💠تاملاتی در پیاده روی اربعین
چند سالی است که مراسم اربعین به لحاظ کمی و کیفی باشکوهتر برگزار میشود و این سنت پرمعنا در حال شکوفایی است، از اینرو پرداختن به این اجتماع بی نظیر به صورت نظری و علمی، لازم و اساسی به نظر می رسد، اگرچه ما عادت نکرده یا کم عادت کردهایم که جنبههای معرفتی اربعین را بررسی کنیم.
پیاده روی اربعین تبلور همان اربعین آغازین است، اربعینی که آغاز یک حرکت بود علیه ظلم، تزویر و فساد و نشان داد حرکتهای توحيدی هرگز در مسير خود به بنبست نمی رسد و عقيم نمیگردد حتی اگر همهی عاملان آن حرکت يکجا شهيد شوند.
از اینرو آنچه در پیاده روی اربعین مطرح هست اقامه عزای حسینی است و به تبع آن زنده نگه داشتن اهداف قیام سیداشهداء؛
مساله دیگر زیارت است، زیارت هجرت قلوب به سوی امام و تجدید_بیعت و اعلام آمادگی برای نصرت است؛ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ.
اگرچه زیارت یک سلوک معنوی هم هست و راهی برای خودسازی؛ خصوصا وقتی بدین صورت با پای پیاده و سختی های راه و با یاد و ذکر امام در چند روز و شب ادامه یابد؛ و از آنجا که این زیارت فراگیر شده و فرد به دریای جمع زوار و خیل عشاق امام می پیوندد اتحاد قلوب و یکپارچگی مردم و به تبع آن اقتدار پایدار را به همراه دارد.
این زیارت بصیرت افزا هم هست، چرا که در تقویت جبهه حق است و اعلام موضعی هم دربرابر جبهه باطل و استکباری و فرهنگ و خوی آن؛ و فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ، من با شما هستم، من با شما هستم، با دشمن شما نیستم.
در این اجتماع اتفاق و نتیجه پر برکت دیگری هم هست یعنی رنگی از سبک زندگی اسلامی را می شود به وضوح دید، چون سادگی و بی آلایشی، قناعت و پرهیز از تجمل و اسراف، تواضع و دوری از خوی اشرافی، روحیه تعاون و ایثار ، صبر، نظم انسانی، اخلاق جمعی، مهرورزی و دوست داشتن یکدیگر و... که حقیقتا در این زمانه کمیاب اند.
از دیگر مشخصه های این حضور حماسی
ظرفیت تمدنی و شکوفایی هویت شیعه است، چرا که می تواند بین گروههای مختلف شیعه، ادیان و مذاهب اسلامی و ادیان توحیدی هم گرایی ایجاد کند و از این طریق که با انتقال فرهنگ حسینی همراه است می خواهد از حيطهی جهان استکباری عبور نماید و قدم به جامعه مهدوی نهد. از اینرو گسترش زیارت ضد توسعه غربی هم است و شبکه توسعه گرایان و غرب گرایان و متحجرین از مخالفان زیارت اربعین محسوب میشوند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چگونه میتوان دنیایی ساخت که هرروزش چنین باشد؟
از خود میپرسی این آدمها با خود چه میبرند به شهرهایشان؟ از این زندگی اشتراکی و جمعیگرایانه و بدون مالکیت؟ از این «زندگی برای دیگری، قبل از برای خود»؟ از این یک هفتهی حریص نبودن و جمع نکردن و حساب نکردن؟ چه میبرند به شهرهایشان و زندگی عادیشان که یکسره مدفون در فردگرایی و انباشتن است و اضطرابِ نداشتن و کم داشتن؟ آدمی که چنین تجربه ای داشته حالا چگونه در شاپینگ مالها قدم میزند؟ چگونه در خیابانها با دیدن ماشینهای میلیاردی حسرت میخورد و دلش به هوس میفتد؟
و این انسان چگونه باز حاضر میشود تن دهد به معادلات سوداگرانه و کاسب کارانهی این جهان مدرن؟ و این انسان که چنین تجربهای از آزادی داشته چگونه باز سر خم میکند به طاغوت مدیران و سلسله مراتب اداری و بله قربان گفتن؟
