✅ تلخیص درس منطق مظفر ( ۷ )
🔹مباحث الفاظ
🔹مباحث منطق
نیاز ما به منطق تنها در علوم نظری است. زیرا علوم بدیهی عند النفس معلوم هستند و نیازی به استدلال و مصون ماندن از خطا ندارند.
منطق گاهى از معلوم تصورى،به نام معرِّف،بحث مىکند تا به کمک آن،مجهول تصورى را براى خود معلوم سازد؛ و گاهى از معلوم تصدیقى،به نام حجت،سخن مىگوید تا به یارى آن، قضایایى نادانسته را براى خود معلوم سازد.
🔹نیاز به الفاظ
اولین باب از ابواب شش گانه کتاب المنطق، مباحث الفاظ است و اولین بحثی که در این باب مطرح می شود نیاز به الفاظ است.
سوالی که در اینجا ایجاد می شود این است که اهل منطق چه نیازی به بحث الفاظ دارند و اگر جای این بحث در کتب لغت است، چرا در منطق بیان شده است؟
تردیدى در این نیست که غرض اصلى اهل منطق تنها معانى است؛ اما براى رسیدن به معانى لازم است از احوال و احکام الفاظ نیز بحث شود؛ به دو دلیل:
1- ارتباط با دیگران : تفاهم با مردم و انتقال آراء و افکار میان ایشان غالبا توسط زبان و لغت صورت مىپذیرد. ازاینرو منطقى نیازمند آن است که از احوال لفظ بحث کند،تا تفاهم به نحو کامل صورت گیرد و بتواند سخن خود و دیگران را با معیار درستى بسنجد.
2- خود فرد: منطقى نیاز دیگرى نیز به مباحث الفاظ به خاطر خودش دارد،که از حاجت نخست به مراتب بزرگتر و مهمتر است.
برای فهم این نیاز، لازم است مقدمه ای را بدانیم:
🔹انواع وجود:
اشیاء چهار نوع وجود دارند: دو وجود حقیقى اند و دو وجود اعتبارى و قراردادى.
1-وجود خارجی
وجود خارجى،مانند وجود شما و وجود اشیایى که اطراف شماست،و نیز افراد انسان و حیوان و درخت و سنگ و خورشید و ماه و ستارگان،و دیگر وجودهاى خارجیى که بهشماره در نمىآید.
2-وجود ذهنی
وجود ذهنى،که همان علم ما به اشیاء خارجى و مفاهیم دیگرى است که در ذهن ما نقش بسته است، و پیش از این گفتیم که آدمى قوهاى دارد که صورتهاى اشیاء در آن نقش مىبندد. نام این قوه ذهن است؛ و نقش بستن صورت شىء در ذهن، وجود ذهنى نامیده مىشود که همان علم است.
این دو وجود،هر دو حقیقى هستند؛ یعنی با اعتبار و جعل بشر حاصل نمىشود و بستگى به قرار داد و اعتبار کسى ندارند.
3-وجود لفظی
انسان برای بیان و تفهیم اغراض خود به دیگران، نیازمند الفاظ است. چرا که نمی تواند برای بیان معانی، خودِ اشیاء خارجی را حاضر سازد . لذا با وضع کردن الفاظ و کلمات، معانی را که در ذهن دارد، به مخاطب می فهماند.
آنچه که انسان را قادر مىسازد معانى را توسط الفاظ تفهیم کند، همان ارتباط استوار و پیوند عمیق لفظ با معنا در ذهن است. گویى لفظ همان معناست و معنا همان لفظ است؛ بطوریکه وقتی لفظی برای یک معنا بیان شود، خود به خود، ذهن به آن معنا منتقل می شود.
پس وجود لفظی، وضع کردن الفاظ و کلمات است. اگر لفظ موجود شود گویا معنا وجود یافته است . یعنى آنچه که موجود می شود همان لفظ است،نه چیز دیگر؛ و این وجود به سبب آن پیوند و عُلقه بین لفظ و معنا، مجازاً به معنا نسبت داده مىشود.
4- وجود کتبی
الفاظ به تنهایى همۀ نیازهاى آدمى را برطرف نمىسازد؛ زیرا اختصاص به طرفین گفت و گو دارد و ازاینرو، باید براى رساندن معنا به کسانى که در مجلس سخن حضور ندارند و یا در آینده بوجود خواهند آمد، وسیلۀ دیگرى جست.
براى این مهم، انسان خط را اختراع کرد تا الفاظ حاکى از معنا را، به جاى آنکه بر زبان جارى سازد، بوسیلۀ آن حاضر سازد. و بدین نحو،خط، وجودى براى لفظ شد.
