سهم من از عشق تو شب مویه های بیصداست
کاش هرگز مـاهِ تـو در آسمان مـن نبـود
#اکرم_نورانی
تصمیم گرفته بود سقا باشد
آب آور یک قبیله دریا باشد
می خواست که در فلسفه ی جانبازی
آوازه ی عشق لامکان ها باشد
#اکرم_نورانی
@Loveyoub
دردی و ، در جان نشستی ازچه یارم نیستی
آتشی درجان شب بوها ،بهارم نیستی
پنجه برغم میزند انگشتهایم بی صدا
ساز ناساز منی دمسازِ تارم نیستی
من پر از احساسم و تو تکه سنگی سرد و سخت
خوب میدانی که از ایل وتبارم نیستی
من برای دیدنت هرشب قیامت
می شوم
زمهریری ...دوزخِ من، ازچه نارم نیستی
مثل باد از کوچه های شهر رفتی ناگهان
درد دارد اینکه حتی در غبارم نیستی
هستی اما نیستی ای عشق ای جان چیستی؟
ماه تابان منی و در مدارم نیستی
کوپه کوپه می روی از ریلهای روح من
با که ره طی می کنی که همقطارم نیستی
مثل خشخاش تنت این شهر هم آلوده شد
خوشه خوشه مستی و اصلا خمارم نیستی
سیل بنیان کن شدم از بس که باریدم تو را
در مهار چشمهای بی گدارم نیستی
با پر و بالی شکسته درقفس کز کرده ام
می برم سر زیر پر،، حالا که یارم نیستی
#اکــرم_نورانی
@Loveyoub
سکوت می کنم اما لبالب از حرفم
شبیه توده ی بهمن حکایت برفم
#اکــرم_نورانی
@Loveyoub