هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
مادرم یه #پسرعمویی داشت به نام سعید،موقعی که کوچیک بودم هر وقت میومد خونه ما برام یه چیزی میخریدو منو توو #بغلش میگرفت و #نازم میکرد و میگفت ماشاءالله چه دختر خوشکلیه.
چند سالی از این قضیه گذشت و منم بزرگتر شدم،حالا پایه نهم بودم تا یه روز از مدرسه داشتم برمیگشتم یه مرتبه آقا سعید با ماشینش اومد گفت سارا سوار شو برسونمت.منم که کاملا بهش #اعتماد داشتم سوار ماشین شدم که یه مرتبه دیدم رفت سمت #خونه خودشون.
گفتم سعید آقا کجا داریم می ریم گفت سارا جان مامان بابات امروز ناهار اومدن خونه ما،اما تا #واردخونه شدم یه مرتبه سعید...😭😱
https://eitaa.com/joinchat/1607663650C9de7ed0eea
سرگذشت تلخ و درد ناکم و نوشتم بیا بخون😔👆🔥
اے ڪشیده #ناز تو مُلک و #مَلک دنیا بہ جان
ناز تو #نازم ڪہ در #حیرت نهادے هر سه را
.
꧁ℒℴνℯ
╭┅─────────┅╮
👸 @LOOVE_YOU 🐚🤴
╰┅─────────┅╯
اے ڪشیده #ناز تو مُلک و #مَلک دنیا بہ جان
ناز تو #نازم ڪہ در #حیرت نهادے هر سه را
.
꧁ℒℴνℯ
╭┅─────────┅╮
👸 @LOOVE_YOU 🐚🤴
╰┅─────────┅╯