و این سوال در سرت میچرخد که چگونه میتوان دنیایی ساخت که هرروزش چنین باشد؟ و چگونه میتوان این وضعیت را امتداد داد و این پنج روز و شش روز را به سیصد و شصت و پنج روز کشاند؟ و چگونه میتوان روح چنین با هم بودنی را به نحوه زیست تبدیل کرد و اربعین را بنیانی برای ساخت یک جامعه دیگر کرد؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠هدیه بزرگی که رهبر انقلاب به تیم رسانهای دولت دادند
بخش اول
رهبر انقلاب روز چهارشنبه ضمن حمایت گفتمانی و تمجید از رویکردهای مثبت دولت سیدابراهیم رئیسی تذکرات مهمی هم بیان کردند که یکی از مهمترین آنها درباره کار رسانهای و تصویر دولت در ذهن مردم بود، بهنظر میرسد کلانروایت رهبری درباره حس مردم از عملکرد دولت سیزدهم با دو گروه تفاوت دارد؛ گروه اول که معتقدند هیچ نارضایتی واقعیای وجود ندارد و هر آنچه هست برساخت رسانهای است و دیدگاه دوم که میگویند رسانه اساسا هیچ نقشی در ایجاد حس منفی نداشته است و عملکردها خود بهتنهایی باعث بروز نارضایتی میشوند. علیرغم تفاوتها در خاستگاه سیاسی این دو گروه، ویژگی مشترک آنها این است که خیلی کاری با واقعیت ندارند و تلاش میکنند واقعیتی بسازند که برایشان کار کند.
منطق رهبری آنجا که گرانیهای مستاصلکننده در بحث مسکن و معیشت را طرح میکنند و آن را علتی برای دیده نشدن اقدامات مثبت دولت قلمداد میکنند، آشکارا با منطق دسته اول که همهچیز را سفید میبینند و با فرار از واقعیتها همه موضوعات را حاصل برساخت میدانند، تفاوت دارد و آنجا که فهرستی از اقدامات مثبت دولت از سادهزیستی و مردمی بودن تا تحرکات خوب در سیاست خارجی و اقدامات مثبت مدیریتی در کشاورزی و... را مطرح میکنند با دسته دوم که همهچیز را یکسره تاریک و سیاه قلمداد میکنند، تمایز دارد.
درباره دسته دوم بارها نوشتهایم جریانی که اگر عدالت و انصاف داشته باشد باید دستاوردهای مثبت دولت را بگوید و اگر ایراندوست باشد باید از نقاط امیدآفرین هم بگوید. حتی اگر هیچکدام اینها نباشد و فقط هوش سیاسی داشته باشد باید از خوبیها هم بگوید که هم با اپوزیسیون برانداز مرزبندی کند و هم تا حدی غیرقابلپیشبینی باشد که برایش مزیت ایجاد کند. علیایحال آنچه در ادامه میخوانید بیشتر پیشنهادهایی برای گروه نخست است:
گام نخست: آنچه در شرایط فعلی میتواند دولت را در بازنمایی بهتر رسانهای کمک کند فهم فرامتن همین تذکرات است، یکسویه دیدن موضوعات و عدم توجه به واقعیتها رسانه را از موضوعیت میاندازد، آنها باید بدانند رضایت یا عدم رضایت صرفا در برساخت رخ نمیدهد و بخشی از آن در واقعیت ریشه دارد، فهم عمومی مماس با واقعیت شکل میگیرد نه در انتزاعات، هر فعالیت رسانهای که در مرز واقعیتها نباشد تبدیل به بوق پروپاگاندا و بلااثر میشود. تبدیل رسانه دولتی به روابط عمومی یعنی از رده خارج کردن آن و تنها کارکردی که چنین رسانهای دارد راضی کردن مدیر بالادستی است و لاغیر.
گام دوم تلاش برای تولید استدلال عمومی است. ازنظر مختصات رسانهای در شرایطی هستیم که به عصر غلبه خُردرسانهها بر رسانههای بزرگ مشهور است، در چنین شرایطی بیشتر از آنکه یک رسانه چه امکانات سختافزاریای داشته باشد، مغزافزار رسانه و دستگاه تولید استدلال آن موضوعیت مییابد. در شرایط تکثر رسانهای، گسترش انسان-رسانهها و غلبه خُردرسانهها چیزی که میتواند پیشرانه رسانهای تولید کند ایجاد استدلال عمومی است؛ استدلالی که خاصگرایانه و منطبق بر دستگاه فکری و زیست یک تفکر، یک گعده یا یک حلقه نباشد. برای تولید چنین استدلالی اولا باید افکار عمومی را شناخت و کنشگریهای رسانهای را مبتنیبر پژوهشهای شناختی دقیق انجام داد، ثانیا کنشگران رسانهای که میخواهند استدلال عمومی تولید کنند ذهن و قلمشان نباید محصور در حلقههای خاص باشد.
