💠 علت اصلی #دین_گریزی در جامعه چیست؟
🔹درباره علل دین گریزی درجامعه و شرک به خداوند متعال و اندیشه مادی گرا(ماتریالیسم) می توان به مسائل و زمینه های مختلفی اشاره کرد. می توان ده ها دلیل اخلاقی، معرفتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ردیف کرد اما یکی از عوامل را می توان عامل محوری در این زمینه معرفی کرد. آن عامل کدام است؟
🔹آیت الله خامنه ای در جلسات «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» (سال۵۳)، در شرح «توحید» به این موضوع اشاره می کند. چرا شرک در جوامع وجود دارد و دلیل گرایش انسان ها در طول تاریخ به شرک و بی اعتقادی به ماوراء غیب چه بود؟ چرا انسان ها به بی دینی روی آورده اند؟
🔹اگرچه شاید بخشی از مشرکین برای نفی توحید، به استدلالهای شبه فلسفی و منطقی و عقلانی چنگ بزنند اما هیچکدام نتوانسته اند دلیل و منطق و استدلال متقنی برای اینکه بگویند «خدا وجود ندارد» ارائه کنند. در هیچ مقطعی از تاریخ نتوانسته اند استدلالی برای «نفی وجود خدا» ارائه کنند. دلایلشان معمولاً این بود: «من ندیدم»، «برای من اثبات نشد»، «کسی دلیل قانع کننده ای به من ارائه نکرد» و ... !
🔹پس دلیل فلسفی، عقلی و منطقی برای نفی توحید وجود نداشته و ندارد. در عمل اما آنچه منجر به بی دینی و نفی اعتقادات دینی انجامیده این بود که آنان، دین و اعتقادات ماوراء غیب را در موضوع مدیریت جامعه، حل مشکلات بشر، مقابله با ظلم و جور و تبعیض و بی عدالتی بی تأثیر می دانستند. آنان می گفتند این دین وقتی نمی تواند مشکلات جامعه را حل کند، وقتی توان مبارزه با ظلم ظالمان و سرمایه داران زالوصفت ندارد، وقتی نمی تواند عدالت را در جامعه برقرار کند، به درد نمی خورد!
🔹بدین ترتیب، مهم ترین عامل شرک در جامعه و دین گریزی مردم، ناکارآمدی این دین در رفع ظلم ها و تبعیض ها و برقراری عدالت بوده است.
🔹دلیل اصلی که رنسانس در اروپا شکل گرفت و دین و اعتقادات به غیب کنار گذاشته شد و بی دینی و الحاد نهادینه شد و بعدها این بی دینی و الحاد به فلسفه و علوم انسانی و اخلاق و ... سرایت کرد و به سبک زندگی بی دینی و فروپاشی دین و نهاد خانواده انجامید همین بود! مردم در اروپا، در قرون وسطی، گرفتاری ها و مشکلات عدیده و فساد و تبعیض و ظلم هایی را در جامعه خود می دیدند که دین مسیحیت و علمای مسیحی برای آن وضعیت، هیچ برنامه ای ندارد بلکه مروج آن شرایط است و خود در بوجود آمدن آن شرایط نقش مستقیم داشته است!
🔹اگر امروز وضعیت دین داری در جامعه خطرناک شده؛ اگر دین گریزی افزایش یافته؛ اگر دختر جوان ما گرایشی به حجاب ندارد؛ اگر پسر جوان ما گرایش به دین ندارد یا بگوییم کمرنگ شده، علت را کجا باید بجوئیم؟ کجا را باید نشانه برویم؟ کجاها را باید اصلاح کنیم؟
🔹دلیل اصلی دین گریزی در جامعه امروز ایرانی همین است که خیلی از مردم و جوانان، دین و علمای دین و سردمداران دین و مسئولین نظام که همه شخصیت های روحانی و دینی هستند را در رفع مشکلات جامعه و تحقق عدالت و رفع تبعیض ها و فاصله های طبقاتی، موثر و کارآمد نمی بینند. بله عوامل دیگری از جمله تهاجم فرهنگی و رسانه ای دشمن به مفاهیم دینی بی تأثیر هم نیست. اما این مسئله اصلی نیست.
🔹ممکن است کسی بگوید رسانه ها، دین و نظام دینی را ناکارآمد جلوه می دهند. بله نقش اصلی رسانه های دشمن همین است اما آیا واقعاً نگرش امروز مردم در بحث ناکارآمدی ها فقط به رسانه های دشمن بر میگردد یا واقعیات امروز کشور و دولت ها و مجالس و مدیران این نگرش را بوجود آورده؟
🔹در چنین شرایطی وظیفه مؤمنین حقیقی به اسلام ناب چیست؟ دفاع از وضع موجود؟ توجیه وضع موجود؟ پرداختن به امور فرعی؟ خیر.
🔹متأسفانه برخی برای خودشان یک دسته بندی از مسائل انجام داده اند از مسائل فرهنگی و اقتصادی و بعد می گویند مسائل فرهنگی مهم تر است و ...! در حالیکه اساساً تعریف این عزیزان از فرهنگ و کار فرهنگی اشتباه است.
🔹اگر فرهنگ یعنی مجموعه ای از عقاید و باورها و ارزش ها و بایدها و نبایدها و آداب و رسوم؛ پس بدانید مهم ترین این عقاید و باورها و ارزش ها، مفهوم والای #توحید و #عدالت است آن هم توحیدی که آیت الله خامنه ای و شهیدان بهشتی و مطهری تعریفش می کنند نه صرفاً تعاریف کلامی و فلسفی! توحیدی که اگر بر جامعه حاکم باشد دیگر جامعه اسلامی طبقه طبقه نیست! دیگر تبعیض و ظلم نیست!
