💠بازی طالبان ١۴٠٠
مهمترین مشکل در قبال طالبان١۴٠٠، آن است که این پدیده درست و دقیق شناخته نشده و مادامی که ماهیت واقعی این پدیده شناخته نشود مواجهه با آن ممکن و مفید نخواهد بود.
طالبان ۱۴۰۰ با طالبان ۱۳۷۷ تفاوتهایی اساسی و ریشه ای دارد:
طالبان ۱۳۷۷ عده ای طلبه افغانی مدارس علمیه پاکستان ( مدارس مورد حمایت عربستان) بودند که با طراحی آمریکا ، پشتیبانی مالی و تبلیغی عربستان و امارات و نظارت سرویس اطلاعات پاکستان به تشکیلاتی نظامی تبدیل و پس از بن بست گروههای جهادی افغانستان در تشکیل حکومت و اداره کشور به عنوان «ناجی مردم» وارد افغانستان شده و حکومتی به سرکردگی ملا عمر تاسیس کردند . حکومتی که تنها از جانب عربستان ، امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شد و با تفکری وهابی_ تکفیری جنایتهای فراوانی را علیه زنان ، شیعیان ، رسانه و هنرهای تصویری، آثار باستانی ، مدارس دخترانه و .... مرتکب شد و پس از انقضای تاریخ مصرف، با حمله آمریکا به افغانستان در سال ٢٠٠١، از هم پاشید.
اما طالبان ۱۴۰۰ ، ترکیبی از بقایای طالبان قدیم با نیروهایی جدید است که با «طراحی انگلستان و حمایت قطر» (با تفکری کپی شده از روش و اندیشه اخوانی) تاسیس و پس از اثبات ناتوانی آمریکا در ساخت حکومتی سکولار برای افغانستان در حرکتی تدریجی جایگزین دولت آمریکایی حاکم بر این کشور گردید. طالبان جدید با شیعیان وارد خصومت نشده و از تلویزیون و سرود و کلیپهای هنری برای تبلیغ خود بهره می برد، از نیروهای فنی و متخصص برای اداره حکومت استفاده کرده و مانند طالبان ۱۳۷۷ مرتکب خشونت علیه زنان نشده است. طالبان جدید بسیار هوشمندانه تر از طالبان قدیم عمل کرده و البته توانسته رضایت بخشهایی از جامعه افغانستان را بدست بیاورد . هرچند هنوز از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده اما مذاکرات متعددی با نمایندگان اتحادیه اروپا و آمریکا ، روسیه ، هند و..داشته و البته اولین وزیر خارجه ای که در زمان طالبان جدید و به شکل رسمی به کابل سفر کرده ، «وزیر خارجه قطر» بوده است.
شاید مهمترین نقطه اشتراک طالبان قدیم و جدید ، تعلق هر دو به قومیت «پشتون» باشد
برخورد نظامی با طالبان جدید به زیان اسلام ، ج.ا.ا و مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان و بدترین راهکار برای مقابله با این محصول پیچیده انگلستان است. ( البته مواجهه قدرتمند مرزبانان ج.ا.ا با عوامل این گروه در نقاط مرزی به معنای جنگ و برخورد نظامی نیست بلکه ضرورتی عقلانی برای حفاظت از مرزها و انضباط بخشی به رفتارها و عوامل این گروه است.)
بحران حقابه ایران از هیرمند ، نتیجه امضای توافقنامه ای غلط توسط حکومت پهلوی و چند دهه اهمال و بی توجهی دولتها به این مسئله در عصر پهلوی و پس از انقلاب است و با تهدید زبانی فلان مقام و حرکتهای نمادین از این دست قابل حل و فصل نیست .
مذاکرات توأم با فشارهای تدریجی( غیر نظامی) برای اصلاح و تکمیل توافقنامه ( افزایش میزان حقابه و قراردادن ضمانتهای جدی برای اجرای آن) و سرانجام وادار سازی طرف مقابل به اجرای آن، نیازمند طراحی ، صبر و حرکتهایی گام به گام است که ج.ا.ا در بحرانهای مختلفی تجربه چنین حرکتهایی را بدست آورده است.
رفتارهای احساسی، بدون شناخت و خالی از عقلانیت به ویژه در عرصه فضای مجازی و رسانه های داخلی، همچنین تلاش جریانهای سیاسی ( بویژه اصلاح طلب) برای بهره برداری از بحران حقابه و مسئله طالبان ، ثمره ای جز فرسایش روح و روان جامعه ، سلب امنیت روانی مردم و کمک به «پروژه انگلیسی» طالبان جدید نخواهد داشت!