گام سوم حرکت رسانهای مبتنیبر یک مدار گفتمانی است. گفتمان داشتن میتواند نخ تسبیح کنشهای رسانهای یک دولت را شکل دهد. گفتمان داشتن حدودوثغور و مرزبندی دولت با موضوعات مختلف را مشخص میکند. گفتمان داشتن شما را از روزمرگی نجات میدهد. گفتمان داشتن به شما اجازه میدهد مرعوب فضای رسانهزده نشوید. گفتمان داشتن به شما توان کار ایجابی میدهد. گفتمان داشتن به شما این امکان را میدهد که شروعکننده یک بازی باشید و از انفعال خارج شوید و... و البته در شرایط تعطیلی مراکز اندیشهای در دولت و نبودن سیاستسازان حرفهای کار دولت در این زمینه دشوار است.
✍محمد زعیمزاده
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠هدیه بزرگی که رهبر انقلاب به تیم رسانهای دولت دادند
بخش دوم
گام چهارم نهراسیدن از انتقادات است. در دوره متکثر رسانهای جدید که هر مخاطب خود تبدیل به تولیدکننده پیام شده است و دیگر صرفا یک مخاطب منفعل نیست که بتوان مفاهیم و پیامها را از بالا به آن تزریق کرد، یک فراگرد کامل ارتباطاتی زمانی شکل میگیرد که مخاطب با موضوع وارد خوانش انتقادی شود، یعنی اگر مجموعه عملکردهای دولت را بهمثابه یک کلان پیام درنظر بگیریم، زمانی در ذهن مخاطب تهنشین و تبدیل به باور میشود که با آن وارد خوانش انتقادی شده باشد و درنهایت آنچه از اَلک پیام انتقادی رد شود ماندگاری دارد. در شرایط فعلی که بالاخره مخاطب با رسانههای آلترناتیو روبهرو میشود واهمه داشتن از انتقاد تنها موجب کاهش اعتمادبهنفس میشود.
گام پنجم تولید ادبیات مخصوص به خود است. اگر میزان پیامهای واکنشی مدیران دولت سیزدهم را مورد تحلیل قرار گیرد، احتمالا چند برابر پیامهای کنشی است. اگر ادبیات تولیدشده توسط مدیران ارشد دولت ازجمله رئیسجمهور تحلیل گفتمان شود احتمالا تعداد جملات، عبارت و استدلالهای تکراری بسیار زیاد خواهد بود. دولت سیزدهم هنوز نتوانسته است امضای رسانهای خود را بسازد.
گام ششم عبور از کمیگرایی صرف و توجه به پیامهای کیفی است. یکی از واکنشهای قابلتامل چند روز اخیر، سخنان یکی از مدیران ارشد رسانهای دولت بوده که گفته است برای رفع دغدغه رهبر انقلاب چند دفتر رسانهای جدید راه میاندازیم (نقل به مضمون). این نگاه تقلیلگرایانه که فکر میکند پیام ما نارساست چون بلندگوهای کمتری در اختیار داریم، استمرار همان مسیر اشتباهی است که دولت تا اینجا پیموده است. وقتی قوت استدلال ضعیف باشد، هرچقدر بلندگو در اختیار داشته باشید، تنها موجب اعصابخردی و خشم مخاطب میشوید.
گام هفتم باز کردن گارد رسانه است. اینکه دولت حتی در موضوعاتی که فیالنفسه استدلال عمومی داشتهاند و تبدیل آنها به یک مساله موردپذیرش عامه مردم مثل عبور از بحران وحشتناک کرونا -که در تابستان 1400 گریبان کشور را گرفته بود- کار سختی نبوده است، نتوانسته کاری کند، دیگر ربطی به پیچیدگیهای رسانه ندارد و نشان از فقر توان رسانهای کارگزاران رسانهای دولت دارد. سپردن مستندسازی از مهمترین دستاوردهای سیاست خارجی دولت به مجموعهای که با وجود نزدیک به یک دهه آنتن فقط 5 درصد مخاطب داشته است، یعنی بسته بودن گارد و محدود شدن توش و توان رسانهای دولت در یک حلقه محدود.