🔹فکر می کنند مهمترین مسئله فرهنگ، حجاب است و مسائل اخلاقی و جنسی، در حالیکه مسئله اصلی تحقق آن توحید و عدالت است.
🔹علی کل حال؛ ما معتقدیم اسلام بی تفاوت نسبت به دردهای جامعه و اسلام سکوت و انفعال با اسلام ناب و اسلام مبارزه و جهاد بسیار فاصله دارد و جدال اسلام ناب محمدی با اسلام آمریکایی و سکولاریسم پنهان بسیار ظریف و پنهان است! اسلام ناب اگر چنانچه به آن عمل شود؛ اگر درست تبیین و معرفی شود چاره حل مشکلات کشور است.
✍داود مدرسی یان
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠فضا آرام شد دوباره گشت راه نیندازید!
🔹دیروز در قم راننده اسنپ پرسید از کجا میای؟ گفتم از تهران. گفت خبری نبود؟ گفتم نه چیزی ندیدم. گفت آخه چهلم زاهدانیها بود.
🔹خلاصه سر صحبت باز شد، پرسیدم چه اتفاقی بیفته فکر میکنی پیروز شدید؟ گفت همین که یک قدم عقب نشینی کنند!
مثلاً وقتی پسرم را میبرم زنبیل آباد کلاس زبان، نبینم کنار خیابون دختر مردم را آن شکلی سوار ون میکنند!
🔹گفتم خب حالا که دیگر نمیکنند! گفت الان آره ولی اوضاع آرام بشود باز هم این کار را میکنند!
🔹بعد گفت من خودم دین ندارم اما همسرم به نماز و روزه خیلی مقید است. چند وقت قبل هایپار استار سر پردیسان رفته بودیم، سه چهارتا دختر کلاً حجابشان را برداشته بودند، اما از آن ور سه تا آخوند هم بودند و چند نفر هم بهشان میخورد لباس شخصی باشند.
🔹به خانمم گفتم اگر الان دوباره مثل آن اتفاق زنبیل آباد تکرار شود چیکار میکنی؟! زنم گفت باور کن پشت سرشان دارم راه میرم عمداً که اگر کسی چیزی گفت فوراً حجابم را بردارم!
🔹راننده میگفت ببین زنم خیلی مقیده ولی خیلی برام عجیب بود که او هم اینجوری شده!
حالا شما نظرت چیست؟!
🔹گفتم ببین من که حجاب را حکم خدا میدانم اما تا حالا به خانمی در خیابان تذکر ندادم. گفت خب این خلاف دینت است! باید امر به معروف کنی!
🔹گفتم کاری به حرفهایی که درباره معنای منکر یا ملزم کردن یک شهروند به احکام هست الان ندارم. همه مراجع شیعه نهی از منکر را مشروط به احتمال تاثیر کردند.
🔹وقتی شرایط دیگه الان طوری شده که شخصی مثل خانم شما تحریک می شود تا برای تذکر، حجابش را کلاً بردارد در حالی که فقط ناظرست، آیا میشود برای این تذکرها تاثیری دید؟
تو خود قرآن هم میگوید به بتهاشون فحش ندید چون میان از روی عدم آگاهی به خدا فحش میدند!
🔹گفت این تو قرآن است؟! گفتم آره انعام، ۱۰۸! گفت عجب! تا حالا نشنیده بودم!
خلاصه بحث ادامه پیدا کرد، آخرش که پیاده شدم، گفت انعام ۱۰۸؟ گفتم آره :)
✍حجه الاسلام محسن فیض
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠بلوای بدویّت مدرن یا کاریکودتای تمدنی
🔻نگاهی تاریخی به پرده جدید تقابل نافرجامِ غربگرایان با ایرانگرایان
🔹کسانی که چهل سال است برای آرزوهای ناکامشان؛ روزشماری میکنند و نظام، طبق پیشبینیهایشان تا به حال، بارها و بارها در دهه شصت، هفتاد، هشتاد و نود سقوط کرده است، چطور میتوانند به دیگران پُز «واقع بینی» بفروشند و به ما تصویر درستی از واقعیت بدهند؟
طبیعی است که هم غرب و هم غربزدهها از زاویه خودشان به ایران نگاه میکنند و البته در مواجهه با ایران نه تماشاگر و پژوهشگر که بازیگر و کنشگر فعالاند.
و آیا کسی میتواند در مغرض بودن آنها تشکیک کند؟
🔹ما جمهوری اسلامی هستیم
باید بتوانیم مسایل مان را، واقعیتهای روزمرهمان را با معارف خودمان و بر اساس تجربه زیسته دینی و انقلابیمان بفهمیم.
نمیشود دشمنان و مغرضان، برای ما کلمه و گزاره تولید کنند و مفهوم بسازند و ما با کلیدواژههای آنها از واقعیت اجتماعی و تاریخیِمان، تصویر به دست بیاوریم.
قاعدتا وقتی از لحاظ نرمافزاری به ادبیاتی که بیگانگان و مغرضان تولید میکنند متکی یا آلوده بشویم، در رفتارهایمان هم، تحت تاثیر همانها عمل یا بیعملی خواهیم کرد.
این همه سرمایهگذاری روی بی بی سی و ایران اینترنشنال و منوتو و ... از یک سو و سلبریتیسم آکادمیک از سوی دیگر، برای ساختن همان تصویر توهمی است.
نمیخواهم بگویم گزارههای آنها را ندید بگیریم، نه! آنها را هم بشنویم ولی تلاش کنیم ببینیم آیا منظومه معرفتی - تجربیِ خود ما ابزارهایی، زاویه دیدهایی در اختیارمان قرار نمیدهد تا درک بهتری از میدان پیدا بکنیم؟
🔹امروز با دو نظام تحلیلی روبروییم
یکی که در طی 40 سال گذشته بارها و بارها از فروپاشی و سقوط و نابودی نظام در آینده نزدیک خبر داده و دیگری که تحت تاثیر جوسازیها قرار نگرفته و مسیر انقلاب را پیش برده و ضمن توجه به کاستیها و خطاها؛ ظرفیتها و چشماندازهای تاریخی و جهانی را دیده است.
با گذشت چهار دهه به راحتی میشود دید که کدام یک در توهم بوده و کدام «واقع بینانهتر» تحلیل کردهاند.
✍وحید جلیلی
🔗متن کامل:
https://www.farsnews.ir/news/14010818000808/
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠در حاشیه کلیپ دختر همسایه!
عنوان درد: حزب الله کمبود نیروی اجتماعی دارد که بتواند با طیفهای دیگر گفتگو کند!
تشریح مساله:
🔹اساسا مساله گفتگو با مخاطبی که گاهی بداهتهای تو را قبول ندارد از قفلهای جامعه دغدغهمند ماست که هنوز باز نشده است.
اصلا گاهی بحران پذیرش از سوی طرف مقابل در جامعه هست. پدر مادرها و بچهها، معلمها و دانشآموزان، حزباللهیها و غیر حزباللهیها
اسمش را استیصال در گفتگو میگذارم.
زمان کرونا و زلزله، شوری در ما حزباللهیها حس میکردم که به نظرم ناشی از همین بود. موقعیت بحران به حزب الله اجازه میداد به اقشار دیگر نزدیک و از سوی آنها پذیرفته شود.
قبلترها در اردوهای جهادی هم -زمانی که با مردم بود نه الان که حمالی برای مردم است- همین حس را داشتم و در بقیه هم میدیدم. همان خدا خیرتون بده ما را تا آسمان میبرد واحساس مفید بودن میکردیم.
🔹 گفتگوی اجتماعی مثل فلسفه کونگ فو است که یک طرف نباید به طرف مقابل ضربه بزند بلکه باید نیروی ضربه طرف مقابل را به خود او برگرداند. اما این برگرداندن ضربه نیاز به طراحی حرکت دارد.
حرکت یعنی پیام -چه جملهای-، مدل مواجهه -حالت عاطفی -، در نظر گرفتن دایره اقناع مثلا تماشاچی هم دارید یا نه؟ که همه اینها مبنتی بر شناخت طرف مقابل است. و شناخت زمانی حاصل میشود که تو در تقاطع نیاز طرف مقابل پاسخ، راه حل، ارزش افزوده -اسمش مهم نیست- خلق کنی! اولش ممکن است اشتباه برود ولی با چند مرحله قلقگیری، کار را تشخیص میدهی!
مدل کلاس تقویتی در مسجد قدیمترین شکل این کار در دهه هفتاد بود.
🔹 حزب الله به خاطر دوری از مردم ناتوان از خلق حرکتهای درست است. حال دیگر طیفها و اقشار اجتماعی و علت رفتارهای آنها را نمیفهمد.
مساله و درد اجتماعی -برای ما حزباللهیها- در امروز -در لایه موازی لایه امنیتی- خلق محیطهای کوچک گفتگو به تعداد زیاد است که در آن طرف مقابل در یک گفتگوی برابر و با به رسمیت شناختن خودش -نه فکرش- در گفتگو! در این موقعیت امکان فهم و گفتگو و فهم دیگران را فراهم میکند.
📎پ.ن:
🔹 امروز در اصفهان ۴ جا صحبت کردم. هر جمع حدود دویست نفر از همه اقشار!
طلبه، معلم، دانشجوهای دانشگاه آزاد، مادران خانهدار، پدرهای کارمند و کارگر!
حدودا نصف با رگه حزب اللهی و مذهبی و بقیه نزدیک مردم معمولی با پوشش متفاوت از حجاب شرعی!
بعد از هر گفتگو آزاد نشستم تا بقیه حرف بزنند. بدون استثنا مساله همه که همه میخواستند بدانند همین مدل رفت و برگشت گفتگو بود. و مهمتر از همه اینکه طرف مقابل چه فکر میکند؟
🔹نماهنگ دختر افغان علیرغم ایراداتش برای حزب اللهیها جذاب است چون زمینه و ایدهای از توان گفتگو با دیگران دارد! یک نفر که متهم به ذینفع بودن در قدرت اجتماعی نیست دارد با دوستش در ایران حرف میزند با زبان موسیقی!
🔹مساله لالی در تبلیغ نیست مساله گنگی در فهم طرف مقابل و موقعیت است! بدانیم چه باید بگوییم روشش را پیدا میکنیم! در رسانه هم مشکل داریم اما تاویل مشکل امروز به رسانه، مشکل اصلی را گم میکند و درمان را دورتر!
✍حمید آقانوری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠جستوجوی مقصود رهبری از "رشد و جهش"
این روزها در کنار همهی تحلیلهای ریشه شناختی آشوب اخیر، برخی تحلیلها هستند که تلاش میکنند با استناد به ادعای حضرت آقا مبنی بر این که انگیزهی آشوبها بر رشد و جهش جمهوری اسلامی، استوار است، فهمی تازه از ماجرا به دست دهند.
در این بین به نظر، اصل کلام حضرت آقا و این که انگیزهی آشوب از حرکت رو به جلوی جمهوری اسلامی ایجاد شد،دربرگیرندهی نکته دقیقی است، اما سوال این جا است که حرکت رو به جلو در کجا؟
آیا مقصود از این حرکت رو به جلو، یک فرآیند بالفعل رشد در سیاست داخلی بود؟
براساس یک نگاه سطحی،آنچه شواهد امر نشان میدهد این است که اساسا سیاستهای داخلی دولت آقای رئیسی، جز ایجاد یک سری شوک پراکنده در گلوگاههای اقتصادی، برآیند میدانی رو به جلویی نداشته و حتی با ایجاد آشوب اخیر، همین شوکها به عقب گرد بیشتر در اقتصاد کشور منجر شده است.
