eitaa logo
سرزمین بالن ها
82 دنبال‌کننده
248 عکس
34 ویدیو
2 فایل
بزرگترین خانه بازی کودکان استان قم پیش دبستانی و مهد کودک نشانی: قم، بلوار ۱۵ خرداد،کوچه ۵۶ حسینیه‌ حضرت زینب تلفن: 02537200668 09026200668 ارتباط با ما: @Land_balloons اینستگرام: Instagram.com/Land_of_Balloons ایتا: Eitaa.com/Land_of_Balloons
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_16620417646221990863858.mp3
2.45M
◾رحلت عقیله بنی‌هاشم، حضرت زینب کبری (س) ◾ تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست 📿 صلواتی هدیه کنیم به روح مطهر این بانوی بزرگوار: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @land_of_balloons◾◾
🌟 داستان امروزمون درباره‌ی دوستی، احترام به طبیعت و یاد گرفتن از اشتباهاته! 🌿🐿 👧👦 بچه‌ها! تا حالا فکر کردید که جنگل‌ها خونه‌ی حیواناته؟ 🌳 این داستان قراره به ما یاد بده چطوری با طبیعت مهربون باشیم و به حیوانات کمک کنیم. 🎧 پس آماده بشید و با ما بیاید توی یه ماجراجویی قشنگ تو دل جنگل! 🐭🍃 🎧 پس همین حالا بیاید به کانال ما و این قصه جذاب رو گوش بدید! 🌟🎙 🌿 منتظرتون هستیم! 🐭🍃👇👇 @land_of_balloons @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
🌟 داستان امروزمون درباره‌ی دوستی، احترام به طبیعت و یاد گرفتن از اشتباهاته! 🌿🐿 👧👦 بچه‌ها! تا حالا فک
خلاصه داستان: توی یک جنگل سرسبز، سنجاب کوچولو با صدای بلند از خواب بیدار شد. وقتی بیرون رفت، دید آدم‌ها طنابی بین درخت‌ها کشیدند و روی آن تاب بازی می‌کنند. این کار باعث شد سنجاب کوچولو ناراحت شود چون درخت‌ها آسیب می‌دیدند. او با کمک موشی، طناب را برید. وقتی بچه‌ها فهمیدند که این کارشان باعث ناراحتی حیوانات شده، تصمیم گرفتند دیگر به درخت‌ها آسیب نرسانند. پیام‌های داستان: دوستی با طبیعت: درخت‌ها و جنگل‌ها خانه حیوانات هستند. ما باید مراقب طبیعت باشیم و به آن آسیب نرسانیم. کمک به دیگران: موش به سنجاب کوچولو کمک کرد تا مشکلش را حل کند. با همدیگر همیشه قوی‌تر هستیم. فهمیدن اشتباهات: بچه‌های آدم متوجه شدند که کارشان درست نبوده و قول دادند دیگر به جنگل‌ها و درخت‌ها صدمه نزنند. احترام به خانه دیگران: همان‌طور که ما دوست نداریم کسی به خانه‌مان آسیب بزند، حیوانات هم خانه‌هایشان را دوست دارند. @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
🌟 نتایج نظرسنجی از همراهان عزیز کانال ما 🌟 از همه شما همراهان گرامی که در نظرسنجی شرکت کردید، سپاسگ
🌟 یک خبر خوب برای شما عزیزان سرزمین بالن‌ها! 🌟 همراهان عزیز، از اینکه در نظرسنجی اخیر ما شرکت کردید و نظرات ارزشمندتان را با ما در میان گذاشتید، بی‌نهایت سپاسگزاریم. شما نشان دادید که چقدر به رشد و پیشرفت این سرزمین اهمیت می‌دهید. 💖 ما با افتخار اعلام می‌کنیم که بر اساس نتایج نظرسنجی و پیشنهادات شما، اولین قدم در مسیر تغییر و بهبود کانال، انتشار یک داستان صوتی جذاب و جدید است که با توجه به علاقه کودکان به داستان‌های ماجراجویی و آموزنده آماده شده است. 🎧 این داستان صوتی تقدیم به شما و فرشته‌های کوچک‌تان! 👆👆 هدف ما این است که کانال "سرزمین بالن‌ها" محلی شاد، آموزنده و الهام‌بخش برای شما و کودکان عزیزتان باشد. منتظر نظرات و بازخوردهای شما در مورد این داستان هستیم! 📝💬👇👇 @land_of_balloons @land_of_balloons