در میان هفت گام ذکرشده شش تای آخر بدیهی است، به شرطی که به اولی باور داشته باشیم. باور به اولی همان هدیه بزرگی است که رهبری به تیم رسانهای دولت دادند.
✍محمد زعیمزاده
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 برابری آموزشی و امید اجتماعی
🔹یکی از اختلاف دیدگاهها در جامعهٔ ایران مانند بسیاری از جوامع، میزان مداخلهٔ دولت در نظام آموزشی است. برخی معتقدند که آموزش همچون امنیت است و دولت موظف است امنیت همهٔ مردم را تأمین کند و تأمین امنیت افراد، نباید هیچ نسبتی با قدرت خرید آنها داشته باشد. به نظر میرسد همهٔ دولتها از ابتدای تاریخ تاکنون این وظیفه را پذیرفتهاند و امروزه، هرگونه جداسازی مردم در پوشش خدمات امنیتی غیرقابل تصور است. از ابتدای قرن نوزدهم تغییر مهمی رخ داد و دولتها بهتدریج پذیرفتند که وظیفهٔ تأمین بهداشت عمومی از وظایف آنهاست و باید علاوهبر تأمین امنیت برای جلوگیری از بیماریهای واگیردار هزینه کنند و این امر را به بازار و بخش خصوصی نسپارند.
🔹امنیت و بهداشت عمومی یک وجه کاملاً مشترک دارند امکان جداسازی مردم وجود ندارد؛ یا امنیت برای همه وجود دارد یا هیچکس از آن بهرهمند نخواهد بود. در بیماریهای واگیردار نیز همین منطق حاکم است. چند دهه تلاش شد که بخش خصوصی، بهداشت مناطق ثروتمند را تأمین کند و جان ثروتمندان از بیماریهای واگیردار حفظ شود. اما ثروتمندان و دولتها فهمیدند که بهداشت عمومی قابل تفکیک نیست و نمیتوان فقیر و غنی را جدا کرد.
🔹عدم جداسازی مردم در بهداشت عمومی و امنیت بهمعنای برابری کامل مردم در دسترسی به خدمات عمومی است. به تعبیر دیگر، امنیت و بهداشت عمومی کالا نیستند که هرکسی به اندازهٔ پولش بتواند آن را بخرد، بلکه موهبتی جمعی است که باید همگان بهصورت برابر از آن بهرهمند شوند. آموزش نیز کالا نیست و دسترسی به آن نباید به توانائی افراد بستگی داشته باشد. برخی نیز فراتر میروند و معتقدند که گروههای فقیر باید بهرهمندی بیشتری داشته باشند. یکی از معانی عدالت آموزشی همین است که باید شکاف اقتصادی از طریق دسترسی بهتر به آموزش جبران شود. بهطور مثال، دولت باید بودجهٔ بیشتری به آموزش کودکان با نیازهای ویژه (معلولان) یا کودکانی که زبان مادری آنها با زبان ملی در مدارس متفاوت است اختصاص دهد.
🔹دربارهٔ اینکه چرا آموزش عمومی همچون امنیت و بهداشت عمومی است استدلالهای مختلفی ارائه شده است، از جمله آنکه برابری آموزشی، سازوکار اصلی مقابله با نابرابری اقتصادی است. مدرسه نماد همبستگی ملی است و دانشآموزان از هر طبقه، قوم و مذهبی باید در مدرسه کنار یکدیگر باشند تا حس همبستگی ملی و ظرفیتهای ارتباطی آنها تقویت شود و تجربهٔ زندگی در جامعهٔ واقعی را در کودکی بیاموزند. اما جدا از اینکه هریک از این استدلالها باید مورد بحث گسترده قرار گیرد تا اهمیت آن روشن شود، یک استدلال دیگر رابطهٔ «برابری آموزشی و امید اجتماعی» است.