✍محمدصادق کوشکی
@Kolbe_Andishe_Farhang
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ماجرای عجیب تعطیلی داروگر
🎥سخنگوی سازمان مالیاتی:
مالک هلدینگ داروگر ۱۴۰۰میلیارد بدهی دارد. شرکت داروگر توسط سازمان امور مالیاتی تعطیل نشده و مالک این هلدینگ، کارگران را گروگان گرفته است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠امام رضا (ع) و مدعيان تشيع
وقتي ولايت عهدي براي حضرت رضا(ع) تثبيت شد، روزي دربان حضرت رضا(ع) خدمت حضرت عرض کرد: عدهاي آمدهاند و ميگويند ما شيعه علي(ع) هستيم و ميخواهيم خدمت امام رضا(ع) برسيم. حضرت فرمود: من کار دارم آنها را رد کن.
آن عده فردا باز آمدند و همان حرف را تکرار کردند: ما جمعي از شيعيان علي(ع) هستيم و آمدهايم آقا را زيارت کنيم. حضرت دوباره فرمود: برشان گردان. براي مدت دو ماه هر روز آنها ميآمدند و درخواستشان را عرضه ميکردند و حضرت ميفرمود: من کار دارم، بگو بروند. آنان نااميد شدند. به دربان حضرت گفتند به امام بگوييد: آخر شيعيان پدرت علي بن ابيطالب(ع) هستيم. ما دو ماه است ميآييم و شما اجازه نميدهيد. اين مايه شماتت دشمنان شده است. ما از اينجا ميرويم؛ ولي از شهرمان نيز فرار ميکنيم. چرا که وقتي اين داستان در آنجا نقل شود مردم ميگويند حتماً آنها گناه بزرگي مرتکب شدهاند که آقا راهشان نداده است. برو و به آقا بگو: ما تلخي شنيدن اين شماتت اعداء را ديگر نميتوانيم تحمل کنيم. وقتي کار به اينجا رسيد، حضرت فرمود: بگو بيايند. آنان آمدند سلام و احترام کردند؛ اما حضرت اعتنايي به آنها نکرد، حتي اجازه نشستن هم به آنها نداد. توجه کنيد: در اين جا تنبيه آنان تکميل شد. همينطور ايستادند. آن عده گفتند: اي پسر رسول خدا (ص) راز اين که پس از دوماه انتظار ديدار، ما را اين گونه مورد خفت و خواري قرار ميدهيد چيست؟ با اين رفتاري که با ما شيعيان ميکنيد ديگر کسي شيعه نميماند. حضرت فرمود اين آيه را خواندهايد؟ هر بلايي به شما ميرسد، حاصل رفتار خودتان است. آن عده بيشتر ناراحت شدند و گفتند: مگر ما چه گناهي کردهايم که اين گونه بايد تنبيه شويم؟ حضرت در جواب فرمودند: اين را من از قرآن ياد گرفتم که شما را مورد عتاب قرار دهم؛ پدران من هم همينطور بودند. آنان گفتند: مگر ما چه گناهي کردهايم؟ زيرا شما دروغ بزرگي گفتيد. شما ادعا ميکنيد که شيعه هستيد؛ ولي شيعه نيستيد. چون اين ادعاي دروغ را کرديد بايد مجازات بشويد.
سپس حضرت ابتدا نام امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را مي برد و بعد نام سلمان، ابوذر، تا محمد بن ابي بکر، ايشان میفرمايند شيعه اينانند. در اين جا حضرت ويژگیهاي آنان را برمیشمارند: کوچکترين اوامر علي(ع) را مخالفت نکردند. هر چه را ايشان نهي کرد، آنها هم ترک کردند. يعني مطيع واقعي حضرت علي ع بودند. اين درحالي است که شما ادعاي شيعه بودن ميکنيد و بيشتر رفتارهايتان با رفتار علي(ع) تفاوت دارد و برخلاف دستورات اوست. شما حتي در انجام واجباتتان کوتاهي ميکنيد. شما حقوق بزرگ برادرانتان، کساني که اخوت في الله دارند، ادا نميکنيد. جايي که نبايد تقيه کنيد، تقيه ميکنيد و جايي که بايد تقيه کنيد، تقيه نميکنيد. يعني شما پيرو خواستههاي دل هستيد، بايد بدانيد کجا بايد تقيه کنيد و کجا نبايد. اگر شما ميگفتيد ما علي(ع) را دوست داريم، با دشمنانش دشمن هستيم و با دوستانش دوستيم. من نميگفتم شما دروغ ميگوييد. آري شما علي و دوستان علي را هم دوست ميداريد و با دشمنانش هم دشمنيد؛ اما شيعه بودن تنها به اين نيست. بلکه علاوه بر اين شما بايد دقيقاً رفتارتان با رفتار علي(ع) هماهنگ باشد، اين که فقط بگوييد ما علي(ع) را دوست داريم براي شيعه بودن کافي نيست. ولي شما ادعايي کرديد که اهلش نبوديد. اگر بنا نگذاريد که رفتارتان را مطابق اين ادعايتان قرار بدهيد؛ يعني اگر کارتان گفتارتان را تصديق نکرد، هلاک خواهيد شد. مگر خدا به شما رحم بکند؛ والا با اين گناهي که مرتکب شدهايد، يعني ادعاي شيعه بودن کرديد، مستوجب عقوبت هستيد!
