چوب و هیزم
در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد.
اما هنگام غرق شدن
نجات جان ما به همان تکه
چوب بی ارزش وابسته است
و آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا
بریزیم اما آن تکه چوب را دو دستی
می چسبیم و به طلاهایمان توجهی هم نمیکنیم.
هیچوقت دوستان خود را از دست
ندهید حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند.
@Loveyoub
🟩✨ خدایا
منو تکرار کن تو تمام لحظاتی که برای تو بیاد تو و خالصانه برای تقرب تو نفس کشیدم و قدم بر داشتم .
@Loveyoub
🏖 خوشبخت کسی است
که شکوه رفتارش آفریننده
لبخند زندگی درچهره دیگران باشد
@Loveyoub
🌼زندگی فرصتی است ، از آن سود ببر.
🕊زندگی زیبایی است ، تحسینش کن.
🌼زندگی رویایی است ، آن را تحقق ببخش.
🕊زندگی رقابتی است ، با آن روبرو شو.
🌼زندگی وظیفه است ، آن را به انجام برسان.
🕊زندگی بازی است ، بازی کن.
🌼زندگی عهد است ، بر سر آن بمان.
🕊زندگی رنج است ، بر آن غلبه کن.
🌼زندگی ترانه ای است ، آن را بخوان.
🕊زندگی کشاکشی است ، بپذیر.
🌼زندگی سوگی است ، روبرویش قرار بگیر.
🕊زندگی ماجراجویی است ،
🌼دلیرانه به نبردش برو.
🕊زندگی شانس است ، آن را بساز.
🌼زندگی بسیار گرانبهاست ، آن را هدر نده.
🕊زندگی زندگی است ، برای آن زندکی کن
@Loveyoub
AHANGMAZANI (2).mp3
9.61M
عمروم حیاتیم علی(ع)
مداحی ترکی
حاج سلیم موذن زاده
@Loveyoub
من آمده ام بدرقه ات "کاش بمانی"
این زمزمه ام بود ولی زیر زبانی
آن لحظه نشد دست تو را سخت بگیرم
باچشم بگویم "نرو" از دل تو بخوانی
لعنت به من و این همه مغرورشدن ها
ای مرگ به این عشق به این عشق نهانی
امروز که باید به کنارت بنشینم
صدحیف که در دست گرفتی چمدانی
@Loveyoub
دزدی بوسه عجب دزدی پُر مَنفعتی ست
که اگر باز ستانند ، دو چندان گَردد :)
@Loveyoub
دلخوشیمبہاینہکہ ...
دلتنگیهامو،
دردامو،
زخمهایقلبمو،
خستگیامو،
اشکچشامو،
حالخرابموبیقراریهامو؛میبینیو
میرسہاونروزیکہمنمبخری (:💔
@Loveyoub
به تو که میرسم، مکث میکنم...
انگار در زیباییات چیزی جا گذاشتهام...
مثلا در صدایت آرامش،
یا در چشم هایت زندگی...
@Loveyoub
😍♥️💋تو واقعے ترین
عشق افسانہ هاے منی
فرقے نمیکند کجا
آغوش تو هرجاکہ بازش
باشکوه ترین قصردنیاست
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار این متن پر از خداست!🥹
پسرِ ٨ سالهی من دوندهی خوبی بود و در اکثر مسابقات مدال میآورد.
روزی برای دیدنِ مسابقهی او رفتم.
در مسابقهی اول مدال طلا را کسب کرد.
مسابقهی دوم آغاز شد.
او شروعِ خوبی داشت، اما در پایانِ مسابقه حرکت خود را کند کرد و نفر چهارم شد.
برای دلداری به سراغ او رفتم تا نکند به خاطر اول نشدن ناراحت باشد.
پسرم خندهی معصومانهای کرد و گفت:
مامان، یه رازی بهت میگم،
ولی پیش خودمون بمونه.
کنجکاو شدم. پسرم ادامه داد :
من یک مدال بردم، اما دوستم نیکولاس هیچ مدالی نبرده بود،
و خیلی دوست داشت یک مدال برای مادرِ پیرش ببرد..
برای همین گذاشتم او اول بشود.
پرسیدم : پس چرا چهارم شدی؟
خندید و جواب داد :
آخه نیکولاس میدونه
من دوندهی خوبی هستم ،
اگر دوم میشدم همه چیز را میفهمید. اما حالا میتونم بگم پایم پیچ خورد و عقب افتادم. :)
[بهقول بهروز وثوق!
در رفاقت ، باخت ، بُرده.]
@Loveyoub
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺗﯿﺮ ﯾﺎ ﺟﻮﻻﯼ ...
ﻫﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ
ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ
ﺍﺷﮑﯽ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ...
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ !
ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ، ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ،
ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ، ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ ،ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ ،
ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ ....
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩﻩ:
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ..
@Loveyoub