🔹 در جامعهٔ ایران سه دهک نخست هیچ پساندازی برای تغییر آیندهٔ خود ندارند. تغییر در جایگاه اقتصادی نیازمند سرمایهٔ مالی یا انسانی است. سه دهک نخست در شهرها نهتنها پساندازی برای تغییر وضعیت خود ندارند، بلکه به تسهیلات بانکی نیز دسترسی بسیار محدودی دارند. در روستاهای ایران پنج دهک نخست فاقد پسانداز هستند و بدین ترتیب تنها دستمایهٔ آنها برای آیندهٔ بهتر، نظام آموزشی است که میتوانند بهکمک آن سرنوشت خود را تغییر دهند. شواهد مختلف نشان میدهد نظام آموزشی در ایران و جهان پلههای صعود طبقاتی بوده است. اقتصاددانانی که همچون «آمارتیا سن» بر برابری فرصتها تأکید دارند، نظام آموزشی را سازوکاری برای تغییر وضعیت بهارث رسیده میدانند. آدمها در قمارخانهٔ هستی بهدنیا میآیند و نظام آموزشی سازوکار اصلی برای تبدیل این قمارخانه به یک مسابقهٔ عادلانه بوده است. امروز دولتهای لیبرال هم پنج تا شش درصد تولید ناخالص داخلی را صرف آموزش میکنند تا شانسی دوباره به کسانی بدهند که طبقهٔ اقتصادی آنها فرصت چندانی در اختیار آنها قرار نداده است.
🔹اگر آموزش همچون سایر کالاهاست و پولدارترها به مدارس بهتر بروند و فقیران و طبقات متوسط در مدارسی با کیفیت کمتر درس بخوانند، گروههای محروم چگونه به زندگی بهتر در آینده امید داشته باشند؟ متأسفانه هر روز اخبار بیشتری از کالاییشدن آموزش در ایران به گوش میرسد و اگر این روند تغییر نکند، نهتنها باید با برابری خداحافظی کرد بلکه امید به آینده بهتر نیز در بسیاری از طبقات رخت برخواهد بست.
✍️ احمد میدری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠کوه یخ مشکلات سازمان
🔹این مفهوم که برای اولین بار توسط سیدنی یوشیدا در سال 1989 معرفی شد،اهمیت گردش اطلاعات و نظام اطلاع رسانی را برجسته میکند.
🔹مدیریت ارشد، تنها 4 درصد از مشکلات را در شرکت خود میبیند!
🔹این تصویر نشان می دهد که رهبری شرکت، به سختی از مشکلات واقعی که سازمان با آن مواجه است آگاه است و درواقع فقط نوک کوه یخی را میبیند.
🔹برای حل این مشکل هموارسازی مسیر بازخور و طراحی نظام پیشنهادات در یک محیط شفاف و چابک راهحل خوبیست.
🔹تیم مراقبت از مشتریان نیز با ابزار مناسب نظارتی، ضمن رصد مشکل مشتریان و اقدام برای حل آنها میتواند مدیریت را از مشکلات آگاه سازد.
✍کرم اله دانش فرد
@Kolbe_Andishe_Farhang
1هراس اصولگرایی.pdf
حجم:
113.9K
💠هراس اصولگرایی؛ از گمگشتگی تا گمراهی
🔻نقد و انذاری بر جریان اصولگرایی در ایران
✍کیومرث اشتریان
این نوشتار در پی نقد نحوه تفکر اصولگرایی سیاسی در ایران است. اصولگرایی از یک هراس مقدس آغاز می شود؛ هراس از بر باد رفتن ارزش ها. این هراس همچون یک «موج روانی» سبب می شود که همه چیز، در ذهن و ضمیر اصولگرایان، به غلط، امنیتی شود و خطر گذار از گمگشتگی به گمراهی افزون شود. خطاب این مقاله به سران و فعالان اصولگراست تا آنچه را که بنظر می آید خطای سیاسیِ ژورنالیسم شبه امنیتی است به شرح و بیان درآورم. از این رو تصریح می کنم که برخی از تحلیل های روزنامه کیهان یک «پلتفرم ذهنیِ امنیتی» می سازد تا، خواسته یا ناخواسته، آگاه یا ناخودآگاه، سران اصولگرا را، دستگاه های امنیتی را، مردم را و مسئولان را گمراه کند.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 عاشورا و اربعین؛ پیوند «حماسه و رؤیا» در آوردگاه واقعیت