پس همانگونه که لفظ، وجودى براى معناست؛ مىتوان گفت: «خط، وجودى براى لفظ است؛ و به تبع آن، وجودى براى معناست».
یعنى آنچه واقعا تحقق دارد همان کتابت است نه چیز دیگر، و این وجود، به سبب وضع، مجازاً به لفظ و معنا نسبت داده مىشود.
این دو وجود به دلیل وضع و استعمال، دو وجود مجازى و اعتبارى براى معنا بشمار مىروند.
از آنچه گفتیم بر می آید که کتابت، الفاظ را حاضر مىسازد و الفاظ معانى را در ذهن مىآورد و معانى ذهنى بر موجودات خارجى دلالت مىکند.
این مقدمه، دلیل دوم نیاز به الفاظ را برای ما روشن کرد.
منابع:
- منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1
-شرح منطق مظفر، علیمحمدی خراسانی، ج1
-تحریر منطق، دکتر علی شیروانی
تلخیص: نگین افتخاری
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
✅ علم صرف ( ۲)
🔰 بخش اول: مقدمات
درس دوم: کلمه و اقسام آن
کلمه بر سه قسم است: فعل، اسم و حرف.
فعل
فعل، کلمه اى است که بر معناى مستقلى دلالت کند; در حالى که آن معنا، با یکى از زمانهاى سه گانه (گذشته، حال و آینده) همراه باشد; مانند:
نَصَرَ (یارى کرد)، یَنْصُرُ (یارى میکند)، اُنْصُرْ (یارى کن)
اسم
اسم، کلمه اى است که بر معناى مستقلى دلالت کند; در حالى که آن معنا، با یکى از زمانهاى سه گانه همراه نباشد; مانند:
نَصْر (یارى کردن)، جِدار (دیوار)
حرف
حرف، کلمه اى است که معناى مستقلى ندارد و براى ربط دادن کلمات به یکدیگر است; مانند «فی» در جملهی:
جَلَسْتُ فِی الْبَیْتِ (در خانه نشستم)
توجه: از میان اقسام کلمه، فقط اسم و فعل، صرف میشوند، و شکل و صورت حرف همیشه ثابت است; به همین جهت، در علم صرف فقط از اسم و فعل بحث میشود.
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
🔰 درس علم نحو ( خلاصه علم نحو) ۲
🔹عامل و معمول
هنگام ترکیب کلمات با یکدیگر، بعضی از کلمات در کلمه دیگر تأثیر می گذارند در این صورت کلمه تأثیر گذارنده را «عامل» و کلمه تأثیر پذیر را «معمول» می نامند.
عوامل بر دو نوعند: لفطی و معنوی.
عوامل لفظی بر سه قسمند: فعل، حرف، اسم.
مهمترین عوامل لفظی افعالند و همه آنها عامل می باشند.
عوامل معنوی بر دو قسمند: عامل رفع در مبتدا و خبر که از آن به «ابتدائیت» تعبیر می کنند.
و عامل رفع در فعل مضارع که از آن به «مجرّد بودن از ناصب و جازم» تعبیر می کنند.
🔹مُعرَب و مَبنی
کلمه ای که آخر آن به سبب عواملِ داخل بر آن تغییر کند «معرب»؛ و کلمه ای که آخر آن به سبب عوامل تغییر نکند «مبنی» نامیده می شود.
به دو مثال زیر توجه کنید: جاءَ هذا، جاءَ زیدٌ.
در هر دو مثال جاءَ «فعل» و کلمه بعد «فاعل» است، و از طرفی جاء «عامل» و کلمه بعد «معمول» می باشد، ولی آخر کلمه «هذا» تغییر نکرده است، بخلاف «زید» که حرف آخر آن مضموم شده است.
کلماتی مثل «هذا» را «مبنی» و کلماتی مثل «زید» را «معرب» می نامند.
همه حروف مبنی هستند، ولی اسم و فعل این گونه نبوده و بعضی معرب و بعضی مبنی می باشند.
چند مثال معرب و مبنی: اسم معرب: رَجُل، قَلَم، کِتاب.
اسم مبنی: هذا، الّذی، هُوَ.
فعل معرب: یضرِبُ، أن یضرِبَ، لَم یضرِب.
فعل مبنی: ضَرَبَ، اِضرب، یضرِبنَ.
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
✅ درس فلسفه از کتاب بدایه الحکمه(۲)
🔰 بخش اول: مباحث کلی وجود
🔹 مقدمه
✅ درس دوم: اصالت وجود
1 ـ وجود یعنی چه؟ ماهیّت یعنی چه؟ گفته شد که وجود بدیهی است و نیاز به تعریف ندارد. ماهیّت آنچه است که در جواب «چیستی» می آید (ما یقال فی جواب ما هو؟) مثال: این چیست؟ «کتاب» که یک ماهیّت است. «انسان» که یک ماهیّت است.