گفتند: آقاجان ما از اينکه ادعاي شيعه بودن کرديم استغفار میکنيم. از اين پس همان طور که شما ياد داديد، ما ميگوييم: علي(ع) را دوست داريم و دشمنانش را دشمن ميداريم، باشد تا از راست گويان باشيم.
وقتي آنان چنين گفتند حضرت فرمود: خوش آمديد عزيزان من! کساني که اهل محبت ما هستيد حضرت سه مرتبه فرمودند: بياييد بالا، بياييد بالا، بياييد بالا. اينها را کشيد بالاتر، تا به خود چسباند. بعد به دربانشان فرمودند اينان چند مرتبه آمدند و برشان گردانديد؟ عرض کرد: شصت مرتبه. حضرت شصت مرتبه رفتند و آمدند و به اينها سلام کردند و خوش آمد گفتند! تا جواب آن شصت مرتبه مراجعه آنها را داده باشند. حضرت دوباره به حاجب فرمودند: چند مرتبه مانع ورود اينان شدي: حاجب گفت: شصت مرتبه، سپس ايشان فرمودند: شصت مرتبه برو و بيا و سلامشان کن. و سلام من را به اينها برسان! اين سفارشات را حالا به حاجب کردند و فرمودند: به کارهايشان رسيدگي کن و ببين چه نيازي دارند. به آنان کمک هايي کن و هر نيازي دارند را برطرف کن.
✍آیت الله مصباح یزدی، کتاب سیمای سرافرازان، ج۱، ص۱۱۳
📚روایت در کتاب تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص۳۱۲
@Kolbe_Andishe_Farhang
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 امامی که در میان کفترها و حرم از یاد میرود
🎥حسن رحیم پور
🔹نماد امام رضا (ع) شده گنبد طلا، کفترها و غذای حضرتی! خود حضرت رضا گاهی مثل اینکه گم میشود توی حرم. چنان که قرآن گم می شود در بین ما!
🔹 آن تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را میبندد، آن تشکیلات نه تنها دینی نیست بلکه ضد دینی است. آن تشکیلات محارب با خداوند است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠سلبریتیها یا سایبریها؛ کدام بیسوادترند؟
یکی از دلایل فروپاشی رژیم پهلوی این بود که چهرههای محبوب مردم را باخود یا بیخود به طیف مخالفین حکومت سنجاق میکرد. اینکه غلامرضا تختی چه مقدار سواد سیاسی داشت یا اینکه اصلاً آیا در زندگیاش یک کتاب قابل اعتنای تاریخی خوانده بود یا نه، در این منظومه که دارم شرحش میدهم، کمترین اهمیتی ندارد. مهم این بود: جهانپهلوان بین تودهها محبوبیتی کمنظیر داشت و البته تصور عمومی هم این بود که #تختی در زمرهی مبارزین انقلابی است. آیا تختی هم #اینستاگرام داشت که هر شب چهل تا #استوری علیه شاه بگذارد؛ نه. آیا تختی هم سخنور بود و برای خودش تشکیلات حزبی راه انداخته بود؛ نه. مسئله سادهتر از این حرفها است: مردم غلامرضا را دوست داشتند و همین محبت کافی بود که خودبهخود او را در صف مقابل محمدرضا ببینند. تو ببین پهلوی دوم چقدر در عالم رسانه ضعیف عمل میکرد که مهمترین دوگانهی سالهای آخر جناب آریامهر همین دوگانهی مردم- حاکمیت بود و راحتترین راه محبوبیت، نقد حکومت. واقعیت آن است که هیچ حکومتی بدون اتکا به سرمایهی اجتماعی نمیتواند دوام خود را تضمین کند و معالاسف این روزها جمهوری اسلامی هم در خلال دوری از جمهور به شدت از فقدان سرمایهی اجتماعی رنج میبرد. سوپرانقلابیها یک جوری از بیسوادی سیاسی چهرههای مورد اعتنای مردم توئیت میزنند کأنه غلامرضا تختی هر شب کانت و دکارت میخوانده و هر صبح روزش را با سلام به روسو و راسل شروع میکرده. از قضا سوپرانقلابیها در تشدید گسل میان جمهور و جمهوری اسلامی مؤثرترین نقش را دارند و شگفتا از قوهی عاقلهی #تعطیل نظام که آن به آن تریبون بیشتری به این همیشه جاهلهای همواره افراطی میدهد. در واکنش به نفرتپراکنی ترمزبریدهها یکی میشود کریمی و یکی میشود باقری. یکی میشود فرخنژاد و یکی میشود پرستویی. یکی میشود گلشیفته و یکی میشود ترانه. بعضیها از #ایران میروند و رسماً علیه نظام #شمشیر میکشند؛ بعضیها مثل رسول خادم و علی دایی و عادل فردوسیپور در ایران میمانند اما با همان #کینه و #کدورت دستهی اول. آیا جمهوری اسلامی هیچ متوجه این نکته هست که صرفاً با مهران رجبی و سلام فرمانده و منصور ارضی نمیتوان سرمایهی اجتماعی جمع کرد؟ آیا نظام حواسش هست که با لایحههای دوقطبیساز اخیر چگونه دارد خشم فعلاً خفتهی مردم را آن به آن بیشتر میکند؟ گیرم علی کریمی بیسواد ولی این هم ناشی از بیسوادی بلکه بیعقلی مفرط سیاسی است که دم به دم شکاف محبوبین ملت را از حاکمیت بیشتر کنیم.