تاریخ به «حماسه» زنده است. و آدمی به «رؤیا»های تاریخی خویش. این دو مفهوم ما را در حیات معنا میدهند و پیش میبرند. آدمی بدون رؤیا هیچ است و تاریخ بدون حماسههایش تاریخ نیست و مشتی «رویداد» است. هر رویدادی هم «حماسه» نیست. آدمیان بدون رویداد دوام میآورند ولی بدون حماسه بیمعناترین لحظات خویش را سپری میکنند. «عاشورا» اوج حماسهایست که تاریخ به خود دیده. و انسان «تجربه» کرده. اما حماسه چیست؟ حماسه وضع صفآرایی و رویارویی مطلقِ خیر و شر است. مطلق. کدام شرّ بالاتر از یزید و کدام خیر مطلقتر از حسین (ع)؟ کدام حماسه اینچنین در تاریخ جاری شده و کدام حماسه سالانه خود را بر جهانیان عرضه کرده؟ اجتماع جهانی اربعین امتداد اصیلِ حماسهٔ «عاشورا»ست. پس حتماً حماسه است. حماسهای در دلِ روزگاری که بر ما میگذرد. حماسهای که در بطن آوردگاههای باطل جهان، ما را مجدداً به «آوردگاه کربلا» فرامیخواند. این فراخوانِ یک حماسه است. همهی جهانیان در قبال این فراخوان مسئولاند. بهراستی که حماسهٔ سالانه اربعین آدمیان را به چه فرامیخواند؟ به کدامین رؤیا؟ و کدامین لحظه؟
باید باور کنیم ما شرکتکنندگان «عادی» این حماسه نیستیم. ما پیادهروان «معمولی» اربعین نیستیم. ما مخاطبان این حماسهٔ جاری در تاریخیم. فراخوان عاشورا سالانه ما را به حضور میطلبد و ما باید پاسخی داشته باشیم. این پاسخ همان «رؤیای» ماست که مدتهاست از آن غافلیم. سالانه انتظارِ چیزی را میکشیم که خود را در قبالِ آن مسئول نمیدانیم. ما درون حماسه عاشورائیم و باید رؤیای این حماسه را با «حماسهٔ اربعین» محقق کنیم. قصدِ این نوشته شعارپردازی نیست. حماسهٔ بینالمللی اربعین اگر نتواند به «پیادهروی عظیم مقاومت» بدل شود، به حماسهٔ عاشورا وفادار نمیماند! پیادهروی، صبح اربعین نباید تمام که باید «آغاز» گردد. به سوی غرب. مرز عراق و اردن. بعد از زرقا و امان و مرز اصلی فلسطین. مسجدالأقصی. قبةالصخرة. تا انتهای مرزهای قدس شریف. مسیرِ کویر نجف تا کربلا گام اول حماسهٔ عاشورایی اربعین حسین (علیهالسلام) است. چرا گام بعدی آن عزیمت پیادهگان از عتبهٔ حسینی تا دروازهٔ شرقی بیتالمقدس نباشد؟! چرا جادههای پیادهروی تا کرانهٔ باختری رود اردن ادامه نداشته باشد؟! چرا سید علی خامنهای نمازِ شکرِ «پیروزی مقاومت» را در قدس شریف نخواند؟! چرا انضمام جغرافیایی مقاومت به نقطهٔ انتهایی خویش نرسد؟! و مگر رؤیایی غیر از اینها وجود دارد؟
پیوند حماسه و رؤیا یک «مسئولیت سیاسی» است. اینکه بارِ کدام حماسه را به کدامین رؤیا پیوند میزنی و برای تحقق آن چه «مبارزه»ای میکنی؟ اینکه میجنگی تا کدام حماسه را به سرانجام برسانی؟ و چه امتدادی در آن ایجاد کنی؟ و تو خود معنای کدام حماسهای؟ آدمی بدون حماسه و رؤیا «هیچ» است. هیچ! سراسر بذلهگویی و روزمرگی و بلاهت است. در «جمهوری اسلامی» که من میشناسم «مدیریت» رؤیای هیچ حماسهای نیست و به هیچ یک از وجوه آن نباید دلبست. ولی اجتماعاتی چون اربعین حسینی، تشییع سردار شهیدمان و شهدای غواص عین حماسه است. آرمان علیوردی حماسه است. روح الله عجمیان و مادرش و خواهرش حماسهٔ قرناند. نابودی رژیم صهیونسیتی یک رؤیای واقعی است. محسن حججی حماسه است. آزادی قدس شریف هم. بسط محور مقاومت به سراسر جهان و مسلح کردن کرانه باختری یک رؤیای عظیم است. قاسم سلیمانی حماسه است. رفع تبعیض و محرومیت از شرق کشور یک رؤیاست. متشکل کردن مستضعفین ایران و جهان هم. رفع بیخانمانی از مردمانمان یک رؤیاست. قانون اساسی جمهوری اسلامی یک حماسه و تحققش عین رؤیاست. سید علی خامنهای پیوند حماسهآفرینی و رؤیای تاریخی انسان ایرانی است. ما درون حماسهها و رؤیاهای تاریخ نفس میکشیم و زندگی میگذرانیم. غفلت از رؤیا و حماسه چیزی جز «مرگ» نیست. اسرائیل شرِّ مطلق اکنون جهان است و مقاومت حزبالله خیرِ مطلق در برابرش؛ این صفآرایی عین حماسه است و انتظار رؤیاهایی را میکشد که با اجتماع عظیم اربعین، «مقاومت جهانی» را بسط دهند تا قدس را آزاد کنند. چه رؤیایی واقعیتر از این؟ و چه حماسهای؟
✍امین حیدرلو
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چه کربلا نرفتهها، که کربلایی شدن...