خب در چنین وضعیتی، این سوال پیش میآید که پس مقصود حضرت آقا از حرکت رو به جلو چه بوده؟ آیا ایشان سعی در ارائه ی یک شوآف قدرت برای حفظ روحیه ی داخل داشته اند یا نه به راستی واقعیتی مشهود، از ادعای ایشان پشتیبانی می کند؟
پیش از پاسخ به این سوال، جا دارد تا به این نکته اشاره داشته باشیم که برخلاف خیل بیشماری از شخصیت های کوچک و بزرگ سیاسی و فکری این مملکت که اول حرف میزنند و بعد برای آن به دنبال دلالت واقعی میگردند، شخص آقای خامنهای در سرتاسر سیرهی سیاسی-اجتماعیاش، نشان داده که از این قاعده مستثنی است و شاید کلام او بر فکت اشتباه تکیه داشته باشد اما هیچ گاه بر بنیاد بی بنیاد شور مطلق، اظهار نظر ننموده است.
اما در پاسخ به سوال، به نظر میتوان مدعی شد که ادعای حضرت آقا در مورد حرکت رو به جلو، بر دیپلماسی خارجی دولت در یک سال اخیر، تکیه دارد، چرا که به نظر میرسد دولت آقای رئیسی، برخلاف سیاست داخلی که کارش را با جراحی و شوک درمانی آغاز کرد، در حوزه ی سیاست خارجی براساس برنامهای مدون و قابل اتکا، پا به عرصه گذاشت و در یک سال اخیر توانست در کمال ناباوری، کانالهای تعاملی فوق العادهای را با کشورهای همسایه باز کند و پیمانها و معاهدههای نسبتا استواری در این کانالهای تعاملی، تنظیم سازد که در صورت پایدار ماندن، این امکان را برای دولت فراهم میکند تا از جراحی سیاست داخلی و شوک های تحمیلی به بازار، به وضعیت با ثبات اقتصادی در سیاست داخلی گذر کند.
براساس بیان فوق، به نظر میتوان مدعی شد که جبههی غرب علی الخصوص ایالات متحده با رصد طرح کارامد ایران در سیاست خارجی و ترس از این که این کارآمدی، به کلید سیاست داخلی ایران یعنی ثبات اقتصادی منجر شود، درصدد برآمد تا با پیاده سازی نقشهی قدیمی خود یعنی ایجاد آشوب داخلی،
شوکهای اقتصادی دولت به بازار را با برآیندهای منفی مواجه کند و این گونه دولت حاضر جمهوری اسلامی را با مشغول نمودن در باتلاق اقتصاد داخلی، از برنامهی مدون کارآمد در سیاست خارجیاش باز دارد.
براساس تحلیل فوق میتوان گفت که اصل ادعای حضرت آقا درمورد انگیزهی غرب برای ایجاد اشوب در داخل، از تکیه گاه محکمی برخوردار است اما مسئلهی اساسی این جا است که اگرچه اصل حرکت رو به جلو در فضای سیاست خارجی، میتواند حرکت رو به جلو در سیاست و اقتصاد داخلی را به دنبال داشته باشد، اما نقیض عکس این مسئله نیز به نظر صادق خواهد بود که در شرایط فعلی و برآیندهای منفی اقتصادی و امنیتی در داخل، میتواند حرکت روبه جلوی دولت در سیاست خارجی را با رکود و حتی عقبگرد مواجه سازد، لذا همچنان این مسئله پابرجا خواهد ماند که طرح دولت و در ابعاد بزرگ تر حاکمیت برای تغییر معادله ی فعلی سیاست داخلی و چرخش سریع از موضع ضعف به موضع قدرت چیست؟
براساس نکات فوق میتوان مدعی شد که تحلیلهایی که تلاش داشتند تا با استناد به کلام حضرت آقا، از کارنامه سیاست داخلی دولت دفاع کنند، در نوعی اشتباه به سر میبرند چراکه به نظر هنوز کارنامهی یک ساله دولت حاضر در سیاست داخلی، فکتی برای دفاع در خود ندارد و شاید تنها معبر ممکن برای اثبات آن، نه در کارنامهی یک سال گذشته بلکه در اقدامات پیشروی دولت نهفته است، این که آیا دولت قادر است با روکردن گزینهای پیشبینی نشده در سیاست داخلی، برنامهی مهندسی معکوس خود در سیاست خارجی را نجات دهد یا این که تنها بعد از یک سال، استراتژی برندهی این دولت نیز در باتلاق سیاست داخلی، غرق خواهد شد؟
✍محمدحسین شیرخدائی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠انقلاب ها چه وقت می میرند؟
درست در آن لحظه ای که بعضی از انسان های آرمانی پیشین، که به نام انقلاب در جامعه مطرح شده اند از فرط خوردن گوشت انقلاب، نقرس بگیرند و حاضر بشوند اهداف انقلابی دو سه دهه قبل را در ملاءعام به سخره بگیرند و خود بخندند و دیگران را در آن خصوص بخندانند. همه اصول را زیر پا بگذارند تا به قدرت برسند. آنجا دیگر انقلاب به پایان رسیده است حتی اگر شناسنامه اش را رسما باطل نکرده باشند. در این دوره از تاریخ انقلاب هاست که اگر مردان وفادار آن انقلاب و چریک های عقیدتی تاریخ به داد آن انقلاب برسند، دوباره خون تازه در رگ هایش جاری می شود و گرنه برای همیشه به گورستان خواهد رفت
انقلاب ها خیلی پر سر و صدا شروع می شوند اما بی سر و صدا به پایان می رسند. یعنی وقتی انقلاب شروع می شود همه می فهمند اما وقتی می میرد کم تر کسی می فهمد. این وقتی است که در درون حاکمیت انقلاب شعارهای خود انقلاب یعنی حکومت دینی به مسخره گرفته شود و به آن عمل نشود. وظیفه انسان های صالح در چنین شرایطی این است که اگر می توانند نگذارند انقلاب خاتمه پیدا کند و اگر نمی توانند حداقل نگذارند انقلاب بی سر و صدا بمیرد. یعنی بايد طبل ها را بکوبند تا همه چیز در سکوت خاتمه پیدا نکند.