✍حسین قدیانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نرمش قهرمانانه - صخره سخت و تقیه
واژه "نرمش قهرمانانه" کلیدواژه ای بود که رهبری بعد از سال 92 و روی کار آمدن دولت حسن روحانی تاکید بسیاری بر آن کردند و تبدیل به نوع خاصی ادبیات سیاسی با مفهوم تعامل خارجی، شد. جمله ای که نوعی چراغ سبز به دولت روحانی برای مذاکره با آمریکا بر سر مسائل هسته ای بود که به برجام منتهی شد.
اما پس از شکست برجام چند روز پیش بود که مجددا پس از مدت ها از این واژه استفاده نمودند و باز تلقی نرمش در سیاست خارجه بود. آن هم بعد از بیانیه 7 کشور صنعتی جهان (گروه هفت) که راه حل برنامه هسته ای ایران را دیپلماسی خوانده بود. و شایعاتی مبنی بر آغاز مذاکرات محرمانه ج. اسلامی و آمریکا در عمان!
اما بنظرم واژه نرمش قهرمانانه در ابتدای دهه 90 و 1402 دارای تفاوت های بنیادین است.
رهبری، در سال 93 نرمش قهرمانانه را به نوعی تاکتیک در مسابقه کُشتی تشبیه می کنند که هدفش غلبه بر حریف است :
نرمش قهرمانانه برخلاف برخی تفاسیر، معنای واضحی دارد که نمونهی آن در مسابقهی کشتی نمایان است در این مسابقه که هدف آن شکست دادن حریف است اگر کسی قدرت داشته باشد اما انعطاف لازم را در جای خود به کار نگیرد قطعاً شکست میخورد اما اگر انعطاف و قدرت را به موقع مورد استفاده قرار دهد پشت حریف را به خاک مینشاند.
۱۳۹۳/۰۵/۲۲ "
اما ایشان چند روز قبل پیرامون نرمش قهرمانانه چنین موضع گرفتند.
بنده یک وقتی چند سال قبل از این گفتم: «نرمش قهرمانانه»؛ بد فهمیده شد، هم بعضیها در خارج بد فهمیدند، یک محاسبهی دیگر کردند، در داخل هم بعضی از خودهایمان بد فهمیدند معنای این را. انعطاف یک جاهایی لازم است، بایستی انجام بگیرد. همان معنایی که ما در تقیه معنا کردیم ــ در بحث امامت، بنده مفصل راجع به تقیه صحبت کردم ــ تقیه یعنی وقتی شما در یک جایی دارید حرکت میکنید، به یک صخرهای میرسید که از آن عبور نمیتوانید، یک راهی پیدا کنید از کنار صخره و عبور کنید. انعطاف یعنی این. معنایش این نیست که ما از ادامهی راه پرهیز کردیم و عقبنشینی کردیم، نه. به جنگ صخره نرفتیم، انعطاف پیدا کردیم، توانستیم راه دیگری را پیدا کنیم."
همانطور که می بینیم اینجا پای دو واژه" تقیه" و" صخره سخت" به میان می آید.
تقیه اصلی در تشیع است که در آن هدف امام یا رهبر، ضربه زدن یا پیروزی بر دشمن یا حریف نیست، بلکه هدف حفظ موقعیت کنونی، حراست از جان پیروان و شیعیان است. آنچنان که شیعه در چنین موقعیتی، نه تنها به جدال و درگیری با دشمن نمی پردازد، بلکه ممکن است در ظاهر با کتمان عقاید خود، با دشمن در لفظ اعلام موافقت و همراهی هم بنماید تا شر و آسیب او را دفع کرده باشد.
