eitaa logo
ماساژتراپی لوتوس🌸
574 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
37 فایل
حرف رو ناشناس بگو : https://harfeto.timefriend.net/17269978636442 مدیر: @Halkhobbamahdi ادمین ها: @amywo_o @MersaadAmini گروه پرسش و پاسخ : https://eitaa.com/joinchat/2361721032Ca3947eee81 آدرس : خراسان رضوی_ مشهد_ رضاشهر
مشاهده در ایتا
دانلود
🚺 آداب زایمان در قدیم زایمان در قدیم آداب و رسومی داشت که زحمت و سختی بیشمار آن به قول معروف نفس اطرافیان را میگرفت. به این شکل بود که وقتی درد زائو شروع میشد کسان او فورا رختخوابى در گوشهٔ اطاقی انداخته و به زائو کلوخی میدادند و به او میگفتند که آن را در چاه یا حوض خانه انداخته و بگوید اى کلوخ، الهى تا تو واشى من هم فارغ شوم. سپس کسی را سراغ قابله فرستاده و زنان همسايه و بستگان زائو نيز به خانهٔ وى مى‌شتافتند و در اطاق زائو هر يک خدمتى را بعهده میگرفتند. يکى ميخ به چارچوب در اطاق میکوبید تا درد زائو در شکم او ميخ‌کوب شود و ديگرى پوست پياز و سير در آتش میريخت تا درد زادن بر زائو آسان گردد. سومى قلياب سرکه را در آستانهٔ در مىپاشید تا اگر کسى طلسم و جادو کرده باشد باطل شود. چند زن هم ختم امَّن يجيب میگرفتند تا زائو به تندرستى و عافیت بزايد. قابله که میرسید دستور میداد مجمعه بزرگی پر از خاکستر و چند عدد خشت خام بياورند و زائو را بلند کرده و روی چهارخشت مینشاند و یک خشت هم زیر زائو قرار میداد. در اين موقع يکى از نزديکان زائو که حتما باید زنی قلچماق و قوی بنیه باشد چهار پايهٔ کوچکى جلو مجمعه خاکستر میگذاشت و خود روى چهارپايه در مقابل زائو مى‌نشست و به اصطلاح پيش‌نشين زائو میشد. این پیش نشین وظیفه بسیار دشواری داشت و تمام درد و فریاد و بی تابی زائو که شامل چنگ زدن و هل دادن و غیره بود میبایست تحمل میکرد و چه بسا بعد از زایمان بیهوش و زخمی کناری میافتاد و عده ای به او رسیدگی میکردند، ماما هم خودش در عقب زائو پس‌نشين او میشد. پس از انجام اين مقدمات زائو خم میشد و دو دست را بر شانه‌هاى پيش‌نشين مى‌گذاشت و با آرنج‌ها به او تکيه مى‌کرد. ماما هم بعد از شستن دستها، کف دست‌ها را با روغن بادام يا روغن زرد چرب میکرد و مدت چند دقيقه شکم زائو را مالش مى‌داد تا اگر بچه در شکم زائو به حالت غيرطبيعى قرار گرفته به وضع عادى و طبيعى درآيد. پس از انجام اين عمل حوله يا ملافه ای را گرم میکرد و چند بار به دور کمر زائو میگذاشت تا خون در اطراف شکم و رحم زائو به جريان بيفتد و وضع حمل را تسريع کند. در اين موقع زنی اسپند دود میکرد و دیگران آب جوش میاوردند و مدام با صدای بلند دعا و صلوات میفرستادند. بعد گیاهی به نام پنجهٔ مريم در آب مى‌انداختند و معتقد بودند که وقتى حضرت مريم دردش گرفت و در بيابان چيزى نيافت تا از آن مدد بگیرد به ناچار چنگ زد و گياهى را که امروز پنجهٔ مريم نام دارد گرفت و آنقدر در دست خود فشرد تا حضرت عيسى زاده شد. گاهى اتفاق مى‌افتد که با تمام اين عمليات باز هم زائو فارغ نمى‌شد. در اين‌صورت عقيده داشتند که زائو در دوران حاملگى خود قسم ناحق خورده و اکنون اين عمل ناپسند پاپيچ او شده است. براى رفع اين محظور مقدارى خرما بين گدايان تقسيم مى‌کردند و در این بین مردی از اهل خانه بالاى بام رفته اذان مى‌گفت و ساکنان آن حدود و عابرينى که از کوچه مى‌گذشتند چون صداى اذان بى‌وقت را مى‌شنیدند، مى‌فهمیدند که زنى در حال زادن است دعا مى‌کزدند که زودتر فارغ شود وقتی لحظهٔ وضع حمل فرا میرسيد قابله کاملاً مراقبت میکرد که بچه روى خشت فرود آيد تا در اولين لحظهٔ حيات، طفل با خاک آشنا شود زيرا آدمىزاد از خاک آفريده شده، جاى او در خاک است و پس از مردن نيز به خاک خواهد رفت. پس از آنکه طفل به دنيا میامد ماما بچهٔ را در مجمعه روى خاکسترها قرار میداد و بند جفت را مى‌کشید تا جفت خارج شود. اگر جفت خارج نمی شد آنوقت قليانی به زائو میداد و به او مى‌گفت محکم در قليان فوت کند. پس از آنکه جفت بيرون میآمد چند سوزن به آن مىزد و آنرا در گوشهٔ اطاق مى‌گذاشت تا اگر بدقدم و بدچشم به اطاق زائو وارد شد نحوست و بديمنى او به جفت بخورد و بعد هم بطور پنهانی در خاک دفن میکردند. در این حین مادر زائو کاچى را که از روغن فراوان اعلا و آرد و شکر و زعفران درست کرده بود به زائو میخوراند. سپس قابله عمل ناف‌بري را شروع میکرد. بعد از عمل ناف‌برى ماما مقدارى نمک سائيده در لگنی که پر از آب ولرم بود میریخت و بچه را مى‌شست. استعمال نمک براى آن بود که گوشت بدن طفل سفت و ضد عفونی شود و به اندک چيزى فساد نپذيرد و بچه هم بانمک و خوش‌سيما گردد. سپس بچه را قنداق کرده و براى حفظ جان او از صدمهٔ آل با قيچى یا کاردى که ناف نوزاد را بريده بود دورتادور رختخواب زائو خط مى‌کشید. تا ده روز زائو استراحت میکرد و روز دهم به حمام میرفت، در این مدت قابله هر روز به خانه زائو مى‌رفت و نوزاد را تر و خشک میکرد و تعليمات لازم را براى مراقبت از نوزاد به زائو و کسان او میداد. روز سوم به دستور وى هشت مثقال روغن کرچک و چهار مثقال روغن بادام شيرين به زائو مى‌دادند تا بخورد و هرگونه ثقل يا سنگينى که در معده و روده‌هاى او باشد پاک و يا به قول عوام سر دل او سبک شود. @LotusFeelgood