شهید محسن خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
یک بار به حاج قاسم سلیمانی گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم یه بار برم و بیام؛
حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم.
چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه!
✍برگرفته از روایت حاج حسین کاجی از شهید فخری زاده
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠اربعین؛ فناوری پیشرفت عراق
عراق در ابتدای دوره سازندگی خود قرار دارد. این کشور هرچند به اندازه ما کارخانه و بزرگراه و سد و پل ندارد، اما یک فناوری اجتماعی خارقالعاده در دسترس دارد که میتواند همان را زیربنای سازندگی خود قرار دهد: مردمیشدن اداره امور!
اگر این حجم از زائر (به اصطلاح گردشگر) میخواست در یک بازه زمانی کم و در یک جغرافیای محدود، در هر کشور توسعهیافتهای وارد شود، صدها میلیاردها دلار سرمایهگذاری و هزاران هتل و شرکت مدیریت تور لازم داشت.
اما این حماسه جهانی را مردم عراق با همان چادرها و موکبهای دستساز خودشان دارند به بهترین نحو انجام میدهند. این پیشرفت نیست؟!
اگر این مهندسی خودبنیاد عظیم مردمی که در عرصه دینی تجربه شده، به عرصههای اجتماعی دیگر و بویژه سازندگی سرریز کند، فتحالفتوح تشیع رخ خواهد داد.
عراق باید پیشرفت خود را از همین زیربنای محقق بدست بگیرد؛ و مبادا این سازه اجتماعی ناب را با سازه بتنی(!) سازمانهای دیوانسالار و شرکتهای رانتمدار جابجا کند.
سازه اجتماعی اربعین، برخاسته از هرچه باشد، چه عشیره چه هیئات و چه مواکب، قابلیت تعمیم و تعمیق و تسری به سایر امور اجتماعی که نیازمند تحقق فرمول *همهباهم* هست را دارد.
فناوری اربعین، بسیط نخواهد ماند؛ و همچون ذات هر فناوری، چرخه رشد خود را طی خواهد کرد. و بیش از پیش، شاهد نوآوریهای پیاپی، چه تدریجی و چه رادیکال، چه از میدان و چه از ستاد، خواهیم بود.
نقش ایران و ایرانیها در مواجهه مدبرانه با این فناوری اجتماعی نوظهور، نیز حساس و ویژه است که بعدا خواهم پرداخت.
✍ روح الله ایزدخواه
@Kolbe_Andishe_Farhang
کلبه اندیشه و فرهنگ
💠اربعین؛ فناوری پیشرفت عراق عراق در ابتدای دوره سازندگی خود قرار دارد. این کشور هرچند به اندازه ما
💠توهم دلگرم کننده
منطق حسینی (ع) تنها در محدوده ای کار می کند که تکلیفی حسینی (ع) برپاست. بنابراین، تسری به قول این برادر خوش قلب «سازه اجتماعی اربعین» به سایر امور اجتماعی ممکن نیست. کشتی نجات حسین (ع) با هیچ یک از ائمه (ع) هم قابل مقایسه نیست چه رسد به کشتی توسعه فلان فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد و سند چشم انداز بهمان نماینده پارلمان انگلستان و تجویز ساده لوحانه مهندس شریفی برای امر اجتماعی. به همین منوال، زائر اربعین حسینی (ع) که همپای زینب کبری (س) قدم برمی دارد تا خود را به مرثیه خوانی صدیقه طاهره (س) برساند با هیچ گردشگر و توریستی قابل قیاس نیست. این چیزی است که بزرگ عشیره و سینه زن هیئت و خادم موکب بهسهولت می فهمد. حالا این عزیز خوش قلب می خواهد برای تحقق سازندگی به سراغ منطق اربعین برود؛ قرار است برای مشارکت کنندگان در امر سازندگی عراق نوین روضه بخواند و حاجات شان را برآورد، می خواهد فدائیان راه سازندگی را همسنگ خونخواهان حسین (ع) قرار دهد... این توهم دلگرم کننده اگر ممکن هم باشد به صلاح اربعین و اربعینی ها نیست، بلکه چنانچه روضه سازندگی بخوانیم و توسعه گردشگری رخ ندهد، وعده شفا بدهیم و آلودگی هوا خفه مان کند، ساده لوحان گمان می کنند اصل اربعین هم دروغی بیش نبود و این چنین طرح مزبور سبب فساد خواهد شد یا لااقل گفتنش اندازه هر دهانی نیست. شاید به همین دلیل خمینی (ره) که رفت جهاد سازندگی و کمیته هم دوام نیاوردند و رفتند.
