eitaa logo
پروژه خط۴ قطارشهری مشهد
275 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
110 فایل
اطلاع رسانی مناسبت ها و برنامه های فرهنگی خط 4 قطار شهری مشهد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹زندگینامه نادر شاه افشار         (پسر شمشیر) 👈 بخش3 نادر را در ابیورد رها میکنیم و به اصفهان می‌رویم، شاه سلطان حسین پس از اینکه محاصره اصفهان طولانی شد و مردم نیز دیگر حتی علف و سگ و گربه ای نمانده بود که بخورند، پسرش تهماسب میرزا را شبانه بەهمراه ده نفر از افراد زبده و از جان گذشته از میان خیل سربازان افغان برای گرفتن کمک به قزوین فرستاد، تهماسب میرزا پس از رسیدن به قزوین توانست سپاهی با سی هزار نفر نیرو فراهم کند ولی از بخت بد، درست هنگامی که نیروها در حال ترک قزوین به سوی اصفهان بودند. خبر رسید، مقاومت اصفهان شکسته شده و افغانان مانند سیل وارد شهر شده اند بدون اینکه هیچ مقاومتی در مقابل آنان دیده شود شاه سلطان حسین وقتی اوضاع را این چنین دید پس از ورود محمود افغان به تالار قصر، شخصاً تاج پادشاهی ایران را از سر برداشته و با مهربانی تمام بر سر محمود افغان گذاشت، محمود افغان هم در ظاهر شاه سلطان حسین را محترم شمرد و او را پدر خطاب کرده و در کنار خود نشاند. ولی از آن طرف سپاهیان افغان در شهر به گردش درآمده و ضمن آزار و سرکوب مردم ، به غارت اموال مردم شهر نموده و بازار اصفهان را خالی کرده و بین خود تقسیم نمودند. در تاریخ آمده، سپاهیان افغان که زعفران را نمی شناختند بعنوان علف خشک از آن بعنوان افروختن آتش و گرم کردن دیگ های غذا استفاده می کردند و بەهمین ترتیب، دیگر اموال مردم را حیف و میل می کردند. محمود افغان پس از اطلاع از لشکرکشی شاه طهماسب که با سی هزار نفر نیرو به سوی اصفهان در حرکت بود. سپاه هشت هزار نفره خود را به فرماندهی امان اله خان به مقابله با تهماسب میرزا فرستاد. پس از نزدیک شدن سپاه افغان به نزدیکی قزوین، شاه تهماسب در حالی که چهار برابر محمود افغان نیرو داشت از مقابله و رویاروئی با افغانها پرهیز کرد و با سپاه خود به تبریز رفت. سپاه افغان بدون هیچ مقاومتی وارد قزوین شدند و در حالیکه برای تصرف قزوین حتی یک کشته نیز نداده بودند، بیدرنگ به آزار مردم پرداختند، مردم قزوین که این آزار و شکنجه ها را تحمل می کردند، بیست روز پس از ننگ شکست ناگهان کاسه صبرشان لبریز و با چوب و دشنه و تبر و داس به پایگاههای افغانها تاختند و در این گیر و دار، کشتاری هولناک از دو طرف آغازیدن گرفت. با اینکه امان اله خان به سختی می جنگید و دفاع می کرد و افغانها از کشته مردم، پشته می ساخت ولی بالعکس، بر دلیری و انتقامجوئی مردم شهر افزوده می شد، تا اینکه کار بجائی رسید که از هشت هزار سپاهی افغان فقط هزار تن، سرباز خسته و زخمی و لنگ و کور، با امان اله خان که اینک در این غوغا زخم های کاری برداشته بود، سراسیمه فرار را بر قرار ترجیح داده و از آن مهلکه هولناک به سوی اصفهان جان بدر بردند. تهماسب میرزا که اینک شاه تهماسب دوم نامیده می شد به محض رسیدن به تبریز، برای پطر کبیر امپراطور روس، برای بیرون کردن افغانها نامه ای نوشت و از او درخواست کمک کرد، پطر کبیر فرستاده شاه تهماسب را گرامی داشت و به او گفت: بیدرنگ با سپاهی چشمگیر به یاری تان خواهیم آمد. سپاه بیست هزار نفره روس  بجای یاری دادن شاه ایران ابتدا بندر هشترخان را تصرف کرد و سپس راهی قفقاز و گرجستان شد و بعد از آن به سمت شهر دربند مرکز داغستان پیشروی کرده و آنجا را نیز تصرف کردند و سپس بسوی جنوب تاختند. شاه تهماسب همزمان