✍حسن رحیم پور ازغدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
@Bazm_andishe - شهید بهشتی؛ مراقب مسئولین باشید.mp3
642.1K
💠شما مردم وظیفه دارید مراقب رفتار #مسئولین باشید
🎙شهید بهشتی
🔹هرکس در هر مقامی که هست باید در زیر دیدِ تیز بینِ #مردم باشد.
#نهی_از_منکر_مسئولین
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ساخت حقوقی و ساخت حقیقی
نظام جمهوری اسلامی یک ساخت حقوقی و رسمی دارد که آن قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، دولت اسلامی، انتخابات - همین چیزهائی که مشاهده میکنید - است، که البته حفظ اینها لازم و واجب است؛ اما کافی نیست.
همیشه در دلِ ساخت حقوقی، یک ساخت حقیقی، یک هویت حقیقی و واقعی وجود دارد؛ او را باید حفظ کرد. این ساخت حقوقی در حکم جسم است؛ در حکم قالب است، آن هویت حقیقی در حکم روح است؛ در حکم معنا و مضمون است. اگر آن معنا و مضمون تغییر پیدا کند، ولو این ساخت ظاهری و حقوقی هم باقی بماند، نه فایدهای خواهد داشت، نه دوامی خواهد داشت؛ مثل دندانی که از داخل پوک شده، ظاهرش سالم است؛ با اولین برخورد با یک جسم سخت در هم میشکند. آن ساخت حقیقی و واقعی و درونی، مهم است؛ او در حکم روح این جسم است. آن ساخت درونی چیست؟ همان آرمانهای جمهوری اسلامی است: عدالت، کرامت انسان، حفظ ارزشها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، اخلاق، ایستادگی در مقابل نفوذ دشمن؛ اینها آن اجزاء ساخت حقیقی و باطنی و درونی نظام جمهوری اسلامی است. اگر ما از اخلاق اسلامی دور شدیم، اگر عدالت را فراموش کردیم، شعار عدالت را به انزواء انداختیم، اگر مردمی بودنِ مسئولان کشور را دستکم گرفتیم، اگر مسئولین کشور هم مثل خیلی از مسئولین کشورهای دیگر به مسئولیت به عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند، اگر مسئلهی خدمت و فداکاری برای مردم از ذهنیت و عمل مسئولین کشور حذف شود، اگر مردمی بودن، سادهزیستی، خود را در سطح تودهی مردم قرار دادن، از ذهنیت مسئولین کنار برود و حذف شود؛ پاک شود، اگر ایستادگی در مقابل تجاوزطلبیهای دشمن فراموش شود، اگر رودربایستیها، ضعفهای شخصی، ضعفهای شخصیتی بر روابط سیاسی و بینالمللی مسئولین کشور حاکم شود، اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمیکند؛ خیلی اثری نمیبخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورا: مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهائی کاری صورت نمیدهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است.
و من به شما عرض بکنم که تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعی، بتدریج و خیلی آرام حاصل میشود. توجه بعضیها به این، غالباً جلب نمیشود، یا خیلیها توجهشان جلب نمیشود. یک وقتی ممکن است همه متوجه شوند، که کار از کار گذشته باشد. خیلی باید دقت کرد. چشم بینای طبقهی روشنبین و روشنفکر جامعه - یعنی طبقهی دانشگاهی - و چشم بینای دانشجویان باید این مسئولیت را همیشه برای خودش قائل باشد.
نظام اسلامی، نظام اسلامی است در ظاهر و باطن؛ نه فقط نظام اسلامی در ظاهر.
انحراف در هدفها، در آرمانها، در جهتگیریها را باید مراقبت کرد که پیش نیاید. و این چیزی است که ما در طول این سالهای طولانی - بخصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام - درگیرش بودیم؛ جزو درگیریهای اساسی در این دو دههی گذشته، یکی همین بوده. تلاشهای زیادی شده است برای اینکه جمهوری اسلامی را از روح و معنای خودش خارج کنند. تلاشهای زیادی کردهاند؛ به شکلهای مختلف؛ چه در زمینههای سیاسی، چه در زمینههای اخلاقی، چه در زمینههای اجتماعی؛ از اظهاراتی که شده و حرفهائی که زده شده.
برای برخورد با این انحراف، میشود با برجسته کردن مرزهای اعتقادی و فکری و سیاسی، جلوی این انحراف را گرفت. شاخصهای هویت اسلامی بایستی معلوم باشد: شاخص عدالتطلبی، شاخص سادهزیستی مسئولان، شاخص کار و تلاش مخلصانه، شاخص طلب و پویائی علمی بیوقفه، شاخص ایستادگی قاطع در مقابل طمعورزی و سلطهی بیگانگان، شاخص دفاع از حقوق ملی.
[شاخص]اعتماد به مردم، عقیدهی واقعی به مشارکت مردم. بعضیها اسم مردم را میآورند؛ اما حقیقتاً اعتقادی به مشارکت مردم ندارند.
✍رهبر معظم انقلاب، ۱۳۸۷/۹/۲۴
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 روحانیت، مهم است
🔹 اهمیت روحانیت در نیازی که جامعه امروز ایران به نهاد روحانیت دارد نهفته است. همیشه به روحانیت نیاز بود امروز و در متن بحران های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، بیشتر.