این جمله آخر البته نیازمند توضیح دو نکته است:
۱- واقعیت این است که امکانات و مقدورات رهبر بنیانگذار با رهبر دوره تثبیت متفاوت است. رهبر بنیانگذار چه پیامبر اکرم (ص) باشد چه امام خمینی (ره) امکانات و مقدوراتی انحصاری دارد؛ او به اعتبار باری از مشکلات و سختیها که (شخصاً و در دورهای که تصوری از منافع دنیایی نبود) بر دوش کشیده است و ارتباطی که با حقیقت عالم دارد نیرویی به دست میآورد که در دیگران و از جمله جانشینانش نیست.
۲- منطق و عقلانیت دوره بنیانگذار در دوره تثبیت دچار آسیب و اغتشاش میشود. مثلاً پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دوباره منطق قبیلهگرایی بازگشت و در کنار منطق تقوا در عرصه اجتماعی نقشآفرین شد. پس از خمینی کبیر (ره) هم منطق توسعه بازگشت و دوشادوش منطق جهاد و مقاومت قرار گرفت (حالا این که توسط چه کسی یا کسانی بماند).
بنابراین، ما هنوز نمیدانیم وقتی میگوییم مردمیسازی درصدد حاکم کردن چه منطقی بر جامعه هستیم. به عنوان مثال، مشارکت مردم در دفاع مقدس (با انگیزه معنوی) با مشارکت خیرین مدرسهساز (با انگیزه فرامادی) با مردمیسازی اقتصاد (با انگیزه مادی) ذاتاً متفاوت است.
از قضا مسئولان جمهوری اسلامی درباره هر سه نوع سخن میگویند و در همه دولتها خصوصیسازی به مثابه یک سیاست راهبردی مورد نظر قرار دارد.
البته مردمیسازی به همین موارد محدود نمیشود و مثلاً حمایت از شکلگیری vodها، ngoها، استارتاپها، گروههای جهادی، احزاب سیاسی و... را هم میتوان با برخی توجیهات به عنوان صورتهایی از مردمیسازی با منطقهای گوناگون قلمداد کرد.
✍اسماعیل نوده فراهانی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مأموریتِ پسااربعین
#اربعین را باید مبدأ حرکت اصلی تلقی کرد و نه خط پایان. این موج نباید در کربلا فرونشیند و آرام گیرد.
نباید بگذاریم انرژی متراکمِ حاصل از مجمعِ کربلا، به سرنوشتِ حج دچار شود.
لشکر عظیم اربعین، اکنون چه مأموریتی دارد؟
کجا باید برود؟ چه باید بگوید؟ چه باید بکند؟
اتمامِ عملیات اربعین، گذر از مرز و ورود به کشور است؟ و نصب بنرهای «بازگشت عارفانهٔ کربلایی... از زیارت عتبات را تبریک میگوییم»؟
برای پسااربعین چه تدارکی داریم؟
مصائب امت اسلامی را همین لشکر باید چاره کند.
مسائل ملتِ خودمان را نیز.
اربعینیها بیآنکه گَردِ راه از خود بتکانند؛ باید بیدرنگ و با همان اندوختهٔ کربلایی، بروند سرِوقتِ #انقلاب_فروشان و #مردم_خواران و بزنند توی دهانِ آنها.
اربعین میتواند ما را نجات دهد. به شرط اینکه #عاشورا را فراموش نکنیم. و جمل را و صفین را و نهروان را.
✍روحالله رشیدی
@Kolbe_Andishe_Farhang