی او و یا شاید هر دو!
1⃣نامدیران معامله گر: مدیرانی که از روش لباس پوشیدن تا تکیه کلامها و طرز سخن گفتن خود را با گفتمان قدرت حاکم تنظیم می کنند و دوری و نزدیکی به گروه ها و افراد ذی نفوذ سیاسی را با شامه قوی خود می سنجند که چه زمانی راهنمای چپ و چه زمانی راهنمای راست را بفشارند. برایشان مهم نیست چه کسی در رأس کار باشد،مهم، موقعیت داشتن و تامین
منافع است. اغلب معیارهای تصمیمگیری آنها، بقا خود و نفع شخصیست.
2⃣نامدیران پاره وقت و از راه دور:
این دسته از مدیران اگر چه به اسم مدیر تمام وقت یک سازمان یا اداره هستند اما واقعیت چیز دیگری است، کار و مشاوره و عضویت در هیات مدیره چند سازمان و شرکت، سازمان خود را از راه دور اداره می کنند، این مدیران سعی می کنند سازمان را با ساعات حضور خود تنظیم کنند. دفتر مجلل و تشریفاتی شرکت در تهران وکارخانه و خط تولید در شهرهای دور با صدها کیلومتر آنطرفتر است..
3⃣نامدیران خویشاوندسالار و همشهریباز:
مدیر فقط همشهری های خود را به کار می گمارد و امور عشیره خود را رتق و فتق می کند. این مدیران درکی از مسائل ملی ندارند، و وقتی با یک ارباب رجوع یا کارمند سازمان خود مواجه می شوند که در زمره همشهریانش نیست، گویی با یک غیر ایرانی و بیگانه طرف هستند. ماحصل فامیل گرایی چیزی جز تضییع حقوق مردم و جلوگیری از شایسته سالاری نیست.
4⃣نامدیران ایدهپرداز و غیر اجرایی: این قبیل مدیران سازمان را محل اجرای ایده های صحیح و غلط و اکثرا بی مبنای خود می کنند و با صرف منابع و زمان، خواسته یا ناخواسته فرصت های طلایی توسعه را می سوزانند.
5⃣نامدیران بیاراده: مدیرانی که می بینند و میدانند نتیجه تصمیم مقام مافوق آن ها چقدر زیان بار است اما به دلیل شخصیت ضعیف و منفعل، چشم بر لب مافوق دوختهاند و هرگز لب به نقد و نظر نمی گشایند.
6⃣نامدیران نمایشی:
این مدیران اساساً با هدف شرکت در انتخابات و رسیدن به موقعیت بالاتر وارد یک سازمان می شوند و تلاش میکنند محبوب دل ها شوند، تمام کارهایی که می کنند تبلیغاتی است. سازمان را به ستاد انتخاباتی خود تبدیل می کنند. مدیریت این دسته بسیار بی ثبات، کوتاه مدت و زیان بار است.
7⃣ نامدیران هزینه ساز:
این مدیران، اجرای برنامه های سازمان را با هزینه های زیاد انجام میدهند
بسیاری به بهانه یک مأموریت کاری، سفرهای غیر ضروری و تشریفاتی میروند و با ولنگاری مالی، برای برگزاری یک جلسه ساده کاری سازمان را با هزینه های سنگین و گزاف مانند رزرو هتل های گرانقیمت با فهرستی از هزینه های غیر ضروری و تشریفاتی مواجه میکنند.
✍کرم اله دانش فرد
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠سلام بر تو
سلام و صلوات بر تو به تعداد بوسه هایی که بر گونه ی دختران نقش زدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد دخترانی که حق حیات بخشیدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد مرهم هایی که بر زخم های جان بشریت نشاندی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد برده ها و کنیز هایی که آزاد کردی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد بذرهای امیدی که در خاک خستگی خلایق کاشتی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد گمراهانی که از جهالت رهایی بخشیدی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد غریق هایی که بر کشتی شفاعت خویش سوار کردی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد راه هایی که به سوی آسمان گشودی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد تحقیر شدگانی که لذت عزت را به ذائقه شان چشاندی.
سلام و صلوات بر تو به تعداد انسانهای بیشماری که تا ابد هدایت و رستگاری را وامدار تو اند.
و مبارک باد بر همه جهان و اهل آن ظهور پیامبری که از خودشان به آنها دلسوز تر و مهربان تر است.
