هدایت شده از مکتوبات یک طلبه
#پول_با_برکت
🌺اميرالمؤمنين(سلامالله علیه) علی از طرف پيغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله)مأمور شد به بازار برود و پيراهني براي ایشان بخرد.
رفت و پيراهني به دوازده درهم خريد و آورد. رسول اکرم پرسيد:
«اين را به چه مبلغ خريدي؟».
عرض کرد: به دوازده درهم.
پیامر فرمود: اين را چندان دوست ندارم، پيراهني ارزانتر از اين ميخواهم، آيا فروشنده حاضر است پس بگيرد؟
#اميرالمؤمنين عرض کرد:
نميدانم يا رسول الله
#پيامبر: برو ببين حاضر ميشود پس بگيرد.
امیرالمؤمنین پيراهن را با خود برداشت و به بازار برگشت.
به فروشنده فرمود:
«پيغمبر خدا پيراهني ارزانتر از اين ميخواهد، آيا حاضري پول ما را بدهي و اين پيراهن را پس بگيري؟».
فروشنده قبول کرد و حضرت پول را گرفت و نزد پيغمبر آورد.
آنگاه رسول اکرم و علي با هم به طرف بازار راه افتادند.
در بين راه چشم پيغمبر به کنيزکي افتاد که گريه ميکرد. پيغمبر نزديک رفت و از کنيزک پرسيد:
«چرا گريه ميکني؟»
#کنيز: اهل خانه به من چهار درهم دادند و مرا براي خريد به بازار فرستادند؛ نميدانم چطور شد پولها گم شد.
اکنون جرأت نميکنم به خانه برگردم.
رسول اکرم چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنيزک داد و فرمود: «هرچه ميخواستي بخري بخر و به خانه برگرد.» و خودش به طرف بازار رفت و جامهاي به چهار درهم خريد و پوشيد.
در مراجعت برهنهاي را ديد، جامه را از تن کند و به او داد. دومرتبه به بازار رفت و جامهاي ديگر به چهار درهم خريد و پوشيد و به طرف خانه راه افتاد.
در بين راه باز همان کنيزک را ديد که حيران و نگران و اندوهناک نشسته است، فرمود:
«چرا به خانه نرفتي؟».
#کنیز: يا رسول الله خيلي دير شده، ميترسم مرا بزنند که چرا اينقدر دير کردي.
#پیامبر: بيا با هم برويم، خانهتان را به من نشان بده، من وساطت ميکنم که مزاحم تو نشوند.
رسول اکرم به اتفاق کنيزک راه افتاد. همينکه به پشت در خانه رسيدند، کنيزک گفت: «همين خانه است.» رسول اکرم از پشت در با آواز بلند گفت:
«اي اهل خانه سلام عليکم.».
جوابي شنيده نشد. بار دوم سلام کرد، جوابي نيامد. سومين بار سلام کرد، جواب دادند:
«السلام عليک يا رسول اللَّه و رحمة اللَّه و برکاته.».
#پبامبر: چرا اول جواب نداديد؟ آيا آواز مرا نميشنيديد؟.
#اهل_خانه: چرا، همان اول شنيديم و تشخيص داديم که شماييد.
#پیامبر: پس علت تأخير چه بود؟.
#اهل_خانه: يا رسول اللَّه! خوشمان ميآمد سلام شما را مکرر بشنويم، سلام شما براي خانهی ما، فيض- برکت و سلامت است.
#پیامبر: اين کنيزک شما دير کرده، من اينجا آمدم از شما خواهش کنم او را مؤاخذه نکنيد.
#اهل_خانه: يا رسول اللَّه! بخاطر مقدم گرامي شما، اين کنيز از همين ساعت آزاد است.
پيامبر گفت: «خدا را شکر، چه دوازده درهم پربرکتي بود، دو برهنه را پوشانيد و يک برده را آزاد کرد!»
📚بحارالانوار، جلد 6، باب
«مکارم اخلاقه و سيره و سننه»
#پی_نوشت
✍دعا کنیم که پولمان برکت داشته باشد
📲 ثواب انتشار برای شما
{انتشار بدون لینک: #مجاز}
🆔کانال مکتوباتِ یک طلبه 👇
🇮🇷@talabeh69