اینجاست که ما مفهوم نرفتن به جنگ صخره را در می یابیم. اینجا دیگر دشمن یک کشتی گیر نیست که با یک فن و انعطاف بشود بر او پیروز شد. ما با یک صخره طرفیم که جنگ با او فقط اتلاف عمر و هزینه است.
از این منظر معتقدم این تحلیل تازه ای است که رهبری در سیاست خارجه به آن رسیده که با گذشته متفاوت است که حاصل تجربه دولت سیزدهم است.
در گذشته باور و تحلیل این بود که مشکل سیاست خارجی، دولت مستقر (اصلاح طلبان و اعتدالی ها) است و اگر دولت جوان حزب الهی روی کار بیاید، همه مشکلات کشور علاج خواهد شد و به منظور تحقق این تحلیل بود که نظام در انتخاب 1400 جمهوریت را هم ذبح کرد تا با استقرار یک دولت همراه و همسو، مشکلات را علاج نماید.
اما پس از گذشت دو سال از روی کار آمدن دولت مطلوب، نه تنها مشکلات علاج نشد و شعارهای انقلابی آن با شکست مواجه گشت بلکه به نحو بی سابقه ای مشکلات تشدید شد و رکورد دولت های قبل را نیز شکست و زمینه ساز یکی از شورش های عمومی بعد از انقلاب گشت.
هرچند تمام موارد فوق را دلسوزان بسیاری توصیه کرده و انذار داده بودند و حتی حاکمیت را به مدل تقیه امامان شیعه در زمان بنی امیه و بنی عباس دعوت نموده بودند، و گوشی آنها را نشنید، حال برخورد با صخره سخت واقعیت، و پس از متحمل شدن کشور با زیان های بسیار، متنبه شده اند.
با اینکه نمیدانم آیا تحلیل تازه حاکمیت از اداره کشور، باتوجه به از دست رفتن بخش عظیمی از سرمایه های عمومی نظام، می تواند کشور را از بحران خارج کند یا خیر، اما یقین دارم اگر آنقدر که در برابر کشورهای خارجه اهل مدارا و نرمش در مواقع اضطرار هستیم ، در برابر مردم خودمان چنین بودیم، وضعیت به چنین روزهای تلخی نمی رسید.
✍سلمان کدیور
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دولت و بازار مسکن
🎥پرویز آقایی
در روسیه کسی که بیش از ۵ واحد مسکونی داشته باشد، باید تحت نظر دولت آنها را مدیریت کند.
کانادا، سوئد، ایتالیا و آلمان با وجود اقتصاد بازار آزاد بیشترین کنترل را روی بخش مسکن انجام میدهد
در خیلی از کشورها قرارداد اجاره مسکن تاریخ پایان ندارد
ایران از جمله کشورهایی است که کمترین دخالت را در بازار اجاره انجام میدهد
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠بانکداری خودمانی!
چندی پیش بانک مرکزی بنا به تکلیفی که در قانون بودجه معین شده، دست به انتشار تسهیلات پرداختی به کارمندان بانکها و مؤسسات اعتباری زده است.
بنا به اطلاعات منتشر شده از مجموع ۳۰ بانک و موسسه اعتباری؛ تسهیلات پرداختی بانکها به کارکنان خودشان به حدود ۱۶۴ هزار و ۲۶۳ میلیارد تومان رسیده است! یعنی میانگین هر کارمند ۷۷۷ میلیون تومان تسهیلات گرفته است!
همین بانکها که در اعطای وامهای درشت، کمبهره و با دوره بازپرداخت طولانی به کارمندان خود کلی دستو دلبازی میکنند در برابر تکالیف قانونی برای #مردم به شدت خسیس هستند! برای مثال میتوان به وضعیت تسهیلاتدهی در حوزه #مسکن اشاره کرد.
آمارها نشان میدهد بانکها به قانون «جهش تولید مسکن» به شدت بیتوجهی کردهاند. بهطوری که از ۲۷ بانک و موسسه اعتباری کشور فقط ۱۹ بانک آن هم کمتر از ۵ درصد از سهم تعیین شده توسط بانک مرکزی را پرداخت کردهاند! از بین این ۱۹ بانک هم عملکرد ۹ بانک صفر بوده!
ظاهرا فقط وامهایی که به مسکن یا به هدف افزایش جمعیت، ازدواج یا ضروری به مردم پرداخت میشود، تورمزا هستند، وامها به کارکنان خودی خاصیت آنتیتورمی دارند!