✍سید مهدی شجاعی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آمادهسازی نیروهای ملی برای ورود به سیاست
بخش۱
بیش از یکماهونیم است که از انتصاب معاون جدید سیاسی وزیر کشور میگذرد؛ مناقشهای که از بهار امسال در رقابت مجلس و دولت آغاز شد و نهایتا پس از تعطیلات تابستانۀ مجلس به نتیجه رسید و حالا دیگر آرام گرفته است. گرچه دولت در این مدت تلاش زیادی کرد تا با خویشتنداری، تنشهای فیمابین را پنهان نگه دارد، اما مجلسیها بهطرز عجیبی اصرار داشتند تا دولت را در جایگاه متهمِ بازی قرار دهند؛ کسی که اجازه نمیدهد تا مجلس، بهعنوان نمایندۀ مستقیم مشارکت مردم، در ادارۀ امور نقش مؤثر و بیواسطه ایفا کند. البته این اتهام رنگوبویی اخلاقی به خود گرفته بود: دولت مجلس را متهم به دخالت در انتصابات محلی و روند تصویب و اجرای پروژههای توسعهای و عمرانی و صنعتی و زراعی کرده بود و مجلس میبایست از حیثیت سیاسی و حقوقی خود دفاع میکرد. بهانۀ «حیثیت» هرچند تا مدتی میتوانست خوراک رسانهها را فراهم کند، اما آنقدر ناموجه بود که موجب شد رییس مجلس چندین بار موضع خود را در قبال اقدام وزیر کشور و پاسخ مجلس تغییر دهد.
آشکار است که مسئلۀ اصلی، حیثیت مجلس و نمایندگانش نبود. مسئلۀ اصلی درکی است که از نحوۀ حضور مجلس در ادارۀ کشور شکل گرفته است. آیا نمایندگان مجلس میباید بهطور مستقیم در انتصابات محلی و پروژههای توسعهایِ منطقهای دخالت کنند؟ آیا چنین دخالتی نقض امر ملی و سیاستِ کشوری نیست؟ پاسخ به این پرسشها، بهشکل انتزاعی روشن است و تابعی است از ارزشهای سیاسی رسمی؛ اما در سیاست عملیِ این روزها چندان سرراست نیست. در یک سیاستِ ملیِ ضعیفشده و حوزۀ عمومیای که روزبهروز نحیفتر میشود، و مشارکتی که به وعدهوعیدهای کوتاهمدت و تحریک منافع اصناف -که به گروههای ذینفع تقلیل پیدا کردهاند- بدل شده است، چنان پاسخهای انتزاعیای، بیش از اندازه آرمانگرایانه به نظر میرسد. نمایندگان مجلس برای تحریک مشارکت در سطح مناطق حاشیهایتر و تمدید و تثبیت جایگاه خود در مجلس، ناچار از حفظ قدرت و موقعیتشان و دخالت در ادارۀ آن مناطقاند؛ یعنی از زاویه دید مجلس، راهبردِ تحریکِ مشارکت، تاکید بر منافع محلی و گروهبندیهای منطقهای است. آشکارا چنین سیاستی، امر عمومی و ملی را بیش از پیش تضعیف میکند.
اما تنها پیامد سیاستورزیِ محلی و منطقهای، تضعیف امر ملی و عمومی نیست. تشدید گسلها و اختلافات قومی و رقابتهای بین استانی و تبدیل مشکلات اداره به چالشهای امنیتی از دیگر نتایج آن است. اینکه آب اصفهان به یزد نرسد یا ادارۀ بلوچستان در دست زابلیها نباشد یا نفت خوزستان خرج خود استان شود، در سالهای اخیر بهسادگی به چالشهای امنیتی که سویههای کشوری دارند توسعه یافته است. از این جهت یک سیاست امنیتی که دغدغۀ کنترل دارد میباید به روندهای رتقوفتق امور در سطح استانها حساس باشد؛ شاید نتیجۀ چنین حساسیتی، هشدار معاون سابق وزیر کشور نسبت به احتمال دخالت نمایندگان در عزلونصبهای استانی و افتتاح پروژههای توسعهای جدید باشد. چنان سیاستی گرچه در کوتاهمدت میتواند موثر باشد و حتی با رواداری نسبت به مجلس و فراموشکردن مناقشات فیمابین در شعاع تهدیدهای امنیتی بزرگتر -نظیر سالگرد اغتشاشات شهریور 1401- به نتیجه هم برسد، اما در قبال تقویت امر ملی و حوزۀ عمومی کاری به پیش نمیبرد. بلکه لاجرم، از سر دغدغۀ کنترل، از یک مشارکت ضعیفشده اما مطمئن استقبال میکند. راهبردهای امنیتی که بر تهدید نظم عمومی تاکید دارند از تحریک بیش از اندازۀ مشارکت میپرهیزند.