2 ـ اصیل یعنی چه؟ اعتباری یعنی چه؟
اصیل بودن یعنی یک چیز واقعیّت داشته باشد و منشاء آثار خارجی باشد. در مقابلش، اعتباری است که واقعیّت ندارد و ساخته ذهن انسان است و منشاء آثار نیست.
اگر از یک واقعیت، دو مفهوم به وجود آورید، مثلا برای واقعیتِ «گربه موجود است» : بگوییم گربه و موجود، هر دو اصیل هستند و واقعی؛ («موجود» در اینجا یعنی «هست»)،
پس با این فرض دو واقعیت داریم:
یکی گربه چون اصیل و واقعی است و دیگری موجود. (دقت داشته باشید که گربه و موجود از حیث مفهوم یکی نیستند هر چند از حیث مصداق شاید یکی باشند. اگر بگوییم این چیست خواهید گفت گربه. پس ما در برخورد با این امر خارجی با دو امر مواجهیم: «گربه» که حاکی از چیستیِ آن امر خارجی است و «موجودٌ» که حاکی از وجود و تحقّق عینیِ آن امر واقعی است.)
پس ما یک گربه دیده ایم و دو واقعیت به ذهن آمده است. اما بالاخره یکی از این دو مفهوم باید واقعی باشند. کدام؟ گربه (ماهیت)؟ یا موجود (وجود)؟
ملاّ صدرا این بحث «وجود اصیل» را برجسته کرد، آن قدر که به عنوان پایة حکمت متعالیه به حساب می آید. بحث های بعدی فلسفه بر اساس أصالة الوجود است.
🔹اقوال :
1. قول مشائون و طرفداران حکمت متعالیه: وجود اصیل است و ماهیت فاقد واقعیت.
دلیل اول – هر ماهیتی نسبتش به وجود و عدم، مساوی است. [یعنی هم می تواند موجود باشد و هم می تواند عدم باشد و هر دو با هم ممکن نیست چون اجتماع نقیضین محال است]. حال اگر این ماهیت به سمت وجود میل پیدا کند، از دو حال خارج نیست:
1)ماهیت به یک حقیقت (که در اینجا وجود است) دفعتا منقلب شود و این تحول، بدون علت ایجاد شده باشد. در این صورت انقلاب در ذات رخ داده است. یعنی یک شیء بدون این که چیزی به آن افزوده شود یا از آن کاسته گردد تغییر کرده و این محال است.
2) این میل ماهیت به سمت وجود بر اثر ضمیمه شدن وجود به ماهیت است. در این صورت پس بود و نبود ماهیت بسته به بود و نبود "وجود" است. لذا آنچه که موجب تحقق ماهیت است وجود است و این یعنی اصالت وجود.
دلیل دوم– اگر ماهیت واقعا منشأ اثر خارجی باشد باید این آثار خارجی هم در وجود ذهنی ماهیت بیایند هم در وجود خارجی. یعنی وقتی آدم آتش را تجسم میکند باید سر انسان داغ شود. حال آن که ماهیت که در ذهن وجود دارد درذهن اثر نمیگذارد بلکه وجودِ خارجی ماهیت است که منشأ آثار است. آنچه که واقعا می سوزاند آتش خارج از ذهن است نه آتش در ذهن. لذا ماهیت اصیل نیست. بلکه وجود خارجی اصیل است.
2. قول اشراقیون: ماهیت اصیل است.
دلیل: اگر بگوییم وجود اصیل است و واقعیت دارد و موجود است؛ یعنی وجود، صاحب الوجود است. یعنی وقتی می گوییم: «الوجودُ موجودٌ» ، یعنی خودِ وجود ذاتی است که متصف به صفت وجود شده است. وجود، دارای وجود است. پس دو وجود داریم: یکی خودِ وجود و دیگری وجودی که وجود، آن را دارد. حال این وجود دوم چی؟ این هم موجود و صاحب الوجود است تا جایی که تسلسل پیش می آید و این محال است. پس وجود، وجود ندارد. این ماهیت است که وجود عینی دارد.
🔹حل اشکال
در عالم هرچیز "بالعَرَضی" باید به یک "بالذات" ختم شود. وجود بعین ذاته موجود است. نه این که وجود دیگری باشد که صاحب این وجود باشد. وجود، وجود است. یعنی وجود واقعیت دارد. نه این که وجود، صاحب یک وجود و دارای یک وجود دیگری است.
لذا اینجا یک اشتباه ادبی صورت گرفته است. وجود، عینِ وجود است. بالذات وجود است. نه آن که چیزی باشد که وجود به آن عارض شده باشد.
