eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
548 دنبال‌کننده
263 عکس
863 ویدیو
173 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠گفتمان انقلاب و طرح مفهومی شکست به نظر می‌رسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج می‌برد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمی‌دهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برنده‌ایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزی‌ها و شکست‌هاست. تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است. پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل می‌شود. صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بن‌بست مطلق معرفی می‌کند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه می‌گیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیش‌دستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه می‌دهد. لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخ‌ترین‌هایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکست‌هایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینه‌ساز خیزش‌های دوران‌ساز شده‌اند. در عین حال، شرط چنین بهره‌ای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم. ✍ سجاد صفارهرندی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠بازیِ خونین جنگ جنگ، رقابت‌های نظامی و تحریم راهی مطمئن برای انحراف منابع یک کشور ثروتمند و پراستعداد پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی اسراییل و جنگ ایران و عراق می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسراییل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسراییل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسراییل فراهم شد.» او معتقد است اسراییل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب، سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسراییل شد» (درس‌هایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص147 و 148) گویا سیاست آمریکا هم ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد.  الکواری نماینده‌ی وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره‌ی موضع آمریکا و شوروی در جنگ می‌نویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچ‌یک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت می‌کردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص 201) تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران می‌کردند، قدرت‌های جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. آنها سال هفتم تصمیم گرفتند جنگ را پایان دهند. تحلیلگران ایرانی موفقیت نسبی کربلای 5(زمستان 65) را در تصمیم ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ موثر می‌دانند اما اغلب تحلیلگرانِ غیرایرانی ناامن شدن خلیج فارس در جنگ دریایی و افشای ماجرای مک فارلین را مهمترین دلیل تصمیم آمریکا برای پایان دادن به جنگ می‌دانند. افشای پر سر و صدای ماجرای مک‌فارلین در آبان 65، که در جهان به ماجرای کمک آمریکا و اسراییل به ایران معروف شد، کار را برای بازی دوگانه‌ی آمریکایی‌ها سخت کرد و آمریکا تحت فشار شدیدی قرار گرفت و به تعبیر کدی و گازیوروسکی آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که: «باید به‌گونه‌ای مستقیم برای پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق مداخله نمایند.» (نظام دوقطبی و جنگ ایران و عراق، ص414) تیر66 قطعنامه‌ی 598 برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولین‌بار تمام 5 عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل در جلسه‌ای که مهر66 او با 5 عضو دایم شورای امنیت برگزار کرد؛ شولتز وزیرخارجه‌ی آمریکا در جمع‌بندی نظر 5 کشور گفت: «همه‌ی ما پایان جنگ را می‌خواهیم. همه‌ی ما از قطعنامه‌ی 598 حمایت می‌کنیم» (به سوی صلح، ص255) دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره‌ی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ می‌نویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: (1) عراقی‌ها باید به‌خوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. (2) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانی‌ها رنج‌آور شود. (3) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنا‌مه‌ی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و (4) فشار بین‌المللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.»(به سوی صلح، ص267) بسیاری دریافتند که جنگ ماه‌های پایانی خود را سپری می‌کند. محمدجواد ظریف از دیپلمات‌های ایران در سازمان ملل به خاطر دارد که حدود دی‌ماه 66: «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکته‌ای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از این‌که شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچ‌وقت این از ذهنم بیرون نمی‌رود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه 598، ص249) چندماه بعد سخن نماینده‌ی آلمان در سازمان ملل به واقعیت پیوست و در بهار 67 ایران شکست‌های پی‌در‌پی و سختی را در جبهه‌های جنگ تجربه کرد. فاو، شلمچه، جزایر مجنون را که در عملیات‌های سخت و طولانی‌مدت در چند سال گرفته بود در عملیات‌های سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد و با سخت شدن و زجرآور شدن جنگ، قطعنامه‌ی 598 را پذیرفت. سودهای سرشار بسیاری از کشورها و شرکت‌های بین‌المللیِ فروش سلاح و منافع بسیاری که در حاشیه‌ی جنگ‌ها وجود دارد، تا چه حد در ادامه‌ی جنگ تاثیر داشت؟ عجیب آن که در ایران نیز نگاهی مسلط وجود داشت که تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ را تلاشی خائنانه تفسیر می‌کرد. آیا ممکن است گاه بازی خورده باشیم و در زمین ابرقدرت‌ها بازی کرده باشیم؟ ✍جعفر شیرعلی نیا @Kolbe_Andishe_Farhang
💠از اشرف غنی تا بشار اسد ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد. اتفاقی که با سرعت خیره‌کننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایه‌آمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده می‌کردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم می‌شدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانه‌های خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.  