✍سیدعلی کشفی
B2n.ir/n26605
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آمادهسازی نیروهای ملی برای ورود به سیاست
بخش۲
در یک توجه عمیقتر هر دو نوع سیاست، چه سیاستهای متمرکز بر منافع گروهها و مطالبات محلی و چه راهبردهای امنیتی، از یک کانون تغذیه میکنند: جنبۀ معیشتی زندگی و انکار امر سیاسی و عمومی. هرچند این انکار در بلندمدت، هم معیشت را تهدید میکند و هم نظم و امنیت کلی را. در ضعف یا فقدان نیروهایی که حامل مقاصد ملیاند، چنان سیاستهایی با سرعتی زیاد، رشد مییابند. راهبرد عاجل دولت، و خصوصا وزارت کشور، باید تقویت نیروهای ملی باشد. قبل از اینکه بپرسیم این تقویت چگونه ممکن است باید دید چنان نیروهایی را چگونه میتوان تشخیص داد.
این نیروها واجد سه ویژگی عمدهاند: نخست پیشتازی. یعنی این نیروها آمادۀ تجربه و عمل در میدانهای نگشوده و قدمگذاردن در راههای تاریکاند؛ بلکه اکنون در حین همین کارند. دوم استقلال و در نتیجه تحرک و انعطاف بالا. و سوم تمایلات جمعگرایانه؛ یعنی هم در قالب جمعیتهای محدودی تشکل یافتهاند و هم تمایل به اتصال و ائتلاف با جمعیتهای دیگر دارند. این ویژگی اخیر، مقارن با نوعی علاقۀ فرارونده از حدود تخصص است. بنابراین نباید گمان کرد این نیروها صرفاً متخصصان کاربلد یا فنآوران در حوزههایی خاصاند.
همین ویژگی فرارونده است که از آنها موجودیتهای سیاسی میسازد و اجازه میدهد بتوان با آنها گفتوگویی سیاسی داشت.
اما اگر نیروهای مذکور واجد چنین ویژگیهاییاند، تقویت از جانب دولت چه معنایی میتواند داشته باشد؟ این نیروها گرچه مستعد جمعیت و واجد قضاوتهای سیاسیاند، اما آمادۀ عملِ سیاسی نیستند. بلکه از آلودگیهای آن هراساناند. آنچه میباید در دستور کار وزارت کشور و معاونت سیاسی آن قرار گیرد تمرکز بر شیوههای این آمادهسازی است.
✍سیدعلی کشفی
B2n.ir/n26605
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠آرمیتا گراوند غش کرده!
خب که چه؟ باید بمیریم؟
دارم به جان کندن خودمان، صداسیما، بچه های انقلابی در توییتر و اینستا و دستگاههای دولتی سر قضیهی این اتفاق اخیر، یعنی آرمیتا گراوند نگاه میکنم.
اغلب در مواقعی اینچنینی، میگویند ما در جمهوری اسلامی رسانه نداریم؛ ضعف رسانهای داریم.
در جنگ رسانه میبازیم.
روایت نداریم.
پروپاگاندا میکنند.
مردم به رسانه رسمی اعتماد ندارند.
و....
اما خب اینهم از جمله کلیشههای رایج است. از جنس همان پاسخهای دمدستی به یک مشکل. همه هم میگویند. کسی ماورای آن فکر نمیکند.
ما مشکل رسانه داریم؟
لابد طرف روبروی ما هم خیلی حرفه ایست.
در یکسال گذشته، مجموع اپوزوسیون جمهوری اسلامی مبتذلترین فرم و محتوای رسانهای را به کار گرفته است. همین دیروز همه با هم چه خبری منتشر کردند؟ گفتند خالهی نیکا شاکرمی خواب دیده و گفته که نیکا او را به شاهزاده امر کرده!
منوتو ویدئو تولید کرده که دو سه نفر دختر دبیرستانی دارند کلاغپر بازی میکنند و بجای گنجشک پر میگویند جمهوری اسلامی پر!
در سالگرد شورش، تصویر شش نفر سر یک چهارراه را مخابره میکند و تیتر میزند «خیزش مردم»
خب از این خندهدارتر؟
رسانه اپوزوسیون جمهوری اسلامی دهها و صدها بار با اعتماد مخاطبش بازی کرده. از تراشیدن سر آن دختر زندانی گرفته تا پاهای شکسته حسین رونقی. از پولهایی که نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد به جیب زد بگیر تا خواهر علی کریمی.