🔹 مایه تعجب است که آنها که دنبال تغییر هستند، تغییر را در غیاب روحانیت دنبال می کنند. هنوز این جملات مطهری، حرف روز است که " کسانی که آرزوی اعتلای آیین مبین اسلام را در سر دارند و درباره علل ترقی و انحطاط مسلمین در گذشته دور و نزدیک می اندیشند، نمی توانند درباره دستگاه رهبری آن یعنی سازمان مقدس روحانیت نیندیشند و آرزوی ترقی و اعتلای آن را در سر نداشته باشند و از مشکلات و نابسامانی های آن رنج نبرند. زیرا قدر مسلّم این است که هر گونه صلاح و اصلاحی در کار مسلمین رخ دهد یا باید مستقیما به وسیله این سازمان که سِمَت رهبری دینی مسلمین را دارد صورت بگیرد، یا لااقل این سازمان با آن هماهنگی داشته باشد". (ده گفتار: 283)
🔹 نیاز به روحانیت در شرایط امروز به این معنا نیست که روحانیت بی اشکال است. واقعیت این است که روحانیتِ امروز، خود گرفتار بحران است. روحانیت امروز سردرگم است؛ بین شیعه و سنی، جهان اسلام و ایران، بین دفاع از نظام اسلامی و نظارت بر آن، بین اجرای احکام و حفظ رابطه با مردم، بین فقه و علوم و روابط جدید.
🔹 نیاز به روحانیت به معنای نفی بحران در روحانیت نیست. روحانیت امروز، هم بخشی از مشکل است و هم بخشی از راه حل. بدون روحانیت متعادل، روحانیت مردمی و مستقل، بدون روحانیت متعهد به تمامیت اسلام اما آگاه به زمان، امکان اصلاح جامعه، نظام و خروج از بحران ها وجود ندارد.
🔹انقلاب اسلامی حاصل وحدت نیروهای اجتماعی از جمله حوزه و دانشگاه درباره یکی از مهمترین مساله های ایران آن روز یعنی حکومت بود. امروز رفت و آمدها بیشتر شده است اما به رفت و آمدهای کارمندی نمی شود امید داشت. آنچه نیست گفت و گوی مسوولانه و آزادانه درباره مساله های واقعی جامعه است.
✍احسان بابائی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠«عمامهبرداری» در خیابان؛
چگونه به اینجا رسیدیم و چه باید کرد؟
بخش ۱
پدیده برداشتن عمامه از سر روحانیون در خیابان - که برای تحقیر، عنوان «عمامهپرانی» به آن داده شده - گاهی افرادی را هم که از روحانی و آخوند هیچ دل خوشی ندارند آزار میدهد.
دشمن دشمن است و از هیچ تلاشی برای ترویج این اهانت دریغ نمیکند؛ باید دید دوستان چه کردهاند که برخی جوانان ولو اندک به چنین اقدامی دست میزنند.
برای مقابله با این پدیده، یک ذهن امنیتی بیش از یک راه نمیبیند: دستگیری و ترساندن این افراد، اظهار پشیمانی در مقابل دوربین رسانه ملی و احیانا محکومیت سنگین. اما به نظر میرسد راه حل دیگری وجود دارد و آن این است که اجازه داده شود تصویری واقعی درباره روحانیت و آنچه در عالم روحانیون می گذرد به مردم ارائه شود. در اینجا «جهاد تبیین» لازم است ولی «جهاد تبیین» آن وقت در مخاطب اصلیاش - یا همان غیرانقلابیون - اثر میگذارد که همراه با «جهاد تقصیر» باشد که دومی مرد میدانش اندک است.
کینه عجیب نسبت به کل روحانیت در میان برخی از جوانان امروز، همه مولود وضع نابسامان اقتصادی و ناامیدی نسبت به آینده نیست، بلکه معلول عوامل متعددی است که مجالی برای ذکر همه آنها نیست.
یکی از این عوامل، همکاری درازمدت و البته ناخواسته میان رسانههای بیگانه از یک سو و رسانه ملی از سوی دیگر است که علیرغم تضاد داشتن با یکدیگر مانند دو لبه قیچی، در ضربه زدن به حیثیت روحانیت به هم کمک میکنند؛ اولی از روی غرض و گاهی رذالت و دومی از روی غفلت و سادهلوحی و یا نگاههای امنیتی. اگر میگذاشتند رسانه ملی در این چند دهه وظیفه خود را درست انجام دهد، توفیق لبه دیگر قیچی در همه زمینهها و از جمله تهییج علیه روحانیت بسیار کمتر بود.
روش تبلیغ رسانه ملی درباره روحانیت در طول چند دهه گذشته، درست مانند مصاحبههایی است که در شب راهپیمایی ۲۲ بهمن پخش میکند. خلاصه پیام این مصاحبهها این است که ایرانیان دو دستهاند: یا در راهپیمایی فردا شرکت میکنند و یا برای اقامت و مسافرت به خارج از کشور رفتهاند. به بیان ساده، بیننده عزیز! اگر اهل شرکت در راهپیمایی نیستی، پس وجود خارجی نداری!
در تصویرگری رسانه ملی از روحانیت، روحانی «منتقد نظام» (و نه معاند) اساسا وجود خارجی ندارد. روحانی کسی است که نسبت به عملکرد نظام صرفا «ثناگو»ست، در برابر هر ظلمی که به نحوی به نظام برگردد «ساکت» است و مواضعش «کپی - پیست» مواضع رسمی نظام است. این است که برای جوان امروزی لباس روحانیت معنایی جز «یونیفورم حکومتی» پیدا نکرده است. شاید به همین دلیل است که در برنامه متفاوت و موفق «شیوه» که تا به حال حدود ۵۰ مهمان دعوت شدهاند و در آن بعضاً انتقادهای جدی و بیسابقهای مطرح میشود، حتی یک روحانی منتقد مجال حضور نیافته است.
