#خاطرات
شهید کاظمیاز شیوه «فرماندهی در صحنه» پیروی میکرد، به گونهای که همیشه خود پیشتر از رزمندگان حرکت میکرد. وی نه تنها در خط مقدم و در جنگ نزدیک با نفرات دشمن میجنگید، بلکه در تلاش بیوقفه و شبانهروزی برای آماده کردن بخشهای مختلف لشکر، از آتش توپخانه تا زرهی و پیاده، حضور فعال و مستقیم بود.
وی همچنین از تأمین آب و غذای رزمندگان تا تهیه مهمات و فشنگ بسیجیها و طرحهای تاکتیکی و آتش توپخانه، همه را از نزدیک و مستقیم با نظارت و مدیریت میکرد.
به روایت محسن رضایی
تو همونۍ بودۍ کہ باهاش وسطِ غمام یهو بلند میزدم زیر خنده.!
چقد بده آدم براۍِ #خاطراتِ خوبشم اشڪ بریزه! .
❤️
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطرات
خاطره گاهی خودش را میچسباند به یک استکان چای، گاهی به یک پیراهن، گاهی به یک کتابچه صد برگ. خاطره گاهی آویزان میشود به یک شهر، به یک رستوران، به دو تا صندلی ردیف آخر یک اتوبوس خاطره گاهی مینشیند کنارت لب یک دریا، روی نیمکت یک پارک، داخل یک سالن سینما خاطره گاهی پنهان میشود پشت رایحه یک گل، پشت بوی یک عطر قدیمی، پشت دود یک سیگار خاطره گاهی طعم آلبالو میدهد، گاهی مزه اشک، گاهی مثل قهوه تلخ است، گاهی مثل باقلوا شیرین. خاطره گاهی از بلیط جا مانده از کُتِ زمستانی سر در میآورد، گاهی از نوشته اول یک کتاب، گاهی از چمدانی که ماههاست باز نشده. خاطره؛ گذشتهای است که آینده را تنها نمیگذارد.
@Loveyoub 👈
─┅─═ঊঈ💓ঊঈ═─┅─