اعترافات روزانهی گلشیفته فراهانی و قاضیزاده و سکویی و اسماعیلیون و هیچکس و فدایی و ... در مورد اختلافات درونی شدید و سهمخواهی ها به کنار.
کدام رسانهای قدرتمند؟
همهی دستگاه رسانهای همسو با نظام سیاسی حتی اگر تعمدا تلاش هم بکنند یک دهم این فضاحت را نمیتوانند خلق کنند.
رسانه کشور با همه ضعفهای جدیاش،هزاران بار تمیزتر و اصولیتر عمل کرده است.
وقتش نرسیده کمی اساسیتر فکر کنیم و سر هر اتفاق، این کلیشه که «ما در رسانه ضعیفیم» را تکرار نکنیم؟ ماجرا فقط همین است؟
نظام سیاسی با تشکیک و تعلل در شئون حاکمیتی خود، با استخارهی مداوم از رسانه برای اعمال صلاحیتهای حکومتی خود ، با ترجیح سکون و ثبات بر استقرار نظم، جامعه را بد بار آورده است. خودش هم بد شده.
موجودیتی به نام افکار عمومی در این کشور بد بار آمده. به فرافکنی عادت کرده. به نق زدن خو گرفته. در باور کردن حرف مستند مطلوبیت نمیبیند و تمایل به آنومی دارد.
رسانه چه میتواند بکند وقتی فونداسیون حکومتداری اینقدر شل و بیرمق است؟
لرزشهای این خانه از پایهای ترین اصول قدرت است نه در بالادست های روایت و بازنمایی
به این «وضع » خیلی فکر کنید و نگذارید برایتان عادی شود: یک شهروند خانم، بخاطر تذکر و امر به رعایت قانون در این کشور لگدکوب میشود، آب از آب تکان نمیخورد. اما اگر یک شهروند قانونشکن، تنها پس از یک تذکر ساده، غش کند، بالا تا پایین ارکان امنیتی و انتظامی و سیاسی و رسانهای کشور آماده باش میخورند.
گرفتاری به چنین وضعی، در کمترین حد آن از ناحیهی رسانه است. اغلب آن به مشیای از حکومت کردن برمیگردد که روی چیزی محکم نمیایستد. خط و حد و حدودی را به نحو عملی روشن نمیکند.
به باج دادن به عنوان یک تکنیک حکمرانی و بقا نگاه میکند.
مدلی از مدیران که غولی به نام افکار عمومی برای خود ساختهاند و با بولتنهای تهدیدمحور، هر روز آن را چاق تر میکنند و از ترس آن، جوهرهی سیاست و مرام حکومت و سیاستمداری را به فراموشی میسپارند.
سوژهی آنومی، با رها کردن و باز گذاشتن رام نمیشود. هراس و احتیاط ذلیل کنندهی مدیران کشور از کاربست قدرت و ایستادگی بر ایستارها، هر روز کار را بر خودشان هم سخت تر میکند.
جامعه به صورت عادی و روزمره محل وقوع هزار و یک حادثه است. لذا هیچ وقت نمیتوانید حوادث را کنترل کنید. پایهی اجرای صلاحیت حاکمیتی با هر «غش» اگر بلرزد، چیزی از کشور نخواهد ماند.
الگوی حکمرانی ما از آن جهت که از اجرای دستور خود هراس دارد، آشوب آفرین است.
نمیتواند سوژهی خود را خلق کند. نمیتواند جامعه خود را بسازد.
مُهر آشوب و تجمعات ویرانگر روی پیشانی اینگونه نظام سیاسی خورده اگر چه مدام از آن فرار کند یا مثلا بخواهد حواسش را جمع کند.
باید الگوهای ذهنی درست بسازید. باید الگوهای رفتاری نرمال را جا بیاندازید. باید خطوط قرمز را پررنگ کنید. باید هم «حرف» بزنید و هم «اخطار» بدهید. «باید یکجا بایستید.»
فکر کنم در روایت کروسینسکی از سقوط اصفهان در عهد صفوی هست که در وصف سلطان اینگونه میگوید: « شاه سلطان حسین به هیچکس بدی نمیکرد و خشم روا نمیداشت و این بزرگترین بدیای بود که به همه کرد.»
✍آماج باقری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠سیلی پیشگیرانه محور مقاومت در اسرائیل
به شخصه من این حمله امروز مقاومت فلسطین را یک حمله پیشگیرانه از سوی محور مقاومت در کل منطقه وسیع غرب آسیا می بینم، به هیچ وجه این حمله امروز را یک حمله غیرمنتظره نمیدانم.
در هفته های گذشته ارتش اسرائیل برای عملیات بزرگ تر آماده می شد.