جو بایدن، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمی‌کرد»! حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید. اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییس‌جمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند! پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیره‌کننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند! حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟ درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد: آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟ آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟ آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟ با همین سوالات، ماه‌های پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد! اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد... ✍محسن دنیوی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 سقوط روی دور تند اسد و سرنوشت بقاع متبرکه سرعت تحولات در سوریه بسیار بالا بود، فقط چند دقیقه از انتشار آخرین تحلیلم از حوادث شامات گذشته بود که خبر آمد دمشق سقوط کرد و کار اسد تمام شد، سقوط شهرهای جنوبی سوریه السویدا و درعا و قنیطره هم در نوع خود خیلی عجیب بود، عجیب از آن جهت که بدون هماهنگی با جبهه های شرق و شمال و صرفا توسط مسلحین محلی از سیطره اسد خارج شدند. فضای سیاسی سوریه بگونه ای شده بود که گویی گروههای مختلف سوری در رسیدن به دمشق مسابقه گذاشته بودند، پوسیدگی استخوانهای رژیم اسد واضح ترین امر سیاسی این روزهای خاورمیانه بود. اوایل شهریور۹۶ به محض فرود هواپیمای حامل مستشاران ایرانی در دمشق سریعا به مکان امنی در نزدیکی فرودگاه هدایت شدیم. آنموقع علاوه بر مناطق شمالی سوریه حدود یک چهارم دمشق نیز در تصرف مسلحین بود و گاها باند فرودگاه هدف حملات خمپاره ای قرار میگرفت. یکی از فرماندهان نیروی قدس به جمع ما تازه رسیده ها آمد و در خلال خوشامدگویی به نکته ی تکان دهنده ای اشاره کرد؛ «هر آنچه درباره سوریه در ایران از مقامات نظامی و رسانه های رسمی و غیر رسمی شنیده اید را وانهید، آنچه الان میگویم واقعیت ماجرای سوریه است، ما جبهه مقاومت (اتحاد ایران، روسیه، ارتش اسد و حزب الله) فقط 25 درصد خاک سوریه را در دست داریم، 50 درصد سوریه در دست داعش و الباقی در اختیار جبهه النصره و ارتش آزاد(تحریر الشام فعلی) قرار دارد» همینجا بود که متوجه شدم؛ برخلاف آنچه که در ایران به خورد ما داده شده بود رژیم اسد واجد مشروعیت مردمی نیست. اساسا اگر رژیمی برخوردار از حمایت مردمی باشد خصوص آنکه بر خلاف رقبایش دارای موشک و جنگنده هم باشد قطعا شکست و عقب نشینی برایش معنی نخواهد داشت. آنموقع بشار اسد از شانس بزرگ ظهور داعش بهرمند گشت، بعبارتی خوی وحشیانه داعش موجب تقویت پایگاه اجتماعی از دست رفته اسد در جامعه ی سوری شد، همین اتفاق کافی بود تا اسد توان اجرای سیاست نظامی سرزمین سوخته را بیابد و بتواند تمام رقبایش را تارومار کند. از سال ۹۶ به بعد جبهه تحریر الشام و ارتش آزاد محدود به استان ادلب و در محاصره کامل ارتش اسد به سختی به زیست سیاسی و اقتصادی خود ادامه دادند، اما توانستند به مدد اتصال زمینی به ترکیه به آموزش های نوین نظامی و تسلیح رزمندگان خود مبادرت ورزند، آنها در وضعیتی شبیه حماس در حصر غزه مترصد فرصتی مناسب برای حمله بودند، اما بر خلاف حماس در فرصت شناسی زمان حمله موفق عمل کردند، مسلحین درست در موقعیتی تاختند که به واسطه انفعال شدید رژیم اسد در برابر حملات مکرر اسرائیل به خاک سوریه در پسا هفت اکتبر، اندک اعتبار و کاریزمای ضدصهیونی خاندان اسد نیز فروریخته بود. در حالی که شهرهای سوریه یکی پس از دیگری طعم سقوط را می چشیدند و شهر حمص هدف بعدی مسلحین بود. جنگجویان تحریرالشام و ارتش آزاد ناگهان حمص را دور زده