🔗پ.ن: یک #جراحی کردید که مستقیم در #سفره_مردم بود. جراحی بعدی را دوباره سراغ مردم نروید. جراحی دوم را اینبار در بانکها انجام دهید. کاری کنید که مردم نفس بکشند. بانکها را منضبط کنید و آنها را در مسیر توسعه اقتصاد مولد قرار دهید؛ آن وقت همه مردم خیرش را خواهند دید.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ایده ویلسون
افزایش قدرت و نفوذ امریکا چه از نظر داخلی و چه خارجی جامعه ای دیگری برای امریکا رقم زده است؛ به تعبیر دیگر جمعیت و نیروها کیفیت نوینی از نسبت ها را ایجاد کرده است. به همین دلیل شاید زمانی تنها نیاز بود دولت به دادگاه یا پادشاه پاسخگو باشد اما اکنون ملت نیز دیدگاهی دارد که دولت نمی تواند آن را نادیده بگیرد. پس نحوه سامان امور از امری ساده به امری پیچیده تبدیل می گردد.
دغدغه ویلسون این است که دولت امریکا قانون گذاری انجام می شود و بر سر قوانین بسیار مباحثات و درگیری ها صورت می گیرد اما نحوه انجام امور توسط دولت اندیشیده نمی شود. ویلسون معتقد است عرصه بسیار مهمی وجود دارد که در امریکا از آن غفلت شده است و آن نحوه انجام امور و یا اداره کردن است. بنابراین ویلسون موضوع جدید را متقوم می سازد و امکان یک علم جدید به نام علم اداره را شکل می دهد.
با این کار ویلسون سعی می کند میدان منازعات را از کارآمدی قانون (constitution) به کارآمدی اداره معطوف کند. در این صورت علم اداره محل نزاع برای نحوه سامان به امور است به شکلی که به بهینه ترین شکل ممکن -یعنی هم کاراترین (efficiency) و هم کم هزینه ترین شکل ممکن- امور اداری انجام شود.این به نحوه ارتباط سازمان، کارکنان و روش ها (methods) بستگی دارد.
بنابراین ویلسون در مقاله مهم خود درباره علم مطالعه اداره می گوید:
The idea of the state is the conscience of administration. Seeing every day new things which the state ought to do, the next thing is to see clearly how it ought to do them.
ویلسون معتقد است که در امریکا ایده دولت تغییر کرده است دولت دیگر بر پاشنه قبلی نمی چرخد. دولت دیگر نباید وقت خود را تنها مصروف قانون گذار و قانون کند بلکه ایده دولت و در نتیجه آرمان و وظیفه آن در حال تغییر قابل توجهی است و «ایده دولت، وجدان اداره است».
به تعبیر دیگر دولت در عمل اهمیت دارد. دولت چگونه به امور سامان می بخشد و آنها را در نسبت با هم قرار می دهد. سوال جدید ویلسون این است که «چگونه قانون باید با روشنگری، برابری، با سرعت و بدون اصطکاک اجرا شود، به عنوان جزئیات عملی». بنابراین دیگر نمی توان به کلیات اکتفا کرد بلکه جزئیات هم است؛ چگونگی راست و ریس کردن امور اهمیت دارد.
ما دیگر به یک قانون کلی نیاز نداریم ما نیاز نداریم که مثلاً بدانیم حجاب باید به عنوان یک قانون لازم الاجرا در قانون باشد. سوال اکنون این است که: چگونه این قانون با جزئیات و تنظیم نسبت امور اعم از سازمان، افراد و روش ها می تواند عملی شود.
✍محمدرضا مالکی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذر از سیستم تاراج لازمه بازگشت عقلانیت و کارامدی به نظام سیاسی و اداری ایران
جیمز آبراهام گارفیلد رییس جمهور امریکا در سال ۱۸۸۱ از سوی یکی از طرفداران خود ترور شد دلیل ترور گارفیلد عدم تحقق وعده ای بود که رییس جمهور قبل از انتخابات به متهم داده بود. بلافاصله وودر ویلسون به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد. با تلاش ویلسون در سال ۱۸۸۳ قانون خدمات كشوري (قانون پندلتون) به تصويب رسيد و به موجب آن كمیسيون خدمات كشوري با هدف علمی سازی فرایند استخدام و ارتقا شکل گرفت.
ویلسون در سال ۱۸۸۷ در مقاله خود با موضوع "جدایی اداره از سیاست" سیستم انتصابات و نظام حزبی حاکم در امریکا را سیستم تاراج و عمل بر اساس تئوری غنایم جنگی نامید. در سیستم تاراج انگار حزب حاکم در جنگی مغلوبه قدرت را بدست آورده و طی آن یک حزب پس از پیروز شدن در انتخابات شغلهای اداری مهم را به عنوان جایزهٔ همکاری در راه پیروزی به هواداران، دوستان و خویشاوندان خود میدهد.