چون روحانیت مساوی نظام تعریف شده، نه از روحانیون منتقد - که علاقه و دغدغه آنان به حفظ نظام اگر از انقلابیون بیشتر نباشد کمتر نیست - در رسانه ملی خبری هست و نه از در معرض نقد گرفتن روحانیت ولو همراه با پاسخ. اینها به کنار، حتی پخش تخلف یک روحانی در هنگام رانندگی - که برای هر کس ممکن است اتفاق بیفتد - تا کنون سابقه نداشته و جسارت به مقام شامخ روحانیت تلقی میشود.
حدود ۲۵ سال پیش در دیدار جداگانه با دو تن از بزرگان کشور گفتم که در کشوری که رؤسای سه قوه همه روحانی هستند لازم است در تلویزیون برنامه انتقادی نسبت به روحانیت وجود داشته باشد؛ جوانان انتقاد کنند و پاسخ بشنوند. صلاح دانسته نشد. گفتم انتقادات را خود روحانیون مطرح کنند. پاسخ همان بود.
روشن است که اجازه طرح انتقاد از یک امر لزوما به معنای وارد دانستن آن نقد نیست؛ اساسا طرح انتقاد - جدا از وارد بودن یا نبودن آن - مزایای فراوان از جمله آرامش فردی و اجتماعی و نفوذ در مخاطب در پی دارد. اندکی بیندیشیم که چرا در قرآن، خداوند پاک و منزه، ایراد و نقدهای بسیاری از قول کفار و مشرکان و یهود و نصاری علیه خود و اوصاف و افعالش مطرح کرده و پاسخ داده است، در حالی که می توانست قرآن را به شیوه دعای جوشن کبیر نازل کند.
در عصر شبکه های اجتماعی بهترین ضد تبلیغ، تمجید صرف از یک امر است. کاش متوجه بودیم که راه سومی نیست: یا باید راه طرح انتقاد در رسانه را باز کرد و یا باید به شنیدن ناسزا در خیابان رضایت داد.
چقدر جای استاد مطهری این روزها خالی «نیست». خوشا به حال او که رفت و ندید. از همان روزهای اول فریاد برآورد که روحانیت در نظام اسلامی درست مانند پیش از انقلاب باید در کنار مردم بوده و نقش ناظر و منتقد را داشته باشد و پست اجرایی نگیرد مگر به ضرورت.
✍حجه الاسلام محمد مطهری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠«عمامهبرداری» در خیابان؛
چگونه به اینجا رسیدیم و چه باید کرد؟
بخش ۲
امروز به جایی رسیدهایم که اگر کسی از نظریه شهید مطهری در لزوم استقلال حوزه و روحانیت دفاع کند «سکولار» خوانده شده و عامدانه و رذیلانه مخالف رهبری قلمداد میشود و به جای «جذب حداکثری» با ناجوانمردی مشمول «لجنمالی حداکثری» میشود. عمامهپرانان واقعی همین کسانی هستند که با تفکر امنیتی، رسالت روحانیت را تملقگویی از نظام میدانند و با این بدعت، حیثیث روحانیت را به هوا میپرانند، نه آن جوان غافلی که گستاخانه عمامه سفید و سیاه را میرباید.
قبلا در یادداشت «آبان ۱۴۰۰، نقطه عطفی در روحانیت پس از انقلاب؟» توضیح دادهام که استقلال روحانیت هرگز به معنای تقابل با نظام نیست. روحانیت مستقل چون در مقابل هیچ ظلم حکومتی سکوت نمیکند در دل مردم جای میگیرد. این نوع روحانیت است که میتواند از به انحراف رفتن اعتراضات جلوگیری کند (بحث در آشوبگران نیست).
متاسفانه تفکرات امنیتی، به روحانیت مستقل اجازه ظهور و بروز نداد و الا امروز به عنوان بزرگترین سرمایه در آرام کردن اوضاع به ایفای نقش خود میپرداخت. در این صورت، این بدبینی کلی نسبت به روحانیت در میان معترضان وجود نداشت و در نتیجه اعتراضات هرگز رنگ مقابله با مظاهر دینی نمیگرفت.
تفکر امنیتی به جای اینکه به فکر اقناع و همراه کردن جامعه باشد، راه ایجاد آرامش را در گسترش سلطه خود بر همه امور و داشتن آدم مطیع در مراکز مختلف میداند. چنین سیاستی در عصر پیامرسانهای اجتماعی که قدرت جامعه دهها برابر شده است به شکست قطعی منجر میشود.
در اینجا ذکر سه نکته لازم است:
۱. اینکه در این مورد (پرتاب عمامه) نباید برخورد امنیتی راهکار اصلی باشد، منافاتی با لزوم برخورد قاطعانه امنیتی و قضایی با حرکات وحشیانه و جنایاتی مانند شهادت جانگداز شهید آرمان علیوردی ندارد. البته برخورد جدی با رفتارهای خشن خودیها با معترضان عادی هم – کم باشد یا زیاد - در کنار آن باید انجام شود. این امر، جدا از وظیفه اسلامی در برابر ظلم خودی و غیر خودی، نقش کلیدی در آرام کردن اوضاع دارد.
۲. این امر که نباید تفکر امنیتی در غیر جای خود به کار گرفته شود و افراد امنیتی نباید در «امور غیرامنیتی» سیاستگذار و تصمیمگیر اصلی باشند، بر خلاف تهمت مشهور و پرتکرار، به معنای قدرناشناسی از زحمات نیروهای امنیتی نیست تا متلک بیندازند که بله، ای نمکنشناس! اگر آنها نبودند الان ناموست چنین و چنان بود. مغالطه نکنیم؛ اینکه کسی حق حیات بر کسی داشته باشد یک مسئله است و سپردن همه چیز به دست او مسئلهای دیگر. اگر زحمت جراح قلب نبود بیماری به نام آقای الف اکنون در دیار باقی بود. اما از این امر نباید نتیجه گرفت که بنابراین تصمیمگیری در همه امور فرهنگی و اقتصادی و خانوادگی و صنفی آن بیمار تا آخر عمر باید با رویکرد پزشکی و با تصویب آن پزشک انجام شود. از بزرگترین خدمتها به نظام، جلوگیری از دخالت تفکر امنیتی در امور غیرامنیتی است.
