هدایت شده از آهنگ قلم
✍ مراقب باشیم واژه ها و جملاتی که در قالب شعر، داستان، دلنوشته، پند و اندرز... قوّه خیال طراحی می نماید، ذهن می سازد، عقل و اندیشه همچون مادر پرورش داده در زایشگاه زبان و قلم بر صفحه کاغذ و کائنات در آغوش پر مهرش می گیرد؛ در قلب تپنده زمان باقی می ماند و در زندگی روزمره و سرنوشت ساز انسانها نقش آفرینی می نماید...
ایتا و بله:
@penahang
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خداوند متعال قادر است که اسباب را به سرعت و یا به صورت غیر عادی فراهم کند، در این شکی نیست اما باید به این نکته نیز توجه داشت، آن صیحه آسمانی که برحق منتظر آن هستیم، #جنگ_غزه می تواند همان #صیحه_آسمانی باشد که عموم بشریت را مخاطب قرار داده و یک غربالگری عظیم در سطح جهان به وجود آورده.
واقعا دردناکه😭😭😭
بسیییییااااااارررررر مههههههم
شمارا بخداااااا حتما بخوانید .
بخصوص افرادی که بد حجاب یا بی حجابند 😔😭😭😭
چرا حجاب
با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
ی خانم جوانی به بنده رجوع کرد ،
میخواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ،بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
گفت:
زندگی خوبی با همسرم داشتیم . یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ،چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست،
گفتم بهانه نگیر ،بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن.
گفت باشه
یکهفته ای گذشت
گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه.
بنده خدا پذیرفت.
رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست
خیلی ناراحت شده بودم
گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن.
و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
گفتم اون آرایشگاه گرونه
ما تو اجاره خونه موندیم.
چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ،فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
رفتیم یک جای گرونتر ،خدایا خودت کمک کن
آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
ی شب گریه کردم ،اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
خواهش کرد برای آخرین بار.
رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و ....بماند.
وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ،از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
بچه شوک شده بود،
فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و ....
آخرش گفتند .... قطع نخاع شده.
به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم.
آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان...
نه نه ،همه اش تقصیر شوهرمه
دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم...ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده.....
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
من فقط اشک میریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم. نمیدونستم چی بهش بگم.چشمهای پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
حالا توئه بی حجاب ، هی بگو منفعت حجاب چیه؟
بگو برای دل خودم این کار رو میکنم و ... خودت رو گول بزن ...!
خب اگه برای خودت این کار رو میکنی... چرا بعد آرایش و به تن کردن پوشش نامناسب ، نمیشینی تو خونه ؟!
یا نمیری جلو آئینه و خود ستایی نمیکنی ؟!
چرا میای تو شهر و مجامع عمومی؟!
جواب مشخصه ...
شما با خودتم رو راست نیستی !
دروغ میگی ...
دنبال دیده شدنی...!
با این وضع افتضاح پوشش (و بعضا عدم پوشش بلکه نیمه عریان)میای تو جامعه تا نفرت پراکنی کنی و اشاعه فحشاء کنی !!!
لعنت الله علی القوم الظالمین
(برای پیروزی رزمندگان محور مقاومت دعای فرج (الهی عظم البلاء ...)را فراموش نکنیم)
🌐 #با_ما_همراه_باشید👇
✅گیلان انقلابی ↙️
🆔@Gilaneenglabi57_rasht114_8🇮🇷
🔴معجزه ی ذکر *"ایّاک نعبد و ایّاک نستعین"*
✳️طلحه گفت: با حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بعضی از غزوات بودم،
چون کار سخت می شد و جبهه جنگ و کارزار گرم می گشت و مسلمانان با مشرکین در نبرد بودند.
🌸حضرت رسول صلی الله علیه و آله سر بر می داشت و می فرمود:
*یا مالک یوم الدین،ایّاک نعبد وایّاک نستعین*
🔥یک وقت مشاهده کردم،دیدم سرهای کفّار از پیکرهایشان جدا می شد و بر زمین می افتاد
🔴 و من کسی را نمی دیدم که به آنها شمشیر بزند، ولی کافرین یا کشته و یا مجروح می شدند و یا فرار می کردند.
🌼از پیغمبر صلی الله علیه و آله ماجرا را پرسیدم ،حضرت فرمود:
فرشته ها بودند که سرها را از بدن جدا می کردند و شما آنها را نمی دیدید.
💐در روایت است که :
وقتی کار بر مؤمن تنگ شود،مداومت به گفتن مالک یوم الدین ایاک نعبد وایاک نستعین کند؛
کار بر او سهل و آسان شود.
