eitaa logo
لادان۲۰. رسانه لادان
2.3هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6هزار ویدیو
209 فایل
"لادان20"کانال اطلاع رسانی محله لادان،اصفهان اطلاع رسانی وقایع،مراسمات،کلاسها،برنامه های فرهنگی و...محله، این کانال به هیچ گروه،دسته یا تشکیلاتی وابسته نیست تاریخ تشکیل: ۱۳۹۸/۰۶/۰۱ ارسال مطالب: پیامک و ارسال به ۰۹۹۰۲۴۴۰۰۲۸ مدیرکانال: @ladan20A
مشاهده در ایتا
دانلود
با زخم‌های تازه گل انداخت پیکرش تسلیم شد قضا و قدر در برابرش مردی که عاشقانه‌ترین داغ را نوشت از بس شکوه داشته لبخند آخرش می‌خواست نور تازه بپاشد در آسمان مردی که آفتاب، شد آن روز منبرش می‌گفت «لا یبایع مثله» نه با زبان با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش او جانماز سرخ زمین را که باز کرد هفت آسمان رسید به الله اکبرش تنها گواه زلف پریشان او، نسیم حرفی نزد، از اینکه که چه شد روی نی سرش تنها بسنده کرد به یک جمله بعد از آن سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش» ◾️عقیق‌شعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اطلاع رسانی محله ╭─── │ 🇮🇷 @Ladan20 ╰───────
روایـــت است که چون تنـــــگ شد بر او میدان فتاده از حرکــــــت ذوالجنـــــاح وز جـــــــولان نه سیـــــد الشهـــــــدا بر جــدال طاقــــت داشت نه ذولجنـاح دگــــر تــاب استـــقامــــــت داشــت کشید پــــا ز رکــــــاب آن خلاصــه ایجـــــــــاد به رنـــــگ پرتــــو خورشیـــــد ، بر زمـین افتاد هوا ز باد مخـــــالف ، چون قیرگــــون گردید عــزیــــز فاطمـــــه از اســـــب سرنگون گـردید بلنـــــــد مرتبـــــه شاهــــی زصــــدر زین افــتاد اگــر غلـــــط نکـنــــم، عـــــرش بر زمـــین افتاد ◾️عقیق‌شعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اطلاع رسانی محله ╭─── │ 🇮🇷 @Ladan20 ╰───────
بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم قرآن تویی، چگونه از آیات بگذریم؟ روشن‌ترین دلیل، همین اشک جاری است گیرم که از متون و عبارات بگذریم ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست از صفحه‌های مقتل اگر مات بگذریم تفصیل بند بندِ مصیبت نمی‌کنیم انگشترت...، ز شرحِ اشارات بگذریم یک خط برای روضۀ گودال کافی است: زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم ما تیغِ غیرتیم که از هرچه بگذریم از انتقامِ خون تو هیهات بگذریم ◾️عقیق‌شعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اطلاع رسانی محله ╭─── │ 🇮🇷 @Ladan20 ╰───────
دشت می بلعید کم کم پیکر خورشید را برفراز نیزه می دیدم سر خورشید را آسمان گو تا بشوید با گلاب اشکها گیسوان خفته در خاکستر خورشید را چشمهای خفته در خون شفق را واکنید تا ببیند کهکشان پرپر خورشید را بوریایی نیست در این دشت تا پنهان کند پیکر از بوریا عریان تر خورشید را نیمی از خورشید در سیلاب خون  افتاده بود کاروان می برد نیم دیگر خورشید را کاروان بود وگلوی زخمی زنگوله ها ساربان دزدیده بود انگشتر خورشید را آه اشتر ها چه غمگین وپریشان می روند بر فراز نیزه می بینم سر خورشید را ◾️عقیق‌شعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اطلاع رسانی محله ╭─── │ 🇮🇷 @Ladan20 ╰───────
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد ستاره‌سوخته‌ای، صحبت از غمی دارد شب است و بر لب شطّ فرات، زمزمه‌ای‌ست به پای نخل که گیسوی درهمی دارد شب است و ماه به هر خیمه‌ای که می‌نگرد نشسته مادری و بزم ماتمی دارد شب است و دشت، به خون خفته؛ خیمه، سوخته است به وسعت ابدیّت، جهان غمی دارد شب است و سنگ صبوری به ناله می‌گوید کجاست دُرّ یتیمی که همدمی دارد؟ شب است و دختر معصوم سیدالشهدا برای نوحه‌گری، فرصت کمی دارد شب است و سایۀ اهریمنی شتاب‌آلود رَود به سوی سلیمان که خاتمی دارد شب است و داغِ جگرسوزِ سینۀ مظلوم ز اشک فاطمه، امّید مرهمی دارد شب است و این همه غم، در عوالم ملکوت خدا گواست، پیمبر چه عالمی دارد شب است و ماتم اصغر گرفته است، رباب ز گاهوارۀ او، چشم برنمی‌دارد شب است و قافله‌سالار شاهدان شهید به دست، مشعل و بر دوش، پرچمی دارد شب است و بر سر سجّاده‌ای پُر از اخلاص بلند‌‌قامت عصمت، قد خمی دارد شب است و زینبِ دور از حسین می‌داند نفس کشیدنِ بی‌او، چه ماتمی دارد... ◾️عقیق‌شعر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال اطلاع رسانی محله ╭─── │ 🇮🇷 @Ladan20 ╰───────