۳. اشاره به سیاست تبلیغی نادرست رسانه ملی در مورد روحانیت به این معنا نیست که در عملکرد روحانیت مشکلاتی – چه بسا اساسی – وجود نداشته و این عملکرد در تعرض به عمامه بیتأثیر است. وقتی فیلمی از بدرفتاری در زندان اوین منتشر میشود و همه تشکلهای رسمی روحانیت و ائمه جمعه در مقابل آن با توجیه «تضعیف نشدن نظام» سکوت میکنند، متوجه نیستند که ناخواسته مشغول جمع کردن لشکر علیه روحانیت برای اعتراضات بعدی هستند.
این یادداشت را با یک راهکار غیرامنیتی برای کاهش پدیده عمامهبرداری - که در ابتدای متن به آن اشاره شد - به پایان میبرم و آن گفتگوی رسانه ملی با برخی روحانیونی است که به دلیل موضعگیریهای سیاسی از تدریس یا تبلیغ محروم شده و یا از محل کار اخراج شدهاند. البته گاهی از محکومیت به حبس و شلاق نیز بینصیب نبودهاند (یکی از این افراد اخیرا در یادداشتی خطاب به «عمامهپرانان»، از سرگذشت خود گفته است). اگر مصاحبه با این افراد از محالات امنیتی است حداقل ارائه آماری از تعداد، نوع اتهام و مجازات در چنین برخوردهایی از طرف دستگاههای قضایی و امنیتی، کمترین کمکی است که میتوان نسبت به طلاب بیپناه در خیابان انجام داد.
طلبهای که تنها در خیابان راه میرود معمولا نه اهل قدرت است و نه ثروت، و چه بسا هزینه اسنپ هم ندارد؛ تنها جرمش این است که ترجیح داده به جای تحصیل مکانیک، جامعهشناسی یا هنر در دانشگاه، از طریق فراگیری علوم دینی به جامعه اسلامی خدمت کند. بیشک او به ویژه در این ایام، مصداق «وَ أُوذُوا فی سَبيلی» است که خداوند با چنان لحن لطیفی آنان را در آیه ۱۹۵ سوره آل عمران مورد خطاب قرار میدهد.
✍حجه الاسلام محمد مطهری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نقدی بر تحلیل جناب آقای وحید جلیلی
🔹به توصیه حاج آقای قنبریان و چند نفر دیگر از دوستان عزیزم، متن سخنرانی جناب آقا وحید جلیلی را خواندم؛ متنی خوشریتم با عبارت پردازی های بدیع و رسا؛ متنی حاوی جزئیات خوب از زاویهای خوب ...
🔹ولی متأسفانه #چهارچوب_مفهومی این متن که همانا «غربگرایی» و «ایرانگرایی» است، برای تحلیل حوادث امروز ما ناکافی است. گفتمان انقلاب اسلامی امروز بعد از چهل سال بر سر آرمانهای انقلاب ایستاده است، ولی باید بپذیریم در کنار جریان سیاسی غربگرا که جز فحشا و فسادِ در ارض طلبی ندارد، ما در کشور با افرادی مواجه هستیم که همانگونه طالب ارزشهای دینی و انقلابی است، مرز روشنی هم با افقهای دنیای مدرن احساس نمیکند و دچار نوعی چندپارگی هویتیاند. نکته مهم این است که این اختلال و چندپارگی، بیش از هر چیز مستند به دست فرمانهای غلط خود دستگاه های حاکمیتی جمهوری اسلامی است (عدم تحقق دولت اسلامی به عنوان سومین مرحله نیل به تمدن نوین اسلامی).
از طرفی دیگر در قشر مذهبی و انقلابی نیز با جریانی مواجه هستیم که علی رغم دلبسته و متعهد بود به آرمانهای انقلاب اسلامی، ولی تحت تأثیر #متحجرین ـ که در فضای دینی جریان قدرتمندی است ـ، قرار دارند که بدون درک صحیح از فرایندها و ساختارهای اجتماعی و نقش آن در اقامه اخلاق و ارزشهای دینی، بیش از هرچیز بر رعایت شریعت اسلام در لایه عموم مردم تأکید دارند و فشار زیادی بر جمهوری اسلامی برای قانونگذاری و برخورد قضایی می آورند. (جناب آقای قنبریان اخیر توجهات خوبی به مختصاب فکری جریان تحجر داشته است.)
🔹نادیده انگاشتن این پیچیدگیها، موجب شده است که در تحلیل جناب آقای جلیلی، صحنه حوادث اخیر سراسر سیاسی قلمداد شود و صحنه حوادث، در دوگانهی کسانی که می خواهند علوّ و فساد در ارض داشته اشند و کسانی که دوست می دارند طهارت داشته باشند، کلیشه گردد!
این در حالی است که انگاره های رقیب انقلاب اسلامی در درون کشور بیش از جریانهای «سیاسی غربگرا» است و دو جریان «التقاطی مدیریتی» و جریان «تحجر دینی» نیز در حال بازیگری هستند و جالب این است که تمامی این گفتمان های رقیب انقلاب اسلامی، دو دهه است که در یک نقطه به وحدت رسیده اند و آن، «الگوی توسعه مدرن» است!
✍حجه الاسلام علی محمدی
🔗یادداشت وحید جلیلی
https://www.farsnews.ir/news/14010818000808/
@Kolbe_Andishe_Farhang