بازی گروهی: ماجراجویان جنگل اسرارآمیز 🌳🎯 این بازی در فضای باز (پارک اطراف منزل - خانه بازی بزرگ مثل سرزمین بالن ها) و با الهام از ماجراجویی‌های جنگلی طراحی شده است(البته میتونید در فضای بسته هم با خلاقیتی که طراحی میکنید اجرا بشه و با امکانات موجود خودتان) و می‌تواند ساعت‌ها سرگرمی و خنده برای کودکان فراهم کند. برای ادامه بازی، پست بعدی را حتما ببینید 👇👇 @land_of_balloons @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
بازی گروهی: ماجراجویان جنگل اسرارآمیز 🌳🎯 این بازی در فضای باز (پارک اطراف منزل - خانه بازی بزرگ مثل
*بازی گروهی: ماجراجویان جنگل اسرارآمیز** 🌳🎯 تعداد بازیکنان: 2 تا 10 نفر (یا بیشتر در صورت بزرگ‌تر بودن فضا) وسایل مورد نیاز: - نقشه گنج جنگلی (می‌توانید خودتان طراحی کنید و مکان‌های خاصی در محیط مشخص کنید) 🗺️ - چندین کارت راهنما (مثلاً علامت برگ، ردپای حیوانات، یا سرنخ‌های پنهان) 🐾🌿 - صندوقچه گنج کوچک (می‌توانید جعبه کوچکی را به‌عنوان گنج تزیین کنید) 💎 - چند وسیله ساده مثل طناب یا مخروط برای موانع بازی صحنه‌پردازی بازی: کودکان به‌عنوان تیمی از ماجراجویان وارد جنگل اسرارآمیز (فضای بازی) می‌شوند. هدف آن‌ها یافتن صندوقچه گنج طلایی است، اما برای رسیدن به آن باید از موانع عبور کرده، معماها را حل کنند و سرنخ‌ها را دنبال کنند. (خلاقیت شما در چینش فضای بازی و موانع) نحوه اجرا: 1. شروع بازی: - بازی با یک داستان کوتاه شروع می‌شود: "شما تیم ماجراجویانی هستید که به یک جنگل جادویی وارد شده‌اید. برای پیدا کردن گنج، باید از موانع عبور کنید و سرنخ‌ها را پیدا کنید!" 2. ایجاد موانع و ایستگاه‌ها: در محیط بازی، چند ایستگاه ماجراجویی تنظیم کنید. در هر ایستگاه، یک چالش کوچک یا سرنخی قرار دهید: - ایستگاه 1: پل شکسته: کودکان باید با کمک طناب یا تخته‌ای از یک منطقه فرضی عبور کنند. 🌉 - ایستگاه 2: غار تاریکی: یک کیسه یا جعبه با اشیاء مخفی آماده کنید و از کودکان بخواهید با لمس آن‌ها چیزی را شناسایی کنند. 🦇 - ایستگاه 3: ردپای حیوانات: کارت‌هایی با ردپای حیوانات (مثلاً خرس، میمون، پلنگ) به آن‌ها بدهید و از آن‌ها بخواهید مسیر درست را حدس بزنند. 🐾 3. سرنخ‌ها: در هر ایستگاه، یک سرنخ به کودکان بدهید که به ایستگاه بعدی هدایتشان می‌کند. 4. صندوق گنج: صندوقچه را در پایان مسیر (مثلاً زیر یک درخت یا پشت یک بوته) پنهان کنید. گنج می‌تواند شکلات، مدال کوچک، یا حتی نامه‌ای از یک "شخصیت جادویی جنگلی" باشد. قوانین بازی: - همه بازیکنان باید به‌عنوان یک تیم کار کنند. 🤝 - در هر ایستگاه، تا زمانی که همه اعضای تیم چالش را انجام ندهند، نمی‌توانند جلوتر بروند. - تیمی که صندوقچه گنج را پیدا کند، ماجراجویان برتر جنگل خواهند بود! 🌟 هدف بازی: - افزایش همکاری و تعامل بین کودکان. - تشویق به فعالیت بدنی و خلاقیت در فضای باز. - تجربه هیجان و حس موفقیت با یافتن گنج. 🎯 والدین و مربیان گرامی این بازی علاوه بر سرگرم‌کننده بودن، به کودکان کمک می‌کند مهارت‌های حل مسئله، همکاری تیمی و تخیل خود را تقویت کنند.😊 @land_of_balloons
مربیان و والدین گرامی 1. پرسش‌های تخیلی ✨🌳 وقت تخیل و خلاقیت است! 🌳✨ دو سوال هیجان‌انگیز برای شما و کودکان عزیز داریم: 1️⃣ اگر به یک جنگل جادویی بروید، چه چیزی را می‌خواهید کشف کنید؟ 🧚‍♀️🌿 2️⃣ چه کاری می‌کنید که به شما کمک کند گنج را پیدا کنید؟ 💡🎁 📝 پاسخ‌های خلاقانه‌تان را در بخش نظرات بنویسید! ✨ بهترین ایده‌ها را با اسم خودتان در کانال منتشر می‌کنیم و هر کدام که بیشترین بازدید را داشته باشد، جایزه‌ای در انتظار پاسخ‌های جذاب است! 🎉 2. عکس یادگاری تیم‌ها در کنار گنج یا ایستگاه‌ها 📸✨ گنج را پیدا کردید؟ پس وقت عکس یادگاری است! ماجراجویان کوچک و والدین و مربیان گرامی! در طول بازی‌های هیجان‌انگیز، میتوانید عکس‌هایی شگفت‌انگیز در کنار گنج یا ایستگاه‌های مختلف بگیرید و آن را برای ما ارسال کنید. 🌟 🔖 ایده‌هایی برای عکس‌های شما: کنار صندوقچه گنج 🎁 در حال عبور از پل طنابی 🌉 با وسایل خلاقانه‌ای که ساخته‌اید، مثل عصای جادویی یا ماسک حیوانات 🦁🌳 🎉 عکس‌های برتر در کانال منتشر می‌شوند و هر کدام که بیشترین بازدید را داشته باشد یک هدیه دریافت می‌کنند! منتظر لحظات طلایی شما هستیم! 🌟 @land_of_balloons
صبح بخیر و آغاز یک هفته پر از انرژی و لبخند! 🌞🌈 🌟 امروز یک فرصت تازه است، درست مثل کودکان که هر روز را با چشمانی پر از امید و کنجکاوی شروع می‌کنند. 🌟 کودکان به ما یاد می‌دهند که زندگی یعنی دیدن زیبایی در کوچک‌ترین چیزها، خندیدن با دل و یاد گرفتن از هر لحظه. بیایید این هفته را با قلبی پر از امید، ذهنی باز و روحی شاد آغاز کنیم؛ درست مثل بچه‌هایی که با شادی به سوی ماجراجویی‌های جدید قدم برمی‌دارند. ✨ به یاد داشته باشیم که هر لحظه برای آن‌ها یک درس است و ما هم با عشق و توجه می‌توانیم بهترین آموزگار زندگی برایشان باشیم. ✨ 🌼 هفته‌ای پر از شادی، مهربانی و موفقیت برای شما و کوچولوهای عزیزتان آرزو می‌کنم! 🌼 @land_of_balloons
🌙✨ "چراغی در تاریکی" در شبی آرام، مادری مهربان کنار فرزندش نشست و داستان مردی بزرگ را روایت کرد... مردی که حتی در تاریکی زندان، نور محبتش همه‌جا را روشن می‌کرد. 💡 📖 آیا می‌خواهید این داستان زیبا و آموزنده را برای فرزندانتان بخوانید؟ 🎁 به کانال ما بیایین و ادامه داستان را همراه با درس‌های ماندگار آن بخوانید. 📌 لینک کانال: @land_of_balloons @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
ماجرای بالن کوچولو 🎈 یکی بود، یکی نبود. در سرزمینی پر از ابرهای پفی و رنگارنگ، یک بالن کوچولو به اس
– چرا پرواز نمی‌کنی، بالو؟ بالو آهی کشید و گفت: – می‌ترسم بالا بروم و باد مرا با خودش ببرد. رایان خندید و گفت: – اما اگر شجاع باشی، می‌توانی زیبایی‌های دنیا را از بالا ببینی! بالو تصمیم گرفت کمی شجاع باشد. آرام آرام اوج گرفت. اول خیلی می‌ترسید، اما وقتی بالاتر رفت، دید که چقدر دنیا زیباست: دریاچه‌های آبی، جنگل‌های سبز و کوه‌های بلند! در همان اوج آسمان، ناگهان چیز عجیبی دید. بین ابرها، درخشش خفیفی مثل یک ستاره کوچک ظاهر شد. نزدیک‌تر که رفت، متوجه شد یک در کوچک طلایی در میان ابرهاست. با خودش گفت: – اینجا درِ طلایی چه کار می‌کند؟ بالو کنجکاو شد و به آرامی در را لمس کرد. در باز شد و صدایی به او گفت: – شجاعتت تو را اینجا رسانده. حالا می‌توانی یک آرزو کنی. بالو که از شگفتی دهانش باز مانده بود، گفت: – آرزوی من این است که هر بچه‌ای که مرا در آسمان می‌بیند، لبخند بزند و شجاع باشد! صدا گفت: – آرزویت پذیرفته شد. وقتی بالو درِ طلایی را ترک کرد، صدای نرم و آرام دیگری زمزمه کرد: – شجاعت فقط پرواز کردن نیست. هر کس شجاعت خودش را دارد. یکی شجاعتش این است که از سوال کردن نترسد، یکی شجاعتش این است که وقتی زمین می‌خورد، دوباره بلند شود. بالو با خود فکر کرد و گفت: – چه جالب! پس هر کسی می‌تواند به روش خودش شجاع باشد. از آن روز، بالو هر وقت کودکی به آسمان نگاه می‌کرد، در دلش زمزمه می‌کرد: – تو هم شجاعی! شاید شجاعت تو این باشد که چیزی را یاد بگیری، با کسی دوست شوی، یا حتی بگویی که از چیزی خوشت نمی‌آید. و بچه‌ها، بدون اینکه بدانند چرا، احساس می‌کردند قدرت خاصی دارند که می‌توانند کارهای بزرگی انجام دهند، حتی اگر به ظاهر کوچک باشد. بالو در دلش گفت: – چه خوب که از ترس‌هایم عبور کردم. شاید درهای جادویی، فقط برای کسانی باز شوند که شجاعت پرواز دارند. 🌟 @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
🌙 داستان امشب: درخت آرزوها یکی بود، یکی نبود. در گوشه‌ای از یک دهکده‌ی سرسبز، درخت بزرگی بود که مردم
🌿 پسری با یک آرزو در همان دهکده، پسر کوچکی به نام سامان زندگی می‌کرد. او همیشه در آرزوی این بود که دهکده‌شان پر از نور و شادی باشد، اما مدتی بود که خورشید کم‌نور شده بود، باران نمی‌بارید و مردم غمگین بودند. سامان شنیده بود که درخت آرزوها می‌تواند کمک کند، اما هیچ‌کس نمی‌دانست چطور. پس یک روز تصمیم گرفت به سراغ درخت برود. 🌟 سفری به دل جنگل سامان از میان جنگل گذشت، از کنار رودخانه‌ی آرام رد شد و بالاخره به درخت آرزوها رسید. درخت بزرگ و باشکوه بود، ولی چیزی عجیب بود… برگ‌هایش خشک شده بود و دیگر نمی‌درخشید! 😲 سامان با تعجب گفت: "چرا درخت آرزوها این‌قدر غمگین شده؟!" ناگهان صدایی از درخت به گوشش رسید: "آرزوهای مردم کم شده است… آن‌ها دیگر امیدی ندارند و مرا فراموش کرده‌اند." 🌈 معجزه‌ی امید سامان فهمید که باید امید را به مردم برگرداند. پس به دهکده رفت و به همه گفت: "بیایید دوباره زیر درخت جمع شویم و آرزو کنیم!" مردم اول باور نکردند، اما وقتی دیدند سامان با امید و شادی از آینده‌ای روشن حرف می‌زند، دل‌هایشان گرم شد. همه کنار درخت جمع شدند، دست‌هایشان را روی پوست کهنسالش گذاشتند و آرزوهای خوب کردند. ناگهان، برگ‌های درخت شروع به درخشیدن کرد، شکوفه‌های طلایی روی شاخه‌هایش ظاهر شد و قطرات باران آرام‌آرام روی زمین ریختند. دهکده دوباره زنده شد! ✨🌧 🎉 نور و شادی به دهکده بازگشت از آن روز، مردم یاد گرفتند که هرگز نباید امید را از دست بدهند. هر وقت دچار سختی می‌شدند، به یاد می‌آوردند که تا وقتی آرزو و امید در دلشان باشد، همیشه راهی برای روشنایی پیدا خواهد شد. 🌙✨ پایان ✨🌙 💤 حالا تو هم چشم‌هایت را ببند… شاید امشب در خواب، درخت آرزوها را ببینی و آرزوی زیبایی کنی! 😴🌿🌟 @land_of_balloons