ویلسون با طرح جدایی اداره از سیاست، بین نظام اداری و نظام سیاسی حد و مرزی تعیین و بر اساس آن قانونی تدوین نمود طوری که حزب حاکم تا یک حد مشخصی اجازه تغییر مدیران را داشت. بر این اساس بوروکراتها(مدیران دولتی) به عنوان افراد حرفه ای دست خوش تغییر سیاسی قرار نمی گرفتند و به امور حرفه ای خود می پرداختند.
بعد از جنگ جهانی دوم آمریکای دور از تخریبات جنگ، برای توسعه قلمرو نفوذ آمریکا در امور بین الملل و جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم دو طرح تصویب و اجرا نمود. "طرح مارشال" برای کمک به کشورهای اروپایی اسیب دیده از جنگ و "اصل چهار ترومن" کمکهای فنی به کشورهای در حال توسعه.
بر اساس برنامه اصل چهار در دهه ۶۰ میلادی مشاوران نظام اداری امریکا به کشورهای جهان سوم از جمله ایران اعزام شدند. به دنبال آن دیوانسالاری در ایران بر مبنای تئوریهای نوین "بخوانید جدایی اداره از سیاست" شکل گرفت. علیرغم گذشت حدود ۷۰ سال از شکل گیری این سیستم در ایران همچنان سیستم تاراج و تئوری غنیمت جنگی در ایران به قوت خود باقی است.
پیتر اوانز در تحلیل خود از دولت، دولتها را به دولت چپاول یا غارتگر و دولت توسعه گرا تقسیم نمود. سیستم دولتی حاکم در جهان سوم شبیه دولت غارتگر و سازگار با تئوری غنایم جنگی ویلسون بوده و بر اساس دیدگاه پارسونز دولت غارتگر به مثابه ارگانیسم اجتماعی معلول عمل می کند و توانایی کنترل نهادها و مدیران دولتی حاکم بر ان را ندارد و مدیران دولتی براحتی و در حاشیه امن، خود یا اطرافیان خود به تاسی از انها
به چپاول و غارت منابع عمومی می پردازند.
بر اساس موارد فوق و در چهارچوب نظام اداری و مدیریت دولتی یکی از راهکارها بازگشت عقلانیت و کارآمدی به نظام سیاسی و دیوانسالاری و گذر از سیستم تاراج و تفکر سنتی وبری، و تبعیت از دولت مدرن و خط مشی گذاری مبتنی بر نظریه های نوین مدیریت دولتی و دیوانسالاری از یک سو و الگو قرار دادن نهادسازی دولت توسعه گرا از سوی دیگر است طوری که نظام دولتی بر اساس نظریه ارگانیسم اجتماعی و کل گرایی سیستمی(کارکرد عقلایی نظام حاکم و نظام های فرعی) توان کنترل اندامهای خدمت رسانی خود را بازیابی، بهبود و توانمندسازی نماید. تحقق این امر در گرو اصلاح دولت، بازسازی ساختار و کارکرد مطلوب اندامهای حکومتی و خدمت رسانی است.
✍حبیب ابراهیم پور
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠برچسب مردمی بودن را از اجتماعات مذهبی سلب نکنیم
سه روز پیش همین طور که فیلمها و عکسهای مربوط به اجتماع امام رضاییها را دنبال میکردم، در کنار نیمچه حس غروری که از تماشای این جمعیت گسترده و متمرکز مذهبی در دلم احساس میکردم، این نگرانی نیز در سرم چرخ میخورد که آیا در کل، این تمرکز رسانهای و مکانی به نفع هویت دینی و ارزشمدار جامعه ایران است یا این که قرارگرفتن آن در قاب رسانهای و روایی واحد که خب برچسب نهادهای حاکمیتی را به خود دارد، باعث میشود تا در دراز مدت این قبیل اجتماعات مذهبی از تنوع فرهنگی و فکری موجود در خود تهی شود و اجتماعات مذهبی تماما رنگ و بوی هویت سیاسی بخصوصی را که هواخواه نظام است به خود بگیرد؟
راستش اصل این نگرانی متکی بر این پیش فرض است که حقیر بنابر فهم محدودی که از گروههای مذهبی در همین شهر تهران دارم، به نظرم میرسد که خیلی از هیئات و اجتماعات مذهبی در شهر هستند که یا دارای تقابلهای جدی با برچسبهای هویتی نظام در قلمرو تفکر دینیاند یا این که اگر تقابل جدی هم نداشته باشند، لزوما با برچسبهای هویت دینی برآمده از متن حاکمیت، همراه نیستند و ترجیحشان بر این است که در یک چارچوب هویتی خنثی نسبت به برچسبهای سیاسی، مراسمات مذهبی خود را برگزار کنند.