درواقع طبیعی است که با توجه به اجبار ترکیه جهت ورود به به شمال سوریه و آغاز درگیری ها با ارتش سوریه و محور مقاومت، اسرائیل نیز پایش به سوریه باز شود.
حمله به شبکه راداری در دیرالزور، حمله به جادهها علیه تدارکاتی که از ایران وارد سوریه میشود، تلاش برای جلوگیری از احتمال هشدار زودهنگام حمله احتمالی به ایران و حملات پیاپی مشکوک در حمص منجر به ظهور یک واکنش اولیه در محور مقاومت شده است.
محور مقاومت با توجه به تغییر رفتار مشکوک اسرائیل، ترکیه، آمریکا به این نتیجه رسیده بود که آغاز درگیری در سوریه در چند جبهه غیرقابل اجتناب هست.
توجه داشته باشید که حمله امروز در حالی آغاز شد که نتانیاهو در محل کارش حضور داشت، هشدار نظامی برای ارتش در بالاترین سطح خود بود(به دلیل عملیات احتمالی در سوریه) ولی برخلاف گذشته که اسرائیل همیشه اولین ضربه را می زد و غزه بعداً پاسخ داد، امروز نیروهای حماس به نمایندگی از محور مقاومت وارد ماجرا شدند و اولین ضربه را زدند.
فراموش نکنید که نیروهای مقاومت در غزه همیشه سعی میکردند که سعی کنند بهترین تصویر از خود را برای افکار عمومی بین المللی نشان دهند، در صورتیکه امروز نه تنها این روند کنار گذاشته شده بلکه فیلم هایی از عمق فاجعه ای که بر سر اسرائیلی ها آمده در حال انتشار است.
فصل مشترک تمامی این فیلم ها تحقیر شدید ارتش اسرائیل و تخریب روحیه ارتش اسرائیل است که به صورت گسترده با لخت کردن سربازان و فرمانده هان اسیر و کشته شده در حال اجراست.
اسرائیل در چند هفته گذشته حملاتی را علیه متحدان ایران و سوریه انجام داده بود که در کنار حملات روزانه به کرانه باختری باعث شده بود احساس کند که محور مقاومت یا ایران بنا به دلایلی از جمله ارتباط با همسایگان و مذاکرات پنهان با آمریکا قصد پاسخگویی ندارد و خطر آن میرفت که این برداشت اشتباه فرمانده هان اسرائیلی باعث انجام عملیات های ترور مقامات عالی رتبه محور مقاومت یا ایران شود.
مطمئن باشید اگر امروز ایران در این لحظه اقدامی در اسرائیل انجام نمی داد، در ماه های آتی غزه مورد حمله سراسری اسرائیل قرار می گرفت و آن زمان برتری با اسرائیلی ها بود.
نکته دیگر این است که بجز عملیات های تاریخی نیروهای مقاومت فلسطین در روی زمین، اسرائیلی ها هرگز انتظار نداشتند مقاومت غزه خودش در چنین سطحی با عملیات های ترکیبی هوایی کنترل بازی را بدست بگیرد.
اسرائیلی ها در بهترین حالت انتظار داشتند بعد از بمباران غزه توسط جنگنده ها در ابتدا با پاسخ چند راکتی یا حمله مسلحانه در کرانه باختری مواجه شوند ، اما امروز شگفتی های بسیاری زیادی به همراه داشت.
همچین در آغاز حمله امروز باید به نکته بسیار مهم دیگر رجوع کنیم.
ان هم تلاش اسرائیل برای آغاز دوباره آشوب ها در ایران که اینبار تنها بر اساس کشته شدن یک دختر ایجاد نمیشد بلکه آنها سعی میکردند با ایجاد صحنه سازی و گرفتن تلفات از مهاجران و یا ایرانی ها به نوعی یک موج حمله به مهاجرها را براه بیاندازند که در گذشته کاملا درباره این حیله و فتنه دشمن صحبت کردم.
من مطمئن هستم رفتار امروز حماس در مقابل شهرک نشین ها پیام کاملا آشکاری از سوی ایران به اسرائیلی ها بود که اگر بار دیگر فکر بهم زدن امنیت روانی اجتماعی داخل ایران را به سر بپرورانند باید قبلش منتظر چنین پاسخ پیشگیرانه ایران باشند.
فعلا تازه آغاز ماجرا است و در روزهای آتی شاهد روشن شدن بیشتر عوامل پشت صحنه این عملیات متهورانه محور مقاومت شیعه مقاومت فلسطین باشیم.
@Kolbe_Andishe_Farhang