و بر خلاف انتظارات به سمت دمشق کمانه کردند، اولین اتفاق، تصرف منطقه مهم دوما در حومه دمشق بود. اینجا بود که بشار اسد پیشنهاد گفتگو و تدوین قانون اساسی جدید را به مخالفان ارائه داد، اما از ظواهر امر کاملا پیدا بود که موضوعیت و فرصت بررسی این مدل پیشنهادات اسد از کف رفته است. موقعیت فعلی سوریه بازگشت به نقطه ۲۰۱۱ بود، همانموقع به سهولت میشد با برگزاری انتخابات آزاد مانع از جنگ داخلی، ظهور داعش و مرگ نیم میلیون نفر شد، اما حلقه سیاستمداران انتصابی و ژنرالهای پرمدعای ایرانی که اساسا صنمی با مواهب دموکراسی ندارند بشار اسد را تشویق به ادامه حکومت و جنگ با مخالفان کردند و شد آنچه نباید میشد. با فتح دمشق توسط تحریر الشام و ارتش آزاد سرنوشت بقاع متبرکه دمشق در حاله ای از ابهام و نگرانی است، در زمان حضورم در سوریه با تعداد زیادی از نیروهای ارتش اسد درباره دلایل حملات مسلحین به منطقه زینبیه دمشق به گفتگو نشستم، نظر غالب آنها این بود؛ به علت حمایت یکطرفه ایران از اسد، از منظر مسلحین حمله به زینبیه به مثابه حمله به منافع و مرکز تجمع مستشاران ایران شمرده میشود و ارتباط محکمی با تضادهای اعتقادی نداشته و بیشتر به عصبیت شدید مسلحین نسبت به سیاست های ایران در سوریه بستگی دارد. ناگفته نماند که جنگ ارتش اسد با مسلحین جنگ بین هموطنان سوری محسوب میشد و طبعا آگاهی از نگرش دینی و اندیشه سیاسی طرفین، به سهولت در دسترس دو طرف جنگ بود. خودداری از پذیرش پناهندگی بشار اسد یگانه تصمیم درست ایران در بحران سوریه بود که در راستای مصالحه با تحریر الشام و حفظ بقاع متبرکه قابل ارزیابی می باشد، اما میزان موفقیت این سیاست دیرهنگام بستگی به حوادث پیش رو و توان بهربرداری ایران از ظرفیت های ترکیه و آمریکا به ترتیب در بین فرماندهان ارتش آزاد(SNA) و نیروهای دموکراتیک القسد(SDF) دارد. ✍علیرضا مکرمی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠نوبت همه میرسد! 🎥سرهنگ قذافی قذافی مانند دیگر رهبران عرب محافظه‌کار و چندان پایبند به آداب دیپلماتیک هم نبود. فارغ از استبداد و خودکامگی‌اش، اما گاهی وقت‌ها حرف‌هایی می‌زد که به ظاهر ساده‌اندیشانه بود، اما از سر صداقت و درست بود. سال ۲۰۰۸ در نشست سران عرب در دمشق ضمن اشاره به اعدام صدام می‌گوید که دارند رهبران عرب را اعدام می‌کنند و می‌کشند، چرا؟ سپس خطاب به سران عرب نشسته در سالن می‌گوید نوبت همه شما می‌رسد. در این حین رهبرانی چون اسد، مبارک و بوتفلیقه می‌خندند. اما نه خود قذافی دنبال چرایی پرسش خود رفت -که اگر دنبالش را گرفته بود، به آن روز نمی‌افتاد - و نه همتایانش نیز که ‌خندیدند - نه آن روز و نه بعد از کشتن قذافی- فکر می‌کردند که چنین سرنوشتی پیدا خواهند کرد. کما این که با اعدام صدام هم درس نگرفته بودند. البته صدام و دیگر رهبران روزی اعدام یا حذف شدند که فاقد پشتوانه مردمی شدند. این پشتوانه تنها ضامن بقا در مقابل هر توطئه‌ای است. واقعیت این که قدرت چنان کور و کر می‌کند که مستبدان چشم دیدن واقعیت‌ها را ندارند و زمانی آن‌ها را درک می‌کنند که دیر شده و زمان سقوط است. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 ده عبرت از سقوط سوریه ۱. به وعده های مذاکره کنندگان دلخوش نباشید آنها شما و کشور را به پشیزی خواهند فروخت! ۲. استقلال، استقلال، استقلال در همه حوزه ها! تکیه بر کشورهای خارجی و مستحکم نکردن ساختار داخلی کشور باعث میشود در روز مبادا فلج شوی! ۳. باید برای هر اتفاقی سناریویی داشت وگرنه دائما در این تحولات عجیب و غریب، غافلگیر میشوی! ۴. نفوذ و نفوذی مهم است و اگر از آن چشم بپوشی کشور را متلاشی خواهند کرد! ۵. تصویر مردم از آینده مهمتر از نان شب است اگر این تصویر را نابود کردید، کشور را دو دستی تقدیم هر کس و ناکسی میکنند! ۶. مردم اول دروازه های قلب شان را به روی دشمن باز میکنند، بعد دروازه های شهر را بدون دردسر باز میکنند! ۷.هرکشوری بجای حمایت از ایثارگرانش ( یعنی آنهایی که با مال یا جان یا آبرو حاضرند در راه حفظ کشور ایثار کنند) از سرمایه داران بی هویت حمایت کند تاوانش را پس خواهد داد! ۸. نخبگان مؤذن جامعه اند، اگر مردم را بیدار نکنند ،جامعه به خواب ابدی فرو خواهد رفت! ۹.هسته های مقاومت مردمی در هر حوزه ای مهمترین و مستحکم ترین سد در مقابل دشمن اند و تقلیل و تضعیف آنها بزرگترین خطای استراتژیک حکمرانی هاست! ۱۰. اگر فرهنگ مقاومت در اذهان عمومی مردم فرهنگسازی شود مانند غزه جان میدهند ولی عزت و آبرو و خاک نمیدهند، ولی امان از وقتی که فرهنگ مقاومت در اذهان مردم ریشه نزند و بصورت تلقینی و کلیشه ای با آن برخورد شود ! قال امیرالمومنین على عليه السلام:  رَحِمَ اللّه ُ عَبدا تَفَكَّرَ وَ اعتَبَرَ، فأبصَرَ إدبارَ ما قَد أدبَرَ، و حُضورَ ما قَد حَضَرَ  🔗پ ن: در نهایت به این نکته عزتمندانه و هویتی باید اشاره کرد که این قدرت نمایی ایران است که ۱۴ سال سوریه متزلزل ولی هم پیمان که در پازل مقاومت بود را سرپا نگه داشت و به محض اینکه بشار هم پیمانی اش را نقض کرد و حاضر نشد حتی تیری به سمت اسراییل شلیک کند ایران از او حمایت نکرد و در کمتر از چند روز فرو ریخت. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠ماهیت فاتحان دمشق چیست؟! این دوستانی که سقوط اسد را جشن گرفته‌اند و "آزادی" سوریه را تبریک می‌گویند، عقل سلیم حکم می‌کند که کمی صبر کنند! هنوز مشخص نیست که ماهیت فاتحان دمشق چیست؟ دقیقاً از چه مراکزی حمایت و هدایت می‌شوند؟ و از چه راه‌هایی می‌خواهند اختلافات بین خود را حل کنند؟ به نظر نمی رسد جامعۀ استبدادزده و متفرق سوریه در حال حاضر مهیای "دمکراسی" باشد. بیانیه‌های ابتدایی فاتحان را نباید جدی گرفت! بعد از هر جابجایی سیاسی، از این نوع بیانیه‌ها بسیار داده می‌شود اما بعد از چندی سر از بازتولید استبدادی تازه و کشتار در می‌آورد. ماجرای سوریه اتفاقی است که حکومت باید از آن درس بگیرد نه اینکه سبب پایکوبی و شادی به بهانۀ دمکراسی‌خواهی شود! ✍احمد زیدآبادی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 آیا اینک، آخرالزمان است؟ با تحولات اخیر سوریه، که مهمترین سرزمین جغرافیای آخرالزمانی است، بازار تطبیق نشانه‌ها داغ شده؛ تمایل رویکردهای واقع‌گرایانه به این است که همگان را از تطبیق نهی کنند، ‌با این استدلال که حجتی برای این تطبیق نداریم و پیش از این هم عموم تطبیق‌ها غلط از آب در آمده و این به بنیاد عقیده مهدویت آسیب می‌زند. این دغدغه درستی است. اما اگر درباره «نشانه» صحبت می‌کنیم، این نشانه نباید آنچنان مبهم باشد که بر هر واقعه‌ای امکان تطبیق پیدا کند. در این حالت از «نشانه» بودن می‌افتد و علامت هدایت به هیچ سمتی نخواهد بود و اعتقاد شیعه بر این است که اهل بیت علیهم‌السلام هم سخن لغو و بی‌فایده نگفته‌اند. طبعاً انبوه روایات آخرالزمانی با هدف ایجاد آمادگی و طلب ظهور و کمک به تشخیص صحنه غبارآلود آخرالزمان است. یا باید