📕قصه های قرآنی
📗زبدة التفاسیر،ص۹۳
🍃🌻🍃🌸🍃🌻🍃
------✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾-------
🌺🌼🌹🌷🌴🌷🌹🌼🌺
برای عضویت در گروه «تفسیر قرآن کریم »، روی لینک زیر بزنید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3660972810C29f903f0e0
⚡️#بازنشر به مناسبت #سالگرد_ارتحال آیت الله #محمد_کوهستانی
🔰#دال_درس
💠روایت آیت الله کوهستانی از عوارض نداشتن اخلاص در طلبگی:
🔻زمانیکه در مشهد در مدرسه میرزا جعفر مشغول تحصیل بودم، رفیقی داشتم به نام شیخ محمد که خیلی در درس و بحث کوشا بود و از من بیشتر زحمت کشید.
🔺روزی از وی پرسیدم: شیخ محمد! در تحصیل خیلی تلاش میکنی چه قصدی داری؟ گفت در محله ما شیخی است، میخواهم اینقدر ملا بشوم که از او بالاتر و عالمتر بشوم.
🔻 به او گفتم: بهجایی نمیرسی، چون #نیت تو #خالص نیست، باید #برای_خدا درس بخوانی، نه برای مقام.
🔺مدتها بلکه سالها گذشت که خبری از او نداشتم تااینکه پساز چند سال اقامت در نجف به کوهستان آمدم و تشکیل حوزه دادم. گاه برای زیارت امام رضا علیهالسلام به مشهد میرفتم. در یکی از این سفرها، روزی در بین راه مشهد در قوچان پیاده شدم که در مسجد نماز بخوانم.
🔺در خیابان که قدم میزدم چشمم به پیرمردی افتاد که کولهپشتی شبیه #حمال ها به دوش داشت. کنار دیوار نشسته و تکیه داده بود. به دقت او را نگریستم، شناختمش، شیخ محمد مدرسه میرزا جعفر بود.
🔺 درحالیکه چرت میزد به او گفتم: ای عمو! حالت چهطور است؟ چشمش را باز کرده و به من خیره شد، ولی مرا نشناخت، به او گفتم تو شیخ محمد نیستی؟ گفت: چرا خودم هستم! شما کی هستی؟ گفتم: من شیخ محمد کوهستانی هستم.
🔻چرا اینطور و با این وضع شما را میبینم؟ جواب داد: همانطوری که شما فرموده بودید، درس را برای خدا نخواندم و به اینحال گرفتار شدم.
🔺 درسم را تمام کردم و به محله خود رفته و در آنجا با شیخ اختلافمان شد، مردم بهخاطر اختلاف بین من و دو دسته شدند تااینکه مرا از محل بیرون کردند. آمدم شهر، وضع من نگرفت و مجبور شدم لباسم را درآورم و در حال حاضر داخل شهر حمالی میکنم تا خرج زن و بچه خود را تامین کنم.
📚 کتاب نسیم هدایت؛ صفحه ۵۷۶-۵۷۷.
27.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سینا آبگون جوان همدانی رو بخاطر ساختِ این آهنگ تهدید جانی کردن!
⭕️درود بر تو مَـرد ، عــالـی بود✋🏻🌹
درد و دلای چندین ساله ما رو توی چهار دقیقه به بهترین شکلِ ممکن گفتی..
نشر بدید تا جبهه کثیفه فساد طلبان برمَلا بشه!
📌از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند :
🔹۱-ثروت، بدون زحمت
🔹۲-لذت، بدون وجدان
🔹۳-دانش، بدون شخصیت
🔹۴-تجارت، بدون اخلاق
🔹۵-علم، بدون انسانیت
🔹۶-عبادت، بدون ایثار
🔹۷-سیاست، بدون شرافت
💳💎سایت خبری حکمت کارت 👇
🔗@Hekmatcartetkaa
18.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رونمایی از فوق لوکس ترین بیمارستان درمان سرطان خاورمیانه در تهران که البته به همت یک فرد مردمی و به خواست خودش گمنام ، ساخته شده . تمام خدمات درمانی این بیمارستان برای قشر نیازمند رایگان است. ۸۵ درصد بیماران، اینجا سرطان را شکست می دهند. بعد از آمریکا، بلژیک، آلمان و هلند ، *بیمارستان برکت* مجهزترین مرکز درمان سرطان در دنیاست. اینجا جزو ده بیمارستان برتر دنیاست.