خب چنانچه این پیشفرض صادق باشد، به نظر میرسد که محدود کردن ساپورت رسانهای مراسمات مذهبی به اجتماعاتی که برچسب حمایت اقتصادی، سیاسی و عاطفی دستگاههای حاکمیتی را به خود داشته باشند، باعث خواهد شد تا در دراز مدت، جریانهای مذهبی دیگر، خود را در محاصرهی نوعی جبر برای حاشیهنشین شدن دریابند و تلاش کنند تا با پررنگ کردن مواضع تقابلی خود نسبت به مواضع سیاسی-اجتماعی نظام، از دل این حاشیهنشینی اجتماعی بیرون بزنند و در این بین نیروهای فکری و اقتصادی دشمن نیز بیکار نخواهند نشست و با تزریق سرمایههای هنگفت اقتصادی و رسانهای، از وضعیت ایشان، تصویری حداکثری تدارک خواهند دید و این گونه، جریانات مذهبی مدافع نظام را با چالش جدی مواجه خواهند نمود.
راهحلی که در این جا به ذهن حقیر میرسد این است که دستگاههای سیاستگذاری نظام در حوزه فرهنگ و رسانه، همچنان میتوانند قاب حداکثرنمایی طرفداران خود را در مناسبتهایی نظیر راهپیمایی ۲۲ بهمن و یا روز قدس دنبال کنند ولی وقتی پای مراسمات و اجتماعات مذهبی به میان میآید، اتفاقا دستگاههای رسانهای و فرهنگی جبهه انقلاب بایستی قابهای تمرکزگرا را کنار بگذارند و تلاش کنند تا قاب رسانهای خود را بدون هیچ مرزگذاری سیاسی، به همهی جریانات و تجمعات مذهبی پراکنده در سطح شهر اختصاص دهند و خب اینگونه نه تنها نظام با چالشهای سیاسی-اجتماعی نهفته در دل برخی از جریانات مذهبی مخالف با خود، آسیب نخواهد دید بلکه قادر خواهد بود تا با بازتاب نوعی بیمرزی مکانی و هویتی مردم در گرایششان به مذهب و اجتماعات مذهبی، نوعی امتیاز پنهان به عنوان یک حکومت دینی را برای خود جمع کند و این پیشفرض را در ذهن آحاد مختلف جامعه زنده نگه دارد که جمهوری اسلامی با همهی چالشهای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، همچنان قادر است تا روح مذهب را به گستردگی تمام اقشار جامعه زنده نگه دارد.
مخلص کلام این که نظام جمهوری اسلامی و جبهه انقلاب بر سر گردنه حساسی از تاریخ به سر میبرند و نیاز به استراتژیهای فرهنگی و هویتیای دارند که ایشان را با حداکثر کمی و کیفی قوا و نیروی انسانی از این گردنهی باریک و چالشبرانگیز گذر دهند و الا صرف گذر از این گردنه بدون توجه به کمیت و کیفیت نیروی انسانی هواخواه انقلاب و نظام، میتواند قلب جبهه انقلاب را دچار نوعی انقلاب در ذات کند و از تمام ارزشمداری و انقلابیگری فقط پوستهای توخالی و پوچ از آن برجای بگذارد که برمدار رویکردهای مصنوعی در رسانه و فرهنگ به حیات نباتی خود ادامه میدهد...!!
✍محمدحسین شیرخدایی
@Kolbe_Andishe_Farhang
maaref enghalab-rahbari.pdf
657.3K
💠معارف انقلاب
✍پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اولين سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
🔹در اولین سال های بعد از امام(ره)، دشمنان امید داشتند که مسیر انقلاب تغییر زاویه پیدا کند و دوستان از آینده نگران بودند. این پیام در آن روزها برای مردم ارسال شد و تکلیف خیلی چیزها را روشن کرد و مسیر آینده پرامید انقلاب را روشن ساخت. در این پیام در ابتدا به مقدماتی از انقلاب و دوران امامت امام خمینی می پردازد و بعد از آن، ۱۲برنامه آینده جمهوری اسلامی ایران را مطرح می کند.
🔹در انقلاب اسلامی، اسلام کتاب و سنت جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت جایگزین اسلام دنیاپرستی یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست جایگزین اسلام بی بندوباری و بی تفاوتی؛ اسلام قیام و عمل جایگزین اسلام بی حالی و افسردگی؛ اسلام فرد و جامعه جایگزین اسلام تشریفاتی وبی خاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین جایگزین اسلام بازیچه دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمدی(ص)جایگزین اسلام آمریکایی گردید.
@Kolbe_Andishe_Farhang