انبوه روایات را کنار بگذاریم و مدام بر طبل شک و تردید نسبت به تطبیق‌ها بکوبیم که نتیجه‌اش دور انگاشتن ظهور است. و یا آنچنان که منطبق بر هدف صدور آنهاست با مواجهه‌ای علمی، مدلول آنها را به میدان بیاوریم، تا طلب ظهور منجی موعود به سردی و یأس بدل نشود. چه اینکه طبعاً یکی از غرض‌های صدور این روایات زنده و گرم نگه داشتن اصل انتظار بوده و هر حرفی که ظهور را «بعید» نشان دهد، خلاف غرض اهل بیت است: انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً مواجهه با روایات هیجان انگیز ظهور، «مراقبه»ای علمی و عقیدتی می‌طلبد. مراقبه‌ای که هم «نشانه» را هزل و بی فایده نکند و هم عقیده نزدیک بودن ظهور را گرم نگه دارد. فقه حدیث هم همین جا به کار می‌آید. اکنون همان لحظه‌ای است که علما باید به میدان بیایند و درباره این احادیث سخن بگویند. شاید قرن‌ها نوشتن و مباحثه در این باره بیش از همیشه برای این روزها به‌کار آید. ✍وحید یامین پور @Kolbe_Andishe_Farhang
رویکرد استراتژیک به ظهور.PDF
556.4K
💠 استراتژی برای ظهور اگر اخبار کثیر آخرالزمان هیچ استفاده درستی نداشت و فقط برای توقیت و تطبیق ناروا بود، با این همه تفصیل از معصوم سر نمی زد. چگونه می توان با این روایات مواجهه درست و آینده نگر و استراتژیک داشت؟! آیا می توان با تدبیر درست، علائم قطعی ظهور را تغییر کیفی داد؟! مثلا سطح مواجهه و نیرو و تخریب را کاست؟! 🔗متن مقاله https://www.m-mahdi.com/persian/articles-381 ✍حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
16.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠این دفاع، فقط دفاع از حرم نیست! 🎥 فرازی از صحبت‌های شهید حاج قاسم سلیمانی در حلب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠عملیات با موفقیت انجام شد. 10نکته‌ درباره سوریه و سقوط بشار ۱) بعضی ها چون دوست دارند همیشه جزء برنده ها باشند، امروز به آنی خودشان را داخل در منتقدان بشار نکنند. آزاده باشید. جو گیر نشوید. و جز به تشخیص خود حرف نزنید. حتی اگر تنهای تنها شدید. ۲) اینکه سقوط بشار به زیان مردم سوریه یا به سودشان و به زیان ایران یا به سودش خواهد بود، قضاوت درباره اش زود است. هنوز نمی‌دانیم با چه روبرو هستیم. اما اگر به کام مردمش باشد، قطعا منافع ایران هم تأمین خواهد بود. که عصر، عصر ملتهاست. ۳) از چند روز پیش امروز پیدا بود. قطعا معامله ای انجام شده. چی را با چی کی را با کی کی را با چی چی را با کی ما که نمی‌دانیم هرکس می‌داند بگوید. ۴) امروز الجولانی گفت: «با همه دوستیم حتی اسراییل اما با ایران دشمنیم» پس دیگر نگوییم چرا ایران در سوریه آن‌همه پول خرج کرد؟ که خرج کردن برای نگه داشتن دوست، قطعا سودمند تر است از خرج کردن برای دفع دشمن و دشمنی. ۵) خون جوانان مدافع حرم را هدر رفته ندانید. دلیل رفتن آن ها، حرم بود که حرم هست. دلیل دیگر آنها نزدیک نشدن داعش به ایران بود که نشد. و به اصطلاح، عملیات با موفقیت به اتمام رسید. ۶) آنها که می‌گویند ایران رفت سوریه تا بشار بماند اشتباه می‌کنند. ایران رفت سوریه تا حرم و ایران بماند، که ماند. دلیل واضح هم این است که اکنون که نه حرم‌ در خطر است نه مرزهای ایران، ایران دخالتی نکرد. خودشان می‌دانند و مملکتشان. ۷) اینکه می‌گویند اول‌ ایران رفت‌ سوریه بعد داعش بوجود آمده هم دروغ پر تکرار اپوزوسیون است. داعش سال ۲۰۰۵ بوجود آمد. و سال ۲۰۱۳ همزمان با ایران در سوریه پرچم‌‌ افراشت. اگر