با ارسال نامه و درخواست کمک از روس ها، نامه‌ دیگری هم توسط محمدخان برای امپراطوری عثمانی فرستاده بود، سلطان عثمانی نیز فرستاده تهماسب دوم را بسیار احترام کرد و قول همکاری داد و سپس سپاهش را با سی هزار نیرو در ظاهر برای پشتیبانی از شاه تهماسب و در باطن برای تصرف نقاط مختلف ایران، به سوی آذربایجان و کرمانشاه گسیل داشت، نیروهای روس و ترک در شمال رود ارس به یکدیگر رسیدند و مانند گرگ هایی که بر سر مُرداری با یکدیگر می جنگند بر روی هم شمشیر کشیدند و جنگ خونینی بین آنها در گرفت. در این کشاکش، آتش جنگ، چنان گرم شده بود که سفیر فرانسه در استانبول به عنوان میانجی با نمایندگان دو کشور روس و عثمانی به گفتگو پرداخت و در نهایت دو طرف توافق کردند هر یک به اندازه حق خود، نواحی مختلف از سرزمین ایران را بین خود تقسیم کنند. در این کشاکش ها در نهایت سفیر فرانسه با سخاوتمتدی تمام، اردبیل، تنکابن و شمال ایران و گرجستان و شمال آذربایحان و ارمنستان و همدان را به روس ها بخشید و تبریز و ارومیه، کردستان و کرمانشاه و لرستان و ایلام و اهواز نیز به عثمانی ها (ترکیه امروزی) تقدیم شد. 🌴
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟ (بخش اول) 🔸در «تشویق کردن» بايد شرایط آن را مد نظر قرار دهیم كه تبعات منفی ای به بار نیاورد؛ از جمله این شرایط می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1⃣ نبايد به كيفيّتى باشد كه مايه و تشويق شونده، يا خاموش شدن شعله فعّاليّت ها و نظم و انضباط او گردد. 2⃣اساس بايد بر باشد تا به افراد شخصيّت والا دهد؛ امّا اين بدان معنا نيست كه از تشويق هاى مادّى بكلّى چشم پوشيده شود. 3⃣ يك فرد نبايد مفهوم مخالفى براى ديگران باشد، و مايه تحقير و توهين آنها گردد؛ و اين از و دقيقى است كه ذوق و سليقه مديران و فرماندهان ضامن اجراى آن است. 4⃣ نبايد پرخرج و داراى هزينه فراوان باشد؛ زيرا اوّلاً و افتخار را از مسائل معنوى به مادّى مى كشاند، و ثانياً عملاً در مورد افراد كمى صورت مى گيرد؛ در حالى كه بايد كاملاً «گستردگى» و شمول داشته باشد. 5⃣ بايد بر اساس «ضوابط» صورت گيرد نه «روابط»، و چيزى اسفبارتر از اين نيست كه افرادِ تحت پوشش فرماندهى و مديريّت ببينند «روابط» بر اين مسأله حاكم است نه «ضوابط»، كه اين امر مايه و و فقدان نشاط در يك تشكيلات مى شود. 6⃣طبيعى است كه ميان و كار انجام شده بايد تناسبى وجود داشته باشد، و سلسله مراتب و كمّيّت و كيفيّت در اين زمينه ملحوظ گردد. (عليه السلام) فرمود: «اَلثَّناءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الاسْتِحْقاقِ عِىٌّ أَوْ حَسَدٌ» [۱] (ثنا گفتن و بيش از حدِّ و لياقت، تملّق و است، و كمتر از حدِّ لازم، ناشى از عجز يا حسد است!). 7⃣ معمولاً در حضور جمع صورت مى گيرد و يا نتيجه آن به اطّلاع عموم مى رسد، ولى مواردى وجود دارد كه بايد شكل خصوصى و محرمانه داشته باشد، و مديران با ذكاوت خود مى توانند اين موارد استثنائى را تشخيص دهند. ... پی نوشت؛ [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۵۳۵، (حکمت ۳۴۷) 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۹ش، ‏چ دوازدهم، ص ۱۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا باید «اهل بیت» (علیهم السلام) را یاری کنیم؟ آیا هم‌اکنون «امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیازمند یاری ما می باشد؟ (بخش اول) 🔹 (علیه السلام) در یکی از سخنانش که یاران خود را به دلیل سستی ملامت نمود، مثالی از زمان‌ رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله) زد و فرمود: «فَلَمّا رَأَی اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَینا النَّصر». [۱] (زمانی که خداوند ما را دید، ما را سرکوب کرد و ما را یاری نمود). اگر شما نیز وارد میدان می شدید و می کردید، خدای متعال شما را سرکوب می کرد و به شما می داد. این یک «قاعده کلی و قانونی الهی» است. برای مومنین قطعی بوده و از «سنّت های الهی» می باشد. 🔹 این کار را به عنوان بر عهده خود قرار داده، می فرماید: «وَ كانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنین» [۲] و نیز می فرمايد: «إِنَّ اللهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا» [۳] (قطعا خداوند از كسانى كه آورده‏ اند مى ‏كند). نکته عجیب اینکه خداوندِ توانایِ بی نیاز، در این آیات به گونه ای سخن می گوید که گویا خود را بدهکار می داند؛ لذا در ادامه این آیه می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ» بدین معنی که این و یاری، امری می باشد که خلاف آن خیانت و ناسپاسی شمرده می شود. او حتی تأکید می نماید که من بر این کار توانایم: «اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر». [۴] 🔹او با این سخنان بیان می دارد که احتمال تخلّف از این وعده، صفر است. چون نه از وعده‌اش تخلف خواهد نمود و نه کسی می تواند او را در این مسیر ناتوان سازد. البته همه این موارد از لطف بی‌کران او نشأت می گیرد، وگرنه کسانی که تمام هستی شان را از او گرفته اند چه طلب و حقّی می توانند بر عهده او داشته باشند. آنها همه استعداد، توان و دارایی خویش را مدیون خداوند هستند. 🔹با این همه، یاری رساندن به را بدون شرط قرار نداده است، بلکه آن را متوقف بر این امر نموده است که آنها نیز خداوند را یاری کنند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم» [۵] (اگر را یاری کنید، او نیز شما را کرده و گام هایتان را در راه حقّ ثابت و پایدار نگاه می دارد). این شرط ممکن است سؤالی در ذهن مخاطب ایجاد کند مبنی بر اینکه که خود بی نیاز مطلق است، چگونه چنین درخواستی را از بندگان خود نموده است؟ و این درخواست به چه معناست؟ 🔹پاسخ این سؤال در «آیه ۱۴ سوره صف» آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللهِ كَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللهِ» (اى كسانى كه آورده ‏ايد باشيد، همانگونه كه به حواريون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند؟ حواريون گفتند: ما ياوران خدا هستيم‏). در اینجا می بینیم هنگامی که حضرت عیسی (علیه السلام) طلب یاری می کند، حواریون در پاسخ او می گویند: «ما یاوران خداییم»، بدین معنا که آنها یاری پیامبر خدا را، یاری خود خداوند می دانستند. 🔹این مطلب وقتی اهمیت پیدا می کند که خداوند نیز برداشت آنها را تأیید نموده، به همه دستور می دهد شما نیز با یاری رساندن به ، پروردگارتان را یاری نمایید؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا كُونوا أَنصَارَ اللهِ». آری! خداوند یاری را برای خود می خواهد، و او به دلیل علاقه و محبتّی که به اولیای خویش دارد، آنها را یاری خود و به آنها را ظلم به خود و به آنها را احسان به خود می داند، و آنان را «معیار» و «ملاک» قرار داده است. این مسأله در متون حدیثی نیز به صراحت نقل شده است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت، قم، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۹۲، خطبه ۵۶ [۲] سوره روم، آیه ۴۷ [۳] سوره حج، آیه ۳۸ [۴] سوره حج، آیه ۳۹ [۵] سوره محمد (ص)، آیه ۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel