eitaa logo
لَشگرِآخَرالزَمانِ‌سیدعلے‌♡محفل:)
467 دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
51 فایل
بسم‌رب‌الخادم‌العباس🇮🇷🇮🇶 سلام‌عليٰ‌اِبراٰهيم🥀 شروعمون: ۱۴۰۱/۳/۱ پایانمون: شهادت💔✨ • یه کانال که هم مربوط به مطالب انقلابی،نظامي،سياسي، و هم مربوط به قاری و استاد و عزیز دلمون یعنی ٱستادالسيدحسنين‌الحلو هست.😎💪🏻 • سيدعلی مارا فرا خوانده🇮🇷🇵🇸🖐🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 | ببخشید، معذرت می‌خوام | یک قضایایی پیش آمده بود در کانون تربیتی. مسئول کانون هم تماس گرفته بود با آرمان: آقای علی‌وردی چرا فلان اتفاق افتاد؟ چرا فلان کار نشد؟ چرا فلان مسئله پیش آمد؟ آرمان مثل خیلی‌ها می‌توانست گارد بگیرد. تقصیر را بیندازد گردن دیگری. فرار به جلو کند و بگوید اصلا شما چرا خودتان فلان کار را انجام ندادید؟ خلاصه می‌توانست مثل خیلی از ما، اشتباهش را نپذیرد و از عذرخواهی شانه خالی کند. واکنش آرمان اما، هیچ‌کدام از این‌ها نبود. فقط یک کلمه گفته بود: ببخشید، معذرت می‌خوام. 🌱
🕊✨ . . | ببخشید، معذرت می‌خوام | یک قضایایی پیش آمده بود در کانون تربیتی. مسئول کانون هم تماس گرفته بود با آرمان: آقای علی‌وردی چرا فلان اتفاق افتاد؟ چرا فلان کار نشد؟ چرا فلان مسئله پیش آمد؟ آرمان مثل خیلی‌ها می‌توانست گارد بگیرد. تقصیر را بیندازد گردن دیگری. فرار به جلو کند و بگوید اصلا شما چرا خودتان فلان کار را انجام ندادید؟ خلاصه می‌توانست مثل خیلی از ما، اشتباهش را نپذیرد و از عذرخواهی شانه خالی کند. واکنش آرمان اما، هیچ‌کدام از این‌ها نبود. فقط یک کلمه گفته بود: ببخشید، معذرت می‌خوام.🌿
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . آرمان راهپیمایۍ ۲۲ بهمن رو خیلۍ دوست داشت از شب قبل بہ همہ زنگ میزد ڪہ فردا قرار ساعت چند؟ و ڪجا؟ صبح زود حرڪت مۍڪردیم تا براۍ دیدن غرفہ ها وقت داشتہ باشیم تو مسیر انقدر شوخۍ میڪرد ڪہ گذر زمان رو حس نمۍڪردیم . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . یہ بار جلوۍ یڪۍ از غرفہ ها ایستاد، روۍ مقوا تصویر ایستاده شهدا رو درست ڪرده بودند، آرمان با تڪ تڪ اونها عڪس گرفت، بہ سبڪ معروف شهدایۍ، دست بہ سینہ مثل شهید همت و شهید صدرزاده بعدشم با لحن خاصۍ ڪہ معلوم نبود شوخیہ یا جدۍ، آرزوۍ شهادت ڪرد ڪۍ مۍدونست آرمان انقدر زود بہ آرزوش میرسہ... . .
26.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. •🕊⃝⃡🌹• . . . . واقعا از همہ چیزش گذشتہ بود دهہ هشتادۍ بود ولۍ با همہ دوستاش، جوونا فرق میڪرد... 🙂🥀 🌹بہ روایت مادر شهید بزرگوار، قسمتۍ از مستند آرمان عزیز🌹 . .
✨🌱💠•❤️ ✨ رفتی بودیم قم. موقع پیاده شدن از اتوبوس پاش طوری در رفته بود که نمی تونست راه بره. براش صندلی چرخ دار آوردم. تا حرم با ویلچر بردمش. نزدیک حرم که رسیدیم، نذاشت جلوتر بریم. گفت: بی احترامیه که نشسته خدمت حضرت معصومه برم. به سختی از ویلچر بلند شد. لنگان لنگان و با تکیه به دیوار خودش رو رسوند به ضریح و زیارت کرد. 💠✨🌱•[]•🌱✨💠
✨͜͡🕊 . . . آقا آرمان همیشہ روضہ گوش میڪرد، شبا ڪہ میخواست بخوابہ حتما یہ روضہ‌اۍ گوش میڪرد یا میرفت یہ مجلس روضہ؛ اگر هم هیئتۍ نبود داخل حوزه یہ مداحۍ خودش گوش میداد روضہ‌اۍ ڪہ خیلۍ آقا آرمان رو بہ گریہ مینداخت، خیلۍ بلند بلند گریہ میڪرد باهاش روضہ حضرت زهرا سلام اللہ علیها بود، خیلۍ براش سخت بود این روضہ‌ها... 💔 🌹بہ روایت دوست شهید بزرگوار 🌹 . .
🌹⁦⁩⁩⃟🕊️ . . . یڪۍ دیگہ از ویژگۍ‌هایۍ ڪہ آرمان رو خیلۍ خاص میڪرد این بود ڪہ آرمان هر مشڪلۍ حالا براۍ رفقا یا حتۍ تو ڪشور، از نظر اقتصادۍ گرفتہ تا فرهنگۍ دغدغہ داشت... میگفت آقا باید بریم ڪمڪ ڪنیم چرا ڪسۍ ڪارۍ نمیڪنہ آقا این جوونا اومدن تو خیابون معترضن یڪۍ باید بره با اینا صحبت ڪنہ براشون تبیین ڪنه؛ همون حرفۍ ڪہ حضرت آقا زد جهاد تبیین خب اینم یڪۍ از مراتب همونه دیگہ... آرمان خودش بہ من میگفت _آقا مثلا من میخوام برم، من نمیرم اونارو بزنم ڪہ من اصلا میخوام برم باهاشون حرف بزنم. واقعا دغدغہ داشت و اینو تو گعده‌هایۍ ڪہ با آرمان داشتیم همیشہ نشون میداد. اصلا اینڪہ اینجور بحث‌ها میشد درباره مشڪلات جامعمون در مورد همین حالا اغتشاشات و اینها آرمان گر میگرفت و فڪر میڪرد سر اینڪہ من باید چیڪار ڪنم همش میگفت:ماها باید چیڪار ڪنیم ڪہ این وضعیت درست بشہ... . .
لَشگرِآخَرالزَمانِ‌سیدعلے‌♡محفل:)
💚 می‌گفت: تا وقتی که کربلا نرفتی خوبه... ولی وقتی که یه بار بری کربلا، دیگه نمی‌تونی بمونی و دلت همش کربلاست و دوست داری که باز زیارت بری... به روایت مـادر شهیـد
🔷رفیق شهید میگفت: شب شهادت آرمان که با هم بودیم ،موقع اذان آرمان به مسئول گروه گفت: اقا لطفا گردان رو بردار ببریم مسجد برای نماز... مسئول گروه گفت: آرمان نمیشه، اجازه نمیدهند، سخته و... شهید عزیز گفت: پس من با شما کاری ندارم، میخوام برم مسجد نماز اول وقت بخونم... رفت مسجد نماز اول وقتش رو خوند و برگشت. 🔶شهید آرمان علی وردی کسی بود که تو اون موقعیت نماز اول وقت رو ترک نکرد... 🇮🇷@Sarbazane_Seyed_Ali_313