داعش فقط علیه بشار بود، پس نباید مردم سوری را سلاخی می‌کرد. ولی کرد. اگر داعش فقط آمده بود که ایران را از سوریه بیرون کند، پس باز هم نباید مردم سوری را سلاخی می‌کرد. ولی کرد. ۸) در حکیمانه و دوراندیشانه و ملی گرایانه و غیر نفسانی بودن سیاست خارجی ایران، آنجا که به آیت الله خامنه ای بازمی‌گردد، تردید نداشته باشید. ۹) آنها که میگویند ایران در سوریه جنایت کرد و ۵۰۰هزار سوری مخالف بشار را کشت، همانها هستند که همیشه مواظبند از دهانشان در نیاید که آمریکا در عراق ۱میلیون نفر را کشت. پس به سلامت نفسشان و صداقت کلامشان نمره صفر بدهید. ۱۰) اما بشار قطعا مردم را نداشت که همه چیز را گذاشت. هیأت حاکمه ج.ا که چند سالی ست مردم را از مولفه های قدرتش حذف کرده و دلش به موشک و مداحی های حماسی خوش است، عبرت بگیرد و دست از مردم آزاری بردار. ✍حسین دانش @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چاپلوسان اسد را پایین کشیدند! از شگفتی‌های سوریه پسااسد تغییر موضع سریع مدافعان سرسخت دیروز او است که به «انقلابیون دو آتشه» امروز تبدیل شده‌اند؛ امثال دیپلمات معروف سوری بشار جعفری (سفیر سوریه در روسیه) و اصحاب رسانه چون شادی حلوه و کنانه علوش! چرخش 180 درجه‌ای مدافعان دیروز بشار اسد پس از سقوطش چنان است که در حمله به او از مخالفان سرسختش گوی سبقت می‌ربایند و در حالی که سران «سوریه جدید» راه «آشتی» با مقامات و چهره‌های «سوریه قدیم» را در پیش گرفته‌اند، آن‌ها همچنان به اسد و نظامش می‌تازند. بشار الجعفری نماینده سابق سوریه در سازمان ملل چنان مورد اعتماد اسد بود که به سفارت این کشور در روسیه منصوبش کرد؛ اما در گفتگو با شبکه دولتی «روسیه تودی» چنان از نظام سابق به عنوان «منظومه فساد» یاد کرد و از «فرار راس آن در تاریکی شب» سخن گفت که انگار نه انگار خود بخشی از این منظومه و مرید حلقه به گوش اسد بوده است و تا دیروز از تریبون شورای امنیت و مقام سفارت «انقلابی‌ترین خطابه‌ها» در ستایش این منظومه و راس آن ایراد می‌کرد. همین رنگ عوض کردن بشار جعفری و مدافعان دیگر اسد معمای فروپاشی سریع ارتش سوریه در برابر حمله مخالفان را حل می‌کند؛ ارتشی که صرفا نام ارتش را یدک می‌کشید؛ اما چاپلوسان از آن قَدَرِ قدرتی پیش اسد ساخته بودند و واقعیت را وارونه جلو داده بودند که همیشه جانفدا و وفادار به او خواهد ماند. در حالی که فساد سیستماتیک ساختار ارتش را تباه ساخته بود و نیروهایش هم نان شب و توان و اراده‌ای برای جنگیدن نداشتند. در واقع زمینه‌ساز سقوط حکام و هلاک حرث و نسل همین مدافعانِ چاپلوس دیکتاتورپرور هستند که با این چاپلوسی خود و بیان وارونه حقایق چنان دنیا و اوضاع مملکت را برای حاکم گل و بلبلی به تصویر می‌کشند که او را بر استبدادش راسخ‌تر و چشمان او را بر روی حقایق بسته‌تر می‌کنند تا از مواهب بهره‌مند شده و از توبره‌اش بخورند و وقتی هم که رفت مرید دیگری می‌شوند و از سفره‌اش می‌خورند. وقتی هم که چرخ گردون می‌چرخد و روزگار قبله آمالشان را بر زمین می‌زند و یکی دیگر را بر می‌کشد، سریع پوست‌اندازی می‌کنند و زبان به نکوهش قبلی و ستایش حاکم یا حاکمان جدید می‌گشایند. اگر اسد از تاریخ دور و نزدیک درس گرفته بود و قبل از سرکوب مخالفانش، به روی این چاپلوسان خاک می‌پاشید تا پرده از برابر چشمانش بیفتد و حقیقت و واقعیت در سوریه را عینا درک کند، چه بسا این سرنوشت را پیدا نمی‌کرد. ✍️صابر گل عنبری @Kolbe_Andishe_Farhang