3. قول محقق دوانی
ایشان برای وجود دو معنا در نظر گرفته اند: 1) درباره واجب الوجود (خداوند)، وجود اصیل است و ماهیت اعتباری. 2)درباره ممکنات (سایر موجودات جز خداوند)، ماهیت اصیل است و وجود اعتباری.
به تعبیر دیگر، وجودِ حقیقی در عالم یکی است و آن هم خداست. وجود ما اعتباری و ساخته ذهن است. ما وجود خارجی نداریم. اگر هم چیزی از وجود به ما اطلاق می شود به خاطر نسبتی است که با وجود خارجی (خدا) داریم.
منابع:
- بدایة الحکمة، علامه محمد حسین طباطبایی رحمة الله علیه
- خلاصة بدایة الحکمة، سیّد محمّد صادق حسینی علم الهُدی
- خلاصة بدایة الحکمة، محمد حسین رحمانیان
- دروس صوتی استاد فیاضی- جلسه پنجم
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
🔰 مباحث علم عرفان
🔹مقدمه
✅ جلسهی اول: گسترهی بحث
مباحث عرفان اسلامی را میتوان درچند بخش کلی طبقهبندی کرد:
1. فلسفه عرفان
در این بخش، دربارهی خود عرفان به عنوان یک علم یا یک روش شهودی بحث میشود. مسائلی مانند: خاستگاه عرفان اسلامی، ارتباط عرفان های غیر اسلامی با عرفان اسلامی، رابطه عرفان با دین و ... از جمله مواردی است که در فلسفهی عرفان بررسی میشود.
2. تاریخ عرفان
درباره چگونگی شکل گیری عرفان اسلامی، مراحل، شخصیت ها و آثار آن ها بحث میکند.
3. عرفان نظری
این بخش دستگاه فکری عرفانی را معرفی میکند؛ دستگاهی که با تکیه بر شهودات عرفا یک نگاه هستیشناسانه جامع به ما ارائه میدهد.
4. عرفان عملی
دستورات طبقهبندیشده عرفا برای سیر الی الله را بیان میکند.
5. عرفان ادبی
در این بخش آثار ادبی عرفا بررسی میشود. تحلیل این گونه آثار میتواند ما را به ریشههای حقیقی آن ها در قلوب عرفای بزرگ رهنمون شود. بسیاری از عرفا به دلایلی از جمله: پنهان کردن حقایقی که در طول سیر معنوی خود به آنها رسیده بودهاند از افراد عادی و از کسانی که توان هضم این گونه مسائل را ندارند و همچنین سوز و گدازی که در اثر عشق الهی در آنها ایجاد میشد، به شعر و ادبیات و نجواهای عاشقانه روی میآوردند.
6. عرفان حماسی-سیاسی
توفیقی که ما برای ارائه این مباحث پیدا کردهایم، مدیون قیام و انقلاب امام خمینی (ره) است که ترکیب و یکسانی عرفان و حضور در عرصههای اجتماعی و قیام فی سبیل الله را در عمل به ما نشان داد.
تکیه و تمرکز ما در مباحث پیش رو، دستگاه هستی شناسانه عرفانی (عرفان نظری) و به دنبال آن دستگاه رفتار شناختی عرفانی (عرفان عملی) در مکتب محیی الدین عربی و تابعانش است؛ به خصوص نحلهی فقهای عارف که از زمان مرحوم آیت الله شوشتری (ره) به بعد، در بستر شیعی نضج گرفت و هم به لحاظ علمی و هم به لحاظ معنوی و هم به لحاظ افراد شاخص، عرفان را در عصر ما زنده کرد و توسعه داد.
این دو بخش را با دقت و تفصیل (البته در حد وسع و فرصت خودمان نه به صورت کامل) بررسی خواهیم کرد و به عنوان مقدمهی ورود به بحث نیز نگاهی گذرا به مباحث فلسفه و تاریخ عرفان خواهیم داشت.
هدف ما این است که نگاهی کلی و اجمالی نسبت به همه مباحث عرفان اسلامی در ارتباط با هم پیدا کنیم تا یک دستگاه فکری عرفانی در بعد نظری و عملی در ذهن ما شکل بگیرد. این دستگاه فکری نیز به نوبهی خود مقدمهی ورود به بحثهای کلاسیک عرفانی و فراگیری متون درسی عرفانی حوزههای علمیه شیعه خواهد بود انشاءالله
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
تلخیص کفایه کل کتاب.pdf
999.4K
🔰 تلخیص کل کتاب کفایه پایه۱٠
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
1_1366291869.pdf
672.1K
🔰 خلاصه اخلاق ۷ (چهل حدیث امام خمینی(ره)
#تلخیص
#اخلاق
#حوزه_خواهران
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy